واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: عبدالجواد اديب نيشابوري (اديب اول)
روستاي «بيژن گرد» نيشابور در سال ۱۲۸۱ از اين موهبت برخوردار شد كه شاهد تولد كودكي باشد كه بعدها از اديبان و شاعران نام آور سرزمين خراسان شد. عبدالجواد اديب پس از فراگرفتن مقدمات به مشهد نقل مكان كرد و در مدارس خيرات خان و فاضل خان علوم ادبي و شعر و زبان عربي را فراگرفت. او علاوه بر ادبيات در علوم رياضي و نجوم و فقه و اصول هم صاحب نظر بود. جالب است بدانيم كساني مثل ملك الشعراي بهار، بديع الزمان فروزانفر، محمد پروين گنابادي، محمدتقي مدرس رضوي، محمود فرخ و محمدتقي اديب نيشابوري كه خود از سرآمدان ادبيات خراسان مي باشند، از شاگردان اديب اول بودند.شهرت عمده اديب به سبب اشعار زيبا و شيرين او بود كه رگه هايي از عرفان در اين سروده ها ديده مي شد. اديب در سرودن شعر در ابتدا به سبك قاآني گرايش داشت و بعدها به فرخي و منوچهري متمايل شد و اشعاري در اين سبك به زبان هاي فارسي و عربي منتشر كرد. از اين عالم و شاعر بزرگ ديوان شعري مشتمل بر ۵ هزار بيت قصيده و غزل و رباعي در مجموعه اي به نام لئالي مكنون برجاي مانده است. وي ظاهرا تقريراتي در شرح معلقات سبع و رساله اي در عروض فارسي نيز داشته است.دكتر شفيعي كدكني به بهانه يادبود شصتمين سال درگذشت اديب در خرداد ۶۵ مقاله اي منتشر كرد با عنوان اديب نيشابوري در حاشيه شعرمشروطيت. وي در اين مقاله به نكات جالبي درباره اديب اشاره مي كند. به گفته استاد شفيعي، اديب نيشابوري اگر در حاشيه شعر مشروطيت قرار دارد، شعرش اين مزيت را دارد كه به لحاظ مسائل مربوط به فرم شعر، هماهنگي سنتي در نظام الفاظ، موسيقي عروضي شعر و توجه به اصول سنتي سبك از نوعي امتياز نسبي برخوردار است. اگر شعرا را به لحاظ حوزه معاني و صور خيال بخواهيم نقد كنيم، مثل شعر تمام گويندگان بعد از سبك هندي تا عصر مشروطيت، چيز تازه اي ندارد. عرفان و تصوف اديب، عرفان و تصوف تجربي نيست برخلاف هم عصر او، حبيب خراساني كه در نقطه مقابل اديب قرار دارد و عرفانش تجربي است، آن چه حبيب در باب عرفان سروده است حاصل تأملات شخصي اوست در آفاق و انفس و شعرش از اصطلاحات عرفاني تقريبا برهنه است، مثل غزليات شمس جلال الدين مولوي. توجه اديب به هندسه تركيب الفاظ در زنجيره گفتارش بسيار محتاطانه و بر اساس طرز تركيب و شيوه تلفيقي قدماست. او در دوران شاعري خود چند اسلوب خود را آگاهانه عوض كرده است و اين نشان دهنده توجه آگاهانه او به موضوع سبك است. شايد آخرين دوره شاعري اديب از لحاظ سبك، دوره اي باشد كه اديب ياري گرفتن را از اصطلاحات صوفيانه با موسيقي خوش آهنگ بعضي اوزان گمنام يا غير مشهور همراه كرده است.اديب اول در ششم خرداد ۱۳۰۵ در گذشت و در مقبره اي نزديك دارالحفاظ آستان قدس رضوي به خاك سپرده شد. و اينك شعري از او:
ما بدان قامت و بالا نگرانيم هنوز
در غمت خون دل از ديده روانيم هنوز
جز تو ياري نگرفتيم و نخواهيم گرفت
بر همان عهد كه بوديم، بر آنيم هنوز
به اميد تو شب خويش به پايان آريم
آن جفا ديده كه بوديم، همانيم هنوز
اي دريغا كه پس از آن همه جان بازي ها
بر سر كوي تو بي نام و نشانيم هنوز
ديگران وادي عشق تو به پايان بردند
ما به ياد تو در اين دشت روانيم هنوز
آرميدند همه در حرم حرمت و ما
ساكن كوي خرابات و مغانيم هنوز
نو بهار آمد و بگذشت وليكن من و دل
همچنان در تف آسيب خزانيم هنوز
بس شگفت است كه با اين همه تابش چو نخست
در پس پرده پندار نهانيم هنوز
ما از اين چرخ كهن گرچه بسي پيرتريم
همچنان از مدد عشق جوانيم هنوز
اوستاد همه فن بوده و هستيم اديب
با همان نام همان شوكت و شأنيم هنوز
چهارشنبه|ا|9|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]