تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812937163




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سینماگری که با «زمین انسان‌ها» تلویزیونی شد


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون  - روزنامه جام جم نوشت: پیش از این ابوالحسن داوودی را با کارهای سینمایی‌اش می‌شناختیم، کارهای موفقی مثل «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند»، «مرد بارانی»، «نان، عشق، موتور هزار» و... اما با پخش سریال «زمین انسان‌ها» از شبکه تهران، این کارگردان قدیمی و با مهارت هم به گروه کارگردان‌های سینما که سریال‌سازی در تلویزیون را تجربه کرده‌اند، پیوست. «زمین انسان‌ها» به مشکلات پزشکان و بیماران می‌پردازد. در این مجموعه تلاش شده از نگاهی تکراری به این مقوله پرهیز شود. با این‌که مجموعه عاری از عیب و نقص نیست، اما از سریال‌های آبرومند و دوست‌داشتنی تلویزیون محسوب می‌شود. با ابوالحسن داوودی به گفت‌وگو نشستیم تا از انگیزه این کارگردان برای ساخت سریال زمین انسان‌ها و همچنین کم و کیف این اثر بیشتر بدانیم. ایده سریال «زمین انسان‌ها» را در ذهن داشتید یا این سریال یک پیشنهاد بود که به نظرتان مناسب آمد؟سال 75 طرح زمین انسان‌ها را به سیمافیلم ارائه کرده بودم، منتها به دلیل این که احساس کردند این مجموعه زیادی تلخ است، ساختش امکان‌پذیر نشد. زمانی که «تقاطع» را کار می‌کردم، آقای شفق که دوست صمیمی آقای رجبی‌معمار بود و زمانی که مدیر شبکه تهران بودند، از من خواست اگر طرحی یا مجموعه‌ای در دست دارم ارائه کنم. زمین انسان‌ها را ارائه کردم، آقای رجبی‌معمار خیلی زود آن را خواند و زیر آن نوشت خیلی خوب است، سریعا اقدام کنید. از همین زمان چیزی حدود هفت سال طول کشید تا سریال به مرحله نگارش و تولید برسد. در این مدت فیلم دیگری ساختم و بعد سراغ این سریال آمدم. می‌گویید به خاطر تلخ بودن سریال با آن موافقت نشد. اصلا چرا این کار اینقدر تلخ است؟شاید دلیل روشن این عدم موافقت، تلخی سریال نبود. این برداشت شخصی من از موضوع بود. آن زمان اصلا ساخت چنین مجموعه‌هایی میسر نبود. فضای تلویزیون بسته‌تر از الان بود و امکان ساخت مجموعه‌هایی که بتواند مسائل اجتماعی را مطرح کند به این شکل وجود نداشت، اما فکر می‌کنم این کار تلخ نیست، واقعگرایانه است. با وجود این فضای جدی و واقعگرای داستان، رگه‌های طنزی که در سریال وجود دارد، مثل لهجه‌ای که عمه خانم دارد یا دستپـخت او برای چه گنــجانده شــده‌اند؟ وجود این رگه‌های طنز، برای متعادل کردن تلخی‌های داستان نیست؟سعی کردم همان طور که از اسم سریال برمی‌آید، مجموعه‌ای از برش‌هایی از مقاطع مختلف زندگی چند انسان را فراهم کنم. قصدم نه پرداختن به تلخی‌های زندگی بود نه‌شیرینی‌هایش، می‌خواستم توازنی از همه اینها داشته باشیم و بتوانیم جنبه‌های مختلف را تا جایی که امکان دارد ببینیم. اگر اتفاقی هم می‌افتد، در شخصیت‌های واقعی و در جامعه نمونه‌اش وجود دارد. اصراری نداشتم که این سریال را فقط در یک جهت پیش ببرم. دوست داشتم وقتی نمایی از یک بیمارستان دولتی را نشان می‌دهیم، اتفاقات طنزآمیز یا شیرین آن را هم تصویر کنیم. واقعیت این است که بیمارستان بیشتر با درد و ناراحتی و تلخی سر و کار دارد. اتفاقات شیرین هم وجود دارد، اما کمتر از جاهای دیگر. مثلا هیچ عروسی یا جشنی در بیمارستان اتفاق نمی‌افتد. به همین خاطر تصمیم گرفتم از شخصیت‌هایی که می‌توانند فضا را کمی تلطیف کنند، استفاده کنم تا از میزان تلخی که فضا ایجاب می‌کند، کاسته شود. در بیمارستانی که ترسیم کرده‌اید، می‌بینیم که پزشکان با بعضی از بیماران رابطه عاطفی برقرار می‌کنند، مثلا بعضی از آنها را به اسم می‌شناسند. این روابط و فضای عاطفی بین پزشک و بیمار، آن هم در یک بیمارستان دولتی چقدر به واقعیت نزدیک است؟در بیمارستان مخصوصا در بخش‌های آموزشی این فضا وجود دارد. تحقیقات طولانی و مفصلی در این زمینه انجام دادیم. مثلا نویسنده با دو نفر محقق مدت‌ها رفته‌اند و در بیمارستان‌ها همراه با گروه‌های رزیدنتی همراه شده‌اند. در دادگاه‌هایی که برای مسائل پزشکی تشکیل شده شرکت کرده‌اند و نمونه‌های مختلف را بررسی کرده‌اند. تمام صحنه‌های نوشته شده، مبتنی بر شخصیت‌های واقعی است. ارتباط‌ها هم بر مبنای همان ارتباط‌هاست. اتفاقا شاید در بخش‌های خصوصی، چون ارتباط پزشک با بیمار بر مبنای اقتصاد است، کمتر روابط عاطفی را می‌بینیم، اما در بخش‌های دولتی، بخصوص در بخش رزیدنتی، چون رزیدنت‌ها بیشترین ارتباط را با مریض دارند و مریض برایشان به نوعی پرونده کاری محسوب می‌شود، معمولا ارتباط نزدیک‌تری وجود دارد. حتی گاهی در سریال اشاره شده که رابطه عاطفی‌ای که با مریض برقرار می‌کنند، باعث می‌شود به کارشان لطمه وارد شود. به همین خاطر جزئی از چیزهایی که یاد می‌گیرند این است که این رابطه عاطفی را به کمترین حد برسانند یا قطع کنند تا روی کارشان تاثیر نگذارد. به هر حال اینها چون در مرحله آموزش هستند، این رابطه را بیشتر از پزشکان بخش خصوصی یا استادان خود مورد توجه قرار می‌دهند. سئوال دیگری که چند بار از من پرسیده‌اند این است که چرا بیمارستان شلوغ نیست و رفت‌و‌آمد در آن کم است. واقعیت این است که ساعاتی که رزیدنت‌ها با بیماران سروکار دارند، لحظاتی است که کسی حق ورود به بیمارستان را ندارد. در بیمارستان‌های دولتی هم وقت ملاقات بسیار سرسختانه رعایت می‌شود. ارتباط پزشکان با بیماران، در زمان‌هایی است که هیچ گونه مراجعه‌کننده‌ای در بیمارستان وجود ندارد. بنابراین طبیعی است که بخش‌ها خلوت باشد، اما در بخش‌های زیادی هم مراجعان و ملاقات‌کننده‌ها را دیده‌ایم که طبعا آدم‌های عادی هستند.ما در سریال‌های مختلفی که به مساله پزشکی می‌پردازند، حتی سریال‌هایی که برای چند قسمت وارد حیطه پزشکی می‌شوند، می‌بینیم به آموزه‌های اخلاقی و علمی پرداخته می‌شود. مثلا نحوه پیشگیری از یک بیماری یا نحوه برخورد با یک بیمار. در زمین انسان‌ها این مفاهیم به صورت تحمیلی به سریال وارد نشده است. این دغدغه را نداشتید که این آموزه‌ها را هم به سریال اضافه کنید؟اصلا. مشکلی که حتی با بعضی از مدیران داشتم ـ آنهایی که با کلیت کار آشنا بودند ـ این بود که فکر می‌کردند من دارم مجموعه «پرستاران» را می‌سازم، در حالی که اینجا فضای بیمارستانی هدف نیست، بلکه وسیله است. یعنی جغرافیایی است برای وقوع یک سری اتفاقات. بیشتر همان زمین انسان‌ها مهم است. یعنی برش‌هایی از زندگی آدم‌های مختلف ولی در حرفه‌ای که راجع به آن یک توهم وجود دارد. می‌خواستم این را نشان بدهم که پزشک‌ها هم مانند همه ما، اوج و حضیض دارند، مشکلات زندگی دارند. این وجوه برایم خیلی مهم‌تر بود. این فضا وسیله‌ای بود برای این که تا انتهای ماجرا به بخشی از هدفم که نشان دادن زندگی واقعی هر کدام از شخصیت‌ها بود، برسم. تصمیم نداشتم تصویر یک دکتر متخصص را نشان دهم تا به این وسیله آموزش دهم چگونه با بیماری مبارزه کنیم. دوست داشتم بعد از این سریال این درک به وجود بیاید که پزشکان هم مانند ما دارای مشکلات خودشان هستند، عزیزانشان را از دست می‌دهند، افسردگی می‌گیرند، دوباره زندگی را شروع می‌کنند، بی‌پول می‌شوند، گرفتار اجاره خانه می‌شوند. این فضا برایم بسیار جذاب‌تر بود. 58301




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن