تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برتر از هر کار نیکی، کاری هست تا جاییکه مرد در راه خدا کشته شود، پس چون در راه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815443932




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چگونه «يورگن هابرماس» در ايران به «محاكمه معرفتي» كشانده شد؟


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: چگونه «يورگن هابرماس» در ايران به «محاكمه معرفتي» كشانده شد؟
نويسنده: پيام فضلي نژاد
علي مصباح يزدي گفت وگو را با زبان تخصصي فلسفي و با پرسش از تناقضات و تحولات ديدگاه هاي هابرماس درباره «دين» آغاز كرد و اين فيلسوف آلماني نيز ابتدا پذيرفت كه گاهي در اين داوري ها «شتابزدگي بسيار» به خرج داده است،106 اما با تكرار نظريه هاي ماكس وبر و اميل دوركيم در قلمرو جامعه شناسي دين از «فروپاشي جهان بيني ديني» سخن گفت و آن را نظريه جديد خود خواند: «فروپاشي به اين معني كه جهان بيني ديني هدف گيري تك تك افراد جامعه را به طور كلي هدايت كند و خود را مبناي نظريات حقوقي، سياسي، و تشكيلاتي نظام سياسي بداند.»107 وقتي بحث در عرصه فلسفه دين به اوج رسيد و هابرماس پاسخ روشني به سوالات نمي داد، مصباح يزدي مشكل را «بر سر تعريف دين و زبان دين» دانست، «اين كه ما چه چيز را ديني و چه زباني را زبان ديني بدانيم» و پرسيد «ممكن است بپرسم تحليل و تفسيرتان از دين چيست؟» فيلسوف آلماني ابتدا خود را يك «ملحد روشي» ناميد كه «جايگاه خود را بيرون از هر گروه ديني مي داند.»108 سپس همان تعريفي را از »دين« ارائه كرد كه فرانسيس فوكوياما و عبدالكريم سروش نيز از آن با عنوان «اسلام هويت» ياد مي كنند.109 هابرماس، از يك طرف زبان دين را از «جنبه زماني» وابسته به يك «حادثه تاريخي» دانست و نتيجه گرفت كه اين دين براي اقوام و جوامعي كه در اين حادثه تاريخي اشتراك ندارند نه تنها حجيت ندارد، بلكه قابل فهم هم نيست. از طرف ديگر، او زبان دين را از «جنبه مكاني» نيز به پيروان همان دين محدود ساخت كه خارج از اين محدوده كاربردي ندارد!
برخلاف دكتر علي مصباح يزدي و دكتر محمد لگنهاوزن كه كليد يك ديالوگ فلسفي و دين شناختي را زدند، هابرماس به سرعت اين گفت وگو را به يك سطح سياسي مبتذل و شعاري كشاند و مدام تكرار مي كرد كه «شما بايد پلوراليسم را به عنوان يك واقعيت بپذيريد. با اين واقعيت چه مي توانيد بكنيد؟! من مي بينم كه شما در اين كشور چگونه با آن برخورد مي كنيد.»110 سپس گفت اين برداشت ها، «برداشت قرون وسطايي از فلسفه است!»111 هابرماس با عصبانيت رو به دكتر مصباح يزدي كرد و از او پرسيد:
اگر زني كه با مردي در تهران ازدواج كرده، بخواهد از قوانين مدني اسلامي اطاعت كند كه از ابعاد گوناگوني او را پايين تر از شوهرش قرار مي دهد (و من نمي خواهم آن را اينجا باز كنم) تا آنجا كه از حقوق مساوي برخوردار نيستند، تحميل اين قانون بر او چگونه قابل توجيه است؟! با اين كه او در مورد اين كه اين قانون درست است قانع نشده است؟! آنچه من از شما مي خواهم اين است كه استدلالي براي اين امر ارائه كنيد.112
مصباح يزدي چند استدلال و مصداق براي هابرماس اقامه كرد كه به ناشكيبايي بيشتر فيلسوف منجر شد. او گفت پاسخ اين سوال، همان پاسخي است كه شما براي اجراي قوانين مدني در جوامع سكولار غربي و لزوم اطاعت شهروندان از آن ها استدلال مي كنيد:
اگر زن مسلماني در يك كشور غربي با مردي ازدواج كند و پيرامون مطلوبيت و مقبوليت قوانين مدني آنجا قانع نشده باشد، چگونه حكمرانان كشور به خود اجازه مي دهند تا قوانين مدني شان را بر او تحميل كنند، در حالي كه آن زن مسلمان پيرامون مقبوليت و مطلوبيت آن قوانين قانع نشده است؟!113
هابرماس به جاي استدلال در برابر چنين پاسخ مستدل و ظريفي، آن را «قياس مع الفارق» خواند و گفت: «قانون در جوامع ليبرال به زنان مسلمان اجازه مي دهد بر اساس قوانين مقدس خودشان زندگي كنند و هيچ گونه منعي در مورد پيروي از قوانين مقدس وجود ندارد. قوانين مدني با تمامي اديان و پيروان آن ها به يك چشم نگاه كرده و هيچ گونه تبعيضي روا نمي دارد.»114 او از بررسي طرحي در دادگاه قانون اساسي آلمان خبر داد كه «جواز رعايت آداب ديني و مذهبي مثل سركردن روسري را به زنان مسلمان مي دهد» و با لحن عصبي تحقيرآميزي افزود:
پس ما در «غرب» به شهروندانمان اين اجازه مي دهيم؛ ولي چرا شما آن را بر كساني كه خود مايل نيستند تحميل مي كنيد؟115
يورگن هابرماس مي خواست گفت وگو را نيمه كاره رها كند كه با شنيدن يك استدلال ديگر دكتر مصباح يزدي يكباره يكه خورد:
آقاي هابرماس! آنچه در مورد دادگاه قانون اساسي آلمان فرموديد در حد يك طرح است و هنوز تصويب نشده و معلوم هم نيست كه تصويب بشود. به علاوه آنچه تاكنون عملاً در كشورهاي ليبرال و سكولار غربي جريان دارد خلاف مطلب مورد ادعاي شما است. اجازه دهيد به اطلاع تان برسانم و در صورت نياز با مدرك اثبات كنم كه زنان مسلمان بسياري در كشور شما آلمان و نيز در ديگر كشورهاي غربي و اروپايي از جمله در فرانسه، فقط به خاطر داشتن روسري از حقوق شهروندي خود محروم گشته اند؛ دانش آموزان از كلاس درس اخراج و كارمندان از شغل خود بركنار گشته اند.116
علي مصباح يزدي مباحثه را به سطح فلسفي خود بازگرداند و ادامه داد :
«دليل لزوم اطاعت از قوانين مدني و مجازات متمردين در جوامع ديني و سكولار يكي است، زيرا:
«قانون» براي نظم و ايجاد همبستگي اجتماعي وضع مي شود و اگر «اطاعت» از آن منوط به خواست و قانع شدن تك تك شهروندان باشد نقض غرض مي شود، خواه منشأ اين قوانين آموزه ها و احكام ديني باشد يا تصميم نمايندگان پارلمان و يا هر منشأ عقل پسند ديگري.117
ولي هابرماس نشان داد كه از پيشبرد يك بحث عميق انتقادي در قلمرو فلسفه حقوق و جامعه شناسي دين ناتوان است و صرفاً در چارچوب جواب هاي كليشه اي سياستمداران سكولار قادر به حركت است، نه پاسخ هايي در شأنيت يك فلسفه دان. او بدون آنكه سخنان خويش را مستند و مستدل به درونمايه هاي عقلي كند، مباحثه را به سطح مجادله كشيد و بحث را چنين خاتمه داد:
دين نمي تواند احكام خود را بر ديگران تحميل كند. احكام دين فقط براي پيروان آن قابل اجرا است و ديگران در صورتي به آن عمل خواهند كرد كه ايمان بياورند و قانع شوند؛ نه آن كه با «زور» و «قدرت سياسي» وادار به «اطاعت» از آن شوند. «طبيعت قوانين ديني» چنين اقتضايي دارد!118
وقتي دكتر علي مصباح يزدي در جواب گفت «درك ما نسبت به حقيقت، هدف و كاركرد دين متفاوت است و اگر بخواهيم اين مسائل به گونه اي ريشه اي حل شود، بايد از تعريف و حقيقت دين شروع كنيم»119 اين فيلسوف آلماني كه خود را «طرفدار سرسخت گفت وگوي انتقادي در حوزه عمومي» نشان مي داد، با حالتي برافروخته به سرعت از صندلي اش برخاست و فقط اظهار داشت: «اين بحث به جايي نمي رسد.»120 هابرماس پس از خداحافظي، لابي «هتل لاله» را به سمت سوئيت خود در طبقه چهارم ترك كرد.
او بعدها اين جلسه را «تجربه اي قرون وسطايي» ناميد،121چون كليشه هاي ذهني اش را به چالشي جدي فراخواند. يك ماه بعد نيز در روزنامه فرانكفورتر آلگماينه روايتي سراپا متفاوت از اين ديدار داد و به دروغ مدعي شد در پايان جلسه ترجمه انگليسي كتاب آموزش فلسفه را از شخص علامه محمدتقي مصباح يزدي هديه گرفته است؛122 نه كتاب بلكه به گفته هابرماس «يك متن قرون وسطايي»:
در رابطه با آخوندي كه از شهر زيارتي قم آمد، چيزي شبيه به حصار فكري تجربه كردم. او همراه پسر كوچكش و سه برادر ديني كه يك آمريكايي نيز در بين آنان بود، به ملاقاتم آمد... وقتي من اين سوال را طرح كردم كه چرا اسلام از قدرت سياسي به عنوان «ابزار فشار» صرفنظر نمي كند، جو ملايمي كه هنگام بحث وجود داشت به يك باره تغيير كرد. اين ميهمان آرام و فروتن در مقابل درخواست من جهت ارائه استدلالي مذهبي، به طرزي غيرمنتظره عكس العمل نشان داد. در اين لحظه بود كه به نظر مي رسيد، پرده از «ماهيتي خشك و متعصب» كه مانند «صخره اي سخت» مي ماند، به كنار مي رود. در پايان صحبت، مرد مسني كه آيت الله ] محمدتقي مصباح يزدي [ بود و تا آن زمان در سكوت به صحبت شاگرد خود گوش مي داد، با حالتي در چهره كه گويي مي خواست اوضاع را آرام كند، كتابي به من داد كه خود تأليف كرده بود و توسط «مركز حفظ متون مذهبي باستاني» در آمريكا به زبان انگليسي ترجمه شده بود. بعدها فهميدم كه محتواي اين كتاب همچون متني قرون وسطائي است.123
براي مطالعه اسناد و منابع پاورقي به كتاب در دست چاپ «ارتش هاي روشنفكران» از سري كتابهاي «نيمه پنهان» مراجعه كنيد.
پاورقي

پنجشنبه|ا|15|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 286]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن