واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > گردشگری - گاهی در مناطقی که مورد توجه گردشگران است تضادهایی خودنمایی میکنند. پیش از آمدن به مالزی تصور دیگری از این کشور داشتم. وبسایتها و تبلیغات مختلف از کشوری توسعه یافته حکایت میکرد که با سرعت در حال کم کردن فاصله خود با جوامع توسعه یافته است. حتی این کشور را بعد از ژاپن بزرگترین چهارراه سایبری آسیا لقب دادهاند. با این حال آشنایی بیشتر با بخشهایی از آن و نیز گفتوگو با مالزیاییها زوایای دیگری را برایم روشن کرد. برخی از این عده میگویند آهنگ توسعه کشورشان چند سالی است که به شدت کند شده و هر آن چه اکنون نشانهای از پیشرفت به شمار میآید ماحصل زحمات دولتی است که 20 سال در راس امور بوده است. در ایران مونوریل، فرودگاه وسیع و مدرن، و مهمتر از همه برجهای دوقلوی مشهور و 600 هزار تُنی مالزی نداریم. اما واقعیتهای دیگری در مالزی وجود دارد که توجه به آنها نشان میدهد بین کشور ما و این سرزمین استوایی اختلاف چندانی نیست. برای توسعه لجام گسیخته، مالزی قریب به 40 درصد از جنگلهای خود را نابود کرده است. اراضی جنگلی یا تبدیل به ساختمان و برج و آپارتمان و مراکز خرید شدهاند که خود تشویقی است برای توسعه شهرنشینی، و یا زیر کشت نخلهای روغنی رفته است. شباهتهای بین دو کشور را در مقیاسهای کوچک هم میتوان مشاهده کرد؛ لکهگیری ناشیانه آسفالت خیابان، ساخت دستاندازهای فراوان در گذرگاهها و معابر، حرکت گهگاهْ نامنظم قطارهای بین شهری، هجوم و حمله مسافران به قطار در ساعتهای پرازدحام، وضعیت نابهسامان زباله، بازیافت نشدن زبالهها، پرت کردن آشغال از خودرو به خیابان، تکدیگری و ... نمونههایی است که شاید برخی از آنها در ایران وضعیت بهتری داشته باشد. روزی در خیابانی موازی مونوریل درکوالالامپور قدم میزدم و دنبال مغازهای میگشتم. آدرس را از هر کس جویا میشدم راهی نشان میداد. پس از چند دقیقه وارد کوچهای فرعی شدم. تضاد عجیبی ناگهان خود را آشکار کرد. مونوریل و خودروهای آخرین مدل و شیک ناگهان به فاصله چند کوچه محو شدند و جای آن را محلهای کثیف و بدبو و شلوغ گرفت که از یک گوشه آن بانگ خروس به گوش میرسید و از گوشهای دیگر، صدای نعرههای مردی سرخوش که در سایه دیوار چرکی لمیده بود و انگار آواز میخواند. پس از فروکش کردن تبوتابی که شرایط جدید با خود به همراه میآورد، دریافتم که پایتخت این کشور را میتوان به دو منطقه کاملا مجزا تقسیم کرد. در یکی گردشگران رفت و آمد بسیار دارند و آن چه از مالزی میبینند همین عرصه است؛ هتلهای چندین ستاره، مراکز تفریحی پرشمار، رستورانهای متنوع، ساختمانهای لوکس، یکی دو پارک شهری، خودروهای رنگارنگ و شهرسازی منظم. منطقه دیگر را میتوان واقعیتهای زیر پوست شهر نامید که گذر کمتر گردشگری به آنجا میافتد. مناطقی توسعه نیافته و عاری از هر گونه نشان و نماد تمدن مدرن. این نوع مناطق با اندکی فاصله گرفتن از کوالالامپور، نیز خود را به بهتر به ناظر نشان میدهد. به طور دقیق و روی کاغذ نمیتوان این تقسیمبندی را اعمال کرد. گاهی در مناطقی که مورد توجه گردشگران است تضادهایی خودنمایی میکنند. محلهای در مرکز پایتخت وجود دارد که گردشگران توجه خاصی به آن دارند. یک سوی آن بازار چینیهاست. فروشندگان آن فارسی را تا حدی یاد گرفتهاند که بتوانند جنسی بنجل را اصطلاحاً به ایرانیان قالب کنند. سوی دیگر این محله، ساختمانی است کم طبقه و مرکز فروش صنایع دستی. تصویر عجیبی کنار این مرکز همچنان در ذهنم نشسته است: تنگ غروب کلاغهای سیاهپوش پرشماری بر شاخه درختان بانگ سرمیدادند و درست مقابل این مرکز فروش صنایع دستی جوانان بسیاری که اغلب سیاه پوشیده بودند نشسته روی زمین به صورت پراکنده اما منسجم دیده میشدند. چهرههایشان شبیه معتادان به مواد مخدر بود و از رفتارشان بر میآمد که در انتظارند تا آن قیافههای گرفته را با اکسیر مرگ، خندان کنند. حضور این تعداد جوان با آن سر و وضع و هیبات البته در کشوری که ادعا میکند جریمه قاچاق مواد مخدر اعدام است، تعجب را مضاعف میکند. مالزی در بسیاری زمینهها پیشرفتهای چشمگیری داشته اما میتوان گفت بخش عمده این توسعه بدون توجه به زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی محقق شده است. تضادهای قومی و مذهبی هر از گاهی به سرخط خبرها بدل میشود و اندکی بعد گویا چون آتشی به زیر خاکستر میرود. به جز گروهی افراطی که ممکن است همه جا و همه وقت حضور داشته باشند، اکثر مالزیاییها مردمانی آرام و صبور و البته آسانگیر هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]