واضح آرشیو وب فارسی:مهر: الفباي انقلاب؛ تصويرگري اقتدار ايران اسلامي
الفباي انقلاب؛ تصويرگري اقتدار ايران اسلامي
يزد - خبرگزاري مهر: 33 سال پيش در چنين روزي بزرگمردي پس از سالها به كشورش بازگشت كه انقلابش شكوه، سرافرازي، اقتدار، امنيت و ... را براي مردم ستمديده ايران اسلامي رقم زد.
به گزارش خبرنگار مهر، انقلاب شكوهمند اسلامي ايران سراسر پيشرفت و توسعه، اقتدار و امنيت، ايمان و اعتقاد است و تك تك الفباي فارسي تعريفي از اين پيروزي شكوهمند دارد.
حجت الاسلام سيد ابراهيم حسيني، امام جمعه ابركوه انقلاب اسلامي را در حروف الفباي فارسي با نگاهي نو تعريف كرده و ابهت اين پيروزي شكوهمند را به تصوير كشيده است.
الفباي انقلاب
(الف): امواج انقلابش، انبوه ابابيل و اباطيل افيونگر و اژدهاي افسونگر اساطير الاولين را به كام نابودي كشاند و با انفجار اين نور، شاهراه ايمان و ايثار، اعتقاد و افتخار را روشن كرد.
(ب): انقلابي كه بارقه اميد براي بينوايان و برق بصيرت براي بينش صحيح بشريت شد و دلهاي بلبلان بوستان بهمن پيروز را در بهارستان بلدالامين به پرواز درآورد و بنيان بيت العنكبوتي بيدادگران و بي دردمسلكان و بيگانه پرستان را بركند و برج و باروي رويابي آنان در 22 بهمن به برهوت سپرد.
(پ): انقلابي كه پيكار پاكبازان و پايمردي پولادين مرداني بود كه پيوسته پرخاشگر عليه پليدي هاي پادشاهان چون پرويز تا پهلوي بودند و با پاك كردن كشور از مظاهر پلشتي و پوچي و اسيران پيله پندارهاي پوشالي غرب را نيز سرنوشتي پاييزي داد.
(ت): سلام خدا بر مقتداي راستين انقلاب كه تقويم تاريخ را به نفع توده هاي تاراج شده و تازيانه خورده ورق زد و تپانچه توبيخ را عليه تزويرگران و تبه كاران نشسته بر تخت تفرعن به كار برد و از تجليگاه طور، تنزيل تورات نجات وارثان تبوك و تاسوعا را در جهان نويد داد.
(ث): او با الگوي ثاراللهي، ثناگويان ثنويت نوين را به تداوم بخشان راه شهيدان ثاني و ثالث تبديل كرد و ثروت مادي و معنوي مردم را كه ثمره رنجشان بود از حلقوم ثعلبان آمريكايي و غربي به درآورد و به همگان عزم ثابت بخشيد.
(ج): رهبري كه جبروت انقلابش بر اردوگاه استكبار جام زقوم جنهم شد و جدار جدول جاسوسان جهانخوار را درهم ريخت و جلالت اسلام و جايگاه رفيع آن را جاودانه ساخت و دوران حاكميت جاهليت مدرن جباران قرن را به سر رساند.
(چ): امام بزرگواري كه با چوب انقلاب چاكران چكمه پوش و چاپلوس شيطان بزرگ و اذناب اروپاييش را كه در اين كشور و جهان سوم مشغول چريدن و چاپيدن بودند به ديار اربابانشان راند و از چشمه بصيرت و آگاهي، جام استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را به دست ملت داد.
(ح): حراميان متكبر و بدخواه را حقير و ناكام كرده و جام حلاوت حماسه ايمان و ايثار را به دست حاميان دين حنيف داد.
(خ): خشم مقدس او عليه خائنان به دين و وطن، خروش عمومي يارانش را به دنبال داشت تا خيمه شب بازان رژيم ستم شاهي و نيز خرقه پوشان مقدس مآب مخالف انقلاب را كه خونابه دلش بودند براي هميشه از صفحه روزگار محو كند و ايران خراب آباد را از نو بسازد.
(د): گرچه ديوسيرتان ديوانه، حركت دلقكي خود را به كار گرفتند و با ترور و وحشت، دشنه در دل ملت فرو كردند و دام دروغ و شايعه گستردند و به خاطر ديباي دنيا، دين فروختند و دوستي با آمريكاي دجال و دشمني با ملت را ترجيح دادند، اما سرانجام درخشندگي عزم انقلابي ملت، چشم اين شب پرستان نشسته بر دژ پوسيده شيطان بزرگ را كور كرد.
(ذ): شهيدان راه امام و انقلاب، ذبيحه هاي مقام قرب ذوالجلال شدند، چو اينكه اين به خون خفتگان چون ذوالفقار حيدر بر فرق اهريمن ظلم و جهل فرود آمدند و ذخيره ذي قيمت براي انقلاب شدند.
(ر): روحانيت راستين به عنوان رسولان امام و انقلاب، رسالت رحماني و خطير خود را پذيرا شدند تا روح انقلاب ملت رهيده از چنگال رجالان را نگهبان باشند و از رهگذر انقلاب، رخش راهوار رستگاري ملت را به حركت آورده و رايحه رشد و تعالي و بالندگي را استشمام كنند.
(ز): زعيم انقلاب با نداي حمايت از زاغه نشينان، زمزم زندگي را به كام اين زجركشيدگان ريخت و به زواياي وجودشان جاني انقلابي بخشيد و زنگار زهرآگين زنديقيان ابليسي را از دست ملت خود گرفت و زالوصفتان بدخواه را زمين گير كرده و زورگويان زبان دراز و مستكبر را به زنجير زبوني كشيد.
(ژ): براي انقلاب در ژاله، لاله روئيده و جنايت و كشتار در ميدان ژاله، ژست ابلهانه ژاندارم منطقه را در هم ريخت و از ژرفاي تاريخ، مژده پيروزي ژرف انديشان را بر بدانديشان نويد داد.
(س): انقلاب، سيادت را به ملت ستم سوز و سرافراز ايران به ارمغان آورد و ستمگران سفاك را كه سالار سوخته اي بيش نبودند از سرير قدرت به زير كشيد.
(ش): شكوه انقلاب، شعله بر جان شيطان بزرگ و شريكان شرورش افكند و ايستادگان بر قله شهادت را كه شعله فروزان در شبستان اميد و شيدايي و شاهد حقانيت شريعت شيعه بودند با شهد شيرين شهادت به جايگاه شرف ابدي رساند و شيپور شجاعت شهيدان انقلاب، صبح پر شرارت سلطه شاهنشاهي را به شام شومشان مبدل ساخت.
(ص): طلوع صبح صادق براي حكومت صالحان نويد انقلابي شد كه صحنه هايش نمايش صلابت و صولت حيدريان صابر بود. آنان كه صلوات و صلوات را صبغه زندگي با صفاي خود كرده بودند.
(ض): ضرورت ضربه بر فرق ضلالت، شعار انقلاب بود كه ضربانش ضربت ضرغام را مي ماند تا ضايع شدگان تاريخ به دست ستم را به ضيافت خانه ضوء و ضياء در ضلع ضريح "الله" دعوت شوند.
(ط): طاغوت، دوران طغيانش به سرآمد و انقلاب، بهار پرطراوت طاووسيان در بوستان طوبي شد تا طلسم رويايي طرفه را بشكند و طوق اسارت را از گردن ملت بردارد.
(ظ): ظلم، واژه منفوري كه انقلاب بر آن خط بطلان كشيد و ظفرمندانه زمينه ساز طلوع صبح ظهور منجي عالم بشريت شد تا ضامن تطهير ظاهر و باطن زندگي بشر شود.
(ع): عصيان بر عاصيان، عظمت عاج گونه 2500 ساله آنان را منقرض كرد و امت عدالتخواه با الهام از پيام عصر عاشورا و با اهدا سرمايه جان، عقبه عفريت عفن عفلقيون بعثي عراق را نيز به ديار عدمستان فرستاد.
(غ): غلبه بر غاصبان تاريخ حق بشريت نتيجه غريو انقلاب شد تا غاشيه داران غاصب را كه در غرفه غرور غنيده بودند و با غارتگري غلات غريبان ارتزاق مي كردند به غار غمكده غولهاي زمين خورده، بكشاند.
(ف): انقلاب در عصر فريب، فرقان حق و باطل شد تا در دهه فجر نويد فروپاشي ستون فقرات فتنه و فقر و فساد را دهد و فرهنگ فلاح و فتواي فتوت و فطانت را ترويج نمايد و فداكاران فاتح را به فتح الفتوح مژده دهد.
(ق): قاموس اين قيام، قتال و جهاد و مبارزه با قبيله قابيلي بود كه با قشون قسي القلبشان قافله قبله را قلع و قمع مي كردند.
(ك): بي كفايتي و ناكارآمدي وارثان كاخهاي كيكاووس و كيقباد و كسري موجب شد كه تو گويي ملت، كمال كميلي خود را از كوفه و كشيشي از كليسا و كليمي از كنشت بيابد و با جلوداري رهبرش، سران كاخ كفر را با پيروان كاهن و كاهلشان به كيفر كردار برساند و كوخ نشينان را حمايت كند.
(گ): گستره اين انقلاب گرداگرد گردون شد كه بيداري اسلامي و جنبش وال استريت، گلبانگ گيرا و گرانمايه اسلام خواهي دست بر گريبان گيتي انداخته و گمنامان را از گرداب گمنامي گذرانده و آنان را به گذرگاه پيروزي رسانده است تا گريبان گرازان و گرگان آدمخوار را بگيرند و با گامهاي مردانه خود آنان را به گورستان تاريخ بفرستند.
(ل): لشكر ابليس هدفش لطمه بر بيداردلان در ليله القدر است اما ناكاميش ملازمه دارد با مبارزه با لفاظي ها به ويژه در لفافه لف و نشر . چون انقلاب لفظ لسان الغيب بود.
(م): مبارزه بي امان با مظاهر مسرف و مترف و محتكر، اصلي اساسي در انقلابي بود تا مبارزان مؤمن از ماذنه عشق و محراب و منبر، نويد مرگ منافقان و عناصر ملحد را دهند و مژده معراج را براي ميثاقيان مكه و مدينه و مشعر و مني داشته باشند.
(ن): انقلاب ناقوس مرگ ناجوانمرداني شد كه ناشر ناهنجاري ها و ناپاكي هاي اخلاقي و عملي بودند كه نتيجه نفوذ فرهنگ غرب است و پاسدارانش نگهبانان نگارستان نارين تاريخ شدند.
(و): رهبري اين انقلاب به عنوان ولي فقيه وديعه دار ميراث وادي وحي شد تا با حكومت ديني، وادي ايمن را براي سالكان راه وصال در ورطه واقعه ها و بحرانها با ورزيدگي و تبحر بسازد و وارثان وارسته را از خطر چنگال هاي وحشيان ورشكسته، با بصيرت برهاند.
(ه): او هدهدوار، هوش و هدايت را هديه به ملت كرد و هراس و هرمان را از هندسه زندگيشان زد و دشمن را در هرج و مرج و هياهو و هتاكي هايش ناكام گذاشت.
(ي): اينك انقلاب اسلامي يادگار ياسمن هايي است كه در يلداي پرسوز يغماگران و ياوه سرايان مقاومت كرده و چون يلان يكه تاز، ياقوت جانشان را تقديم يار كردند و يادآور يد و بيضاء حضرت موسي و خاطرات يعقوب و يوسف شدند.
© 2003 Mehr News Agency .
چهارشنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]