تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از ق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798328128




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي امروز خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد. قدس «جبران ناكامي‌ها با هزينه شوراي امنيت» عنوان سرمقاله امروز قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيم: نمايندگان 15 كشور عضو شوراي امنيت سازمان مللمتحد، درنهايت درباره قطعنامه پيشنهادي فرانسه و انگليس عليه ايران رأي گيري كردند و سومين قطعنامه تحريمهاي شوراي امنيت عليه ايران به تصويب رسيد. قبلاً نيز دو قطعنامه 1737 1747 با لابي و فشار مقامهاي كاخ سفيد از سوي شوراي امنيت سازمان ملل جهت تحت فشار قرار دادن ايران براي تعليق فعاليتهاي هسته اي تهران به تصويب رسيده بود كه هيچ كدام نتوانست هدفهاي بانيان آنها را تحقق ببخشد. قطعنامه 1737 كه پس از حدود چهار ماه چالش آمريكا با گروه موسوم به 1+5 بويژه چين و روسيه به تصويب رسيد، فروش مواد و فناوريهاي اتمي و موشكي به كشورمان را ممنوع و داراييهاي برخي مقامهاي ايراني درگير در بخشهاي حساس آن برنامه ها را مسدود كرد. همچنين در قطعنامه مذكور محدوديتهايي براي صادرات ايران و برخي شخصيتهاي مرتبط با موضوع هسته اي اعمال گرديده است. اين در حالي است كه با نگاهي به وضعيت و فعاليتهاي كشورمان در زمينه هاي مختلف بويژه تداوم فعاليتهاي صلح آميز هسته اي و عدم تعليق غني سازي، انعقاد قراردادهاي اقتصادي و روابط سياسي گسترده با دولتهاي مختلف؛ بر تأثيرگذار نبودن اين قطعنامه ها مي توان پي برد. روند تعاملهاي هسته اي تهران با آژانس و ترديدهاي اين نهاد حقوقي بين المللي مبني بر عدم شفافيت فعاليتهاي ايران، همواره سوژه گزارشهاي مدير كل آژانس و استمرار اتهامهاي مقامهاي غرب به ايران به شمار مي رفته است. جمهوري اسلامي در طرح اقدام، به منظور شفاف نمودن همكاري خود با نهاد ياد شده، خواستار طرح سؤالها از سوي آژانس گرديد تا با ارايه پاسخ و مستندات حقوقي، ضمن صحه گذاشتن بر فعاليتهاي صلح آميز خود، دستياران آقاي البرادعي را نيز متقاعد نمايد. بانيان قطعنامه فعلي، در گذشته استدلال مي كردند كه برنامه هسته اي ايران به خاطر حل و فصل نشدن مسايل باقي مانده، بايد توسط شوراي امنيت مورد بررسي قرار گيرد. ايران در راستاي همكاري شفاف با آژانس و مرتفع ساختن بهانه ها و پايان دادن به اين جنجال تبليغاتي بي اساس، در طرح اقدام ابهامهاي نمايندگان آژانس را مطرح و با پاسخ خود، حسن نيتش را در تداوم تعاملهاي هسته اي با مرجع حقوقي هسته اي اعلام نمود. انتشار گزارش اخير آقاي البرادعي مبني بر تأييد تطبيق يافته هاي آژانس با اظهارهاي مقامهاي ايراني، ادعاهاي كذب آمريكا مبني بر انحراف فعاليتهاي هسته اي ايران را افشا نمود و بار ديگر افكارعمومي جهان و كارشناسان سياسي را نسبت به انرژي هسته اي صلح آميز تهران به قضاوت فراخواند. آژانس بين المللي انرژي اتمي در بند 53 گزارش خود تأكيد نموده «آژانس توانسته است نتيجه گيري كند كه پاسخهاي ارايه شده توسط ايران، طبق برنامه كاري، با يافته هاي آژانس همخواني دارند» و «آن مسائل را ديگر به عنوان مسايل باقي مانده تلقي نمي كند». صدور قطعنامه 1803، با وجود اظهارهاي مثبت مديركل آژانس در مورد پروژه هسته اي ايران، اعتبار و جايگاه اين مرجع حقوقي را مخدوش نمود و نشان داد كه اقدامها و فعاليتهاي مراجع حقوقي سازمان ملل، پوششي براي تعقيب هدفهاي كشورهاي غربي است. آمريكاييها از ابتداي بحث هسته اي ايران، نسبت به صدور قطعنامه عليه ايران نگاهي سياسي را دنبال نموده و تلاش مي كردند با تحت الشعاع قرار دادن اقدامهاي صورت گرفته توسط آژانس و جوسازي عليه جمهوري اسلامي، حقانيت مواضع تهران را زير سؤال ببرند تا از اين رهگذر ديگر بازيگران را با هدفهاي واشنگتن همراه نمايند. به همين علت، هرگاه البرادعي و مجموعه آژانس در چارچوب قوانين و مقررات، گزارش مثبتي از فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران منتشر مي كردند، فشارهاي همه جانبه اي به آژانس وارد مي شد كه چرا گزارش مثبتي را منتشر كرده است. آمريكا با اين قطعنامه اعلام كرد البرادعي مسؤوليتي ندارد و مهم نيست كه آژانس چه نظري داشته باشد. آمريكاييها در حالي تشديد فشارها را بر ايران به دليل مشي استقلال طلبانه شان پيگيري مي نمايند كه برخي دولتها در كنف حمايت اربابانشان، در مقابل سؤالهاي مجامع حقوقي و بين المللي پاسخگو نيستند. اينك بايد از اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل سؤال كرد در مقابل اقدامهاي ضد انساني و نسل كشي رژيم صهيونيستي نسبت به مردم بي دفاع و مظلوم غزه چه اقدامي را انجام داده اند. بديهي است، شوراي امنيت در قبال سكوت و بي تفاوتي در مقابل حملات اسرائيل، در محكمه وجدان ملتها در جايگاه متهم قرار دارد.بنابراين، مي توان اقدام اخير شوراي امنيت عليه برنامه هسته اي صلح آميز جمهوري اسلامي ايران و نيز ديگر اقدامهايي را كه در گذشته در اين زمينه اتخاذ شده است، فاقد مشروعيت و وجاهت قانوني تلقي نمود چنانكه پارادوكس رفتاري اين نهاد ضربه اي جبران ناپذير به جايگاه آن وارد نموده است. اكنون واژه «تحريم» براي مردم ايران نامأنوس و غريب نيست. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ملت ايران همواره از سوي دولتمردان كاخ سفيد، با اين عنوان تهديد شده اند، درحالي كه اقدامهاي مذكور هرگز نتوانسته است آنان را به عقب نشيني وادار كند. آمريكا بايد بداند پافشاري و مقاومت ايرانيان در مقابل فشارهاي اقتصادي و سياسي از سوي واشنگتن، اراده مصمم يك ملت را در دفاع از آرمانها و اصول خويش در مقابل ديدگان جهانيان، به نمايش گذاشت. ملت سرافراز ايران اسلامي با بي اعتنايي به قطعنامه هاي سريالي، واكنش جدي و پاسخ كوبنده خود را با حضور پرشور در انتخابات 24 اسفند در پاي صندوقهاي رأي اعلان خواهند نمود تا آنهايي كه نمي توانند شاهد پيشرفتهاي ملتهاي مسلمان باشند، اميدهاي خود را در دستيابي به هدفهايشان بر باد رفته تلقي نموده و در مقابل اراده خلل ناپذير امت اسلامي سر تعظيم فرود آورند. آفتاب يزد «قدرت اول خبررساني!» نيز عنوان سرمقاله امروز آفتاب يزد است كه در آن آمده است: همانگونه كه اكثر مردم پيش بيني مي‌كردند و عليرغم خوش خيالي برخي سياستمداران و مسئولان، قطعنامه سوم ضد ايراني در روندي كه ابعاد سياسي آن بر ساير ابعاد غلبه داشت، تصويب شد. البته نگارنده، نه موافق افرادي است كه همواره بر بي تأثير بودن قطعنامه‌ها تأكيد مي‌كنند و نه مانند كساني فكر مي‌كندكه قطعنامه‌هاي اينچنيني را در حكم به پـايـان رسيـدن دنيـا مـي‌دانند. حقيقت آن است كه اين قطعنامه مانند نمونه‌هاي پيشين، هم هزينه‌هاي سياسي براي ايران دارد و هم هزينه‌هاي اقتصادي بر كشورمان تحميل مي‌كند؛ اگر چه افزايش بي سابقه درآمدهاي نفتي بخشي از مشكلا ت اقتصادي ناشي از تحريم‌ها را كم رنگ كرده است. ضمن آنكه با كمي هوشمندي و در صورت بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي كارشناسي داخلي، مي‌توان شرايط بعد از قطعنامه را مديريت كرد تا هزينه‌ها به حداقل برسد و حتي مي‌توان برخي فرصت‌هاي جديد براي كشور فراهم نمود. اما آنچه در اين موضوع اهميتي به سزا دارد نحوه انتشار خبر، در رسانه‌هاي فراگير كشور است. دوشنبه شب تا حدود دو ساعت بعد از تصويب قطعنامه، رسانه مليهيچ خبري در اين مورد منتشر نكرد. در حالي كه بدون ترديد بسياري از مردم در انتظار كسب اطلا ع در اين‌ خصوص بودند. اما متأسفانه در اين موضوع نيز نه تنها رسانه ملي از انعكاس مستقيم مذاكرات جلسه شوراي امنيت خودداري كرد، بلكه تا 5/1 ساعت بعد از تصويب قطعنامه با را‌C‌ي مثبت 14 عضو از جمله ايتاليا، مهم‌ترين خبر هسته‌اي از نـظـر صـدا و سيما، اعلا م حمايت مقام‌هاي ايتاليايي از فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران بود! البته قبل از تشكيل جلسه اخير شوراي امنيت، خبرهاي مهم ديگري نيز از ديد صدا و سيما مخفي مانده بود و يا بنابه صلاح ديد مسئولان رسانه ملي از مردم مخفي نگهداشته شد. يكي از مهمترين اين اخبار، اظهارات جديد البرادعي و پيش از آن، خبر سازيهاي مشكوك معاون او بود. محمد البرادعي در آخرين اظهارنظر خود – كه مي‌توان آن را زمينه سازي حقوقي و فني براي اقدام سياسي شوراي امنيت دانست – بار ديگر ايران را به مانع تراشي بر سر فعاليت بازرسان آژانس متهم كرده و ادعا نموده بود كه <تحقيقات كامليدر خصوص سوالات مربوط به تلاش‌هاي احتمالي ايران براي پيگيري تسليحات هسته‌اي بايد انجام گيرد.> البرادعي ضمن ابراز خشنودي از حصول پيشرفت در ساير مسائل برجسته، بر لزوم شفاف سازي بيشتر در اين خصوص تاكيد كرده است. البته مي‌توان حدس زد كه كم رنگ كردن اظهارات جهت دار و پرونده سازي‌هاي معاون البرادعي و همچنين عبور از كنار آخرين اظهارات خود او، به آن دليل بوده است كه برخي ابراز شادماني‌ها نسبت به گزارش هفته قبل البرادعي، با علا مت سوال مواجه نشود. ممكن است تداوم رويه‌هاي سابق اطلا ع رساني و سوق دادن بسياري از مردم به خبرگيري از رسانه‌هاي غيررسمي - يا رسانه‌هايي كه بازتاب دهنده ديدگاه مخالفان نظام جمهوري اسلامي‌هستند – منافع كوتاه مدت براي برخي سياستمداران داشته باشد كه مورد علا قه صدا و سيما هستند اما در نهايت زيان بزرگ‌تر يعني سلب اعتماد از رسانه ملي را به دنبال خواهد داشت. مثلا ً بزرگ نمايي برخي اظهارات مقام‌هاي ايتاليايي در راستاي حمايت از حق هسته‌اي ايران، ممكن است براي‌ موفق نشان دادن سفر مقام‌هاي دولتي به ايتاليا مفيد باشد ودر جهت اثبات ادعاهاي سابق در خصوص ديپلماسي خارجي دولت نهم، مورد بهره گيري واقع شود. اما دير يا زود مردم مطلع مي‌شوند كه همزمان با گپ وگفت نه چندان مفيد ديپلمات‌هاي ايراني با همتايان خود در رُم، نماينده ايتاليا در حال امتيازگيري از امريكا و انگليس به خاطر تأييد قطعنامه ضد ايراني بوده است. اين نوع خبررساني، در خوش بينانه‌ترين حالت مي‌تواند با هدف حفظ روحيه مردم و جلوگيري از ايجاد اضـطـراب در جامعه انجام شود. البته با توجه به وجود رسانه‌هاي متعدد و به بركت وجود ماهواره در