تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815383889
ابراهيم يزدي در گفتوگو با ايلنا:ذهنيت روشنفكران و سنتگرايان تغيير كرده استبابت جمهوريت نظام دغدغه داريمبازرگان يك انديشه بود
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: ابراهيم يزدي در گفتوگو با ايلنا:ذهنيت روشنفكران و سنتگرايان تغيير كرده استبابت جمهوريت نظام دغدغه داريمبازرگان يك انديشه بود
تهران- خبرگزاري كار ايران
بهمن ماه در تقويم سياسي ايران ماه پيروزي انقلاب ضد استبدادي مردم ايران به شمار ميرود. سرانجام پس از چندين سال مبارزه و مقاومت مردم ايران، نهضت به ثمر نشست. اكنون انقلاب بهمن ماه 57 ايران به يكي ازمهمترين تحولات سياسي در تاريخ معاصر تبديل شده و نسل جديد ميكوشد تا با رويكرد انتقادي به شناخت انقلاب ودستاوردهاي آن كه در غالب نظام جمهوري اسلامي تبلور يافته است، بپردازد.
در اين ميان چگونگي فعاليت وموضعگيري روشنفكران به عنوان پيشتازان مبارزه با رژيم شاهنشاهي و نحوه تعامل آنان با روحانيت و برخي از روحانيون كه در راس امورهستند و متوليان نظام به شمار ميروند، مسئله مهمي است كه بايد پس از گذشت سي سال از تولد اين انقلاب، به آن پرداخت.
در اين سالها نداي اصلاحطلبي و تغيير مهمترين تقاضاي سياسي همان روشنفكران انقلابي محسوب ميشود و گويا انقلابيون ديروز به اصلاحطلبان كنوني تبديل شدهاند و آسيبشناسي و ارزيابي آنچه كه در اين سالها رخ داده را در دستور كار قرار دادهاند.
به بهانه فرا رسيدن سالگرد پيروزي انقلاب با دكتر ابراهيم يزدي، دبيركل نهضت آزادي ايران و وزير امورخارجه دولت موقت مهندس مهدي بازرگان كه يكي از فعالترين چهرههاي انقلاب به شمار ميرود، گفتگو كردهايم تا پيرمرد پساز گذشت 30 سال از اين رخداد، كوله بار تجربههايش را مرور كند و از اين منظر، انقلاب را ارزيابي كنيم.
س) اكنون در آغاز دهه چهارم انقلاب هستيم، با توجه به اين موضوع و با توجه به فراز و نشيبهاي انقلاب، شما دستاوردهاي انقلاب در سه دهه گذشته را چه ميدانيد؟
ج) سي سال از انقلاب ميگذرد و به نظر ميرسد زمان خوبي براي ارزيابي كارنامه انقلاب است، 30 سال عمر يك نسل محسوب ميشود، نسلي كه انقلاب كرد و در حال خروج از صحنه است و نسل جديدي كه به ميدان ميآيد و اين نسل جديد نياز به تحليل دقيق و بيطرفانه چرايي و چگونگي انقلاب دارد.
در بررسي كارنامه انقلاب بايد دو مقوله را از همديگر جدا كرد، كارنامه و پيامد انقلاب را بايد از كارنامه عملكرد مسوولين جمهوري اسلامي طي 30 سال گذشته تفكيك كرد. زيرا اين به ما امكان ميدهد تا فارغ از عملكردها، بتوانيم خود انقلاب را مورد بررسي قرار دهيم، به ويژه آنكه مشاهده ميشود برخي از جوانان و نسل حاضر ضرورت و اصالت انقلاب را مورد سوال قرار ميدهند. بنابراين چنين تفكيكي براي تحليل تاريخي واقعبينانه ضرورت دارد.
به نظر من انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب تودهاي، مردمي و كلاسيك بود و يك خيزش محسوب نميشود بلكه يك انقلاب به تمام معنا است و پيامدهاي بسيار عميقي در جامعه ما برجا گذاشت.
