تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812983123




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بازخواني پرونده‌اي از انقلاب اسلامي به روايت «گري سيك» طرح نا‌فرجام ‌كودتا


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بازخواني پرونده‌اي از انقلاب اسلامي به روايت «گري سيك» طرح نا‌فرجام ‌كودتا
جام جم آنلاين: دكتر گري سيك ، عضو شوراي عالي امنيت ملي آمريكا در دوران رياست جمهوري جرالد فورد، جيمي كارتر و رونالد ريگان و مشاور ارشد زبيگنيو برژينسكي، مشاور عالي امنيت ملي ايالات متحده در دولت كارتر است.


علاوه بر اين، دكتر سيك سابقه دستياري ارشد كاخ سفيد در امور خليج فارس طي سال‌هاي 1976 تا 1981 مقارن با 2 تحول تاثيرگذار وقوع انقلاب اسلامي و گروگانگيري در سفارت آمريكا را در كارنامه كاري خود دارد؛ يعني دكتر سيك شاهدي بي‌واسطه است در لحظه لحظه‌هاي تاريخ انقلاب اسلامي مردم ايران در سال 1979.

گري سيك كه هم‌اكنون صاحب كرسي امور بين‌الملل در مدرسه امور عمومي، سياست خارجي و ديپلماسي دانشگاه كلمبياست، اگرچه ديگر در اركان اجرايي و سياسي آمريكا حضور ندارد، اما هنوز هم به لطف حافظه تاريخي خوبش بسياري از تحولات و رويدادهاي آن روزها را با جزييات آن به خاطر دارد.

گرچه وي اعتقاد دارد دليل آن يادداشت‌برداري‌هاي منظم روزانه‌اش است. در اين يادداشت زواياي آشكار و پنهان طرح كودتا در روزهايي بررسي مي‌شود كه نه كاخ سفيد و نه كاخ سعدآباد كمترين اميدي به بقاي رژيم پهلوي نداشتند.

اوايل بهار 1979، خيابان‌هاي تهران روزهاي پرتب و تابي را تجربه مي‌كند و خبر اوجگيري خيزش مذهبي و انقلابي مبارزان ايراني مسلمان سراسر جهان را درنورديده و دنياي غرب در شوك انقلابي قريب‌الوقوع بار ديگر در التهاب و اضطرار به سر مي‌برد.

با بازخواني روزهاي پررويداد آن روزها و تورق برگ‌هايي از تاريخ انقلاب اسلامي كه در تاريخ‌شناسي انقلاب‌هاي يك قرن اخير تحولي نادر و بنيادي به شمار مي‌رود قاطعانه مي‌توان گفت ايران براي هميشه و به طور برگشت‌ناپذيري متحول شده است. بازخواني اين هيجانات انقلابي از زبان دكتر سيك قطعا به واكاوي لايه‌هاي پنهان و ناگفتني از اين رويداد تاريخي منجر خواهد شد كه در نوع خود و از زبان كسي كه از معدود آگاهان نسبت به مسائل ايران دست‌كم در طول 4 دهه اخير بوده، خواندني است.

پروفسور سيك در بازگشتي به گذشته، ما را به 3 دهه قبل و روزهاي منتهي به ژانويه و فوريه 1979 مي‌برد و همگام با تحولات مبارزان انقلابي مسلمان، پرده از رخدادي مي‌گشايد كه شايد كمتر مجالي براي طرح آن به اين ظرافت يافت شده باشد. شايد به جرات بتوان گفت پروفسور سيك بايگاني تاريخ زنده‌اي از انقلاب اسلامي ايران است كه هنوز هم بسياري از آن تحولات با جزيياتش تازگي خاص خود را دارد.

سيك ابتدا با يك مرور از سال‌هاي منتهي به انقلاب 1979، به نقش سفير ايالات متحده در ايران اشاره‌اي كوتاه مي‌كند؛ هرچند ضمن گفته‌هاي سيك نمي‌توان انتقاد پنهانش را از عملكرد ساليوان ناديده گرفت. وي از كانال ارتباطي ساليوان و معبر اطلاعاتي كاخ سفيد و كاخ سعدآباد تحولات روزانه را گزارش مي‌كرد، اما هيچ تجزيه و آناليزي روي حجم وسيع داده‌هاي ارسالي صورت نمي‌گرفت.

