واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: bbc , يكشنبه 6 شهريور 1384 - هموطن سلام :در انتهای فیلمبرداری تقریبا هر صحنه بدن من کاملا کبود میشد و یک بار در اثر صدای شلیک تفنگ گوش راستم شنوایی خود را موقتا از دست داد هموطن آنلاین –" شری مون زومبی" فعالیت حرفهای خود را اولین بار با اولین پروژه کارگردانی همسرش ،فیلمی سوررئالی با نام «خانهای با 1000 جسد» آغاز کرد . این هنرپیشه بلوند پنیسلیوانیانی بلافاصله مرکز توجه همگان قرار گرفت و در فیلمهای ویدئویی زیادی حضور پیدا کرد.او به خاطر اجرای قطعات کوتاه آواز در این فیلم طرفدارانی را در زمینه موسیقی نیز همراه خود کرده است. شری مون زومبی در سال 2004 در فیلم «جعبه قاتلان» حضور پیدا کرد و جدیدترین فیلم وی «مقهورین شیطان» در حال حاضر بر روی پرده است. * "مقهورین شیطان" فیلمی متفاوت از خانهای با هزاران جسد میباشد. این فیلم بسیار ترسناکتر و قابل قبولتر از "خانهای ..." کارگردانی شده است. چگونه توانستید شیوه بازی خود را تغییر دهید و از قالب یک روانی جنوبی به قالب دیگری فرو روید؟ "مقهورترین شیطان" اثری کاملا متفاوت از "خانهای ..." میباشد و همه چیز به شیوهای واقعیگرا اجرا شده است. بی بی در این فیلم بسیار عادی ظاهر شده و از هر زرق و برقی به دور است. جنبههای متفاوتی از وی در این فیلم بررسی و او برای اولین قربانی میشود. این فیلم به تحلیل چگونگی آسیب دیدن این شخصیت سرسخت در حالی که تمام خانوادهاش شکار شدهاند میپردازد. * شما در زندگی روزمره خود بسیار ملایم ولی در فیلم شخصیتی شرور دارید، چگونه خود را با این تضاد هماهنگ کردید؟ به نظر من همه انسانها در بعضی از زوایای پنهان شخصیتشان دارای شرارتهایی هستند. من در این فیلم مرتب به چیزهای بد فکر میکردم. بازی در صحنههای خشونت بار نه وحشتناک میباشد و نه شادی بخش بلکه تنها کمی مشوش کننده است. من در طول این فیلم تمام تلاش خود را به کار گرفتم تا دیگر بازیگران احساس امنیت و آرامش داشته باشند. در "خانهای با 1000 جسد" اجرای صحنههای جنایت و خونریزی بسیار مشکل بود. به نظر من اگر کسی از ایفای آنها لذت ببرد حتما مشکل روانی دارد. * در فیلمهای ترسناک دیگر تمام هنرپیشههای زن از کار کردن با خون مصنوعی بیزار هستند. نظر شما در این مورد چیست؟ به نظر من خون مصنوعی کم مرطوب، سرد و معذب کننده است. تمام مو و وجود شما به آن میچسبد ولی مزه بسیار خوبی همچون شکلات دارد. * در صحنههای د این فیلم شخصیت شما درگیرهای فیزیکی زیادی را تجربه کرده است. آیا در واقعیت نیز آسیب جدی زیادی به شما رسید؟ بله. در انتهای فیلمبرداری تقریبا هر صحنه بدن من کاملا کبود میشد و یک بار در اثر صدای شلیک تفنگ گوش راستم شنوایی خود را موقتا از دست داد. * این سومین فیلم بازی شده توسط شما میباشد. آیا بازیگری همان چیزی است که شما آرزویش را داشتید؟ همه کودکان آرزوی تبدیل شدن به ستاره های سینما یا ستارههای دنیای موسیقی را دارند ولی من از آنجایی که تحمل پس زده شدن را نداشتم هیچگاه به دنبال ورود به این دنیا نبودهام. من تنها کارهائی را انجام میدهم که از آن لذت ببرم مثل وقتی صدای خود را بر روی منشی تلفنی ضبط میکنم زیرا خیلی دوست دارم بدانم دیگران صدای من را چگونه میشنوند. من در بچگی عاشق تدریس بودم ولی به جای قرار گرفتن در جایگاه معلمی مدتی در رستوران کار میکردم و بعد در یک نوشیدنی فروشی. بعد از مدتی هم در اداره بیمه استخدام شدم. * یعنی در گروه تئاتر مدرسه خود نیز نبودید؟ نه. هیچ وقت. * پس چگونه با راب همسر خود آشنا شدید؟ از طریق یک دوست مشترک در سال 1993. او در آن زمان کارگردان تازه کاری بود و از من خواست تا در یک فیلم ویدئویی به کارگردانی او بازی کنم. با وجود این که بسیار ترسیده بودم این نقش را قبول کردم و از همان زمان رابطه بین ما دو نفر قوت گرفت. * فیلم بعدی شما در مورد کشتی گیر مکزیکی میباشد که با هیولاها به نبرد میپردازد. آیا در این فیلم که براساس کتاب داستانی به قلم همسرتان راب تهیه شده باز هم با او همکاری خواهید داشت؟ حتما. او از این که من در گروه وی باشم رضایت دارد و من هم از کار با او لذت میبرم برخلاف دیگر زوجهای لوس آنجلسی ما از کنار هم بودن رضایت فراوان داریم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]