اولين بخش تاثير انقلاب در جامعه ايران آن است كه در حين انقلاب، تقابلي كه ميان سنت و مدرنيته در طول 150 سال گذشته در كشور ما در جريان بوده و البته هنوز هم جريان دارد، به نفع مدرنيته تمام شد، انقلاب اسلامي سال 57 تقابل سنت و مدرنيته را به نفع مدرنيته به پايان رساند. برخلاف آنچه برخي روحانيون تلاش ميكنند انقلاب را در سمت و سوي ديگري تعبير كنند، انقلاب اسلامي ايران عميقا معادله را به نفع مدرنيته در ايران تغيير داد.
براي مثال در جريان انقلاب اسلامي ايران، ميليونها زن ايراني جايگاه سنتي و تاريخي خود را كه در منزل تعريف ميشد، رها كردند و به خيابانها آمدند و همراه مردان عليه رژيم پهلوي قيام كردند. بايد يادآوري كرد كه در تاريخ معاصر ايران، نه در مشروطه و نه در دوران ملي شدن صنعت نفت، حضور چنين حجم عظيمي از زنان ايراني در جنبشهاي مردمي سابقه نداشته است. در جريان انقلاب حتي زنان قشريترين و مذهبيترين خانوادههاي ايراني هم به دليل آنكه رهبري جنبش را يك فرد روحاني و مرجع تقليد بر عهده داشت، بدون هيچگونه ناراحتي به خيابانها آمدند و در تظاهرات شركت كردند. حضور اين حجم زياد زنان در انقلاب باعث سياسي شدن زنان ايراني شد و بايد خاطرنشان كرد سياسي شدن زنان را نميتوان دوباره از آنان گرفت، زيرا در جريان انقلاب، زنان ما تجربه و آگاهي پيدا كردند زناني كه در دوران انقلاب جوان بودند، حال مادر هستند و احساس و آرماني كه براي آن قيام و تظاهرات كردند را به فرزند خود منتقل ميكنند، بنابراين نسل جوان كنوني محصول تربيت مادراني هستند كه در فرآيند انقلاب شركت داشتند. تاثير حضور زنان در انقلاب را حتي در خانوادههاي بسيار مذهبي و سنتي هم ميتوان مشاهده كرد، اكنون ديده ميشود كه فرزندان بسياري از خانوادههاي سنتي به دليل آنكه مادرانشان در انقلاب حضور داشتند سنتي نيستند و سياسي بودن مادر بر تربيت آنان اثرگذار بوده است.
از سوي ديگر در حال حاضر بيش از 60 درصد دانشجويان ايران را دختران تشكيل ميدهند، همچنين پيامد حضور دختران در دانشگاهها اين است كه امروز زنان ما بيش از هر دورهاي در اكثر فعاليتهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مديريتي حضور دارند. آنان موقعيت ويژهاي در ايران پيدا كردهاند و حال اين تجارب به نسل جديد منتقل شده است.
حال بايد گفت هنگامي كه مردم آرمان آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي را مطالبه ميكردند، آزادي موردنظر آنان چه بود؟ آيا ميليونها زن و مرد ايراني آزادي از نوع آزاديهاي غربي را مطالبه كردند؟ آن نوع آزاديهاي بي بند و بار جنسي كه در زمان شاه فراوان بود. آزادي مورد خواست ايرانيان در دو بعد قابل بررسي است مردم ايران آزادي را به معناي رهايي از فقر و ظلم وستم ميدانستند، آنان آزادي براي احقاق حقوق خود، آزادي بيان، آزادي قلم را مطالبه ميكردند.
انقلاب اسلامي همچنين در ساختارها تاثير گذاشته، موج انقلاب اسلامي حتي به دورترين روستاها هم رفت و مشاهده ميكنيد كه چه تاثيري بر ساختارهاي شهر و روستا گذاشت، به طوري كه ديگر نميتوان ساختار سنتي را در روستا مشاهده كرد كه البته اين امر معناي ديگري هم دارد و آن اين است كه رابطه سنتي ميان روحانيون و تودههاي مردم ديگر وجود ندارد.
سوال اينجا است چه اتفاقي افتاد كه رهبري انقلاب را يك روحاني بلندپايه بر عهده گرفت؟ چرا روشنفكران ايران در مقاطع مختلف براي ادامه مبارزه به سراغ روحانيون رفتند و آنان را به مبارزه دعوت كردند؟ پيامد حضور روحانيون در انقلاب چه بود؟
بخش عظيمي از جامعه ما كه مردم عادي هستند، به دليل آنكه رهبري انقلاب بر عهده يك روحاني بود وارد فعاليتهاي انقلابي شدند.
س) آيا امروز شعارهايي كه مردم مطالبه ميكردند،محقق شده است؟
ج) بايد گفت مردم در زمان انقلاب خواستار جمهوري اسلامي بودند و اين نظام داراي دو ركن است، جمهوريت و اسلاميت و اسلاميت آن فرع به جمهوريت است يعني اگر اكثريت مردم ايران مسلمان نبودند، هيچگاه اسم نظام ما جمهوري اسلامي نميشد، در حال حاضر نام برخي كشورها را به دليل تركيب جمعيت، نميتوان جمهوري اسلامي گذاشت براي مثال در تركيه با وجود آنكه اكثريت را مسلمانان تشكيل ميدهند اما مذاهب ديگر هم وجود دارد، بنابراين نام آن را نميتوان جمهوري اسلامي نهاد.
آنان خواستار حاكميت و تصميمگيري خود بودند، مردم ايران براساس شعارها و ديدگاههاي رهبر انقلاب با ايشان بيعت كردند، مردم از طريق مصاحبهها و بيانيههاي ايشان با ديدگاههاي امام خميني(ره) آشنا شدند. هنگاميكه از رهبر انقلاب درباره نظام جمهوري اسلامي سوال شد، ايشان گفتند همين جمهوري كه در فرانسه وجود دارد. با همين الگو در ذهن بود كه امام خميني در مصاحبهشان گفتند «در نظام جمهوري اسلامي حتي كمونيستها هم آزاد هستند». با همين نگاه بود كه ايشان گفتند هر نسل بايد براي خود تصميم بگيرد كه چه حكومتي داشته باشد. ايشان با صراحت اظهار داشتند اگر پدران ما به حكومتي راي دادند، دليل ندارد ما آنرا قبول كنيم. اين سخن به معناي آن است كه نسل جديد حق دارد، خود تصميمگيري كند.
درباره اسلاميت هم بايد تاكيد كرد، هيچ نگراني بابت اسلاميت نيست.خداوند متولي دين خود است، اسلام قرنها در اين كشور ريشه دارد، بخشي از هويت مردم شده و هيچكس نميتواند اين هويت را تغيير دهد، بنابراين دغدغهاي راجع به اسلاميت نظام وجود ندارد. اسلام در ايران ريشه دارد.
نگراني ما بابت جمهوريت است زيرا جمهوريت در كشوري كه بيش از دو هزار سال استبداد حكومت داشته، به تدريج بايد رشد كند و در اين كوير، نهالي به نام جمهوريت كاشته شد كه ما بايد تمام همت خود را براي پاسداري از اين نهال به كار بريم.
س) آقاي يزدي! دستاوردهاي انقلاب اسلامي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ به نظر شما دستاوردهاي انقلاب در سه دهه گذشته چيست؟
ج) براي بررسي دستاوردهاي انقلاب بايد 3 معيار را در نظر داشت. اولين معيار اين است كه مردم چه ميخواستند، مردم آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي را مطالبه ميكردند، معيار دوم نيز اين است كه كجا بوديم و الان پس از 30 سال كجا هستيم؟ زمان شاه اوضاع چگونه بود و الان چگونه ميباشد؟ بايد ديد وضعيت و شرايط اقتصادي، سياسي و فرهنگي كشور 30 سال پيش چگونه بود و الان چگونه است. معيار سوم نيز مقايسه خود با كشورهاي مشابه است. يعني كشورهاي مشابه ما 30 سال پيش كجا بودند و امروز در چه وضعيتي هستند؟ ما در خلاء حركت نميكنيم و براي ارزيابي دستاوردها بايد خود را با كشورهايي كه 30 سال پيش مشابه ما بودند، مقايسه كنيم.
معيارهاي دروني هم وجود دارد و معيار دروني ما قانون اساسي كشور است. همه بايد از قانون اساسي به عنوان يك منشور و ميثاق ملي پيروي كنند، هيچكس در نظام جمهوري اسلامي نميتواند بدون فرآيند انتخابات، قدرت را در دست گيرد. قانون اساسي ميگويد تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ قيد و شرطي هم ندارد، بنابراين كسي نميتواند از اعتقاد افراد سوال كند. وقتي قانون اساسي با صراحت ميگويد حضور در احزاب آزاد است، هيچكس را نميتوان به حضور در حزبي وادار يا از ورود به حزبي ديگر ممنوع كرد. نبايد افراد را تحت فشار قرار داد كه چرا در جلسات يك حزب شركت ميكنيد؟ هنگامي كه قانون اساسي با صراحت مدت بازداشت موقت را حداكثر يك ماه ميداند، نبايد اين يك ماه را تمديد كرد و فردي را چند سال به عنوان بازداشت موقت، در زندان نگه داشت، بنابراين براي ارزيابي دستاوردهاي انقلاب اين مسايل را بايد در نظر داشت.
س) آيا آفتزدايي از انقلاب را ضروري ميدانيد و با چه رويكردي ميتوان اين آفتزدايي را انجام داد؟
ج) هر انقلاب داراي دو فاز و مرحله است. فاز اول تخريبي و سلبي و فاز دوم نيز ايجابي و ساختاري و سازندگي ميباشد و وقتي يك انقلاب پيروز شد بايد فاز تخريبي آن نيز متوقف شود. اوايل انقلاب مهندس بازرگان ميگفت: انقلاب تمام شد، يعني فاز سلبي انقلاب تمام شد، اعتصاب كرده بوديد تا شاه برود حالا شاه رفته و جمهوري پيروز شده است، پس ديگر چر اعتصاب ميكنيد؟
در فاز سلبي همه چيز خراب ميشود، مانند يك سيل بنيانكن عمل ميكند و به سرعتي كه يك خانه خراب ميشود، نميتوان آن را ساخت. برنامهريزي ميخواهد.
مهندس بازرگان هم ميگفت، انقلاب تمام شد و بايد به تدريج آنرا ساخت. هر انقلابي آفتهايي دارد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز كنشگران همچنان در دوران ماقبل انقلاب زندگي ميكردند و يك وضعيت ذهني حاكم بود.
حال دولت كنوني مدعي بازگشت به اول دوران انقلاب است، اين سخن چه معنا دارد؟ بايد يادآوري كرد زماني كه انقلاب پيروز شد، نميتوانستيم از افرادي كه در مصدر امور بودند استفاده كنيم و در عين حال در درون انقلاب كادرهاي ورزيدهاي نيز وجود نداشت. در نتيجه عدهاي در مصدر امور قرار گرفتند كه در امر حكومتداري تجربه نداشتند. اكنون 30 سال از آن زمان گذشته و افرادي كه در آن زمان در صدر حكومت قرار گرفتند داراي 30 سال تجربه هستند، حال فردي ميگويد بايد همه مسوولين تغيير كنند و دوباره افرادي را روي كار آورد كه تجربه حكومتداري ندارند. اين موضوع خلاف منطق است. از سوي ديگر اكثر انقلابيون ايران نسبت به درك انقلاب داراي يك آفت بودند و انقلاب را به معناي تخريب ميدانستند نه معناي بازسازي عميق. دگرگوني ميتواند آرام، تدريجي و سازنده باشد اما اين امر در انقلاب ايران اتفاق نيفتاد، البته اين نگاههاي ذهني نسبت به انقلاب يكي از ويژگيهاي انقلاب است كه بايد مانع آن شد.
براي مثال در هند هنگامي كه گاندي ميخواست كاري را جلو ببرد، روزه ميگرفت. بزرگترين روزه گاندي عليه هندوهاي افراطي بود.
گاندي اعلام كرده بود كه از هر گونه اعمال خشونت عليه يكديگر و عليه انگليس بايد پرهيز كرد. اما جرياني افراطي از جوانان هند دست به كارهاي افراطي زدند و گاندي در اعتراض به اين اعمال خشونتآميز، بزرگترين روزه خود را گرفت. گاندي به حالت اغما رفت، در محلي كه او اقامت داشت ميليونها هندي جمع شدند و دعا ميكردند، جو عمومي آنچنان بر عليه افراطيون بود كه در نهايت، جامعه آنان را مجبور به عذرخواهي از گاندي و ترك روش خشونتآميز كرد.
آيا در انقلاب ايران چنين مسالهاي صورت گرفت؟ بازرگان پيشنهاد عفو عمومي داد، او ميگفت جامعه ملتهب است. حال روش گاندي و بازرگان به تعليمات اسلامي نزديكتر است يا روش ادامه خشونت و قهر؟ پيامبر خدا بعد از فتح مكه، عفو عمومي داد. تمام پيامبران براي مردم آمدهاند، براي مردم كار كردن تفاوت بسياري با دنبال مردم رفتن دارد. گاهي لازم است به مردم گفت خطا ميكنند. آنكس كه به دنبال مردم برود عوام فريب است. در انقلاب ايران اين عامل تبديل به يك عامل تعيينكننده شد به طوري كه هنوز هم نتوانستهايم از آن عبور كنيم. بعد از 30 سال هنوز نتوانستهايم از فاز سلبي بيرون بياييم، هنوز برخي افراد سخناني ميگويند كه مردم خوششان بيايد، اين يك آفت بزرگ و جمهوري اسلامي همچنان دچار آن است.
س)شايد هر حكومتي خواهان اين آفت باشد و به نوعي به آن دامن هم بزند، اما اين جا نقش روشنفكران بايد پررنگ ميشد يعني وظيفه روشنفكران آگاهي بخشي به مردم جامعه است، در بسياري جوامع مردم از روشنفكران تبعيت ميكنند در حالي كه به نظر ميرسد روشنفكران و انديشمندان ايران نتوانستهاند اين نقش را به خوبي ايفا كنند نظر شما چيست؟ به نظر شما روشنفكران ايران پس از انقلاب چه نقشي ايفا كردند؟
ج) به اعتقاد من بخش قابل توجهي از روشنفكران ايران، متوجه جايگاه تاريخي خود نشدند. در دو سال اول انقلاب، همه روزنامهها متعلق به روشنفكران از تمام طيفها بود، طيف وسيعي از چپ تا راست روزنامه منتشر ميكردند. مهندس بازرگان ميگفت بعد از انقلاب بايد آگاه، با برنامه و حسابشده حركت كرد، روزنامههاي چپي بازرگان را متهم ميكردند كه سياست گام به گام كسينجر را ادامه ميدهد و بدترين ناسزاهاي سياسي را به ما دادند، به نظر من روشنفكران ايران نقش بسيار مهمي در پيدايش اين وضعيت ايفا كردهاند.
براي مثال چندي بعد از پيروزي انقلاب، سفارت آمريكا را گرفتند، من به عنوان معاون نخستوزير و به عنوان نماينده دولت مسوول به آنجا رفتم و قضيه را حل و فصل كردم، طبيعي است هر كشور و هر دولتي مسوول امنيت اتباع خارجي ميباشد و من در چارچوب يك عمل ديپلماتيك، همه كارمندان سفارت را در سالن مركزي سفارت جمع و به عنوان نماينده دولت از آنان عذرخواهي كردم، سپس در روزنامهها ناسزاهايي به من گفتند اما من به عنوان نماينده دولت بايد اينكار را انجام ميدادم.
بدون آنكه وارد جزييات مساله شوم. بايد گفت روشنفكران ايران در پيدايش اين تغيير و تحولات همان اندازه كه در دوران انقلاب نقش مثبت داشتند، پس از آن نقش منفي ايفا كردند و در يك ارزيابي صادقانه و منصفانه بايد به نقش منفي روشنفكران پرداخته شود، بايد خود را نقد كرد.
س)سوال اينجا است كه جريان روشنفكران ديني و به تعبير ديگر مرحوم مهندس بازرگان و هم فكرانش تا چه اندازه در آگاهي مردم نقش داشتند؟
ج)ما از ابتدا نظرات خود را ميگفتيم و يكي از دلايلي كه ناسزاهاي بسيار به ما نسبت ميدادند اين بود كه نه تنها با برخي روشها موافق نبوديم بلكه در برابر آن هم ايستاديم اما مهندس بازرگان منتخب مردم نبود بلكه منصوب رهبر انقلاب محسوب ميشد، بنابراين در جاهايي كه اختلافي پيش ميآمد، ايشان نميتوانست با اين عنوان كه «من با راي مردم آمدهام» بايستد. اما در دوران مجلس اول به رغم همه فشارها بر خواستههاي خود ايستاديم چرا كه ما نماينده مردم بوديم و تمام فشارها حتي ضرب و شتمها را تحمل كرديم و ايستاديم.
هنگام انقلاب همه مردم به صحنه آمدند و روشنفكران تبديل به يك اقليت شدند، بنابراين تا سالهاي اوليه انقلاب، روشنفكران قدرت به معناي پايگاه مردمي نداشتند. بدنه جامعه رابطه ويژهاي با روحانيت داشت. براي مثال در انتخابات مجلس خبرگان، بيشتر روحانيون انتخاب شدند و تعداد روشنفكران بسيار كم بود.
بنابراين چنين موضوعي به مسالهاي اساسيتر يعني ساختار اجتماعي در ايران برميگردد. نفوذ عميق روحانيون بر تودههاي مردم ريشهاي دو هزار ساله دارد، اما روشنفكران ايران به تدريج تجربه پيدا كردند. زماني همين افراد اصلاحطلب كنوني عليه جريانات روشنفكر ديني به شدت موضع داشتند، روشنفكران ايران يكپارچه نبودند، براي مثال حزب توده ادعا ميكرد در خط امام است و بازرگان از خط امام خارج شده است! به ياد دارم در مجلس دوره اول نماينده ارامنه به من ميگفت، كيانوري خوب بازي ميكند و من گفتم صبر كن! كيانوري همه شما را به گلوله ميدهد.
اگر بپذيريم دموكراسي ياد گرفتني است و در يك جامعه متغير، متحول و در حال دگرديسي، ياد گرفتن يك تجربه بسيار بزرگ است، بسياري از مشكلات حل ميشود.
اكنون روشنفكران ذهنيت 30 سال پيش را ندارند و بيش از هر زمان ديگري ارزش و سخنان بازرگان را ميفهمند، بازرگان هم يك فرد نبود بلكه يك انديشه بود، بازرگان نيست اما انديشهاش موجود است. روشنفكران اندك اندك، به اين خط نزديك شدهاند و حتي در ميان برخي سنتگرايان هم اين وضعيت حاكم شده، يعني بعد از پيروزي انقلاب گروههاي روحاني و سنتگرايان هم تجربه اندوختهاند و تصوير ذهني افراد نسبت به 30 سال پيش تغيير كرده است.
گفتوگو از: مهسا امرآبادي
پايانپيام
كد خبر: 471868
شنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
-
گوناگون
پربازدیدترینها