اما اوضاع اين چنين نمي‌توانست ادامه يابد و وقتي حاميان غربي به خود آمدند كه كنترل بخش عظيمي از بحران از دست آنان رفته بود. گسترده‌تر شدن موج قيام‌هاي مردمي و رسوخ امواج خروشان انقلاب به لايه‌هاي آشكار و پنهان حكومت مي‌رفت تا به ثبت آخرين ماه‌ها و روزهاي ورشكستگي سياسي منجر به تقصير رژيم پهلوي بينجامد. با وجود اين هنوز يك تكيه‌گاه اصلي و شايد آخرين اميدها براي حيات در حال خاموشي رژيم پهلوي باقي مانده بود و آن هم ارتش بود؛ ارتشي كه از زمان كودتاي 28 مرداد 1332 وفاداري خود را به اثبات رسانده بود، اما آنچه روزهاي منتهي به انقلاب بر سير فزاينده ترديدها افزوده بود، راهبرد رهبر انقلاب در استقبال از نظاميان به جاي رودررويي با آنان بود.

با وجود اين هنوز هم شاه و دربار به امراي ارتش اعتماد داشت، چه اگر آنها وابستگان سببي و نسبي خود رژيم بودند، اما تلقينات واشنگتن به شاه در پذيرش اين خوش‌بيني‌ها هم بي‌تاثير نبود. تجهيز ارتش به پيشرفته‌ترين تسليحات از سوي آمريكا در دوران زمامداري كارتر و راهبرد كاخ سفيد مبني بر حمايت تام و تمام از اين جزيره آرامش در گوشه‌اي از دنياي پرآشوب كه خود در شعله‌هاي ناآرامي مي‌سوخت، سبب شده بود شاه هم باور كند كه با تشكيل حكومت‌هاي نظامي پي‌درپي مي‌تواند به كنترل مخالفان با قاطعيت و نيروي قهريه اقدام كند.

آنچه روزهاي منتهي به انقلاب بر سير فزاينده ترديدها افزوده بود راهبرد رهبر انقلاب در استقبال از نظاميان به جاي رودرروييبا آنان بود

دكتر سيك به دريافت گزارش‌هاي روزانه‌اش از كاخ سفيد اشاره مي‌كند كه بايد در ديدارهايي با شاه به وي تلقين شود ايالات متحده با تمام توان و قدرت پشت منظومه حكومت پهلوي قرار دارد و همين راهكار جبر و زور در مواجهه با مخالفان و معترضان در پيش گرفته شود. سيك به جريان يكي از ديدارهاي ساليوان با شاه در آن روزها اشاره مي‌كند؛ روزهايي كه فكر سلطنت بر باد رفته پهلوي بر روان و تفكر او آسيب‌هاي جدي وارد كرده و در يك دوگانگي هويتي و شخصيتي قرار گرفته بود. سيك مي‌گويد ساليوان به من گفت شاه مدام از قاطعيت و توانايي خود سخن مي‌گفت. شاه مي‌گفت من دل و جرات و توانايي قتل‌عام مبارزان انقلابي را دارم، اما عاطفه هم دارم نه! نه! من نمي‌توانم جوانان و زنان و كودكان را بكشم، اما من مي‌توانم. بايد آنها را از صحنه خارج كنم! در اين دوران گزارش‌هايي مكرر تنظيم مي‌كردم، ولي كمترين توجهي به آنان نمي‌شد. تا در نهايت در گزارشي به برژينسكي گفتم اگر نتوان آشوب و اعتراضات عمومي را كنترل كرد سقوط رژيم قطعي است و كاري از دست هيچ‌كس برنمي‌آيد. واقعيت اين است كه اعتراضات ديگر از آشوب و هرج و مرج هم گذشته بود و هر روز يك خبري جديد از انقلاب مردم ايران به گوش مي‌رسيد. بختيار مليگرا هم در اين روزها مدام به سفارت رفت و آمد داشت، ولي در ملاقات‌هايمان هم چيزي بيش از دولت‌هاي نظامي قبل در او نمي‌ديدم.

وزارت امور خارجه با رفتن شاه، شمارش معكوس را براي سقوط آغاز كرده بود. كارتر، برژينسكي و من بي‌خبر از ديگري مي‌دانستيم اميدي براي حيات گسسته سلطنت باقي‌نمانده است و تنها شايد بتوان زمان پايان آن را به تاخير انداخت. اوضاع از كنترل خارج شده بود و نظاميان و امراي ارتش هم در حال جمع كردن وسايل و بستن ساك‌هايشان براي ترك ايران بودند.

در يكي از نشست‌ها، طرحي از كودتاي 1953 توسط زاهدي مطرح شد، ولي خيلي زود رد شد، چرا كه حداقل آن زمان با مقتضيات كنوني قابل مقايسه نبود. هنوز هم ارتش روزنه‌هايي از اميد را گشوده بود. بدنه متلاشي و چند پاره ارتش كار را سخت‌تر كرده بود، اما با اين حال نظاميان و لوله اسلحه هايشان مي‌توانست اميدها را زنده كند. در يكي از آخرين ساعات شب‌هاي سرد ژانويه 1979 خبر عزيمت هايزر به ايران را دريافت كردم. بالاخره دوستانمان به اين نتيجه رسيده بودند كه كار اول را آخر انجام دهند. مي‌بايست نظاميان را اميدوار كرد تا حمايت‌شان جلب شود و بتوان طرح رد شده زاهدي را احيا كرد؛ كودتا.

اما ممانعت از فرار افسران ارتش به آمريكا و راضي كردن آنان به انجام يك كودتا تا حدودي سخت به نظر مي‌رسيد. با اين وجود مقدمات آن در پنتاگون و كاخ سفيد چيده شده بود، چرا كه موعد حركت هايزر به ايران همان وقتي بود كه كارتر در جزيره زيباي گوادلوپ با همتايان انگليسي و فرانسوي و آلماني و ايتاليايي‌اش جلسه داشت. در آن جلسه هماهنگي‌هاي ضروري انجام شده بود تا بار ديگر اميدها براي برگشت شاه به ايران زنده شود.

در آن سوي مرزهاي ايران، همه چيز خوب پيش مي‌رفت اما در اين سو اوضاع خوب نبود، خوب كه نه فاجعه بود. هايزر در اولين گزارش خود از فرار حداقل 1000 سرباز و افسر جزء از پادگان‌ها و سرباز خانه‌ها خبر داد و گفت فكر فرار دارد بدنه ارتش را به نابودي مي‌كشاند. ارتش قابل اعتماد نبود، ولي نمي‌شد از كنار آن بي‌تفاوت گذشت. نيرو‌هاي نظامي پراكنده و پاشيده شده بودند. از پنجره‌هاي سفارت مي‌شد سربازان و افسراني را ديد كه روي دست‌هاي انقلابيون به حركت درمي‌آمدند و به جريان انقلاب مي‌پيوستند و اسلحه‌هايي كه به دست مبارزان مي‌افتاد. جداي از نبود امكانات و تجهيزات لجستيكي لازم براي طرح كودتا فقدان اعتماد و اطمينان، كار را بسيار سخت كرده بود.

با اين همه، ديدارها يكي پس از ديگري برگزار مي‌شد، مقدمات كودتا آماده مي‌شد و حمايت خارجي هم داشت خود را مي‌رساند. هنوز هم يك جاي كار لنگ بود. به برژينسكي گفتم اين ارتش اين كاره نيست و به آن اعتمادي نيست. جالب بود ساليوان هم با من هم عقيده بود. ساليوان از تعبير ارتش كاغذي و پلنگ بي دندان كمك مي‌گرفت و همين هم موجب خنده ما مي‌شد، در حالي كه برژينسكي بشدت عصباني بود. پارسونز از شدت خنده با علامت سر حرف‌هاي ساليوان را تاييد مي‌كرد.

اما هايزر روي طرح كودتا مصمم و يكدنده بود. به نظر مي‌رسيد مخالفان كودتا زياد نفوذ نداشتند هر چند وزارت خارجه با ما بود، ولي پنتاگون بر اجراي كودتا پافشاري مي‌كرد. هايزر كه به نظر مي‌رسيد بي‌خبر از همه جا وسايل را جمع كرده و به جزيره پرآشوب براي تعطيلات گام گذاشته است و اصلا به خود زحمت مطالعه گزارش‌ها را نداده بود، با يك خطاي استراتژيك مواجه شد. افسران ارشد و ژنرال‌هاي ارتش متفرق بودند و موافقان و مخالفاني ميان خود داشتند. روزها داشت سريع مي‌گذشت. ديگر كار به شمارش ساعات رسيده بود. التهاب و اضطرار موج مي‌زد و هنوز هيچ كاري انجام نشده بود. اختلاف‌ها وقتي خود را بيشتر نشان داد كه بختيار هم راه رفتن در پيش گرفت و با قاطعيت از حمايت ارتش خبر داد و تهديد كرد پس از من انقلابيون با ارتش طرفند. هنوز سخن بختيار تمام نشده بود كه قره‌باغي حرف بختيار را تكذيب كرد. قره‌باغي برخلاف بختيار از بي‌طرفي ارتش سخن گفت و اين‌كه ارتش در سياست مداخله نخواهد كرد، اما هنوز زاهدي با بختيار و هايزر بود. قره‌باغي تهديد كرد كه استعفا مي‌كند، ولي سربازان را براي قتل عام انقلابيون به خيابان‌ها نخواهد فرستاد.

اوضاع از اين بدتر نمي‌توانست پيش برود. نيروي زميني ارتش جدا شد و در عمل كنار كشيد. هايزر هم انگار با اين مساله كنار آمد كه بيش از اين نمي‌توان به نيروي زميني اميد داشت، اما هنوز نيروي هوايي و گارد جاويدان سرسپرده دربار تسليم نشده بودند. هايزر از بمباران و موشك سخن گفت و اين يعني يك فاجعه به تمام معنا.

آيت‌الله خميني در راه ايران بود و هنوز هيچ كاري انجام نشده بود. پنتاگون و سيا هم مدام فشار مي‌آوردند. طرح شفلد، نابودي هواپيماي آيت الله خميني به وسيله 2 فروند جنگنده اف 14 بود. زاهدي موافق بود و ظاهرا هم موافقت پاريس را با اين اقدام جلب كرده بود. ساقط كردن هواپيمايي ايرفرانس و بعد هم نابودي كانون‌هاي انقلابيون مبارز مي‌توانست جريان پيوسته انقلاب مردم را پاره كند. اين طور اعتماد نيروي زميني هم برمي‌گشت و مي‌توانست كليه ادارات و سازمان‌ها و مكان‌هاي عمومي را تصرف كند و شعله‌هاي انقلاب فرومي‌نشست. اين بار هم شورش و آشوب نظاميان نيروي هوايي ارتش همه چيز را نقش برآب كرد. آيت‌الله خميني به ايران آمد و هواپيمايش هم هدف قرار نگرفت. انقلاب ديگر يك آتش تمام عيار شده بود. بار ديگر اميدها به نيروي زميني برگشت. هايزر در جلسه‌اي گفت نظر قره‌باغي را با كودتاي خاموش جلب كرده‌ام. بختيار اگر توانست رژيم پهلوي را از نابودي حضور آيت الله و كسب حداقل ضمانتي براي توافق با آن بگيرد وگرنه ارتش بي‌هيچ قتل عامي وارد كار شود. هايزر گفت به قره‌باغي گفته‌ام اين كودتا نيست و فقط اقدامي براي جلوگيري از نابودي‌هاي بيشتر است.همه اين رويدادها همزمان با ورود آيت‌الله خميني روي داد و اين يعني اول فوريه، اما كسي نمي‌دانست كمتر از 10 روز ديگر سلطنت از هم مي‌پاشد و همه چيز فرو مي‌ريزد.

هايزر شب دوم فوريه با ناراحتي داشت وسايل سفرش را جمع مي‌كرد. ارتش نابسامان‌تر از آن بود كه بتواند كاري براي حكومت بكند، چرا كه ارتش واقعا از هم پاشيده بود. هايزر هم به اين نتيجه رسيده بود. او با كنايه مي‌گفت تعطيلات سال جديدم خراب شد. براي سر و كله زدن با افسراني خراب شد كه هنوز نمي‌دانند مكان‌هاي مهم نظامي و دولتي در كجاي تهران قرار دارند. براي شاه با اين ژنرال‌ها هيچ كاري نمي‌شود انجام داد.

پنتاگون هم با گزارش‌هاي هايزر به اين نتيجه رسيده بود، اما هنوز اميدها از بين نرفته بود. هايزر به كارتر گفته بود نظاميان ارتش در انتظار يك شوك هستند. بايد آنها را از خواب بيدار كرد تا بر اوضاع مسلط شد. شوكي كه هيچ وقت شكل نگرفت و نظاميان دسته به دسته به صف انقلابيون پيوستند. شفلد هم با هايزر رفت و گاست و ليمان طرح ناتمام و شكست‌خورده هايزر را ادامه مي‌دادند. گزارش‌هايي كه از تهران مي‌رسيد نگران‌كننده‌تر از آن بود كه بشود روي گاست حسابي باز كرد.

روزهاي زيباي فوريه به يازدهمين روز رسيد و ژنرال‌هاي ارتش هم يكي‌يكي فرار كردند يا اسلحه‌هايشان را تحويل دادند. ارتش همان كاري را انجام داد كه قره‌باغي آن روز به بختيار گفت و پشت دولت را رها كرد تا دولت بختيار بي‌پشتوانه تسليم انقلابيون مسلمان شود و آيت‌الله خميني كه ساليوان هميشه از ناتواني او در اداره حكومت سخن مي‌گفت توانست بي‌هيچ مقاومتي، بي‌هيچ كودتايي، حكومت را در دست بگيرد و انقلاب مسلمانان مبارز 1979 دنيا را غافلگير و مبهوت خود سازد.

ارسلان مرشدي

دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 288]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن