محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1825917591
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان تجليل از ايران به روش آقاي چاوز! آورده است:
روز گـذشتـه سيمـاي جمهـوري اسلامي ايران در خبري پر آب و تاب اعـلام كـرد كـه هـوگـوچـاوز كـارخـانه دوچـرخـهسـازي ايـران در ونزوئلا را افتتاح كرده و در مراسم افتتاح براي دوچـرخههاي توليدي، نام را انتخاب نموده است. البته مشخص نيست مسئولان رسانه ملي چه ويژگي در ايـــن نـــامــگـــذاري نــه چـنــدان افـتـخـارآفرين و رفتار رئيس جمهور ونـزوئلا ديدهاند كه آن را به عنوان نخستين خبر از بخش خارجي اخبار نيمروزي به نمايش گذاردند. از چاوز هم بعضي كارها بعيد نيست. مثلاً او يـك روز در سـالهاي نه چندان دور، صدام را – بدون توجه به جنايتهاي ضد ايراني او – در آغوش ميكشيد و اكنون هم به صورت ناگهاني، دست حمايت خود را از پشت سر چريكهاي فارك–كلمبيا– بر ميدارد و با فراموش كردن موضعگيريهاي ساليان گذشته خــود، بـه سـران آن گـروه يـادآوري ميكند كه امـا سيـاستمـداران ايراني و كساني كه چاوز را متحدي قابل اعتماد ميدانند بايد در برخورد با او مـراقـبـت كـافي داشته باشند زيرا مـمـكـن اسـت رفتارهاي عجيب اين رئـيـس جـمـهـور غيرقابل پيش بيني، يك روز دامنگير ايران هم بشود.
الـبـته رفتار اخير رئيس جمهور ونزوئلا از يك زاويه، بسيار مهم و قابل تامل است. شايد بعضي افراد در داخل تـصـور كـنند هر كلامي كه ظاهر آن تجليل از توان اتمي ايران باشد قابل تـقـديـر اسـت، امـا آيا قراردادن نام بـر روي يـك وسـيلـه بـسيار ابـتـدايـي - كه ايران در ساخت آن دخالت دارد – را ميتوان تجليل از ايران و فنآوري ايراني دانست؟ راستي مخابره تصاوير چاوز بر روي دوچرخه ايراني كه او براي آن، نام اتمي انتخاب كـرده اسـت، بـاعـث سبك شمردن دستاورد بزرگ جوانان و دانشمندان ايراني نخواهد شد؟
نگارنده گمان ميكند اين تذكر كوتاه، برخي از حاميان داخلي چاوز را عصباني خواهد كرد. همچنين كساني كه اين رئيس جمهور پرحرارت را برادر عـزيـز خـود مـيدانـنـد قاعدتاً راضي نيستند كه برخي رفتارهاي غير متعارف او، بـزرگنـمـايـي شـود. اين گروه از سياستمداران و مسئولان، البته حق دارنـد بـراي خـود تـصـميم بگيرند و كـمـاكان برادر عزيز خود را تحسين كـنـنـد. آنـها همچنين ميتوانند در خصوص مسائلي كه از دستاوردهاي انـحصاري سياستهاي دو سه سال اخير ميباشد براساس استانداردهاي خـود قضاوت كنند و تصميم بگيرند اما در مـوضـوعـي بـا اهـمـيـت هـمچون مـوضوع هستهاي، كه حاصل تلاش افــتــخـــارآفـــريـــن دانــشـمـنــدان و سـيـاسـتـمـداران ايراني در سالهاي گذشته است، هيچ كس حق ندارد در برابر رفتارهاي نسنجيده سكوت كند. كسـانـي كـه در ايستگـاههـاي پاياني بر قـطار هستهاي سوار شدهاند و آقاي چـاوز را بـسـيار دوست دارند ممكن است اظهارات ديروز چاوز را يك اقدام دوستانه بدانند، اما فراموش نكنيم كه افـكـار عـمـومي در سراسر دنيا، تنها براساس استانداردهاي ما به قضاوت نمينشيند ولذا ممكن است ناميدن دوچــرخــه نـيـمــه ايـرانـي – نـيـمـه ونزوئلايي با عنوان ، قرينهاي از مـيـزان پيشـرفـت هستـهاي كشورمان و اهميت آن تلقي شود.
هــمــچــنــيـــن كــســـانـــي كــه موفقيتهاي هستهاي را بزرگترين دستاورد تاريخي ايران ميدانند بايد به رئيس جمهور ونزوئلا تذكرات لازم را بـدهـند تا هزينه رفتارهاي غيرقابل پيشبيني او، از كيسه كشورمان، پرداخت نشود.
اعتماد ملي
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان اين تنها مشكل دولت نيست آورده است:
تصميم ايران براي انتقال داراييهايش از بانكهاي اروپايي به بانك مركزي جمهوري اسلامي ميتواند خبر مهمي ارزيابي شود. اقدام ايران در اين راستا هر چند پس از انقلاب تجربه شده اما بايد هشيار باشيم كه هر تصميمي مبتني با منافع بلندمدت و با تكيه بر خرد اقتصادي صورت پذيرد. به نظر ميرسد چنين اقدامي نبايد از چشمان دولتهاي غربي دور مانده باشد.لذا بايد با تدبير تامل كرد كه نكند ناخودآگاه به مسيري برويم كه در نهايت خواست دشمنان اين ملت باشد.
يكي از استراتژيهاي آمريكا در اعمال تحريمها و كنار نهادن راهبرد استفاده از گزينههاي نظامي، استفاده از اهرمهاي راحتتر و البته متنوعتر عليه ايران است. مطالعه مجموعه ديدگاههاي استراتژيستهاي دشمن ما را به اين نتيجه ميرساند كه آنها اميد زيادي به ناكارآمدي و ناتواني حاكميت در مهار فشارهاي اقتصادي بستهاند. از نظر آنها چنانچه دامنه تحريمها گسترش يابد و اوضاع اقتصادي از كنترل خارج گردد ميتوانند به بهترين نتيجه و البته با كمترين هزينه دست يابند.
لذا اتخاذ هر تصميمي بايد با خردمندي و با پرهيز از احساسات صورت پذيرد. مطالعهاي مختصر در باره اقتصاد كشورهاي آسيايي و بازارهاي بانكي و مالي آن كشورها نشان ميدهد كه اقتصاد اين كشورها در مقايسه با اروپا بسيار آسيبپذيرتر است. انتقال حجم بالاي داراييهاي ايران ممكن است ما را در آستانه اين تهديدات قرار دهد. ضمن آنكه به نظر ميرسد امكان فشار آمريكا بر اين بانكها و دولتها بسيار بيشتر از دولتهاي اروپايي است. در حالي كه بانكهاي سوئيس، فرانسه و آلمان- كه به صورت سنتي چندان در راستاي اهداف آمريكا عمل نكرده و براي خود استقلال مالي قائل هستند- تا اين اندازه در برابر فشار آمريكا منعطف ميشوند چگونه ميتوان به بانكهاي آسيايي اعتماد كرد؟ به هر حال اگر قرار است در اين رابطه اقدامي صورت پذيرد تمام جوانب امر بايد سنجيده شود. مشكل ديگر در رابطه با اين اقدام كاهش اعتبار بينالمللي ايران در زمينههاي اقتصادي در جهان است.
اين تصميم مستقيماً به كاهش سرمايهگذاري خارجي در ايران منجر خواهد شد، در حالي كه اقتصاد ايران نيازمند سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف اقتصادي از جمله در بخش نفت و گاز است. تبعات اين تصميم نيازمند ارزيابيهاي غيرشتابزده است. برخي نگرانيها از كاهش توان ايران در حفظ جايگاه خود در كورس رقابت با كشورهاي توليدكننده نفت در سالهاي آينده حكايت دارد. لذا به نظر ميرسد اين تنها يك تصميم ساده كارشناسي و اقتصادي نيست و بايد اركان اصلي كشور نسبت به اين تصميم توجيه باشند. مشكل ديگر به انتقال اين مقدار پول به بانك مركزي برميگردد. اقتصاد امروز ايران به شدت از نقدينگي بالا و تورم مهارگسيخته در رنج است. دولت نشان داده كه توان كنترل نقدينگي و تورم بالا را ندارد. متاسفانه مجموعه تصميمهاي دولت در اين راستا نه تنها به كاهش مشكلات منجر نشده بلكه حوزههاي جديدي را نيز درگير اين معضل ساخته است. دولت احمدينژاد به تنهايي حدود 200ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي در سه سال گذشته را وارد اقتصاد ايران كرده است. اين حجم نقدينگي نهتنها از مشكلات مردم نكاسته؛ بلكه آنها را آسيبپذيرتر ساخته است. حال نكند كه اين حجم بالاي پول دولت را وسوسه كند تا مستقيما بخشهايي از آن را وارد بازار نمايد. با توجه به نزديك بودن انتخابات رياستجمهوري و علاقه دولتمردان به استمرار خدمات خود! اين نگراني جاي تامل دارد. لذا از همه كارشناسان، اساتيد، اصحاب علم اقتصاد و نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي دعوت ميشود با ارائه راهكارهاي علمي و عملي، به دولت نهم در اين راستا مساعدت كنند. اين تنها مشكل دولت احمدينژاد نيست مشكل همه ايرانيان است
جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان كودتاي لائيكها عليه توسعه و ثبات تركيه آورده است:
ابعاد اعتراض مسلمانان تركيه عليه ممنوعيت حجاب در دانشگاهها ابعاد گسترده تري به خود گرفته و به يك اعتراض عمومي تبديل شده است . اين اعتراضات سراسري در پي تصميم دادگاه قانون اساسي تركيه در مورد لغو مصوبه آزادي حجاب در دانشگاهها در شهرهاي مختلف تركيه برپا شده است .
دادگاه قانون اساسي تركيه پنج شنبه گذشته حجاب اسلامي را براي هميشه در دانشگاههاي تركيه ممنوع اعلام كرد. بدين ترتيب مصوبه اخير پارلمان تركيه مبني بر آزادي حجاب اسلامي در دانشگاهها لغو مي شود و استفاده از حجاب اسلامي مطابق 25 سال گذشته همچنان ممنوع خواهد شد. اگرچه دادگاه قانون اساسي ظاهرا يك حكم قضائي را صادر كرده است اما در ميدان عمل اين يك كودتاي جديد عليه اسلام گرايان تركيه است كه بدين ترتيب فضاي سياسي ـ اجتماعي كشور را به بن بست كامل مي كشاند. حزب حاكم عدالت و توسعه ضمن اعتراض جدي به اين اقدام لائيك ها آنرا دخالت مستقيم دادگاه قانون اساسي در امور مقننه و تجاوز به قلمرو تصميم گيري پارلمان تركيه خوانده و لائيك ها را متهم ساخته است كه اصل تفكيك قوا را به طرز آشكاري نقض كرده و به زير سئوال برده اند.
واقعيت اين است كه لائيك ها نه تنها اصل تفكيك قوا را نقض كرده و كشور را با تصميمات و عملكرد خود به بن بست كشانده اند كه حتي زمينه هاي درگيري و بي ثباتي در كشور را فراهم ساخته و آرامش نسبي فضاي سياسي ـ اجتماعي تركيه را نيز برهم زده اند. اين در واقع « كودتاي اقليت » عليه « اكثريت » محسوب مي شود چرا كه لائيك ها فقط اقليت بسيار محدودي از نمايندگان پارلمان را تشكيل مي دهند و اكثريت پارلمان در اختيار اسلام گرايان قرار دارد. كاملا بعيد بنظر مي رسد كه اين حركت لائيك ها تحول مثبت و پايداري را به سود آنها رقم بزند و با در نظر گرفتن فضاي سياسي ـ اجتماعي تركيه لائيك ها با هر حركت و اقدام خود صرفا يك مانع جديد در مسير فعاليت اسلام گرايان تركيه ايجاد مي كنند اما بر اثر فعاليت و واكنش متقابل اسلام گرايان ناچارند به سرعت عقب نشيني كنند و حتي در لاك دفاعي قرار گيرند.
فراموش نكنيم كه در طول سالهاي گذشته اقدامات لائيك ها در فضاي سياسي تركيه بارها به تضاد و تعارض عليه اسلام گرايان انجاميد و حتي باعث بروز بن بست سياسي در كشور شد. البته لائيك ها براساس محاسبات خود چنين تصور مي كردند كه با فشار سياسي ـ تبليغاتي عليه اسلام گرايان فضاي بسته اي را براي آنها ايجاد كرده و اسلام گرايان هم چاره اي جز تمكين نخواهند داشت ولي جامعه تركيه در يك اقدام راهگشا به سود اسلام گرايان موضع گيري كرد و عملا به زيان لائيك ها راي داد و باعث تثبيت موقعيت باز هم نيرومندتر براي اسلام گرايان شد.
آخرين تجربه در اين مقوله به انتخاب رئيس جمهور باز مي گردد كه لائيك ها مانع انتخاب « عبدالله گل » مي شدند و فضاي پارلمان را عليه اين انتخاب سازماندهي كرده بودند لكن با تجديد انتخابات عرصه پارلمان به سود اسلام گرايان تجديد آرايش يافت و لائيك ها عملا در موضع انفعالي قرار گرفتند. اين پديده « اقليت عددي » لائيك ها را نيز بخوبي ثابت كرد ولي لائيك هاي سعي دارند اين بار به كمك ساير ابزارهاي در اختيار خود اقليت عددي خود را جبران كرده و به تصور خود در موضع تحميل ديدگاههاي خود بر اكثريت قرار گيرند.
واكنش اسلام گرايان در جامعه و بويژه در مجلس نشان مي دهد كه تحركات لائيك ها را بخاطر مي سپارد كه لائيك ها از هر فرصتي براي مانع تراشي سياسي استفاده مي كنند از اين رو اسلام گرايان درصدد تجديد نظر در قانون اساسي تركيه هستند كه مانع دخالت روزافزون نهادهاي قضائي در امور تقنيني و اجرائي گردد و اصل تفكيك قوا در تركيه تحت هر شرايطي محترم شمرده شود.
ناگفته پيداست كه عملكرد حيرت انگيز لائيك ها در تركيه با در نظر گرفتن دخالتهاي بيروني معني و مفهوم واقعي خود را پيدا مي كند و در واقع آمريكا در تحريك لائيك ها براي ايجاد بن بست سياسي ـ اجتماعي در تركيه نقش محسوسي دارد. در واقع لائيك ها با اقدامات اخير دادستان تركيه براي محاكمه رهبران حزب حاكم توسعه و عدالت با تفهيم اتهام بخاطر تضعيف اصول لائيك تركيه در جهت برهم زدن تعادل سياسي ـ اجتماعي اين كشور حركت مي كنند اما از يك نكته اساسي غافل مانده اند كه اين اقدامات ايذائي و تحريك آميز در مجموع ممكن است به زيان اشخاص تمام شود ولي طيف رو به گسترش اسلام گرايان تركيه را در موضع باز هم نيرومندتري قرار داده و مي دهد. تاريخ معاصر تركيه بخاطر مي سپارد كه لائيك ها از هر فرصتي براي مانع تراشي سياسي در برابر اسلام گرايان تركيه با كمك و حمايت بيگانگان بهره گيري و سواستفاده كرده و حتي « نجم الدين اربكان » نخست وزير اسبق را از نخست وزيري بركنار و حزبش را منحل نمود و اربكان را به زندان قابل تبديل به « حصر خانگي » محكوم ساخت . بدين ترتيب اربكان در اين ماجرا زيان ديد و از كرسي نخست وزيري به « حبس خانگي » دچار شد ولي اسلام گرايان در تمامي ابعاد سياسي ـ اجتماعي به موضع اكثريت دست يافتند و حتي صندلي رياست جمهوري را در اختيار دارند.
شايد تهاجم جديد لائيك ها پس از آنهمه كارشكني و عقب نشيني باعث كند ساختن حركت اسلام گرايان تركيه شود اما يقينا نفع ديگري براي لائيكها در برنخواهد داشت . لائيكها تصور نكنند اخلال در روند سياسي تركيه عليه اسلام گرايان بمنزله اثبات قدرت و كارآئي لائيسيسم خواهد بود بلكه برعكس ماهيت كارشكنانه و ضد ملي را براي لائيكها به اثبات مي رساند كه يك موقعيت ضد ارزش است و چهره اي ضد ملي به لائيك ها مي دهد. تاريخ معاصر تركيه اين تحولات را در صفحات خود ثبت خواهد كرد كه لائيكها تا آخرين لحظه هاي موجوديت خود مانع توسعه و پيشرفت و ثبات سياسي تركيه شدند
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان فوران اضطرار در غرب به قلم مهدي محمدي آورده است:
براي كساني كه به دنبال يك تحليل واقعي از محيط امنيتي و سياست خارجي ايران هستند اين روزها نشانه هاي مهمي در حال شكل گيري يا شكل گرفته است. در روز هاي اخير اگرچه غربي ها به لحاظ تبليغاتي سعي در پر رنگ كردن فضاي تهديد كردند اما نشانه هاي مهمي هست كه آنها عملا در حال حركت به سمت «ايجاد يك فضاي مذاكراتي» با ايران هستند. مشخصه اصلي اين فضا اين است كه غرب براي ورود به آن ناچار بايد برخي واقعيات را -كه قبل از اين در مقابل پذيرش آنها مقاومت مي كرد- در رفتار مذاكراتي خود لحاظ كند از جمله اينكه «ايران قدرتي موثر در منطقه است كه بدون موافقت آن هيچ نظمي در منطقه«استقرار» نخواهد يافت»، و به اين ترتيب «ايران طرف مذاكره است نه موضوع مذاكره»، «پيشرفت فني سريع ايران واقعيتي غير قابل چشم پوشي و معامله است» و نهايتا اينكه «ايران جميع مسائل منطقه را هم سرنوشت مي داند و اين غير ممكن است كه امريكايي ها از هر فرصتي براي فشار به ايران استفاده كنند و آن وقت توقع داشته باشند ايران امكانات خود در منطقه را براي حل مشكلات آنها بسيج كند».
ملاحظه اين واقعيات كه اكنون بدل به امري ناگزير شده است، به فضاي جديد شكل داده است و اين مهم ترين تفاوت آن با موارد مشابه قبلي است. غربي ها اكنون اراده خود براي مذاكره با ايران و غير اجتناب بودن آن رابه وضوح بيان مي كنند. خاوير سولانا 4 روز ديگر راهي تهران است تا بسته اي را كه غربي ها ادعا مي كنند نسبت به پيشنهاد هاي گذشته «بهبود يافته» است به ايران ارائه كند اگرچه خبرهاي موثق اين «بهبود يافته بودن» را تاييد نمي كند و بلكه گزارش هاي معتبري در دست است كه نشان مي دهد سولانا در اين سفر اهداف مشكوكي را تعقيب مي كند. اين نكته اي است كه در فرصتي ديگر به تفصيل به آن خواهيم پرداخت. در هر حال طراحي غربي ها براي سفر سولانا به تهران هر چه باشد، اصل اين سفر علامتي است از اينكه غرب خود را ناچار از تعامل با ايران مي يابد و حتي در مورد پرونده هسته اي به اين نتيجه رسيده است كه هزينه تلاش براي بازداشتن ايران از دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي بيشتر از هزينه رسيدن به يك توافق راضي كننده با آن است. علاوه بر سفر سولانا به ايران و تلاش 6 ماهه گروه 1+5 براي تدوين بسته اي خطاب به ايران كه به قول خودشان «رد كردن آن سخت باشد»، علائم ديگر درباره ناچارشدن غرب از مذاكره با ايران را مي توان در سخنان رابرت گيتس وزير دفاع امريكا يافت. گيتس اين جمله كليدي را كه «امريكا بايد ابتدا اهرمي در مقابل ايران به دست بياورد و بعد با ايران وارد مذاكره شود؛ چون ايران در شرايطي كه هيچ چيز از ما نخواهد هيچ چيز هم به ما نخواهد داد» را در يك سال گذشته لااقل 3 بار تكرار كرده است. معناي روشن اين جمله اين است كه امريكا سخت محتاج مذاكره با ايران است فقط مشكل اين است كه دست خود را خالي تر از آن مي بيند كه وارد يك گفت و گوي آبرومندانه با ايران شود. پس اول بايد دست خود را پر كند و بعد براي ترتيب دادن مذاكره اقدام كند. خود گيتس زماني در سال 2004 گفته بود «به جاي اينكه آرزو كنيم رژيم ايران سقوط كند بايد با آن تعامل كنيم».
شاهد مهم تري كه آشكار مي كند غرب راهي جز مذاكره ندارد، سخنان چند روز قبل ويلاديمير پوتين نخست وزير روسيه است. حرف هاي اخير پوتين هم تنها زماني كه از اين نظرگاه به آن نگريسته شود، معناي واقعي خود را نشان خواهد داد. او مي گويد يقين دارد ايران به دنبال سلاح هسته اي نيست و هيچكدام از قوانين بين المللي را هم نقض نكرده است. اين حرف ها را نبايد به حساب رفاقت روسيه با ايران گذاشت. در مخالفت روسيه با قدرتمند شدن مستقلانه ايران هم ترديدي نيست. در مقابل روش ساده اي براي فهم اين سخنان وجود دارد. روس ها نسبت به امريكا و صهيونيست ها علاقه و انگيزه بسيار كمتري نسبت به همراهي با پروژه تشديد فشار به ايران دارند كه از پيش شكست خورده بودن آن كاملا آشكار شده است. درست است كه روسيه تا جايي كه به منافع حياتي اش لطمه نخورد با اقدامات ضد ايراني غرب همراهي خواهد كرد اما در مقابل روس ها به اين حقيقت هم واقفند كه در گروه 1+5 هر روز به نقطه اي كه در آن ديگر اجماع ممكن نباشد نزديك تر مي شوند و در ضمن اصرار بر ادامه فرايندي كه نه منجر به صدور قطعنامه هاي قدرتمندي عليه ايران شده و نه بر اراده ايران تاثير گذاشته، جز بي اعتبار كردن طراحان آن ثمره ديگري نخواهد داشت. روسيه و بسياري كشورها احساس مي كنند پروژه متوقف كردن ايران پروژه اي امريكايي است كه طبعا خود آنها بايد هزينه هايش را بپردازند نه ديگران. در اين شرايط يعني در شرايطي كه امريكايي ها موضع خود را تا حد لزوم مذاكره فوري با ايران تعديل كرده اند ديگر عجيب نيست اگر روس ها به گونه اي حرف بزنند كه گويي با تداوم برنامه ايران مشكلي ندارند و صرفا خواهان همكاري هاي جدي تر با آژانس هستند.
بازيگر مهم ديگر در اين ميان صهيونيست ها هستند كه بازي خاص خود را دارند. آنها مدت هاست مي خواهند بگويند ايران مسئله كل دنياست نه مسئله اسراييل به تنهايي؛ اما اگر جهان نتواند برنامه هسته اي ايران را متوقف كند اسراييل مجبور خواهد شد به ايران حمله كند. اگر چه اين استراتژي براي امتيازگيري از كشورهايي مثل روسيه و چين تا حدودي جواب داده ولي در دل خود تناقضي دارد: اگر اسراييل مي توانست به تنهايي مسئله ايران را حل كند آيا اين همه براي اقدام دستجمعي عليه ايران به ديگران التماس مي كرد؟
اسراييلي ها در هفته گذشته حتي سعي كردند بر موضع باراك اوباما -كسي كه كانديداتوري او به نمايندگي از حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوري امريكا قطعي شده و احتمال پيروزي اش بر كانديداي جمهوري خواهان چندان دور از انتظار نيست - تاثير بگذارند. اوباما تا پيش از اين به صراحت گفته بود وارد گفت وگويي بدون قيد و شرط با ايران خواهد شد اما صهيونيست ها چند روز قبل او را مجبور كردند تعديل هايي را در موضع خود وارد كند. محتواي اصلي اظهارات اوباما دو چيز بود: 1- تنها مذاكراتي را با ايران انجام خواهد داد كه براي امريكا مفيد باشد. 2- طرف مذاكره اش لزوما محمود احمدي نژاد نخواهد بود. او با اين كار خواست فشارهايي را كه دراثر طرح ايده مذاكره با ايران و خصوصا مذاكره با رييس جمهور به او وارد شده بود كم كند. اما پيداست كه هر دو اين موارد بيش از آنكه نشان از يك تجديد نظر اساسي داشته باشد، رفوكاري هايي براي بيرون آمدن از مخمصه هاي انتخاباتي بوده است. در مجموع مي توان 2 علت زير را براي اظهارات اخير اوباما از ميان همه آنچه در اين باره گفته شده رصد كرد:
1- تلطيف فضا درون امريكا و در برخي محافل خاص مهم ترين علت بوده است چون بعد از طرح ايده گفت و گو با ايران، اوباما از جانب محافل پرنفوذ راديكال مورد هجوم شديد قرار گرفت.
2- علت بعدي تلاش او براي به دست آوردن راي يهوديان بويژه استفاده انتخاباتي از نفوذ آيپك بوده است. جالب است توجه كنيم كه جان مك كين هم روز قبل از آن همين حرف ها را همان جا زده بود.
با اين وجود در اين باره اتفاق نظر وجود دارد كه اوباما نماينده سيستم است. او حرف جديدي نمي زند. اين سيستم امريكاست كه به اين نتيجه رسيده كه بايد با ايران مذاكره كند. در واقع مشكل مذاكره ايران و امريكا اساسا در واشنگتن نيست. آنها مدت هاست به اين نتيجه رسيده اند كه چاره اي جز مذاكره و تعامل با ايران ندارند. اين اولا به دليل حضورمستقيم آنها در منطقه پس از 11 سپتامبر است كه آنها را ناچار ساخت با قدرت ايران رويارو شوند و ثانيا محصول اين قوت گرفتن اين ديدگاه در غرب است كه تلاش براي تضعيف شديد قدرت منطقه اي ايران -كه برنامه هسته اي فقط بخشي از آن است- به آن سادگي ها هم كه زماني -قبل از ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت- مي پنداشتند نيست و غرب در اين كار با محدوديت هاي بسيار شديدي روبروست؛ اهرم هايي هم كه در اختيار دارد يا به تدريج سوخته اند و يا اينكه ناكاآمدي آنها در تضعيف ايران به مقدار كافي در عمل نمايان شده است. مشكل مذاكره ايران-امريكا در تهران است. اين جمله كاندوليزا رايس متعلق به مدت ها قبل است كه مي گويد «مشكل اصلي الان اين است كه چرا ايران با ما حرف نمي زند».
سخنان اخير شائول موفاز وزير راه كابينه رژيم صهيونيستي را هم مي توان با همين رويكرد تحليل كرد. اكنون همه اسراييلي ها روي سر جناب وزير خراب شده اند كه تند رفته است و اين حرف ها بزرگتر از دهان اوست. موفاز البته به خيال خود درست محاسبه كرده بوده است. مخاطب اصلي او در واقع اساسا نه ايران بلكه اولمرت بود. همچنانكه خود اسراييلي ها هم گفتند او بيش از اينكه كاري با ايران داشته باشد به دنبال جانشيني اولمرت در كاديماست كه اين روزها موقعيتش سخت متزلزل شده و در آستانه بركناري است.
به اين ترتيب مي توان ديد كه دركنار ابراز تمايل هاي صريح به ورود به مذاكره با ايران، غرب حتي آنجا كه بنا به ملاحظاتي لحن خود عليه ايران را تند مي كنند جانب احتياط را از دست نمي دهند. اين فضايي است كه ايران به خوبي مي تواند با اطمينان از اينكه طرف مقابل ابعاد قدرت آن را دريافته، ميز بازي را بچيند و بديهي است كه تن دادن ايران به مذاكره با آمريكا نه فقط كمترين سودي براي ايران ندارد بلكه ورود به چنبره فريب شيطان بزرگ است.
منبع خبر :
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]
-
گوناگون
پربازدیدترینها