واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - در پس این کراوات و پوست سبز، سیاستمداری حرفهای و همه فن حریف ایستاده که دقیقاً قائده بازی را میداند و با هوشیاری تمام میداند که کی اقدام کند و کی پا پس بکشد مردان سیاست دو دستهاند؛ یکی ذاتاً سیاستمدارند و یکی دیگر از بد حادثه و از سر اضطرار و بنابر تقدیر وارد سیاست شدهاند. با شما همعقیدهام که ما عموماً با دسته دوم بیشتر سر و کار داشتهایم. آری مدیریت سیاسی کشور ما طی سالیان به گونهای بوده، یا به عبارت دیگر مغناطیسی داشته که بیشتر، این گروه از بد حادثه را جذب میکرده. سیاستمدار واقعی، یعنی کسی که ذهن پیچیده سیاسی دارد و قوائد بازی سیاست را بلد است، عموماً نمیتواند وارد دم و دستگاه سیاسی بشود. اگر هم اتفاقی و تصادفی، چرچیلی، یا حتی نیمه چرچیلی جزو مردان سیاست بر بخورد، خیلی زود طرد میشود و مغضوب میشود و منزوی میشود و سرافکنده میشود و ... در غربال مدیریت سیاسی کشور، از خیلی سال پیش تا الان، سیاستمداران واقعی - و همانها که گفتم ذاتاً سیاستمدارند و جنم پولتیک دارند - بند نمیشوند و جزو نخالهها به دور افکنده میشوند.این خصوصیت مال الان و دیروز و پریروز نیست؛ حداقل از روزی که میرزا آقاخان نوری را بر امیرکبیر و مستوفیالممالک را بر مشیرالدوله ترجیح دادند، میشد فهمید که در ایران جایی برای دسته اول نیست... بحث خوبی و بدی آدمها نیست. بحث این مهم نیست که کی دلسوز و کی به فکر جیب خود است. بحث در اینباره است که عمده مردان سیاست، در ایران جزو گروهی هستند که دست تقدیر و رابطه و دولتی و فامیلی و دامادی و ... آنها را به وادی سیاست کشانده. چه کنیم؟ کار سیاست داخلی و خارجی ایران ظاهراً با این گروه راحتتر راه میافتد... اما از شنیدهها چنین بر میآید که چند کیلومتر دورتر - در همین افغانستان - وضع به گونه دیگری است. در افغانستان ساختار قدرت به گونهای است که راه ورود سیاستمداران حرفهای به سطح بالای هرم قدرت بسته نیست. چه میخواهم بگویم؟ درست حدس زدید. منظورم همین اقدام عبدالله عبدالله است که پیداست در پس این کراوات و پوست سبز، سیاستمداری حرفهای و همه فن حریف ایستاده که دقیقاً قائده بازی را میداند و با هوشیاری تمام میداند که کی اقدام کند و کی پا پس بکشد و کی سر حرفش بایستد. کرزای هم انصافاً سیاستمدار تمامعیاری است. او هم پیداست که به تمام دقایق و ظرایف یک شطرنج سیاسی واقف است. شاید بگویید این هر دو آمریکایی هستند و هر یک جناح سیاسی آمریکا را نمایندگی میکنند. نمیدانم. شاید. اما چیزی که مهم است این است که هر دو حواسشان جمع است و میدانند در یک کشور آشفته به هم ریخته بیدر و پیکر، چطور مهرههای خود را حرکت دهند. درست بر عکس آنها، ما. در هیچ کجای دنیا به قدر ایران سیاستمدار احساسی و عصبانی و افسرده نداریم...نه، نه. اشتباه نکنید. مرغ همسایه برایم غاز نیست. اصلاً بحثم تعریف و تمجید از بیگانه و شماطت خودی نیست. دستم قلم شود اگر چنین قصدی داشته باشم. عرضم این است که - آنها که خاطرشان باشد، قبلاً هم عرض کرده بودم که - شطرنج سیاست در ایران به شیوه بررهای است. کافی است یک طرف حوصلهاش سر رود و به جای حرکت شاه و وزیر و اسب، لنگه گیوهاش را بکوبد وسط میدان. طرف مقابل هم زودتر از موقع رگ گردن کلفت میکند و اقدام به مقابله به مثل میکند... در این میان بیچاره سیاستمداران اصیلی که ناخواسته گرفتار چنین شطرنجی شده باشند.مبارزان حرفهای کاراته و جودو و تکواندو همهشان متفقالقول میگویند که بدترین موقع، زمانی است که با حریفی دست به گریبان شوند که کلاً بیخیال اصول و فنون ورزشی است. حریف حرفهای اگر فن بزند، طرف مقابلش بدل میزند؛ دستش را میخواند و یک اقدام به موقع میکند و... اما اگر حریف این کاره نباشد، همان میشود که سر میرزاتقیخان و مشیرالدوله آمد. متأسفانه توی شطرنج بررهای هیچکدام از طرفین نمیبرند. بلکه... بگذریم. هرچه هست باید بنشینیم و این بازی سیاست همسایه شرقی را تماشا کنیم. خالی از لذت نیست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]