منازل بسياري از ايرانيان – بخصوص پس از سخنراني دكتر احمدي نژاد در كلمبيا و تأكيد او بر استفاده آزادانه هموطنان از ماهواره – اكثر مردم در اولين فرصت از اجزاي اقدامات ضد ايراني مجامع بين المللي مطلع مي‌شوند. ضمن آنكه تجربه سال‌هاي گذشته نشان مي‌دهد استواري و تحمل مردم بسيار بالاتر از مسئولان و سياستمداراني است كه براي انعكاس ناقص يا ديرهنگام برخي خبرها، نسخه پيچي مي‌كنند. مردم ايران در تمامي‌سال‌هاي گذشته بسياري از مشكلات را تحمل كرده‌اند در حالي كه اكثر سياستمداران حتي در برابر بعضي <انتقادهاي درون حكومتي> نيز بي تابي نشان مي‌دهند تا ثابت كنند نه تنها در برابر برخي سختي‌هاي عملي، بلكه در مواجهه با عبارات سخت نيز بسيار كم تحمل‌تر از آحاد مردم هستند. پس چه ضرورتي دارد كه اينگونه سياستمداران و مسئـولان، بـه انگيـزه حفظ روحيـه مـردم دسـت بـه اقدامي‌ ‌بزنند كه تنها حاصل آن كاهش روز افزون اعتماد عمومي‌ به رسانه‌هاي داخلي است. در سوي ديگر ماجرا، اين نگراني وجود دارد كه اين نوع خبررساني‌ها تنها مربوط به عوام الناس نباشد و تغذيه خبري برخي خواص و عده‌اي از مديران تصميم گير نيز با همين روش‌ها انجام شود و بعضي تصميم سازي‌ها و تصميم گيري‌ها در عرصه‌هاي گوناگون نيز تحت تأثير همين اخبار ناقص و تأخيري باشد. برخي خبرسازان و خبررسانان رسمي كه تاكنون بر روش‌هاي قبلي خود اصرار داشتند، اكنون مي‌توانند با اعتماد به آگاهي و تحمل پذيري مردم، رويه‌هاي سابق خود را تـغـيـيـر دهـنـد. الـبـتـه ايـن تـغيير رويه، براي مديران و سياستمداران ايراني، بي هزينه نيست. زيرا اطلا ع دقيق از اجزاء برخي خبرها، اولا ً تبليغات پيرامون موفقيت‌هاي ادعايي سياستمداران را بي خاصيت مي‌كند و ثانياً آنها را به پـاسـخـگـويـي زودهـنـگـام نـسـبت به برخي اقدامات و تصميمات، وادار خواهد ساخت. اما دستاوردهاي درازمدت اين روش براي كشور و مردم، در حدي است كه تحمل برخي هزينه‌ها براي سياستمداران – كه خود را فدايي مردم مي‌دانند – آسان خواهد كرد. رسالت «راهبرد انتخاباتى مشاركت موثر حداكثرى» به قلم محمدمهدى انصاري عنوان سرمقاله امروز رسالت است كه در آن مي‌خوانيم: در دوره‌هاى پيشين برگزارى انتخابات، همواره بر لزوم مشاركت حداكثرى به عنوان استراتژى انتخاباتى نظام تاكيد مى‌شد. البته همچون ادوار گذشته به واسطه ابعاد داخلى و بين‌المللى انتخابات‌ها در ايران، ميزان بالاى مشاركت عمومى در عرصه انتخابات پيش‌ رو نيز بسيار اساسى و تعيين كننده است اما مى‌توان به همين استراتژى قيدى افزود و گفت: «مشاركت موثر حداكثري» و آن بدين معناست كه مردم اولا با شور و نشاط فراگير در پاى صندوق‌هاى راى حضور يابند و ثانيا انتخابى كارساز و بلوغ يافته از خود بروز دهند. مشاركت موثر حداكثرى يعنى حضور كمى فعال در انتخابات و ايفاى نقش كيفى در عرصه سياسى و اجتماعى كشور و انتخاب اصلح. مشاركت موثر حداكثرى يعنى نسبت به سرنوشت خود و جامعه حساسيت داشتن و تصميم دقيق و از روى تكليف اتخاذ كردن. بديهى است با وجود چنين باوري، هم نامزدها و حاميان آنها و هم انتخاب كنندگان يعنى مردم در فضايى مبتنى بر اخلاق رقابت و اخلاق انتخاباتى فعاليت مى‌كنند و آرامش، حاكم بر فرايند تصميم‌گيرى خواهد بود. اگر حقيقتا مشاركت موثر حداكثرى بر رفتار راى دهى شهروندان سايه افكند هرگز در مسئله تبليغات، كسى به خود اجازه نخواهد داد از شگردهاى تبليغاتى منفى بهره‌‌گيرى كند چرا كه منطق و عقلانيت تعيين كننده هرگونه قضاوت و هنجارى خواهد بود و از آب گل آلود نمى‌توان به ماهى مقصود دست يافت... حال بايد پرسيد ويژگى‌هاى يك تصميم‌گيرى موثر در راهبرد مورد اشاره چيست؟ الف- مبتنى بر اطلاعات بودن؛ يعنى اينكه آحاد جامعه نسبت به اهميت انتخابات و جايگاه حساس مجلس اطلاعات و آگاهى جامع و كاملى داشته باشند. مردم بدانند فلسفه نمايندگى چيست؟ و چرا بايد يك فرد شايسته و توانمند و متعهد از سوى ايشان در قوه مقننه حضور يابد و سوالاتى از اين قبيل... ب- مبتنى بر شناخت بودن؛ يعنى كانديداها و جريانات سياسى و برنامه‌ها و شعارهاى ايشان واقعا از سوى مردم شناسايى و تحليل شوند و افكار عمومى به برنامه راى بدهند. برنامه محورى جاى فرد محورى را بگيرد و افكار عمومى با شناخت به سراغ اولويت‌ها و برنامه‌هاى مورد نياز حال و آينده بروند. ج- مبتنى بر تجربه بودن؛ نمى‌توان از تمام اقشار ملت انتظار داشت در مسائل سياسى و اقتصادى خرد و كلان جامعه صاحب تحليل قوى باشند هر چند ملت ايران را در زمره سياسى‌ترين جوامع دنيا معرفى مى‌كنند كه صاحب بينش دقيق در قبال اوضاع كشور خود و حتى جهان هستند. از اين‌رو، افرادى كه اطلاعات يا شناخت كافى ندارند مى‌توانند از اهل نظر و افراد امين و با تجربه، به كانديداى اصلح برسند. نكته مهمى كه جا دارد به آن اشاره شود، اينكه واقعا شناخت كانديداى اصلح كه 4 شرط تدين، كارآمدي، دلسوزى و شجاعت را تواما داشته باشد بسيار دشوار است چه اينكه اصولا در مقام راى دادن در انتخابات، مقوله اعتماد و امانت سپارى در ميان است. بنابراين با لحاظ 4 شرط فوق‌الذكر، در اين عرصه كه اعطاى امانت از سوى مردم و قبول امانت‌دارى از طرف منتخبان صورت مى‌گيرد، اساس كار تدين و صداقت است. مجلس كارآمد و مقتدرى كه بخواهد در عرصه امانت‌دارى توفيق داشته باشد بايد بر پايه ديندارى و دين محورى شكل بگيرد. در اين عرصه نقش ممتاز گروه‌هاى مرجع اجتماعى و نخبگان و دانشگاهيان مى‌‌تواند به توفيق راهبرد مشاركت موثرحداكثرى بينجامد. كيهان «عكس، برعكس است!» عنوان سرمقاله امروز كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن آمده است: سرانجام پس از نزديك به يك سال چالش ميان كشورهاي 1+5 -آمريكا، انگليس، فرانسه، چين، روسيه و آلمان- براي توافق درباره متن چهارمين قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل عليه فعاليت هسته اي ايران، روز دوشنبه 13اسفندماه 86- 3مارس 2008- قطعنامه چهارم با تغييرات فراواني كه در متن پيش نويس اوليه صورت گرفته بود به تصويب رسيد. برخلاف سه قطعنامه قبلي كه با اجماع 15عضو دائمي و غيردائمي شوراي امنيت به تصويب رسيده بود، قطعنامه 1803با 14رأي موافق و يك رأي ممتنع- اندونزي- تصويب شد. قطعنامه اخير شامل چند بند الزامي -DECIDE- و چند بند غيرالزامي و توصيه اي -CALL UPON- است. درباره اين قطعنامه و پي آمدهاي آن اشاره به چند نكته ضروري است، اگرچه گفتني هاي بيشتري نيز هست. 1- از ميان بندهاي الزامي (عملياتي) قطعنامه 1803، تنها بند 5 آن را مي توان جديد تلقي كرد و ساير بندهاي الزامي، بازگشت به مفاد سه قطعنامه قبلي شوراي امنيت است و بند 11قطعنامه اخير اگرچه از نوع توصيه اي است ولي بگونه اي تهيه شده كه شايد واژه «نيمه الزامي» يا «تقريبا الزامي» براي آن دور از واقعيت نباشد! بند 5 تعدادي از افراد مرتبط با «فعاليت هسته اي حساس به لحاظ اشاعه يا توسعه سيستمهاي پرتاب سلاح هاي هسته اي» را از سفرهاي خارجي محروم مي كند. در اين بند و سند ضميمه آن، نام افراد مشمول اين محروميت ذكر شده است كه عمدتاً از دست اندركاران سازمان انرژي اتمي كشورمان هستند. 2- بند 11قطعنامه كه از نوع بندهاي توصيه اي و غيرالزامي است به كشورهاي عضو سازمان ملل متحد اجازه مي دهد مطابق قوانين داخلي خود و در چارچوب قوانين بين المللي- يعني آن بخش از قوانين داخلي كشورها كه ناقض قوانين بين المللي نباشد- محموله كشتي ها و هواپيماهايي كه با پرچم ايران و يا پرچم كشورهاي ديگر، به مقصد ايران و يا از ايران به مقصد كشورهاي ديگر در حركت هستند و كالاي مرتبط با فعاليت هسته اي و يا سيستم هاي پرتاب سلاح هسته اي حمل مي كنند را مورد بازرسي قرار داده و در صورت اطمينان از وجود كالاهاي ياد شده در محموله اين كشتي ها و هواپيماها، مانع حمل آن شوند. در تبصره اين بند، براي بازرسي كشتي ها و هواپيماها دو شرط ذكر شده است. اول آن كه كشور بازرسي كننده بايد شواهد و نشانه هاي قابل استناد مبني بر احتمال حمل كالاهاي مورد اشاره داشته باشد و دوم آن كه اين بازرسي ها فقط مي تواند در بنادر و فرودگاههاي خاك كشور بازرسي كننده انجام شود و نه در آب ها و كريدورهاي بين المللي. 3- در قطعنامه 1803 به ماده 41 از فصل هفتم منشور ملل متحد استناد شده است. گفتني است موضوع فصل هفتم منشور ملل متحد، اعمال تحريم و يا توسل به زور درباره كشورهايي است كه با اقدامات خود صلح بين المللي يا منطقه اي را تهديد كرده و يا در پي تجاوز به خاك كشورهاي ديگر باعث نقض صلح شده باشند. در اين حالت شوراي امنيت مي تواند با استناد به مواد 40، 41، 42 از فصل هفتم منشور با انجام تحريم هاي بين المللي و در صورت نياز با توسل به قواي نظامي،كشور خاطي!! را وادار به تامين صلح كند! و اما، صرفنظر از غيرقانوني بودن ارجاع پرونده هسته اي كشورمان به شوراي امنيت، استناد اين شورا به ماده 41 فصل هفتم در حالي است كه 3 گزارش سپتامبر، نوامبر و مخصوصاً آخرين گزارش آژانس در ماه مارس تاكيد دارد كه هيچ نشانه قابل استنادي از تسليحاتي بودن فعاليت هسته اي ايران وجود ندارد و گزارش 16نهاد امنيتي و اطلاعاتي آمريكا نيز با صراحت بر صلح آميز بودن برنامه هسته اي كشورمان تاكيد ورزيده است. بنابراين نه فقط ارجاع پرونده به شوراي امنيت غيرقانوني بوده و استناد شورا به ماده 41 به مسخره گرفتن قوانين بين المللي است، بلكه ادامه حضور پرونده هسته اي ايران در شوراي امنيت سازمان ملل تنها با عنوان زورگويي، باج خواهي و نقض صريح قوانين بين المللي قابل ارزيابي است و صد البته بايد به مسئولان كشورمان آفرين گفت كه منافع ملي ايران اسلامي و آينده علمي و رفاهي آن را فداي باج خواهي قدرت هاي استكباري نكرده و نخواهند كرد. 4- نگاهي گذرا به متن پيش نويس پيشنهادي آمريكا، انگليس و فرانسه براي قطعنامه 1803 و مقايسه آن با متن تصويب شده اخير به وضوح نشان مي دهد كه آمريكا و متحدانش در پيشبرد اهداف خود عليه فعاليت هسته اي ايران نه فقط موفق نبوده اند، بلكه به اجبار گامهاي بلندي به عقب برداشته اند در اين زمينه بايد گفت؛ الف: متن اوليه پيش نويس شامل تحريم ها و محدوديت هاي فراوان بود كه ساير كشورها و از جمله چين، روسيه و برخي از اعضاي غيردائم شوراي امنيت، با توجه به ايستادگي و مقاومت جمهوري اسلامي ايران، گزارش هاي سه گانه البرادعي و گزارش 16 نهاد اطلاعاتي امنيتي آمريكا، هيچ توجيه منطقي و قانوني براي موافقت با آن نداشتند و علي رغم اصرار و فشار آمريكا و سه كشور اروپايي، خواستار عدم صدور قطعنامه جديد و يا حذف بسياري از مفاد پيش نويس اوليه بودند كه اين تغييرات در مقياس گسترده اي صورت پذيرفت و بايد آن را گامي به عقب براي آمريكا و متحدان اروپايي آن به حساب آورد. البته، بديهي است كه موافقت چين و روسيه و ساير اعضاي غيردائمي شوراي امنيت- غير از اندونزي- هرچند بعد از تغييرات جدي در متن پيش نويس صورت پذيرفته است ولي نبايد اين اقدام خصمانه و غيرقابل توجيه آنها عليه ايران اسلامي بي جواب بماند. ب: آمريكا و متحدان اروپايي آن، مخصوصاً لابي صهيونيست ها، اصرار زيادي داشتند كه قطعنامه 1803 با اجماع به تصويب برسد ولي برخلاف 3 قطعنامه قبلي، قطعنامه اخير با رأي گيري تصويب شد كه بايد توجه داشت رأي ممتنع اندونزي به اين قطعنامه را نمي توان رأي ممتنع يك كشور تلقي كرد چرا كه اعضاي غيردائمي شوراي امنيت به نمايندگي از تمامي كشورهاي عضو سازمان ملل در اين شورا حضور پيدا مي كنند بنابراين مطابق يك فرمول پذيرفته شده رأي ممتنع اندونزي به معنا و مفهوم حاصل تقسيم تعداد كل كشورهاي عضو سازمان ملل بر عدد 15 - تعداد اعضاي دائم و غيردائم- و يا بر عدد 10- تعداد اعضاي غيردائمي- شوراي امنيت است و اين رخداد نسبت به سه قطعنامه قبلي براي آمريكا و متحدانش يك گام بلند ديگر به عقب تلقي مي شود. ج: سال گذشته بعد از رأي مثبت كشور اندونزي به قطعنامه ضد ايراني شوراي امنيت سازمان ملل، بيش از 200تن از نمايندگان مجلس اندونزي دولت اين كشور را به خاطر اين اقدام ضدايراني كه آن را ضداسلامي دانسته بودند، استيضاح كردند و دولت اندونزي قول داد كه از آن پس هرگز هيچ قطعنامه ضدايراني را امضاء نكند. اين اعتراض از سوي مردم و نمايندگان مردمي برخي ديگر از كشورها نيز عليه دولت هاي خود كه به قطعنامه اخير رأي مثبت داده اند وجود دارد و به عنوان مثال و براساس اخبار موثق، كشورهاي ليبي، ويتنام و آفريقاي جنوبي اميدوارند با اين توجيه كه براي رقيق كردن متن قطعنامه 1803 تلاش گسترده اي داشته اند، از خشم ملت هاي خود به خاطر رأي مثبت به اين قطعنامه ضدايراني بكاهند. اين پديده در كنار بيانيه كشورهاي عدم تعهد- NAM- در حمايت از فعاليت هسته اي ايران نشان دهنده ظرفيت حمايتي گسترده از ايران در ميان ملت هاست. چيزي كه آمريكايي ها از ابراز نگراني درباره آن امتناع نمي ورزند. د: قطعنامه اخير كه ريخت و محتواي آن با آنچه آمريكا و اروپا و لابي صهيونيست ها انتظار داشتند تفاوت فراواني دارد، قبل از آن كه يك اقدام تحريمي باشد يك تلاش حيثيتي! از سوي آمريكا و متحدانش است. يعني نكته اي كه بارها مقامات آمريكايي و اروپايي در پيام هاي ارسالي و يا اظهارات رسمي خود به آن اشاره كرده بودند. 5-چند ماه قبل يعني در همان هنگام كه كشورهاي 1+5 با جديت از صدور قطعنامه چهارم عليه ايران اسلامي سخن مي گفتند، كيهان پيش بيني كرده و بر اين پيش بيني بارها تاكيد ورزيده بود كه شوراي امنيت سازمان ملل برخلاف آنچه وانمود مي كند، صدور قطعنامه بعدي را به اواخر فوريه و يا اوايل مارس 2008 موكول خواهد كرد و در توضيح اين پيشنهاد نوشته بود آمريكا و متحدانش مي دانند كه ايران اسلامي با توجه به مديريت عالي رهبرمعظم انقلاب و حضور اصولگرايان در دولت و مجلس تن به هيچ قطعنامه غيرقانوني و باج خواهانه اي نخواهد داد بنابراين صدور يك قطعنامه جديد در كنار سه قطعنامه برزمين مانده قبلي فقط حيثيت آمريكا و اروپا را بيشتر از پيش بر باد مي دهد. كيهان بر اين باور بود كه آمريكايي ها صدور قطعنامه جديد را براي تاثيرگذاري بر انتخابات مجلس هشتم مي خواهند! با اين تصور-بخوانيد توهم- كه بعد از صدور قطعنامه و به رخ كشيدن تحريم هاي مندرج در آن، شيپورهاي تبليغاتي خود را به صدا درآورده و تحريم ها را نتيجه مقاومت و ايستادگي اصولگرايان معرفي كنند و به زعم خود، نتيجه بگيرند كه اگر مردم خواهان رفع اين تحريم ها هستند بايد از رأي دادن به نامزدهاي اصولگرا خودداري كرده و افراد كم شماري از يك جريان سياسي را كه با آمريكا همسو بوده و جرج بوش بارها به صراحت از آنان حمايت كرده بود به مجلس بفرستند. حمايت هاي پي در پي جرج بوش و ساير مقامات آمريكايي از اين جريان سياسي كه بارها همسويي برخي از آنان با آمريكا به وضوح ديده شده است، با همين انگيزه و هدف صورت پذيرفته و مي پذيرد. از اين زاويه نيز بايد قطعنامه 1803 را يكي از بزرگترين شكست ها و ناكامي هاي آمريكا و متحدانش تلقي كرد چرا...؟! 6-مردم ايران و جريانات سياسي موجود-غير از يك جريان سوخته- صرفنظر از سليقه هاي متفاوت سياسي بارها طي 4 سال اخير نشان داده اند كه برخورداري از فناوري هسته اي صلح آميز و دستآوردهاي رفاهي، علمي و اقتصادي آن را يك خواسته ملي و ديني غيرقابل چشم پوشي مي دانند و با توجه به قانون شكني ها، زورگويي ها و كينه توزي هاي آمريكا و متحدانش در حقانيت خواسته خود كمترين ترديدي ندارند، بنابراين بديهي است كه قطعنامه 1803 را نه فقط به ديده يك تصميم قانوني و بين المللي نمي نگرند، بلكه آن را دخالت مستقيم آمريكا در مسائل داخلي خود تلقي مي كنند كه هدف اصلي آن وادار كردن مردم ايران به انتخاب گزينه هاي مورد نظر آمريكا و صهيونيست ها براي مجلس هشتم است. بنابراين از هم اكنون به آساني و بدون كمترين ترديدي مي توان نتيجه گرفت كه قطعنامه اخير نتيجه اي كاملاً معكوس با آنچه آمريكا و متحدانش در نظر داشته اند به دنبال خواهد داشت و در يك كلام با استناد به سخن امام سجاد عليه السلام كه حماقت دشمنان را موهبت الهي مي دانستند بايد گفت؛ قطعنامه 1803 شوراي امنيت سازمان ملل برخلاف آنچه آمريكا و صهيونيست ها در پي آنند، نه تنها عليه اصولگرايان نيست، بلكه هديه اي به اين جريان اصيل سياسي نيز هست و مردم مانند هميشه دشمنان دشمن خود را دوست خويش مي دانند. 7-و اما، پاسخ ايران اسلامي به آمريكا و متحدان اروپايي و صهيونيستي آن در سيلي محكمي كه به هنگام انتخابات مجلس هشتم برگونه آنان خواهد نواخت منحصر نمي شود، بلكه دشمنان تابلودار ايران اسلامي و حاميان آنها بايد منتظر واكنش هاي ديگري از سوي ملت ايران و دولت و مجلس اصولگرا نيز باشند. چرا كه مقابله به مثل با دشمنان، حق طبيعي، قانوني و شرعي ماست و بديهي است كه مردم ما عادت ندارند از حق طبيعي و مسلم خود بگذرند و دشمن كينه توز را آرام بگذارند. دراين باره مي توان به چند نمونه-فقط نمونه- اشاره كرد كه دولت و مجلس به عنوان نمايندگان اجرايي و قانون گذار مردم وظيفه انجام آن را برعهده دارند. الف: كشورهايي كه برخلاف قوانين بين المللي و با زير پا گذاشتن حق مسلم مردم ايران به قطعنامه رأي مثبت داده اند نبايد از عكس العمل قانوني ايران اسلامي در امان باشند. اين كشورها علاوه بر مبادلات سياسي و اقتصادي با ايران، در منطقه و يا در نقاط ديگر جهان نيز منافعي دارند و اكثر آنها در داخل كشور خود هم با اعتراض هاي گسترده مردمي روبرو هستند. تجديدنظر در روابط اقتصادي و سياسي، حمايت از مردم مظلوم اين كشورها و تلاش قانوني براي آسيب رساندن به منافع منطقه اي و جهاني آنها با توجه به اقتدار و نفوذ ايران مي تواند پاسخي دندان شكن به اينگونه دولت ها بوده و آنان را متوجه كند كه دشمني با ايران اسلامي بدون هزينه نخواهد بود. ب: در صورت بازرسي محموله كشتي ها و هواپيماهاي حامل كالا براي ايران و يا صدور آن به نقاط ديگر جهان، ايران اسلامي نيز مي تواند و حق مقابله به مثل دارد. به عنوان مثال، تنگه هرمز محل تردد روزانه دهها كشتي حامل نفت براي كشورهاي صنعتي و يا حامل اسلحه و مهمات براي كشورهاي منطقه است. اين تنگه در «آبهاي سرزميني ايران TERRITORIAL WATERS » قرار دارد - توجه كنيد كه خليج فارس آب هاي بين المللي ندارد - و به فاصله 12 مايل از ساحل ايران همه كشتي هاي عبوري قابل بازرسي هستند مخصوصاً آن كه كشتي هاي حامل اسلحه و مهمات براي كشورهاي منطقه، مي تواند امنيت منطقه را با خطر جدي روبرو كند و كشتي هاي حامل نفت براي برخي از كشورهاي صنعتي كه در تخاصم با ايران اسلامي هستند مي تواند كمك به دشمن متخاصم تلقي شود و اين هر دو نوع بازرسي در صورتي كه علي رغم قوانين بين المللي، كشتي هاي حامل كالا براي ايران يا بارگيري كرده از ايران مورد بازرسي قرار گيرد، حق مسلم كشورمان است، مخصوصاً آن كه آبراهه هرمز در آبهاي سرزميني ايران است و بازرسي از كشتي هاي عبوري مطابق قوانين بين المللي- ماده 37 و 38 از كنوانسيون 1982 حقوق درياها- براي ايران مجاز دانسته شده است. 8- بايد به آمريكا و متحدانش گوشزد كرد كه تلاش شما به منظور دردسرسازي و مشكل آفريني براي ايران اسلامي همانگونه كه به آن اشاره شد بي تاثير خواهد بود و خواهيد ديد كه نمي توانيد، اما، ايران اسلامي براي شما و متحدانتان در منطقه مشكلات جدي ايجاد مي كند و خواهيد ديد كه مي توانيم. و بالاخره خدا برادر و همكار بزرگوارم حجت الاسلام والمسلمين آقاي دعايي را حفظ كند، چند سال قبل در جريان افتتاح ساختمان و چاپخانه جديد موسسه اطلاعات، به آقاي خاتمي رئيس جمهور وقت كه براي افتتاح آمده بود، گفت؛ من و فلاني-نگارنده- به عنوان مسئولان دو موسسه بزرگ اطلاعات و كيهان مي خواهيم در دو سوي شما ايستاده و عكس يادگاري بگيريم... و اين عكس گرفته شد. آقاي دعايي به آقاي خاتمي گفت؛ فلاني در سمت چپ شما بود و من در سمت راست، يعني او تندرو و من ميانه رو هستم! نگارنده در پاسخ گفت؛ آقاي خاتمي! ايشان متوجه نيست كه عكس، برعكس است ! جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز جمهوري اسلامي با عنوان «كاركرد حوزه هاي علميه و انتظارات» آمده است: بار ديگر در آستانه سالروز رحلت پيامبر گرامي اسلام شاهد تهاجم پرحجم رسانه هاي غربي عليه مقدسات اسلام بويژه وجود مقدس آنحضرت هستيم . علاوه بر انتشار مجدد كاريكاتورهاي موهن در روزنامه هاي دانمارك و چاپ همان كاريكاتورها در روزنامه هاي صهيونيستي در سرزمين فلسطين اشغالي در هلند نيز توليد يك فيلم ضد قرآني توسط رئيس يكي از احزاب آن كشور بر حجم تهاجم عليه مقدسات اسلامي افزوده است . وزير كشور آلمان نيز در يك اظهارنظر غيرمتعارف ضمن ارائه تعريف نامعقولي از آزادي از همه نشريات كشورهاي اروپائي خواست كاريكاتورهاي موهن دانماركي را چاپ كنند! وي گفت : آزادي بيان نبايد دستاويزي براي خشونت باشد. اين وزير آلماني اعلام مخالفت مسلمانان با چاپ كاريكاتورهاي موهن عليه پيامبر خدا را « خشونت » ناميده و سپس با مهم دانستن نقش دين در قرن جديد به اين نتيجه رسيد كه آزادي عمل روزنامه ها در چاپ كاريكاتورها و مطالب موهن عليه مقدسات اديان هيچ منافاتي با اهميت نقش دين در زندگي انسان ها ندارد. وي حتي اقدام دو روزنامه آلماني كه حاوي عكس هائي از روزنامه هاي دانماركي بودند كه كاريكاتورهاي موهن را چاپ كرده بودند را تحسين كرد و آنرا يك اقدام قابل احترام دانست ! در همين حال امت اسلامي نيز به سه عارضه خطرناك مبتلاست . يكي غده سرطاني اسرائيل كه قلب جهان اسلام را آزار ميدهد و هر روز موجب كشتار و آوارگي و بي خانماني جمعي از مسلمانان مي شود دوم همراهي هائي كه از داخل جهان اسلام در قالب اظهارنظرهاي باصطلاح روشنفكرانه با دشمنان اسلام مي شود و سوم گسترش روزافزون عوام زدگي در جامعه مسلمانان كه در قالب جهل خرافه تعصب هاي كوركورانه و تفرقه و درگيري بلاي جان مسلمانان شده است . خطر دشمنان خارجي را ميتوان با وحدت كلمه و مقابله جمعي دفع كرد چاره كار صهيونيست ها هم همين است بيسوادي روشنفكرنمايان را نيز مي توان با قلم ها و زبان هاي عالمانه افشا نمود و با آگاهي بخشي به مردم راه نفوذ آنان را مي توان سد كرد ولي بيماري عوام زدگي را اگر به جان كساني افتاده باشد كه خود وظيفه آگاهي بخش و جهل زدائي را برعهده دارند چگونه مي توان معالجه كرد نكته ظريفي كه در اينجا نهفته است و كشف آن و اهتمام به عمل كردن مدام به آن مي تواند حلال همه مشكلات باشد اينست كه مسلمانان از صدر اسلام تاكنون هرچه كشيده اند در اثر خيمه زدن ديو جهل در جامعه اسلامي بوده است . بساط ديو جهل اگر از جامعه مسلمانان برچيده شود نه از دشمن خارجي كاري برمي آيد نه غده سرطاني اسرائيل قدرت و زمينه رشد مي يابد نه روشنفكرنمايان اوضاع را براي زير سئوال بردن وحي و ساير مباني اعتقادي مساعد خواهند ديد و نه عوام فريبان مي توانند هر روز با وسيع تر كردن دايره عوام فريبي عرصه را بر انديشه هاي ناب ديني و انقلابي تنگ نمايند. بنگريد كه چگونه هر روز بر مدعيان امام زمان بودن افزوده مي شود خرافات جاي معارف ديني را مي گيرد خواب و خيال راه را بر عقل و درك مي بندد و بي سوادان و بي هنران ميدان دار مي شوند و عالمان و فرهيختگان را از ميدان به در مي كنند. همان قصه « مارومار » است كه آن شياد را بر مقدرات مردم آن روستا حاكم كرد و آن عالم وارسته را منزوي و مطرود ساخت . ادامه اين روند به نفع هيچكس نيست . با حربه جهل است كه مي توانند مردم را از حكومت ديني دور نمايند راه را براي رواج فريبكاري هموار سازند مردم را ظاهرپسند بار بياورند و سطحي نگري را حاكم كنند. نتيجه چنين وضعيتي بازگشت حاكمان استعمارگر در جوامعي است كه با زحمات زياد توانسته اند آنها را از كشور خود بيرون كنند و ادامه حاكميت استعمارگران در كشورهائي است كه استعمارگران همچنان در آنها حضور دارند. وظيفه مقابله با ديو جهل در همه جوامع اسلامي در درجه اول با علماي ديني است و در ايران با حوزه هاي علميه و البته روشن است كه در ميان حوزه هاي علميه نيز آنكه بيش از همه بايد احساس وظيفه كند حوزه علميه قم است . قم اكنون پايگاه جهاني نهضت اسلامي است . اين پايگاه كارهاي بزرگي كرده است و سهم زيادي در پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي و انديشه مترقي ديني دارد لكن به اين سئوال نيز بايد پاسخ بدهد كه در جامعه اي كه دست حوزه هاي علميه آن باز است نظام حكومتي ديني در آن حاكم است امكانات رسانه اي فراواني در اختيار است و همه چيز براي انجام وظيفه آگاهي بخشي و بيدارگري فراهم است چرا ديو جهل هر روز فربه تر مي شود و عوام زدگي قربانيان بيشتري مي گيرد شايد يكي از دلايل اين باشد كه حوزه هاي علميه نيز به فروع چسبيده اند و از اصول غافل شده اند. شايد بزرگان حوزه هاي علميه تصور مي كنند جامعه ما و دنياي اسلام به رشد فكري و آگاهي كافي رسيده و ديگر با هيچ شبهه اي مواجه نيست و اگر شبهه اي پيش بيايد خود به خود پاسخ داده مي شود و اصولا مردم پاسخ شبهات را ميدانند و نيازي به اقدام حوزه هاي علميه نيست و يا شايد فكر مي كند براي پاسخ دادن به شبهات من به الكفايه وجود دارد و نيازي به حوزه هاي علميه نيست . در همين ماه هاي اخير در همين ايران نمونه هائي از شبهات القائي توسط افرادي كه به يك معني متعلق به جامعه مذهبي هستند چه در قالب كتاب و چه در قالب مصاحبه و اظهارنظر منتشر شدند كه عصمت ائمه عليهم السلام وجود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و كلام الله بودن قرآن را انكار كردند. درباره نمونه هاي اول و دوم كه تاكنون از حوزه هاي علميه هيچ حركتي مشاهده نشد و درباره نمونه سوم بعد از آنكه بعضي دانشگاهيان و مطبوعات عكس العمل هائي نشان دادند از حوزه علميه قم نيز صدائي به گوش رسيد كه البته سعي مشكوري بود. ولي آيا همين يك صدا آنهم ديرهنگام كافي است ! حوزه هاي علميه گنجينه هاي غني و بزرگي هستند كه قدرت پاسخگوئي به نيازهاي بشر امروز را دارند. صاحبان علم فكر قلم و بيان در حوزه هاي علميه نبايد اجازه بدهند پيامبر اسلام و قرآن حتي يك لحظه احساس غربت كنند و اهانت ها و جسارت هائي كه به آنها ميشود و شبهاتي كه عليه آنها پراكنده ميشود حتي يك روز بي پاسخ بماند. كاركرد حوزه هاي علميه بايد آنچنان باشد كه عوام فريبان ـ چه در قيافه خرافاتيان و چه در پوستين روشنفكرنمايان ـ هرگز نتوانند جائي در جامعه انقلابي ما و جهان پيشرفته امروز داشته باشند چه رسد به اينكه آنقدر دايره نفوذ خود را گسترده كنند كه براي معارف ناب اسلامي احساس غربت شود. ايران «سفر رئيس جمهور به عراق مكمل راهبرد ايران» عنوان سرمقاله امروز ايران به قلم حسين اميرعبداللهيان است كه در آن آمده است: از زمان اشغال عراق (فروردين 1382) به دست آمريكا و متحدين، تاكنون چندين رئيس كشور اشغال كننده عراق به صورت سرزده و ناگهانى و البته در ميان فوجى از نظاميان ساعاتى چند به عراق سفر كرده اند اما سفر رئيس جمهور اسلامى ايران از چند ويژگى بارز و منحصربه فرد برخوردار است از جمله: ـ برنامه ريزى اين سفر مهم و تاريخى در آستانه بيست و نهمين سالگرد جشن هاى پيروزى انقلاب اسلامى ايران صورت پذيرفت و در كوتاه ترين زمان ممكن به انجام رسيد. ـ نخستين سفر در عالى ترين سطح (رئيس قوه مجريه جمهورى اسلامى ايران) و در پاسخ به سفرهاى متعدد رئيس جمهور و نخست وزيران وقت عراق جديد به وقوع پيوست. ـ مشتركات فراوان دو ملت، مراودات تاريخى دوستانه، نقش مثبت جمهورى اسلامى ايران در كمك هاى شايان توجه به ثبات، امنيت و بازسازى عراق، آنچنان محبوبيتى را نزد افكار عمومى و رهبران سياسى عراق رقم زده است كه رئيس جمهور اسلامى ايران به عنوان نخستين رئيس جمهور جهان با برنامه رسمى و از قبل اعلام شده و آشكارا به عراق سفر و در تمامى سطوح رسمى و مردمى فعالانه حضور يافته و حمايت عملى جمهورى اسلامى ايران را از حكومت منتخب و برخاسته از اراده مردم عراق به نخست وزيرى آقاى نورى المالكى و تمامى نهادهاى برخاسته از قانون اساسى جديد اين كشور اعلام مى دارد. ـ اين سفر تكميل كننده زنجيره اى از حمايت هاى سياسى، اقتصادى و امنيتى جمهورى اسلامى ايران از دولت و ملت عراق به شمار مى رود. زنجيره اى كه با حمايت از شوراى حكومتى عراق (به عنوان نخستين نهاد مردمى در عراق جديد) آغاز و با تأييد و به رسميت شناختن دولت هاى موقت، انتقالى و نهايتاً ملى و مجلس ملى برخاسته از قانون اساسى اين كشور ادامه يافت و با حمايت هاى شايان توجه جمهورى اسلامى ايران در تمامى عرصه هاى اقتصادى، سياسى، امنيتى و بين المللى قرين توفيق بوده است. جمع بندى: سفر تاريخى نخستين رئيس جمهور اسلامى ايران به عراق كشورى كه از فروردين سال 1382 به اشغال آمريكا و انگليس درآمد و تداوم وضعيت اشغالگرى درآن، خسارات جبران ناپذيرى را به جامعه عراق، امت اسلامى و جامعه بشرى وارد ساخت كه تنها بخشى از آن عبارت است از: كشته و زخمى شدن بيش از سه ميليون شهروند غيرنظامى، موج آوارگى حدود سه ميليون عراقى (متأثر از ناامنى هاى فزاينده در مناطق تحت اشغال)، بى سرپرست شدن دهها هزار كرد عراقى و كشته شدن بيش از پنج هزار نظامى آمريكا و انگليس براساس آمار رسمى وزارت دفاع اين دو كشور و زخمى شدن هزاران نظامى اشغالگر، شيوع بيمارى ناشناخته روانى در بين نظاميان اشغالگر و خانواده هاى آنان و همچنين ابتلا به سرطان هزاران شهروند عراقى [به دليل استفاده اشغالگران از سلاح هاى حاوى اورانيوم غنى نشده] حاوى اين پيام مهم است كه: اول ـ جمهورى اسلامى ايران ثبات و امنيت عراق را ثبات و امنيت خود و منطقه دانسته و تنها راه برون رفت از مشكلات فرارو را در حمايت از مردم و دولت منتخب ملى عراق و توسعه روابط ديپلماتيك جهان و بويژه منطقه با اين كشور مى داند. دوم ـ موفقيت دولت و مجلس ملى عراق، مرهون نقش بارز مرجعيت دينى و رهبران سياسى و ملى اين كشور و حضور آگاهانه مردم عراق مى باشد و معتقد است اين ملت آگاه و دولت برخاسته از رأى مردم، شايسته همه گونه حمايت مى باشند. سوم ـ امروزاصلى ترين نظريه پردازان جريان نومحافظه كار حاكم بر كاخ سفيد به صراحت اعلام مى دارند كه مهمترين عامل تداوم ناامنى ها در عراق، ادامه وضعيت اشغالگرى در اين كشور است، تجربه مثبت واگذارى امنيت بخش هايى از عراق به عراقيان، مؤيد اين امر است كه واگذارى پرونده امنيتى به رهبران عراقى مهمترين راه برون رفت از ناامنى و بى ثباتى عراق و جلوگيرى از تأثيرات نامطلوب آن بر عراق، منطقه و جهان مى باشد، در نتيجه ارائه جدول زمانبندى خروج اشغالگران، بر اصرار نادرست در ادامه اشغال رجحان داشته و تأمين كننده منافع همه طرف ها خواهد بود به عبارت ديگر «راهبرد خروج»، مناسبترين گزينه نجات اشغالگران به شمار مى رود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن