محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832834917
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد. اعتماد مليروزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان مراقبت از اين خانه آورده است: اين يك مزيت خاص است كه رئيس مجلس هفتم توانسته در خطبههاي نماز جمعه حضور يافته و به عنوان خطيب پيش از خطبهها به عملكرد مجلس هفتم اشارتي نمايد و از آن عملكرد دفاع كند. سخنان حدادعادل در دفاع از عملكرد مجلس هفتم و رياست آن در حالي ايراد شده كه حجم وسيعي از انتقادها از سوي همه جناحها متوجه عملكرد اين مجلس و هياترئيسه آن است.وي در حالي به دفاع از عملكرد مجلس هفتم - كه به اعتقاد بسياري يكي از ضعيفترين مجالس پس از انقلاب اسلامي بوده- و به نمونههايي از توفيق آن اشاره نموده كه اتفاقا بسياري از كارشناسان مستقل، آنها را از عوامل ناكامي و شكست اين مجلس ارزيابي ميكنند. طرح تثبيت قيمتها كه رئيس مجلس هفتم از آن ياد و دفاع كرده هم غيرعلمي هم غيرضروري و البته طرحي در محاق است. آيا بهراستي جناب ايشان بر اين باورند كه قيمتها تثبيت شدهاند؟ ارقام و اعداد در حوزه خدمات دولت و بخش خصوصي تغييري نيافته است؟ در حالي كه رئيسجمهور، وزرا، مركز پژوهشهاي مجلس و... همگي بر ناتواني دولت و مجلس در مهار قيمتها صحه گذاشته و در اين ميان مقامات عاليرتبه و حتي مراجع عاليقدر را وادار به واكنش كرده، انصافا قدرت فراواني ميخواهد تا آدمي بدين راحتي و صراحت چشمان خود را روي واقعيت ببندد!در خصوص مخالفت مجلس هفتم با طرحهاي خارجي هم كه ظاهرا مرور چند حادثه پاسخ مساله را ميدهد. در جريان برف زمستاني سال گذشته آنچه بر فرودگاه بينالمللي امامخميني(ره) رفت و شرايطي كه سبب استعفاي مدير فرودگاهها شد، روشن ميسازد كه حذف شركتهاي بينالمللي تا چه حد درست بوده و يا روند خدماترساني اپراتور دوم كه آنهم نياز به توضيح ندارد. ضمن آنكه هزينههاي ناشي از احساس عدم امنيت در سرمايهگذاري خارجي از آن معايبي است كه به صورت علمي و كارشناسي مورد ارزيابي قرار نگرفته است. اما اينكه جناب حداد بر اين باور است كه <مجلس هفتم هيچ اقدامي نكرده كه در تعارض با منزلت و شأن آن باشد> كافي است به عملكرد مجلس در ماههاي پاياني و حتي هفته آخر آن توجه مختصري مبذول شود.ايشان پاسخ نميدهد كه طرح تحقيق و تفحص قوه قضاييه كه يك طرح متروك و خارج از دستور بود، چگونه در مجلس قرائت شد؟طرح تحقيق و تفحص شركت دخانيات كه بيگناهي مديران دولت قبلي را اثبات ميكرد با چه دلايلي از دستوركار مجلس حذف شد؟جريان استيضاح وزير بازرگاني به چه ميزاني بر قدرت، صلابت و پايمردي مجلس هفتم افزوده است؟آيا اعتراضهاي امثال افروغ و شانه خالي كردن ماهرانه امثال الياس نادران در داستان استيضاح نيازمند توجه بيشتر نيست؟هفتم خرداد در راه است. روزي كه سالگرد تشكيل مجلس در ايران است. اين اميد ميرود كه مجلس هشتم از منزلت و جايگاه خود به خوبي دفاع كند، سنتها و روشهاي غلط و بدعتآميز مجلس هفتم در نحوه تعامل با دولت را تغيير دهد و به جايگاه واقعي خود كه در راس امور بودن است، بازگردد. در غير اين صورت بايد شاهد بود كه 4 سال آينده به كاهش بيشتر منزلت مجلس منجر شود؛ مسيري كه وكيلالملهها را به وكيلالدولهها بدل ميكند. از اين خانه بايد مراقبت كرد.جمهوري اسلاميروزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان مجلس در كجاي امور است آورده است: نويسنده اين مقاله و همكاران روزنامه جمهوري اسلامي بر اين عقيده بوديم و هستيم كه استيضاح وزير بازرگاني كار درستي نبود. مخالفان اين استيضاح در مجلس و خارج از مجلس هر يك براي اين نظر خود استدلالي داشتند كه شايد روشن ترين آنها نقش نداشتن اين وزير و وزارتخانه او در گراني ها بود.طراحان استيضاح هم شايد منطق قابل دفاعي نداشتند اما طبق قانون اين حق را داشتند كه وزير را استيضاح كنند. به همين دليل حق اين بود كه اين استيضاح انجام مي شد تا به قانون عمل شود و از طرف ديگر مخالفان استيضاح بايد تلاش مي كردند وزير راي اعتماد بگيرد و ابقا شود تا كار آنها هم قانوني باشد.علاوه بر اين نفس استيضاح همانطور كه از اسمش پيداست فرصتي است براي روشن شدن بسياري از مسائل و رفع ابهاماتي كه باقي ماندن آنها در اذهان به نفع نظام و دست اندركاران امور نيست . از اين فرصت رئيس جمهور هم مي توانست استفاده كند و در صحن مجلس مطالب مورد نظر خود را درباره اوضاع اقتصادي كشور بيان نمايد و به سئوالها و اشكالات مورد نظر نمايندگان مجلس پاسخ بدهد. اين كار هم براي دولت مفيد بود هم يك روشنگري در جامعه محسوب ميشد و هم براي حفظ حرمت و جايگاه مجلس بسيار موثر بود. اينكه رئيس قوه مجريه در آخرين روزهاي عمر مجلس هفتم در صحن مجلس حاضر شود از عملكرد دولت دفاع كند درباره روابط فيمابين دو قوه سخن بگويد و خاطره خوشي از تعامل دو قوه را بدرقه مجلس هفتم كند اقدام بسيار مثبتي بود. طبع قضيه هم اقتضا مي كرد وزير بازرگاني با آرا منفي نمايندگان به استيضاح و دادن راي اعتماد به وي با شادابي بيشتر به كار خود ادامه دهد و دولت نيز با اين واقعه مثبت تقويت شود.منفي ترين فرض اين مي توانست باشد كه اظهارات وزير و رئيس جمهور براي نمايندگان مجلس قانع كننده نباشد و استيضاح راي بياورد و وزير كنار برود و دولت نيز عوارض چنين واقعه اي را تحمل كند. حتي در چنين فرضي نيز همه چيز به سود نظام و كشور بود زيرا تن دادن به اين روند يعني پاي بندي نشان دادن به قانون و پرهيز از هرگونه حركت خلاف مقررات و اخلاق جمعي و مديريتي . ترديدي وجود ندارد كه فقط اين روش است كه مي تواند به تقويت پايه هاي نظام جمهوري اسلامي منجر شود و جلوي تزلزل ها را بگيرد.متاسفانه هيئت رئيسه مجلس هفتم در ماجراي استيضاح وزير بازرگاني به بدترين شيوه ها متوسل شد و با اين كار خود نه تنها هيچ مشكلي را حل نكرد بلكه به دليل ارتكاب اعمال خلاف قانون و توسل به روش هاي غيراخلاقي موجب تضعيف مجلس و نظام شد. حتي ترديد نبايد كرد كه اين اقدام هيئت رئيسه مجلس يا بهتر بگوئيم بعضي از اعضاي هيئت رئيسه مجلس موجب تضعيف دولت هم شد. اين قطعا خطاست كه كساني تصور كنند دولت را با مصون نگهداشتن يك وزير از استيضاح قانوني آنهم با توسل به شيوه هاي خلاف قانون و خلاف اخلاق مديريتي مي توان تقويت كرد. بجاي چنين اقداماتي اگر حضرات دست اندركار اجازه ميدادند همه چيز به روال قانوني پيش برود و درعين حال تلاش مي كردند با آرا خود نمايندگان مجلس از حذف وزير مورد نظر جلوگيري نمايند اين بهترين اقدام بود كه تقويت دولت و نظام و مجلس را يكجا در برداشت و كمترين عارضه منفي نيز به همراه نداشت . ولي متاسفانه با آنچه پيش آمد به مجلس هفتم ضربه وارد شد و جايگاه مجلس لطمه ديد. ايكاش فقط اين واقعه بود كه مجلس هفتم را دچار لطمه كرده است اين مجلس عليرغم فرصت بسيار مناسبي كه در اختيار داشت بسيار ضعيف عمل كرده است . مجلس هفتم همواره از هيئت رئيسه اي رنج برده كه در برابر فشارهاي بيروني ضعف نشان داده و همين فشارها را ميان نمايندگان مجلس توزيع كرده و در مواردي حقوق قانوني آنها را ناديده گرفته است .مجلسي كه نتواند از مصوبات خود حمايت كند و نمايندگان آن حق نداشته باشند مسئولان اجرائي را استيضاح كنند چگونه مي توان گفت در جايگاه اول قواي سه گانه قرار دارد امام خميني ميفرمود مجلس در راس امور است . با وضعيتي كه مجلس هفتم داشت اكنون مجلس در كجاي امور است.كيهانروزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان عبور از خط پايان به قلم حسين شريعتمداري آورده است: 1- 26 سال از آن روز گذشته است، اما انگار همين ديروز بود، ژوئن سال 1982 ميلادي. آن روزها بود كه نام «ضاحيه» و «خلده» بر سر زبان ها افتاد و روي خروجي تلكس خبرگزاري هاي آمريكايي و اروپايي رفت. بچه هاي ضاحيه، دهكده كوچكي در منطقه خلده-جنوب لبنان- در جريان حمله ارتش اسرائيل به كشورشان، با كوكتل مولوتوف كه خود ساخته بودند و سلاح سبكي كه به طور طبيعي در اختيار داشتند بيش از 40 روز، ارتش كلاسيك و مجهز رژيم اشغالگر قدس را در آن منطقه زمين گير كرده بودند... بعدها وقتي خبرنگار آسوشيتدپرس در 6 سپتامبر 1982 - شهريور 1361- به سراغشان رفت و از آنان خواست كه خود را معرفي كنند. آنها در پاسخ گفتند «ما پيروان امام خميني هستيم، مرگ را شهادت مي دانيم و از هيچ قدرتي واهمه نداريم»... آسوشيتدپرس در ادامه گزارش سپتامبر 1982 خود آورده بود «روحيه و بينش جوانان ضاحيه را در سراسر جنوب لبنان مي توان ديد، صور، صيدا، بعلبك و... دست كمي از ضاحيه و خلده ندارند».حزب الله، همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در لبنان متولد شده بود و در تابستان آن سال پرهياهو- 1361.1982- چشمه اي از قدرت آن به نمايش درآمده بود. قدرتي كه آن روزها كمتر كسي مي توانست عظمت و فراگيري امروز آن را حدس بزند.2- نزديك به يك ماه قبل-5 ارديبهشت ماه 24.87 آوريل 2008- جرج بوش رئيس جمهور آمريكا كه خود را براي سفر به خاورميانه و شركت در جشن شصتمين سالگرد اشغال فلسطين آماده مي كرد، طي مصاحبه اي از اراده جدي كاخ سفيد براي سركوب حزب الله لبنان خبر داد و برخي از رسانه هاي آمريكايي و اروپايي، از اين پيام بوش با عنوان هديه اي براي اسرائيل در آستانه سفر وي به فلسطين اشغالي ياد كردند. چند روز بعد، دولت سينيوره در اقدامي غير منتظره، مسئول امنيتي فرودگاه بيروت را كه از طرفداران مقاومت لبنان بود، عزل كرد و شبكه مخابراتي حزب الله را غير قانوني اعلام كرد. اين اقدام گروه 14 مارس كه دولت غير قانوني لبنان را در اختيار دارند با اعتراض همراه با هشدار جدي مقاومت لبنان به رهبري سيدحسن نصرالله روبرو شد و در همان حال، كاخ سفيد با تأكيد بر پشتيباني همه جانبه خود از دولت سينيوره، اعلام كرد كه ناو آمريكايي «كول» به سوي سواحل لبنان در حركت است! از سوي ديگر سيدحسن نصرالله، مانند هميشه، فارغ از تهديدها و رجزخواني هاي آمريكا، چند روزي به دولت سينيوره مهلت داد تا تصميم خود در عزل فرمانده امنيتي فرودگاه بيروت و اعلام غير قانوني بودن شبكه مخابراتي حزب الله را پس بگيرد و هنگامي كه اصرار دولت سينيوره و پشتگرمي گروه 14 مارس به حمايت همه جانبه آمريكا را مشاهده كرد در اقدامي برق آسا و حسابشده - كه به گفته «مايكل هادسن» مدير مركز مطالعات عرب معاصر در آمريكا، درك چگونگي آن به آساني ممكن نيست- تمامي مراكز تحت اختيار گروه 14 مارس و رهبران آن در بيروت را تسخير كرد. در پي اين حركت برق آسا كه براي گروه 14 مارس و آمريكا غير قابل تصور بود و از نفوذ مردمي گسترده و عميق مقاومت در لبنان حكايت مي كرد، بار ديگر و براي چندمين بار بعد از جنگ 33 روزه، كفه مناقشات لبنان به نفع حزب الله و مقاومت سنگين تر شد. حركت مقاومت به اندازه اي براي آمريكا و اسرائيل غيرمنتظره بود، كه اسرائيل به نيرو هاي خود آماده باش كامل داد. برخي از سران 14 مارس از بيروت گريختند، دولت سينيوره كه تا چند ساعت پيش با تكيه بر حمايت آمريكا عليه مقاومت رجز مي خواند، ناچار به تسليم در برابر خواسته هاي مقاومت شد و تصميم چند روز پيش خود را لغو كرد و به نوشته روزنامه لبناني الاخبار، شماري از مأموران برجسته اطلاعاتي «سيا» و «موساد» كه براي مديريت ماجرا به بيروت آمده و در سفارت آمريكا به سر مي بردند، با ايجاد يك پل هوايي ميان بيروت و قبرس، خاك لبنان را ترك كردند و...گفتني است كه «وليد جنبلاط» رهبر يكي از گروههاي 14 مارس -حزب سوسياليست ترقيخواه لبنان!- كه وابستگي غير قابل انكاري به آمريكا و رژيم صهيونيستي دارد و بعد از اقدام برق آساي مقاومت از بيروت گريخته بود، طي مصاحبه اي، وعده حمايت آمريكا از گروه 14 مارس را به تمسخرگرفته و با اشاره به اعزام رزمناو آمريكايي كول به سواحل لبنان، گفته بود «ظاهراً آمريكا رزمناو كول را براي نجات ما از لبنان فرستاده بود نه براي حمايت از ما در لبنان»!3- در پي پيروزي برق آساي مقاومت كه به نوشته روزنامه لبناني الاخبار، قبل از آن كه ضربه كاري مقاومت به گروه 14 مارس باشد، «سيلي محكم حزب الله به آمريكا بود»، خواسته هاي پيشين مقاومت كه طي نزديك به 18 ماه گذشته- بعد از پيروزي حزب الله در جنگ 33روزه- همواره با كارشكني و فرصت سوزي دولت آمريكايي سينيوره روبرو شده و بر زمين مانده بود، بار ديگر در كانون توجه جدي مردم لبنان و ملت هاي مسلمان منطقه قرار گرفت، چرا كه رخدادها و پيروزي هاي پي درپي حزب الله طي چند سال اخير نشان داده بود مقاومت لبنان و در رأس آن حزب الله، ديگر يك گروه و يا حزب سياسي در كنار ساير گروهها و احزاب سياسي و قومي لبنان نيست، بلكه به نوشته روزنامه اسرائيلي «معاريو»- و به مصداق، فضل آن است كه دشمن به آن اعتراف كند- «حزب الله نشان داده است كه يك جنبش مردمي است و قدرت خود را از مردم كشورش كه به آن اعتماد و اعتقاد كامل دارند كسب كرده است».اجلاس دوحه با حضور وزيران خارجه كشورهاي عربي، نمايندگان مقاومت و گروه 14 مارس و به رياست قطر، در اين حال و هوا شكل گرفت. به بيان ديگر، اجلاس دوحه از ابتدا نيز، غير از تن دادن به خواسته هاي چندگانه مقاومت چاره اي نداشت. اين نگاه، شايد تعجب آور باشد ولي شواهد و قرائن موجود، به وضوح نشان داده بودند مناقشات لبنان در بستري جريان دارد كه تقويت روزافزون حزب الله و تضعيف و فرسايش تدريجي گروه آمريكايي 14مارس نتيجه قطعي و قابل پيش بيني آن است. از اين روي، ضمن ارج نهادن به تلاش اجلاس دوحه، مي توان گفت؛ وزراي خارجه كشورهاي عربي- يا اكثر آنها- در جريان برپايي اين اجلاس، قبل از آن كه در پي امتياز دادن به حزب الله باشند، به دنبال آن بودند تاجايگاه گروه 14 مارس را در فرمول قدرت لبنان حفظ كنند. جايگاهي كه طي چند سال اخير به سمت صفر ميل كرده بود و ادامه روند موجود مي توانست بر سرعت اين حركت فرسايشي بيفزايد. بنابراين پيروزي مقاومت در اجلاس دوحه را بايد در تثبيت و اعتراف به قدرت حزب الله دانست، نه امتيازي كه اين اجلاس به مقاومت داده است. دقيقاً به همين علت است كه گروه 14 مارس علي رغم سنگ اندازي هاي دو ساله، چاره اي جز تن دادن به نتيجه اجلاس دوحه نداشت. اگرچه سنگ اندازي هاي بعدي نيز چندان دور از انتظار نيست و البته بازهم بي نتيجه.4-در اجلاس دوحه، خواسته هاي اصلي مقاومت يعني، تشكيل دولت وحدت ملي، رياست جمهوري ميشل سليمان، در اختيار داشتن 11 كرسي از مجموع 30 كرسي وزارت در دولت لبنان كه با اختصاص اين 11كرسي- ثلث ضامن- مقاومت مي تواند هر يك از مصوبات دولت را كه به نفع مردم لبنان نيست، وتو كند، زيرا مصوبات دولت لبنان با دوسوم آراي وزيران عضو كابينه رسميت مي يابد و بالاخره قانون انتخابات كه اجلاس دوحه، نهايتاً با طرح نهايي حزب الله موسوم به «طرح ميشل عون» -طرح انتخاباتي 1960 دوران سليمان فرنچيه- موافقت كرد. گفتني است مردم لبنان به هنگام برپايي اجلاس دوحه، در خيابان هاي بيروت و چند شهر ديگر اين كشور دست به تظاهرات زده و پلاكاردهايي با خود حمل مي كردند كه روي آن اين جمله خطاب به مذاكره كنندگان لبناني اجلاس دوحه نقش بسته بود «اگر به توافق نرسيديد، برنگرديد» و محافل سياسي و رسانه هاي خبري با اشاره به هويت تظاهركنندگان كه طرفداران مقاومت لبنان بودند، مضمون اين پلاكاردها را اولتيماتوم به گروه 14 مارس ارزيابي مي كردند.5-و اما، اصلي ترين و بزرگترين دستاورد اجلاس دوحه كه بهتر است اين اجلاس را فقط بستر و كانون نمايش آن بدانيم -و نه پديدآورنده آن- «عبور حزب الله از خط پايان» بود. حزب الله طي چند سال گذشته و در كوران حوادث لبنان، با ايمان، شجاعت، اخلاص، مردم دوستي، ايثار براي حفظ استقلال لبنان و دفاع جانانه از تمامي مردم وطنش از قوميت ها و مذاهب پراكنده لبنان، يك «ملت» ساخته و اين نقطه هاي پراكنده را كه سالهاي متمادي- بعد از فروپاشي دولت عثماني و تشكيل كشور لبنان- همواره دستاويزي براي اختلاف افكني و سوءاستفاده قدرت هاي استكباري بوده است، به يك «خط واحد» تبديل كرده و نشان داده است كه آرامش و استقلال لبنان تنها در سايه وحدت ملي و عبور از خط كشي هاي جعلي و ساخته و پرداخته نظام سلطه جهاني امكان پذير است. اجلاس دوحه هرچه بود و شركت كنندگان در اين اجلاس هر انگيزه اي داشتند، چاره اي جز تاكيد بر تبديل مقاومت به ملت يكپارچه لبنان نداشتند. حزب الله و رهبر بزرگوار، انقلابي و فداكار آن سيدحسن نصرالله، در مسابقه اي كه دقيقاً بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با حضور مقاومت از يكسو و جريانات وابسته به قدرت هاي بيروني، از سوي ديگر آغاز شده بود، حريف وابسته را علي رغم تمامي حمايت هاي خارجي كه از آن برخوردار بود، پشت سرگذاشت و ضمن آن كه در مسير حركت خود، همه روزه خيل عظيمي از مردم لبنان با گرايش هاي قومي و مذهبي متفاوت را از گروههاي سياسي وابسته و يا غافل جداكرده و به مقاومت پيوند مي زد، نهايتاً در اجلاس دوحه از خط پايان گذشت. تبديل «مقاومت» به «ملت» اصلي ترين و عظيم ترين دستاوردي است كه مردم لبنان در پيوند با حزب الله به دست آورده اند و بديهي است كه از اين پس، جرياناتي كه با مقاومت سرمخالفت دارند، در حلقه «اپوزسيون» ملت لبنان تلقي مي شوند. اين جا به جايي كه بايد آن را بازگشت لبنان به هويت اصلي خود دانست، اگرچه مانند هر حركت فراگير مردمي ديگر مي تواند با سنگ اندازي هايي از سوي قدرت هاي استكباري روبرو شود ولي كدام حاكميت مردمي است كه با يك يا چند گروه اپوزسيون روبرو نباشد؟!6-بعد از اعلام نتيجه اجلاس دوحه، برخي از مقامات آمريكايي از جمله زلماي خليل زاد نماينده افغاني تبار آمريكا در سازمان ملل متحد، از تصميم آمريكا براي صدور قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل عليه حزب الله لبنان خبر دادند كه با توجه به تحول ياد شده در لبنان و تبديل مقاومت به «ملت»، نه فقط قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت سازمان ملل از جمله قطعنامه 1701 دربار ه خلع سلاح حزب الله فاقد وجاهت قانوني است، بلكه اين شورا مطابق تفسير ماده 51 از فصل هفتم منشور سازمان ملل، حق دخالت در امور داخلي كشورها را ندارد و از سوي ديگر، دعوت دولت سينيوره از كشورهاي خارجي نظير آمريكا براي حمايت از اين دولت در برابر مقاومت نيز غيرقانوني است چرا كه اگر هم آمريكا حاكميت «مقاومت» بر لبنان و تبديل آن به «ملت» را نپذيرد- كه اين عدم پذيرش با مفاد فصل دوم منشور سازمان ملل مغايرت دارد- ورودش به مناقشه لبنان از آن روي كه اين مناقشه در صورت بروز و تداوم، يك مناقشه داخلي تلقي مي شود و نه مناقشه ميان دولت و يك جريان اپوزسيون، آمريكا و هيچ كشور خارجي ديگري به استناد اصل «عدم مداخله قدرتهاي خارجي در امور داخلي كشورها» -اعلاميه غيرقانوني بودن مداخله در امور داخلي كشورها مصوب 1965 وين- حق دخالت و حمايت از يك سوي اين مناقشه- البته احتمالي- را نخواهد داشت.گفتني است كه در بند 2 از ماده 4 منشور سازمان ملل تصريح شده است «كشورهاي عضوسازمان ملل حق اقدام نظامي عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي دولت هاي ديگر را ندارند» و در ذيل همين ماده آمده است؛«امور كشورهاي عضو ملل متحد توسط خود مردم آن كشورها و مطابق ساز وكار قانوني آن اداره مي شود و هرگونه مداخله و استفاده از زور توسط كشورهاي ديگر مشمول بند 2 ماده 4 بوده و ممنوع مي باشد.» هرچند كه حزب الله-بخوانيد ملت لبنان- قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت سازمان ملل با موضوع خلع سلاح حزب الله را هم به دليل غيرقانوني بودن آن نپذيرفته بود.كارگزاران«گنگ خوابديده» نيز عنوان سرمقاله امروز كارگزاران به قلم محمدجواد روح است كه در آن ميخوانيم: هر روز بيشتر شبيه هم ميشويم. شكاف نسلها پر ميشود. همه مثل هم ميشويم. گويي آن جدالها، آن بحثها، آن يقهدرانيها و رگ بيرون زدنهاي 10 ساله، كفي بود بر آب. يا بهتر بگويم، داستاني بود گذشته در خواب. خوابي كه هر چند سال يكبار تعبير ميشود و هر بار به شكلي. يكبار مشروطهخواه ميشويم و عدالتخانه و كلمه قانون را فرياد ميكنيم. يكبار مليگرا ميشويم و روياي خويش در تملك نفت ميبينيم. زماني انقلاب رويايي بود كه هر كس در هر بستري كه آرميده بود، آن را ميديد. جنگ و دفاع از كشور اما، نقطه پيوند همه ما بود. جز اندك خودفروختگان، هيچ كس نميخواست ايران كنام شغالان و شيران شود."جبهه" واژهاي است كه عظمت خود را در جنگ تحميلي و بهويژه پيش از فتح خرمشهر نشان ميداد. جبهه جايي است كه همه در آن متحد ميشوند و مقابل تهديد بيروني، دست از جان ميشويند، فارغ از هر مرزبندي ايدئولوژيك و خودي و غيرخودي. روايت مسعود دهنمكي در آن فيلم جنجالياش درست است. جبهه هم جاي صالحان بود و هم طالحان. هم "مجيد سوزوكي"ها در آن جاي داشتند و هم، روحانيون و طلاب و چهرههاي عليهالسلام. چندگانگي نيروهاي حاضر در جبهه اما صرفا اخلاقي و شخصي نبود. از هر ديدگاه و فكر و جهتگيري سياسي هم در جبههها، چهرهها ديده ميشد. گرچه فضاي جبهه (بهطور خاص) و فضاي سياسي برآمده از انقلاب و متاثر از جايگاه امام خميني (بهطور عام) آنگونه بود كه اين تكثر و چندگانگيهاي فكري ـ سياسي خود را در جبهه بروز نميداد. گويي به روايت قرآني، جامعه ايراني "امه واحده" شده بود. يك دست در برابر يك دشمن. يكدستي جامعه اما مكانيكي و متاثر از مناسبات و تحميل قدرت نبود. واقعيتي اين يكدستي را سبب ميشد. اين شعله اما بهتدريج فرو ميخفت. نه تنها پس از پايان جنگ كه در سالهاي پاياني جنگ هم (چنانكه در روايتها و خاطرات كساني چون هاشمي رفسنجاني مشهود است)، شك بر يقين و چندگانگي بر يكدستي پيروز ميشد. در اتاقهاي فرماندهي جنگ در پشت جبههها كه پس از سقوط دولت بنيصدر، همدلي و همراهي بر آن حاكم شده بود، بهتدريج در هر مرحله و در هر عمليات راههايي متفاوت پيشنهاد ميشد كه برگزيدن هر كدام، گلايه جمعي از فرماندهان و سياسيون موثر را در پي داشت. اين تفاوتها بهتدريج جبههها را نيز از خود متاثر ميساخت. غير از اين، فرسايشي شدن جنگ انگيزه جامعه را نيز فرو ميكاست. گزارشهايي كه در جريان مجادله آقايان هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي در دو سال گذشته منتشر شده، نشان ميدهد حجم اعزام نيروها به جبههها روبه افول گذاشته بود. آنچه در كنار مشكلات اقتصادي، بمباران شهرها و تبليغات رسانهاي بيگانگان پشتوانه اجتماعي تداوم جنگ را كاهش ميداد. پذيرش آتشبس و به فاصله كمتر از يك سال از آن درگذشت امام خميني، فضاي تكصدايي و يكدستي جامعه را بيش از پيش مخدوش ميكرد. نياز به توسعه و تغييرات در ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي كشور و الگوهاي متفاوتي كه براي اين توسعه و بازسازي پيشنهاد ميشد، تنها يكي از عوامل بروز چندگانگي بود. مسئله اصلي آن بود كه دو محور اصلي انسجام اجتماعي شامل تهديد خارجي (جنگ تحميلي) و محور سياسي (كاريزماي امام خميني) از ميان رفته بود؛ آنچه به تدريج در ظهور نيروهاي سياسي تازه چون مجمع روحانيون مبارز، بروز جريانهاي فكري متفاوت در ميان مدافعان انقلاب اسلامي نظير حلقه كيان و تحولات در فضاي اجتماعي و پيدا شدن الگوهاي تازه در سبك زندگي خود را آشكار ميكرد. "شرايط جبههاي" از ميان رفته بود و جبهههاي چندگانه در جامعه سر برميآورد.همچنان كه كاريزما ديگر نبود و گفتمانهاي تازه و متمايز از زيرسايه گفتمان مسلط برون ميزد. فضا اما فضايي سيال بود. نميشد گفت چه گفتمان و چه جريان و كدامين نيرو بر آن ديگر تفوق دارد. گرچه جريان سنتي راست تلاش داشت با سود جستن از خلاء امام خميني، نيروهاي نزديك و چپگرايان حواري ايشان را منزوي سازد و در اين ميان، راي مردم و احساس نياز به تغيير نيز به مدد آن ميآمد. اما اين تلاش بيش از آنكه در واقعيت تحولات جامعه ريشه داشته باشد، متاثر از تحولات كوتاهمدت و مقطعي سياسي بود؛ آنچه چون تبي تند به زودي به عرق مينشست. چنين بود كه جريان سنتي راست نهتنها در انتخابات مجلس پنجم (1374) نتوانست اكثريت مطلق خود در مجلس چهارم را حفظ كند كه در انتخابات رياستجمهوري دوره هفتم (1376) تن به شكستي تاريخي داد. آنچه براي نخستينبار پس از درگذشت بنيانگذار جمهوري اسلامي به مسلط شدن يك گفتمان بر گفتمانها و خردهگفتمانهاي بديل و رقيب انجاميد. مسلط شدن گفتمان اصلاحي و خردهگفتمانهاي زير مجموعه آن (همچون دموكراسيخواهي، حقوق بشر، جامعه مدني و تنشزدايي) اما در سطح حكومت پذيرفته نشد. جدال هشتساله اصلاحطلبان و مخالفان به فرسايش گفتمان اصلاحي و حاشيه رفتن و منزوي شدن حاميان ميليوني آن انجاميد. گويي همچنان كه گفتمان انسجامبخش برآمده از انقلاب و بلوغيافته در دوره جنگ، در جريان تقابلي طولاني با دشمن خارجي و با درگذشت رهبر انقلاب فرو خفت، اينك گفتمان انسجامبخش برآمده از اصلاحات، بايد در جدال با دشمنان دروني خويش ميفرسود. در جريان اين تقابل طولانيمدت، مخالفان اصلاحات هيچ آداب و ترتيبي هم نميجستند. بهره بردن از هر ابزار و وسيله، كاري بود كه شد. آنچه اينك احمدينژاد از آن به عنوان "اصالت هدف" نام ميبرد و در ميان همجناحيهايش كساني چون احمد توكلي به مخالفت با آن برميخيزند،(1) مكتبي است كه در تمامي سالهاي اصلاحات، تمامي طيفهاي متنوع مخالف اصلاحطلبان در آن شاگردي كردهاند. چنانكه در سال 80 و در دور دوم انتخابات رياستجمهوري خاتمي، از هر نحله و جريان مخالف اصلاحات (از علي فلاحيان گرفته تا احمد توكلي و از عبدالله جاسبي تا حسن غفوريفرد) همه عليه يكي به ميدان آمدند. گويي طفل اصلاحات بايد كشته ميشد و در اين هدف مشترك، از هر قوم و قبيله يكي به ميدان آمده بود تا خون قرباني تنها به گردن يك تن نيفتد. اين نقشه مشترك اما ناكام ماند. دست ملت همچنان پشت گفتمان مسلط و حامي منتخب دوم خرداد بود. اصلاحات بار ديگر "آري" گرفت تا خاتمي از مخالفان بپرسد: "رفراندوم آشكارتر از اين؟". چشم مخالفان اما نميخواست آفتاب ببيند. رو تافتن از آفتاب گرچه طريق عقل نيست، اما شرط دشمني است. روتافتن از آفتاب دوم خرداد هم شرط همدلي مخالفان بود. آنها ميخواستند گفتمان اصلاحي و طفل دوم خرداد بيش از اين نبالد و نپايد و به خاطر همين هم، چشم ديدنش هم نداشتند.وقتي با انتخابات و روند سياسي نتوانستند به مقابله با اين طفل برآيند، راههاي فرسودن جنبش را پررنگتر كردند. حالكه ميدان انتخابات عرصه هماوردي با گفتمان اصلاحي نبود، پس چه بهتر كه اين ميدان خالي و سوت و كور شود. اين ديگ براي آنان نميجوشيد؛ پس چه تفاوت كه چه در آن بجوشد؟ حاشيه رفتن حاميان اصلاحات گرچه اينك گفتماني را مسلط نساخته و با وجود همه ادعاها و تبليغات جريان حاكم، آنچه "اصولگرايي" ميخوانندش (و در اصل همان "بياصولي" است)، پايگاهي بيش از راي ناطقنوري در سال 76 را نشان نميدهد، اما به هر حال و به هر شكل، اصلاحطلبي را نيز از تخت به زير كشيده است. دلسردي و دلمردگي، يأس و روزمرگي، گرفتاريهاي شخصي و فراموش كردن منفعت جمعي آن چيزي است كه پس از خفتن گفتمان اصلاحي در نزدمان، بيدار شده است. همه اين روزها شبيه هم شدهايم. روز را ميگذرانيم تا شب شود و شب را طي ميكنم تا روز برسد. صندوق ذخيره ارزيمان اگر از درآمدهاي نفت هر روز خاليتر ميشود، انبان اخلاق و كلاننگري و ديگر خواهي و ايثار و اميدمان نيز هر روز تهيتر مينمايد. اينك اوج شورمان، مسابقه فوتبال است. اوج اميدمان، گرفتن سهمي و لقمهاي بيشتر از نفت كه دست منتگذار دولت به ما ميبخشايد. اوج ديگرخواهيمان و ايثارمان، سپردن صندلي اتوبوس و مترو به پيري مو سفيد است. اين تازه براي آناني است كه تلنگر و اتفاقهاي پيرامون ممكن است اندكي تكانشان دهد. كو كسي كه به خاطر سه دانشجويي كه ديري است به جرم ناكرده در زندانند يا دختري كه به خاطر شك به راه رفتنش با پسري در همدان به زير خاك رفته يا دانشجويي كه از جلسه امتحان بلندش كردند تا پدر و مادرش حتي جنازهاش را نبينند، اندكي بلرزد؟ خلخال پاي زن يهودي، روايتي است علوي كه نه صرفا مخاطبش تضييعكنندگان حقوق مردمان باشند؛ بيشتر خود مردم مخاطباند. آنگاه كه امام اول شيعيان فرياد ميزند: "مسلم نيست آنكه سكوت كند"، مخاطبش تنها حاكمان نيستند كه بيشتر مردمانند و مدعيان مسلماني.ما اما همه مثل هم شدهايم. بيرگ شدهايم. منفعل ماندهايم. چه آنان كه از همنسلان امثال من كه با دوم خرداد باليدند و جامعه مدني ميخواستند و چه آنها كه براي آفريدن سومخردادها و رسيدن به خرمشهرها تن به تير قضا ميدادند. همه به يك سرنوشت دچار آمدهايم. همه گنگ خواب ديدهايم. خواب انقلاب، خواب جنگ، خواب اصلاحات. ما را به خواب بردهاند و تازه اگر هم بيدار شويم، نميدانيم چه بگوييم. گنگ خواهيم ماند. چطور بگوييم ما، همانها هستيم؟ چه شما سوم خرداديها كه آن حماسه بيبديل تاريخ انقلاب را آفريديد و چه ما دوم خرداديها كه حماسه كوچكتر دوره اصلاحات را.ما هر دو گنگيم و منفعل. شايد تنها خوابهايي كه ديدهايم، فرق داشته باشد. اين سرنوشت هر دو ماست و چه خوشنودند آنان كه گنگي ما را ميخواهند و خوابآلودگيمان را. بايد به اين استادان هيپنوتيزم دست مريزاد بگوييم. خوب سحرمان كردهاند. هم ما دوم خرداديها و هم شما سوم خرداديها را. خوشا به حال چهارمخرداديها(2) كه به قول دكتر شريعتي، كار حسيني كردند.پينوشت:(1) نگاه كنيد به مقاله "چرا تكيه بر اصالت هدف خطرناك است"، در سايت الف (تحت مديريت احمد توكلي)، 30 ارديبهشت 87(2) منظور شهداي كادر اوليه سازمان مجاهدين خلق (محمد حنيفنژاد، علياصغر بديعزادگان، سعيد محسن، رسول مشكينفام و محمد عسگريزاده) است كه در سحرگاه چهارم خرداد 1351 توسط ساواك تيرباران شدند.رسالتمحمدكاظم انبارلوئى سرمقاله امروز رسالت با عنوان «دو كلمه حرف حساب نفتي» را نوشته كه در آن ميخوانيم:دعواى مربوط به عوايد نفت و گاز در حال حاضر نه محكمه دارد نه قاضي، اما از همه اقشار جامعه تا دلتان بخواهد مدعى دارد. در ميان مدعيان از همه اقشار اعم از رجال سياسي، اقتصادي، اساتيد مهم دانشگاه مشاهده مىشود به جز حسابگر، حسابدار و حسابرس، كه با زبان دوكلمه حرف حساب بگويد در امور نفت و گاز چه مىگذرد؟ در مسائل مستحدثه مالى نفت تاكنون هيچ حسابگرى به ميدان نيامده و تمام مباحث مربوط به نفت در دستگاههاى نظارتى تا همين چندى پيش مهر طبقهبندى خورده بود و همه سال هم مىخورد و گزارشات حسابرسى ناظرين و بازرسين از يكسو و گزارشات مالى مديران ذيربط آنچنان مبهم است كه خود تهيهكنندگان هم از پاسخ دادن به موارد ابهام در گزارشات رسمى تهيه شده عاجزند. موضوع استعلام مركز پژوهشهاى مجلس از سازمان حسابرسى در مورد فروش نفت در داخل و پاسخ غيركافى به مقصود سازمان در خصوص آن مويد اين ادعاست. در اين رابطه طرح مباحث حاشيهاى فنى و حرفهاى بر ابهامات موجود افزودهاند.در ميان صدها گزارش مربوط به عملكرد مالى نفت، تنها دو كلمه حرف حسابى كه رسما زده شد و براى عوام و خواص قابل فهم بود، گزارش تفريغ بودجه سال 83 در مورد نفت بوده ولى هيچ مقام مسئول و متولى امرى به اندازه دستاندركاران نفتى در دولت و مجلس وقت كه در سال 83 لايحه بودجه 84 را تدوين كردند، متوجه صورت مسئله مطروحه در گزارش نشد و اظهارات اخير دوستان بزرگوارى همچون توكلى و نادران درخصوص مسئله بنزين نشان مىدهد كه هنوز هم صورت مسئله تفهيم نشده است.صورت مسئله اين بوده كه سازوكار وصول و ايصال عوايد نفت را كه تبصره 38 قانون بودجه سال 58 به گونه حكم به واريز همه صور فروش و صدور نفت به خزانه ترسيم كرده بود، در طى 29 سال رعايت نشده و عوايد فروش و صدور نفت همهاش كه نه هيچ بلكه نزديك به 50 درصد آن از حيطه نظارت خزانه [وزارت دارايي] و بانك مركزى [به دليل واريز به حساب كارگزارىهاى خارجى بانك مركزي] بيرون است. اين يعنى نقض آشكار اصل 53 قانون اساسى در گستره ميلياردها دلار.آنهايى كه صورت مسئله را فهميدند بلافاصله دست به كار شده و با لغو تبصره 38 قانون بودجه در لايهلايه بندها و اجزاى تبصره 11 قانون بودجه آنچه را كه به صورت خلاف قانون در عملكرد مالى نفت بود با درج يك عبارت واريز درآمدهاى نفت به خزانه “به ترتيب عمل در سال 83 شكل و شمايل قانونى دادند.و ابتدا در صدر تبصره 11 قانون بودجه سال 84 در باغ سبز تقسيم درآمدهاى نفتى به نصاب 6 درصد و 94 درصد را در روى كاغذ نشان دادند ولى در عمل به ترتيب مورد عمل در سال 84 عمل كردند. نگارنده در قالب دهها مقاله با استناد به اعداد و ارقام واقعى در طى چند سال گذشته اين رويكرد ضدنظارتى را نقد كردهام. آنهايى كه موضوع را متوجه نشدند سعى در توجيه و تفسير و تاويل اين نقيصه برآمدند. آنهايى كه متوجه شدند با پرداختن به موضوع نهايتا با توجه به مسئوليتشان كه ممكن است تحت پيگرد قرار گيرند يا سر به آستين سكوت فرو برند، يا با طرح مباحث حاشيهاى بر ابهامات افزودند.اين ابهامات اكنون به جايى رسيده كه آقايان توكلى و نادران كه از اساتيد مسلم اقتصاد و از خيرالموجودين اين رشته هستند را نيز به خود مشغول كرده است.دعوى كهنهاى كه چندى پيش چونان دمل سر باز كرد اين بود كه برخى مدعى دولت شدند كه چرا بدون اذن مجلس بنزين وارد كرد و چرا نيامد از مجلس مجوز بگيرد. به عبارت سادهتر آقايان مىگويند دولت بايد مىآمد از ما مجوز مىگرفت. تا از حساب ذخيره ارزى تامين اعتبار نقدى مىكرديم كه برود بنزين وارد كند. سخن اين حقير آن است كه بايد از دولت ممنون باشيم كه عملكردش به بند ناف درآمد عمومى و حساب ذخيره ارزى متصل نشود و نيازهاى خود و كشور را از محل ارزش افزوده دارايىها و منابع داخلى خود تامين كند و در اين مسير منابع داخلى شركت نفت آنقدر شارژ است كه نيازى به درآمد عمومى نداشته باشد. مىگوييد نه به تقويم محاسباتى بند 7 قانون بودجه سال 87 كه تكرار شده مفاد بند “ه- و “دال تبصره 11 قانون بودجه سنوات 84، 85 و 86 هست به شرح زير نگاه كنيد تا بدانيد شركت ملى نفت كه به شركت سهامى نفت تبديل شده، منافعش از عوايد فروش نفت چند درصد است؟ و با يك حساب دودوتا چهارتا، آقايان بايد براى به اين سوال جواب دهند كه آيا با تبديل سهم 6 درصدى شركت نفت به نزديك 40 درصد، اصلا نيازى به جواز مجلس به شركت نفت براى معاوضه نفت خام با بنزين كه منتهى به پرداخت از حساب ذخيره ارزى خواهد شد، هست؟تقويم حصه منافع دولت و شركت نفت در پيچ و خم اجزاء بند 7 قانون بودجه 87اگردقت كنيم سهم 6 درصدى شركت به 39/7 درصد ارتقا و سهم 94 درصددولت به 60/3درصد تقليل مىيابد.چرا كه با افزودن اعتبار 30 هزار ميلياردى جزء “ز بند 7 قانون بودجه سال 87 كه تكرار شده سنوات قبل است به سهم شركت ملى نفت نصاب تسهيم و تقسيم عوايد نفت را بين شركت نفت و دولت در سال 87 به بيش از 43 درصد به تقويم زير خواهد رساند.دلار معاوضه 3/208/000/000=9350ث 30/000/000/000/000بشكه معاوضه 53/466/666=هر بشكه 60 دلار ث3/208/000/000بشكه روزانه146484 =365ث53/466/666سهم روزانه شركت از كل توليد روزانه 1/734/484 =146484+1/588/000آيا آقايان توكلى و نادران معتقدند دولت بايد براى واردات بنزين موردنياز خود روى منابع داخلى شركت (43 درصد از كل توليد بشكههاى نفت در اختيار شركت است) حساب نكند و براى واردات بنزين روى به جانب مجلس كند و مجلس مبالغى را از حساب ذخيره ارزى بردارد و دو دوستى علاوه بر آن 43 درصد تقديم شركت ملى نفت بكند؟!نگارنده با عدد و رقم و مبلغ به شرح فوق مىگويم با لغو تبصره 38 قانون بودجه سال 58 شركت ملى نفت به شركت سهامى تبديل شده كه نصاب اسمىاش سهم 6 درصد و94 درصد است و نصاب واقعى آن 43 درصد سهم شركت و 57 درصد سهم دولت و به عبارتى خانه از پاىبست ويران است.مردمسالاري«تعامل بين اكثريت و اقليت مجلس هشتم» عنوان سرمقاله امروز مردمسالاري به قلم حشمت الله فلا حت پيشه است كه در آن آمده است: در حالي كه فردا آخرين روز فعاليت مجلس هفتم است، شايد بيش از هر نكته اي نقد عملكرد چهارساله اين مجلس مورد توجه قرار گيرد تا براي نمايندگان مجلس هشتم نيز راه گشا باشد.در واقع «در راس امور بودن مجلس» ناشي از قانون اساسي است چرا كه علا وه بر قانون گذاري، نظارت نيز برعهده مجلس گذاشته شده و دولت صرفا مجري قوانين است. معتقدم هيات رئيسه مجلس هفتم شانيت مجلس را رعايت نكرد، در حالي كه حفظ شانيت مجلس برعهده هيات رئيسه است و متاسفانه هيات رئيسه مجلس هفتم سعي كرد مصلحت گرايي را بر قانون گرايي حاكم كند.به دليل آنكه هر مجلسي با دو دولت كار مي كند به اعتقاد من بايد عملكرد مجلس هفتم در نوع همكاري آن با دولت هشتم (خاتمي) و دولت نهم (احمدي نژاد) را مورد بررسي قرار داد.متاسفانه مجلس هفتم پس از پايان دولت خاتمي در نيمه راه با تغيير 180 درجه اي در استراتژي مواجه شد.يكي ديگر از نقاط ضعف مجلس هفتم، بحث تثبيت قيمت ها بود كه هرچند با هدف جلوگيري از افزايش قيمت ها انجام شد اما به دليل آنكه مطالعه كارشناسي و دقيقي انجام نشده بود به نتايجي كه مورد نياز بود نرسيد.در بعد نظارتي نيز، با توجه به اينكه مجلس هفتم در تحقيق و تفحص ها، آماري بي سابقه و چشمگير دارد اما به دليل آنكه بيشتر آنها ناشي از عملكرد شخصي و مربوط به حوزه هاي خاص بود نه كلا ن، تاثير چنداني نداشت.استفاده بي رويه از صندوق ذخيره ارزي از ديگر نقاط ضعف مجلس هفتم بود كه به نظر مي رسد مجلس هشتم بايد تلا ش كند آينده اين برداشت ها را مورد توجه جدي قرار دهد.به مجلس هشتم توصيه مي كنم موارد ذيل را كه در مجلس هفتم مغفول ماند مدنظر قرار دهند:1- مجلس بايد به مباحثي مبني بر مقصريابي پايان دهد.مردم منتظر شناخت مقصر در مباحث اقتصادي و سياسي نيستند بلكه سوال آنها اين است كه چه كسي مي تواند منجي و مدير باشد. اگر در جامعه نقصي وجود دارد هم دولت و هم مجلس مقصر هستند به همين دليل متهم كردن اين دو نهاد از سوي يكديگر ناشي از ضعف متقابل است، پس به جاي مقصريابي بايد به فكر حل مشكلا ت مردم بود.2- بايد احترام متقابل در مباحث كلا ن و خرد ميان مديران اجرايي و نمايندگان حفظ شود.3- بايد تعامل بين اكثريت و اقليت بيشتر شود چرا كه اين دو فراكسيون در مجلس نه تنها يك واقعيت اساسي است بلكه تعامل ميان آنها مي تواند براي نيازهاي اساسي جامعه در سطوح كلا ن مفيد باشد.به هر حال بررسي و نقد عملكرد مجلس هفتم به عنوان مجلس اصولگرايي كه براي اولين بار در تاريخ جمهوري اسلا مي ايران با يك دولت اصولگرا همكار شد بسيار ضروري است اگر چه مجلس هفتم خدمات شايان توجهي در رابطه با قانون مديريت خدمات كشوري انجام داد و يك يادگاري براي كاركنان دولت گذاشت اما نتوانست از پتانسيل تعامل با قوا به صورت كامل بهره ببرد.سياست روزعلي يوسف پور در سرمقاله امروز سياست روز با عنوان حزب الله نهضتي چند بعدي نوشته است: 1- پيروزيهاي اخير حزب الله لبنان و متحدانش در صحنه سياسي اين كشور نشان داده است كه حزب الله يك گروه ضربتي يا يك سازمان نظامي صرف نيست،بلكه حزب الله يك نهضت انقلابي ـ ديني است كه داراي ابعاد گستردهاي ميباشد.حزب الله توانسته است با تكيه بر اعتقادات اسلامي ابعاد واقعي اسلام اصيل را به نمايش بگذارد.اسلامي كه توانسته است از مردمي ضعيف و زير بار ستم مردماني با قدرت اعتقادي و ايثارگري در اوج بسازد كه جز از خداوند از هيچ قدرت ديگر ولو از قدرتهاي جهاني هراسي به دل راه ندهند.حزب الله توانست در يك تعامل منطقهاي با گروههاي ديني و قومي لبنان اعم از اهل سنت و مسيحيان و درروزيها آنچنان محبوبيتي كسب نمايد كه اكثريت مردم لبنان به آن افتخار كنند چرا كه حزب الله به رهبري سيد حسن نصرالله اقتدار ملي لبنانيها و هويت مستقل آنان را در صحنه بين المللي به نمايش گذاشت .حزب الله مظهر آيات خداوند در صحنه جنگ و ايثارگري است.مظهر آيه ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم ميباشد.حزب الله مظهر پيروزي يك گروه كوچك با ايمان بر يك گروه بزرگ ميباشد به اذن خداوند متعال در دو ساله اخير بعد از پيروزي شگفتانگيز حزبالله در جنگ سيو سه روزه برعليه يكي از بزرگترين ارتشها يعني ارتش رژيم اشغالگر قدس در صحنه سياسي و اطلاعاتي لبنان تمام قدرتهاي سياسي و اطلاعاتي آمريكا، انگليس، فرانسه اسرائيل و دول مرتجع عرب و عوامل وابسته به آنها در لبنان درصدد حذف حزبالله از صحنه سياسي لبنان برآمدهاند اما با وجود صرف ميلياردها دلار هزينه به خواست خدا در مقابل اين نهضت اصيل شكست خوردند. حزبالله همچنين توانست در صحنه بينالملل رفتاري معقولانه و مبني بر اصول اسلامي به نمايش بگذارد و در مقابل رفتار گروههاي سلفي كه بعضا باخبر و واسطه سازمان سيا هدايت ميشوند به دنيا بفهماند كه اسلام واقعي و اصيل براي حقوق انسانها ارزش قائل است و در مبارزه سياسي نظامي و فرهنگي داراي قواعد شناخته شده و مبتني برعقلانيت ميباشد.2ـ سيد حسن نصراله رهبر محبوب اين نهضت اسلامي است رهبري كه با تاسي از آرمانهاي حضرت امام خميني توانسته است پيروزيهاي شگرفي را نصيب ملت لبنان نمايد. همانگونه كه روحالله خميني توانست روحالهي را در ملت ايران و ساير ملل جهان بخصوص ملت فلسطين و لبنان بدمد و مسلمانان را در اقصي نقاط جهان به خوديابي رسانده و ابرقدرتها را به چالش بكشاند. نصرالله مظهر و جلوه ياري خداوند به ملت ستمديده لبنان ميباشد. كسي كه با ياري خاص خداوند توانست رهبري مقتدر و محبوب در ميان مسلمانان گردد. نصرالله مورد توجه خاص خداوند متعال است چرا كه بطور ويژه مورد حمايت وامداد الهي است نصرالله و حزبالله توانستند قدرت پوشالي اسرائيل را تحقير كنند و دماغ ابرقدرت جهاني آمريكا را در لبنان و فلسطين به خاك مذلت بكشانند. اينان آنچنان درميان ملت لبنان محبوبيت دارند كه به يك اشاره توانستند بساط و بنيان گروههاي طرفدار آمريكا و كشورهاي مرتجع عرب را برانداخته و آنان را در دوحه تسليم خواستههاي ملت لبنان شوند.صداي عدالت«براي حمله به ايران ديگر دير است اما ...» عنوان سرمقاله امروز صداي عدالت است كه در آن ميخوانيم: شهير شهيد ثالث - گزارش راديو ارتش اسرائيل از قول يك "مقام بلند پايه" اسرائيلي كه نام وي فاش نشده در خصوص اينكه "بوش و معاون وي ديك چني بر اين اعتقادند كه عمليات نظامي عليه ايران بايد صورت گيرد"، روز سه شنبه 20 مي بازتابي گسترده داشت. اورشليم پستنخستين روزنامه اي كه خبر را انتشار داد اما همزمان گزارش كرد كه كاخ سفيد خبر مزبور را قاطعا مردود دانسته است.از قرار معلوم كانداليزا رايس و رابرت گيتس كساني هستند كه تا اين لحظه در برابر ايده حمله نظامي به ايران از خود مقاومت نشان داده اند. به نوشته اورشليم پست مقام اسرائيلي هم چنين گفته است كه بوش اعتقاد دارد كه بايد به درمان بيماري پرداخت نه علائم بيماري.اما ببينيم واقعيت ها چه مي گويند. انتخابات بزرگ ماه نوامبر در پيش است. انتخاباتي كه اگر اوباما بعنوان نماينده حزب دموكرات وارد مرحله نهائي مبارزات شود، صحنه اصلي جنگ اوباما و مك كين مسئله ايران خواهد بود. آخرين چيزي كه در ليست آرزوي هاي جمهوريخواهان قرار دارد اينست كه پيش از ماه نوامبر رهبري فعلي كاخ سفيد دست به عمل جنون آميز حمله به ايران بزند. اتفاقات زنجيره اي كه پس از اين اقدام شكل خواهد گرفت حداقل در كوتاه مدت از كنترل آمريكا بكلي خارج خواهد بود. و بزرگترين خطر؟ وجود سربازان آمريكائي در بغداد و قيمت نفت.جاي شك و تامل نيست كه ايران پيش از هر اقدامي اين دو هدف را نشانه خواهد رفت. سيل موشك هاي زمين به زمين ايران بسوي منطقه سبز و انعكاس آن در مطبوعات جهان بخصوص مطبوعات ليبرال و پرنفوذي مانند نيويورك تايمز، واشنگتن پست و لوس آنجلس تايمز تصوير آقاي مك كين را در نظر آمريكائيها وضوح و روشني بيشتري خواهد بخشيد. حتي اگر ضد حمله هاي تبليغاتي از سوي رسانه هاي محافظه كار مانند فاكس نيوز كه از پوشش خبري عظيمي در آمريكا برخوردار است مردم را دچار سردرگمي كند اما زماني كه جك جانسون (اسم متداول آمريكائي) براي هر گالن بنزين مجبور باشد 8 دلار بپردازد با تمام وجود احساس خواهد كرد كه سكونت يك عنصر جنگ طلب ديگر در كاخ سفيد چه آينده اي را براي او رقم خواهد زد. طبيعي است با وقوع چنين وضعيتي كسي كه حتي پيش از رسيدن به كاخ سفيد بشارت (اين ويدئوي جالب را ببينيد)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]
صفحات پیشنهادی
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح - اضافه به علاقمنديها
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح - اضافه به علاقمنديها
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح-گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند ...
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح-گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند ...
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
8 جولای 2008 – گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در ...
8 جولای 2008 – گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران-گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در ...
گزيده برخي از سرمقالههاي روزنامههاي صبح
گزيده برخي از سرمقالههاي روزنامههاي صبح-گزيده برخي از سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان ...
گزيده برخي از سرمقالههاي روزنامههاي صبح-گزيده برخي از سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد. آفتاب يزد روزنامه ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد. آفتاب يزد روزنامه ...
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي امروز خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي امروز خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در ذيل ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران - اضافه به علاقمنديها
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها