واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگى به موازات مرگ
درباره فیلم جدید و ملودرام «جاده سكوت»زندگى به موازات مرگفیلم جدید «Reservation Road» (جاده سكوت) نوعى ملودرام خاص است كه سازندگانش مى خواسته اند نه كارى گذرا و فقط ویژه زمان حاضر باشد، بلكه بر زندگى بینندگان خود اثرى دیرپا بگذارد و انتظارها و توقعات از آن زمانى بالاتر مى رود كه در نظر بگیریم بازیگران فیلم اغلب از افراد تأیید شده و صاحب اعتبار و برندگان و كاندیداى اسكار بوده اند و یواخین فى نیكس، جنیفر كانلى، مارك رافالو و میراسوروینو از آن جمله اند. شاید سوروینو در سال هاى اخیر كارش آن قدر كساد شده باشد كه گذارش به فیلم هاى تولید شده براى شبكه هاى كابلى و ماهواره اى افتاده باشد، اما از زمان پیروزى او در انتخابات اسكار (نقش دوم زن) براى بازى در فیلم «آفرودیت قدرتمند» كار وودى آلن، بیشتر از 15 سال نمى گذرد و وى هنوز حتى مسن هم نشده است.كارگردانى «Reservation Road» كه معناى «راه واگذارى» نیز براى آن متصور است، با «ترى جورج» بوده كه ساخت فیلم سیاسى و بحث برانگیز «هتل رواندا» (2005) را در كارنامه اش دارد. جورج در نوشتن سناریوى فیلم نیز با جان برنهام شوارتز شراكت و همكارى داشته و این قصه اى است كه بر اساس رمان سال 1998خود شوارتز نگاشته شده و درباره 2خانواده است كه یك تصادف رانندگى مرگبار، زندگى آنها را به هم پیوند مى زند.یك زوج ایده آل مستقر در ایالت كانه تیكات آمریكا كه اتان و گریس لرنر نام دارند (با بازى فى نیكس و كانلى) یك شب «اواخر تابستانى» پس از دیدن نمایش پسر 10ساله شان جاش (شان كرلى) در یك كنسرت ویولن، در راه بازگشت به خانه قرار دارند. در اتومبیل، «اما» خواهر كوچك جاش (الى فنینگ) هم دیده مى شود. در میان راه و در جاده اى تاریك و پربار آنها در یك پمپ بنزین توقف مى كنند.در همان زمان یك وكیل «دچار مشكل» كه همسرش را هم طلاق داده و دوایت آرنو نام دارد (رافالو) پس از اتمام یك بازى بیسبال در پارك فین وى در كنار پسر 11ساله اش لوكاس (ادى الدرسون) نیز از راه مى رسد و به سمت همان جا (پمپ بنزین) مى آید. جاش از ماشین پیاده مى شود و در حال راه رفتن در حاشیه جاده است.دوایت در همان گوشه و حاشیه با سرعت و بدون توجه مشغول رانندگى است و در نتیجه به جاش مى زند و او را مى كشد. او پس از تصادف چنان یكه مى خورد كه پا به فرار مى گذارد. به واقع تمامى فیلم صرف اعتراف او به گناهش مى شود تا همه چیز منجر به رویارویى اجتناب ناپذیر و پرخشونت بزرگان (پدران) 2 خانواده شود.با این حال در مقدمات این ماجرا ما باید شاهد صحنه ها و اتفاق هاى زیادى باشیم كه اعضاى 2خانواده را حتى قبل از اعتراف فرد قاتل به گناهش، به هم بیشتر پیوند مى زند و زندگى آنان را بیش از پیش در موازات یكدیگر قرار مى دهد و در این مسیر به نظر مى رسد كه در این شهر ظاهراً عالى منطقه نیو انگلند آمریكا فقط یك شركت حقوقى و قضایى و فقط چند معلم حضور دارند و همه چیز مختصر و مشترك است. میراسوروینو نقش روت همسر سابق دوایت را بازى مى كند كه معلم و تمرین دهنده جاش در نواختن ویولن بوده و پس از مرگ وى به «اما» پیشنهاد مى كند كه به جبران این قضیه به او آموزش بدهد. روت این امر را هم آسان مى یابد، زیرا همسر سابقش به او ایراد مى گیرد كه چرا همان میزان وقت را صرف زندگى در كنار پسرش و برآورده كردن خواسته هاى او نمى كند و مثلاً به چه سبب با حضور در صحنه مسابقات بیسبال پسرش، به او دلگرمى نمى دهد و این درحالى است كه كارهاى فوق را همسر سابق روت باید شخصاً انجام بدهد و چون نمى دهد، به روت به خاطر عدم انجامش نهیب مى زند تا به وجدان خود از این طریق آرامش ببخشد.همه این ها بخش هایى از یكى شدن زندگى 2 خانواده فوق با یكدیگر است و حركت موازى آنان در جاده سرنوشت و «زندگى در مسیر مرگ» را گواهى مى دهد. از آن سو در خانواده لرنرها، اتان كه پروفسور كالج است، دائماً در خطوط اینترنت و یا در دل كتاب هایش جست و جو مى كند تا راه هایى را براى انتقام گرفتن مرگ پسرش و یا آرامش روحى خود و فراموشى این فاجعه بیابد. همسر او گریس فقط گریه مى كند و افسوس مى خورد و این براى ایفا كننده رل او كه بازیگرى قابل اعتنا همچون جنیفر كانلى است، موجب افسوس مى شود و بیننده حسرت از دست رفتن استعدادهاى او را در رلى مى خورد كه براى او كوچك و اندك است.با این حال، هیچ یك از 2 خانواده به آرامشى نمى رسد كه در جست و جوى آن هستند. اتان كه از عجز پلیس براى پیدا كردن «راننده قاتل و فرارى» به تنگ آمده، خودش شروع به تحقیق و جست و جو مى كند تا چنان فردى را بیابد و تبدیل به یك كارآگاه آماتور مى شود و چون از این نیز بهره اى نمى گیرد، از یك شركت قضایى مى خواهد تا یك پرونده حقوقى را در این زمینه بگشاید و موضوع را ردیابى و اعلام نتیجه كند. بدیهى است كه از دست تقدیر همان وكیلى مأمور حل موضوع و كشف جنایت مى شود كه پسر را زیر گرفته و از صحنه متوارى شده و پس از آن زندگى 2 خانواده را به هم پیوند زده است، حتى اگر جز فرد ضارب هیچ یك ندانند كه اصل ماجرا چیست و فقط به سبب قرار گرفتن همزمان در یك محل (پمپ بنزین) به این اتفاق تن داده و با آن یكى شده باشند، این پیوند مخدوش نمى شود.شاید واكنش هاى افراد نسبت به وقایع بسیار تیره و منفى، متفاوت باشد و این چیزى است كه ترى جورج هم در مقام كارگردانى روى آن مانور مى دهد، ولى خود او در احساسات برخاسته از مرگ پسر نوجوان غرق شده و راهنمایى مناسب براى ما نیست. از طرف دیگر او كارى مى كند كه ما از آغاز به سود یكى از طرفین (لرنرها) جهتگیرى كنیم و این كه پسر آنها (جاش) است كه در این ماجرا جان باخته، این امر را منطقى جلوه مى دهد و از لحظه شروع فیلم نیز مكرراً به بیننده ها توضیح داده شده كه این خانواده به دنبال یك زندگى حساب شده و سالم است و فقط بى احتیاطى خانواده مقابل نظم و خوشبختى شان را گرفته و موجب مرگ جاش شده است.دوایت در نقطه مقابل به عنوان فرد قاتل، مردى غیر قابل اعتماد و لرزان به تصویر كشیده شده و حتى باید شك كرد كه او چطور از دانشكده حقوق فارغ التحصیل شده و از چنان مرحله و درجه اى گذر كرده است. راستى در مورد او چه باید اندیشید؟ آیا او در اصل یك سیاهدل است و اگر چنین است، چه چیزى او را به این سمت و سو كشانده و انگیزه هایش چه بوده است. در نهایت فقط باید به این نتیجه برسیم كه او ذاتاً یك آدم بد است و ترسیم چنین آدمى یك وجهى حتى از جانب بازیگرى بالنسبه توانا مثل رافالو دشوار است و موجب خلق كاراكترى سطحى مى شود. شاید برخى صحنه هاى مشترك او با پسرش و تلاش وى براى برقرارى ارتباط بیشتر و بهتر با او مطلوب باشد، اما به تنهایى كافى نیست.در این هنگام بیسبال به عنوان یك زمینه مشترك و فعالیت مورد علاقه هر دو خانواده در قصه حضورى دائمى دارد و سرانجام همین ورزش است كه كاراكتر دوایت پس از دیدن پیروزى تیم محبوبش در آن، گناهش را گردن مى گیرد و تقاص آن را مى پردازد. این كه این ملودرام چقدر حقیقى و تا چه حد خیالى است، مشخص و روشن جلوه نمى كند، اما دست تصادف در این فیلم وقایعى را خلق كرده است كه بیشتر به درد ابراز حیرت مى خورد و نه قبول تمامى آن و با این كه گره خوردن زندگى خانواده هاى مختلف از طریق یك سانحه رانندگى اتفاقى است كه تقریباً هر روزه صدها مورد آن در سطح جهان روى مى دهد، اما آنچه ترى جورج براى ما مى گوید و 102 دقیقه طول مى كشد و كار استودیوى فوكوس فیچرز است، نمى تواند از ملودرام هاى ماندگار باشد و چیزى خاص را به صنعت سینما اضافه كند.منبع : همشهری ( وصال روحانى )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 730]