واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: محمدرضا هنرمند تصويرگر مرگ و زندگي
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/08/100876418922.jpg
اكنون كمتر كسي از بينندگان تلويزيون كه سريالها و مجموعههاي داستاني را از اين رسانه دنبال ميكند، با نام محمدرضا هنرمند ناآشناست؛ بويژه آن كه سريال «آشپزباشي» او دوشنبه شبها از شبكه اول سيما بسياري از مخاطبان را با خود همراه ساخته است و تعداد قابلتوجهي از تماشاگران در انتظار فرجام فرازونشيبهاي روابط زوجي هستند كه دست روزگار آنها را به ستيزهجويي عليه يكديگر واداشته است. البته علاقهمندان و پيگيران جدي برنامههاي سيما ميدانند كه هنرمند قبل از اين هم با ساخت سريالهاي «زير تيغ» و «كاكتوس» توانايي خود را در زمينه جذب بالاي مخاطب به اثبات رسانده بود.
محمدرضا هنرمند سال 1332 در تهران به دنيا آمد و در رشته الكترونيك مخابرات تا مقطع كارداني تحصيل كرد. اما كار هنرياش را از دوران پيش از انقلاب اسلامي، يعني از سال 1347 به شكل آماتوري آغاز كرد. او در دوران جواني گروهي را به نام گروه هنري چاپلين تاسيس كرد كه به اتفاق اعضاي اين گروه فيلمهاي داستاني 8 و 16 ميلي متري ميساخت. پس از مدتي جذب تئاتر شد و به عنوان بازيگر در برخي نمايشها بازي كرد. در بدو انقلاب كه هنرمند جواني 26 ساله بود، همراه با 17 نفر ديگر (از جمله مصطفي رخصفت، رضا تهراني، فرجالله سلحشور، بهزاد بهزادپور، محسن مخملباف، تاجبخش فداييان، محمد كاسبي، سعيد كشن فلاح و...) به حوزه هنر و انديشه اسلامي پيوست كه بعدها با عنوان حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي شناخته شد. هنرمند ابتدا مسوول آموزش بازيگري شد و به تدريس در اين رشته پرداخت. كلاسهاي بازيگري هنرمند (كه خود در آنها نرمش بدن را تدريس ميكرد) فارغالتحصيلان زيادي داشت كه از مشهورترين آنها ميتوان به جعفر دهقان، فريدون عموزاده خليلي و محمد ميركياني اشاره كرد. البته در كنار او مربيان ديگري هم بودند از جمله سلحشور كه در رشته فن بيان تدريس داشت. بعد از مدتي هنرمند به عنوان يك واحد درسي روي نمايشنامه «حصار در حصار» كار و همراه شاگردانش در همان محل حوزه اجرايش كرد. آوازه اين متن به گوش اهالي تلويزيون رسيد و هنرمند به تلويزيون فراخوانده شد تا نسخه تلويزيوني اين تئاتر را هم بسازد و هنرمند هم كارگرداني آن را به عهده گرفت و هم خودش با همراهي فرجالله سلحشور در آن ايفاي نقش كرد. حصار در حصار كه موضوعش درباره نقد فضاي فكري مكاتب چپي در آن سالهاي پرالتهاب اوايل انقلاب بود، زياد مورد استقبال قرار گرفت و هنرمند را برانگيخت تا نمايشنامه ديگري را براي تلويزيون كارگرداني كند. عنوان نمايشنامه «مرگ ديگري» بود كه اين بار مجيد مجيدي و محمد كاسبي در آن به ايفاي نقش پرداختند و مرحوم رسول ملاقليپور نيز اولين فعاليتهاي سينمايياش را با دستياري و منشي صحنه بودن اين اثر رقم زد. اين بار كار هنرمند حرفهاي تر بود و قالب يك فيلم سينمايي بلند را داشت كه البته واجد ميزانسنهايي نمايشي بود. مرگ ديگري درباره مواجهه انسان با مرگ است و اين كه چگونه دغدغههاي اخلاقي و انساني در اين بزنگاه منحصر به فرد، حضور خود را به شخص در حال مرگ متبلور ميكنند.
اما انگار موضوع مرگ در اثر بعدي هنرمند هم ميبايست خود را نشان ميداد: فيلم سينمايي «گوركن» كه ابتدا قرار بود فيلمنامهنويسش (محسن راستاني) آن را كارگرداني كند اما بعدها با انتصاب حجتالاسلام زم به مديريت حوزه هنري، هنرمند مأمور اين شد كه به رغم عدم تمايلش آن را بسازد. گوركن فيلمي شعاري و خستهكننده بود، ولي صحنههايي مانند سربرآوردن مردگان از گور از جمله سكانسهاي به ياد ماندنياش است.
هنرمند رفتهرفته در كنار كار تدريس و فيلمسازي در حوزه، بنا به تخصص دانشگاهياش تمايل خود را به امور فني سينما هم نشان ميداد و از كساني بود كه استوديوي حوزه هنري را پايهريزي كرد و به بهرهبرداري رساند. به موازات اين تلاش هنرمند فيلم سينمايي بعدياش را با نام «ردپايي بر شن» براساس فيلمنامهاي از حسين ترابي جلوي دوربين برد كه موضوعش درباره اشغال ايران به دست قواي اتحاد جماهير شوروي در جريان جنگ جهاني بود. اين فيلم نيز ساختاري حرفهاي داشت.
بعد از رفتن برخي نيروهاي اصلي حوزه هنري در ميانه دهه 1360، هنرمند هم همراه با بهروز افخمي، شهريار بحراني و رسول ملاقليپور از حوزه بيرون آمد. اين چهار نفر طي نشستهايي تصميم گرفتند گروهي سينمايي تشكيل بدهند تا با استقلال بيشتري بتوانند فعاليتهاي هنريشان را ادامه دهند. براساس تركيب حرف اول نام خانوادگي اين چهار فيلمساز، نام تشكيلات سينمايي مزبور «مهاب فيلم» شد كه مديرعاملياش را سيدضياء هاشمي به عهده گرفت و هنرمند با نگارش فيلمنامه «دزد عروسكها»، اولين اثر موسسه مهاب فيلم را عرضه كرد كه خود نيز كارگردانياش را انجام داد. دزد عروسكها يك فيلم فانتزي براي كودكان بود كه تقريبا در سينماي ايران بيسابقه مينمود. اين فيلم واجد چند سكانس انيميشن عروسكي هم بود كه كارگرداني آنها را شهريار بحراني انجام داده بود. دزد عروسكها روي هم رفته اثر خوش ساختي بود كه با توجه به داستان مهيجش و نيز شيرينكاريها و آوازهاي اكبر عبدي كودكان را بسيار به خود جذب كرد و پرفروشترين فيلم سال 1369 شد. البته برخي منتقدها فيلم را بياصالت دانستند و آن را به نوعي گرته برداري از محصولات غربي ناميدند.
هنرمند با ساخت سريال «زير تيغ» نشان داد كه تنها در خنداندن بينندگان تبحر ندارد و در اشك درآوردنشان هم ماهر است
موفقيت اقتصادي دزد عروسكها باعث تحرك و انگيزه به اعضاي مهابفيلم شد و افخمي بعد از همين مقطع بود كه فيلم «عروس» را ساخت. هنرمند هم در اين زمان فيلمنامه «روز فرشته» را نوشت كه قرار شد بحراني اجرايش كند. اما نتيجه كار او مورد رضايت بقيه اعضاي مهابفيلم قرار نگرفت و توافق شد اين بار افخمي مجدد و با تغييراتي عمده در فيلمنامه روي آن كار كند و در اين مرحله خود هنرمند هم قرار شد كه نقش اصلي فيلم را در كنار عزتالله انتظامي عهدهدار شود. روز فرشته فيلم مشكلي در فرآيند توليد بود و در جريان كارگرداني افخمي هم بارها تا مرحله تعليق پيش رفت و نتيجه كار چنان بود كه هيچ يك از اعضاي موسسه از آن رضايت نداشتند. هنرمند بعد از اين فيلم كارگرداني فيلم «ديدار» را انجام داد كه موضوعي حساسيتبرانگيز داشت: عشق بين دختري ارمني و رزمندهاي مسلمان كه حوادثي مانند جنگ و اختلافات عقيدتي و ديدگاههاي عرفي حاكم در راه آن چالشهايي را ايجاد ميكند. به دليل همين حساسيتها اين فيلم چند سال امكان اكران نيافت و البته زمان اكران نيز ـ كه با اصلاحات فراوان به نمايش درآمد ـ بازخورد چندان مثبتي برنيانگيخت. نكته قابل توجه در اين درام عاشقانه، حضور دو بازيگر كمدي برنامه پرطرفدار آن سالها يعني «ساعت خوش» (مهران مديري و مرحوم داوود اسدي) در نقشهايي كاملا جدي و عاطفي بود.
با تصميم بهروز افخمي براي ساخت «روز شيطان»، هنرمند و بحراني از مهاب فيلم به دليل اختلافات جدي خارج شدند. هنرمند كه از مشكلات مربوط به روز فرشته و ديدار خسته بود مدتي را فارغ از كار فيلمسازي سپري كرد و سرانجام در سال 1376 دوباره به كمدي روي آورد و «مرد عوضي» را ساخت كه با توجه به موضوعش (مرد دوزنه) و لحن سرخوشانهاي كه در ديالوگها و بازيها و ضرباهنگ نسبتا تندش داشت توانست در اكران موفقيت زيادي كسب كند؛ اگرچه برخي محافل و جريانها روي عناصر حساسيتبرانگيز فيلم تمركز كرده بودند و فيلم را به باد انتقاد گرفتند.
الگوي هنرمند در ساخت اين كمدي ـ كه فيلمنامهاش را فرهاد توحيدي نوشته بود ـ متفاوت با ساختار سنتي سينماي كمدي ايران بود و بر اساس نوعي كمدي هجو (و با ارجاع به فيلمهايي مانند «اسلحه آخته») شكل گرفته بود. دو سال بعد هنرمند همين الگو را براي ساخت «موميايي 3» هم به كار گرفت كه نتيجهاي موفقتر از مرد عوضي داشت و اكنون در تحليل سينماي كمدي ايران ميتوان به عنوان يك نمونه كم و بيش موفق در حوزه كمدي مدرن از آن ياد كرد.
آخرين فيلم هنرمند در عرصه سينما، «عزيزم من كوك نيستم» است كه فاقد لحن منسجم و مشخصي بود و به عنوان يك كمدي انتقادي، موفقيتي كسب نكرد. هنرمند بعد از اين فيلم، تقريبا حدود10 سال است كه در سينما كار نكرده است.
ولي محمدرضا هنرمند در حوزه تلويزيون هم كارگردان فعال و موفقي است. اولين سريال او در تلويزيون مجموعه كمدي كاكتوس بود كه با پيروي از الگوي يكي از سريالهاي موفق قديمي به نام «اختاپوس» روايتش پيش ميرفت. اين سريال كه در دو سري توليد شد حكايت چند نفر است كه گرد هم ميآيند تا شركتي را تأسيس كنند و به همين بهانه درباره انواع مسائل اجتماعي و اقتصادي و سياسي با هم گفتگو ميكنند و در لابهلاي تعامل بين اينهاست كه دغلبازيها و رياكاريها و كلاهبرداريهايشان آشكار ميشود. كاكتوس به عنوان طنزي اجتماعي از موفقترين و متينترين كارهاي كمدي تلويزيون در يكي دو دهه اخير به شمار ميآيد. اما هنرمند با ساخت سريال «زير تيغ» نشان داد كه تنها در خنداندن بينندگان تبحر ندارد و در اشك درآوردنشان هم ماهر است. زير تيغ جدا از درام پيچيده داستايوفسكي وارش، فضايي بشدت ايراني هم داشت و در واقع شايد واكنشي ناخودآگاه از جانب هنرمند به كساني بود كه او را در فيلمهايش به خلق فضاهاي غيرايراني متهم ميكردند. اكنون آخرين سريال او با نام آشپزباشي نيز ـ كمدي درامي خانوادگي است ـ قسمتهاي پايانياش از شبكه يك سيما در حال پخش است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9122]