تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا نا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806696863




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به بهانه هشتم صفر/سلمان فارسي اصلي ترين عامل تشيع ايرانيان


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه هشتم صفر/"سلمان فارسي" اصلي ترين عامل تشيع ايرانيان
"سلمان فارسي" اصلي ترين عامل تشيع ايرانيان
شميرانات - خبرگزاري مهر: هشتم ماه صفر، وفات سلمان فارسي است؛ يكى از كارهاى بسيارمهم سلمان كه بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته، تلاش پيگير وي در معرفى اسلام ناب و تشيع راستين بعد از رحلت رسول خدا(ص) بود، تا جايي كه برخي او را اصلي ترين عامل تشيع ايرانيان مي دانند.

به گزارش خبرنگار مهر، سالها قبل از هجرت، در يكي از روستاهاي اصفهان فرزندى به دنيا آمد كه نامش را "روزبه‏" گذاشتند و بعدها پيامبر اسلام(ص) او را "سلمان‏" ناميد.

پدر سلمان "بدخشان كاهن‏" روحانى زرتشتى بوده و كار هميشگى ‏اش هيزم نهادن بر شعله آتش بود؛ با اينكه سلمان در ميان خاندان و محيطى زرتشتى ديده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نياورد و به خداى يكتا اعتقاد يافت؛ در دوران كودكى مادرش را از دست داد و عمه‏ اش سرپرستى او را به عهده گرفت.

سرانجام سلمان در همان آغاز هجرت، گمشده‏ اش را يافت و در حالى كه برده يك يهودى بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد.

ولادت سلمان و دوران كودكي او

سلمان در خانواده‌اي زرتشتي و صاحب نفوذ، در روستاي "جي" از توابع اصفهان به دنيا آمد. پدرش نام او را "روزبه" گذاشت.

پدرش روحاني زرتشتي، كدخداي روستاي "جي" و يكي از ثروتمندان آن ناحيه بود. او آتش ‌پرستي متعصب و سرسخت بود، و چون آتشكده داشت، مردم آن ناحيه براي پرستش آتش نزد او مي ‌رفتند؛ به همين خاطر نزد مردم از منزلت سياسي مذهبي خاصي برخوردار بود.

سلمان وقتي به شام رسيد، سراغ داناترين و متدين ‌ترين مرد مسيحي را گرفت، مردم او را به سمت رهبر مذهبي خود در كليسا راهنمايي كردند. او به كليسا رفت و به رهبر مذهبي آن قوم گفت: من دوست دارم به دين شما روي بياورم و در خدمت شما باشم تا اصول و احكام اين دين را از شما ياد بگيرم.

او درخواست سلمان را قبول كرد و بدين صورت او يكي از خدمتكاران و شاگردان آن رهبر مذهبي شد.

كم‌ كم سلمان پي برد كه آن كشيش، مردي خيانتكار و بد كردار است؛ زيرا او مردم را به صدقه دادن تشويق مي‌ كرد ولي صدقاتي را كه از مردم براي فقرا جمع مي ‌كرد، پس ‌انداز مي كرد و به مستمندان نمي ‌رساند؛ در واقع آنچه به مردم مي‌ گفت، شعاري بيش نبود.

به همين خاطر سلمان از دست او بسيار خشمگين بود، بعد از مدتي كه كشيش رياكار از دنيا رفت و سلمان مردم را از عمل زشت او مطلع ساختند، مردم به جاي او دانشمند ديگري را برگزيدند كه زاهد و عبادتكار بود و هميشه به كمك مستمندان و ناتوانان مي ‌شتافت.

سلمان او را بسيار دوست ‌داشت و با اخلاص كامل در خدمت او ماند، تا وقتي كه زمان مرگ او فرا رسيد؛ قبل از اين كه بميرد، سلمان بر سر بالين او رفت و خواست كه او را به دانشمند شايسته ‌اي همانند خودش راهنمايي كند؛ او هم سلمان را به عابد دانشمندي راهنمايي كرد و به او گفت: كه آن شخص انجيلي صحيح و بدون تحريف در اختيار دارد و مي ‌تواند تو را به حقيقت برساند.

باخبر شدن سلمان از نزديك بودن بعثت پيامبر آخر زمان

سلماناز آنجا به شهر عموريه رفت و در خدمت آن دانشمند راهب ماند و در كنار كسب علم و معرفت، اموال بسياري نيز به دست آورد، تا بالاخره اجل آن دانشمند نيز فرا رسيد و رحلت كرد، اما قبل از اين كه بميرد سلمان را از تحريف كتب سماوي و گمراه شدن همه‌ مردم بر روي زمين خبر داد و به او گفت كه هيچ شخصي را سراغ ندارد كه هم عابد باشد و هم نسبت به احكام دين مسيح بسيار آگاه باشد و در پايان سخنانش نيز او را از نزديك بودن بعثت پيامبر آخر زماندر ديار عربستان آگاه ساخت و به او گفت: آن پيامبر از شهر خود "مكه" به نخلستاني كه ميان دو كوه قرار گرفته "مدينه" هجرت خواهد كرد و آن پيامبر تابع حضرت ابراهيم است.

او به سلمان گفت: پيامبر آخر زمان، سه نشانه دارد: صدقه قبول نمي ‌كند، هديه را قبول مي‌ كند و ميان دو شانه‌ او مهر نبوت وجود دارد.

سلمان در سرزمين عربستان/ سلمان به عنوان برده فروخته شد

سلمان مدتي بعد از وفات آن دانشمند، يك كاروان تجارتي را كه از عربستان به آن جا رفته بود، ملاقات كرد. با آنها قرار گذاشت كه اگر او را به عربستان ببرند، گله‌ گوسفندان خود را به آنها خواهد داد. آنها پيشنهاد سلمان را قبول كردند اما در ميانه‌ راه، در منطقه ‌اي به نام "وادي‌القري" او را به يك تاجر يهودي فروختند. بدين وسيله او بعد از يك عمر جستجوي حقيقت و كسب علم و معرفت، بالاخره به عنوان برده فروخته شد.

پس از مدتي، يكي از يهوديان بني قريظه كه به وادي القري رفته بود سلمان را از صاحبش خريد و به مدينه برد.

سلمان با ديدن مدينه و نخلهاي فراوان و كوههاي بزرگ مدينه، اوصافي را كه از راهب عموريه شنيده بود، به ياد آورد و از اين كه يكي از نشانه ‌هاي راهب به تحقق پيوسته بود، بسيار خوشحال بود.

در آن زمان حضرت رسول(ص) در مكه‌ مكرمه مبعوث شده بود و مردم را به توحيد و يكتا رستي دعوت مي فرمود، اما فقط آنهايي كه به مكه مي‌ رفتند، از دعوت آن حضرت آگاه مي‌ شدند.

سلمان كه شب و روز نزد صاحبش مشغول كارهاي سنگين و سخت بود، فرصتي براي صحبت كردن با كسي نداشت؛ بنابراين، از همه‌ حوادث و پيشامدها بي ‌خبر بود، تا اين كه بالاخره حضرت‌ رسول(ص) به سوي مدينه هجرت كردند، اما قبل از اينكه وارد مدينه شوند، چند روزي در قبا به استراحت پرداختند.

رسيدن سلمان به خدمت حضرت رسول(ص)

در همان روزها سلمان بالاي درخت خرما مشغول كار بود و آقايش پاي درخت نشسته بود كه پسرعمويش آمد و به او گفت: خدا قبيله‌ اوس و خزرج را نابود كند. پرسيد: چرا؟

گفت: مردي به نام "محمد" پيدا شده كه ادعاي پيغمبري مي ‌كند؛ او از مكه به قبا آمده و همه‌ مردم را دور خود گرد آورده است.

سلمان با شنيدن اين سخن از خوشحالي به لرزه افتاد و نزديك بود از بالاي درخت بيفتد. با عجله پايين آمد و از آنها پرسيد: ماجرا از چه قرار است؟ محمد كيست؟ الان كجاست؟

آقايش خشمگين شد و سيلي محكمي به او زد و گفت: برو به كارت برس! سلمان نشانه‌ هاي پيامبر آخر زمان را كه از راهب عموريه شنيده بود را به خاطر داشت. شب هنگام مقداري خرما برداشت و مخفيانه به قبا رفت و به حضور حضرت رسول ‌اكرم(ص) مشرف شد و خدمت آن سرور عرض كرد: شنيده‌ام كه شما انسان صالح و شايسته‌ اي هستيد و گروهي از غريبان و مستمندان نيز همراه شما هستند. من مقداري خرما به عنوان صدق براي شما آورده‌ ام تا تناول بفرماييد. حضرت رسول(ص) به ياران خود اشاره فرمودند كه آن خرماها را بردارند و بخورند اما خودشان از آن خرماها تناول نكردند.

سلمان از اين كه توانسته بود نشانه‌ ديگري از محبوب و گمگشته‌ خويش بيابد بسيار خوشحال و مسرور شد، اما چون فرصتي نداشت تا بيشتر با پيامبر بحث كند، نزد آقايش برگشت و ادامه‌ تحقيقش را به فرصتي ديگر واگذار كرد.

چند روز بعد باخبر شد كه حضرت‌ رسول(ص) از قبا به مدينه تشريف برده‌اند؛ بنابراين، در اولين فرصت اندكي خرما را كه براي خود جمع كرده بود، برداشت و مخفيانه به مدينه رفت و در مجلس حضرت رسول ‌اكرم(ص) حاضر شد و خرماها را خدمت آن حضرت تقديم و عرض كرد: اين خرماها را به عنوان هديه قبول فرماييد.

حضرت(ص) آن را قبول فرمودند و اندكي از آن خوردند و سپس ميان ياران خود تقسيم كردند.

به اين طريق دو نشانه از نشانه ‌هاي پيامبري حضرت رسول(ص) براي سلمان ثابت شد و تنها يك مورد ديگر باقي مانده بود كه سلمان مي ‌بايست راجع به آن اطمينان حاصل كند و آن مهر نبوت بود، سلمان منتظر بود تا بتواند آن را نيز مشاهده كند.

مسلمان شدن سلمان

سلمان روزي پيامبر (ص) را در قبرستان بقيع در حال تشيع جنازه‌ اي مشاهده كرد. پس از سلام و عرض ادب، پشت سر آن حضرت به راه افتاد تا بتواند مهر نبوت آن سرور را ببيند.

سلمان وقتي مهر درخشان آن حضرت را ديد، جلو رفت و آن را بوسيد و به گريه افتاد و شهادتين را بر زبان جاري ساخت و مسلمان شد.

رسول‌ اكرم(ص) از گريه‌ سلمان به شگفت آمده و علت گريه‌ اش را از او پرسيد، سلمان سرگذشت خود را از اول تا آخر براي پيامبر بازگو كرد.

انتخاب نام سلمان، نشانه پاكي و سلامت روح سلمان است

حضرت پس از شنيدن سخنان سلمان و سرگذشتش از او خواست تا شرح حال خود را براي ياران نيز بازگو كند.

پيامبر گرامى اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقيه "هر وقيه معادل چهل درهم"، از مرد يهودى، خريد و آزادش ساخت و نام زيباى "سلمان‏" را بر او نهاد.

اين تغيير نام، بيانگر آن است كه: برخى از نامهاى عصر جاهليت، شايسته يك مسلمان نيست و ديگر اينكه واژه "سلمان‏" از سلامتى و تسليم گرفته شده است و انتخاب اين نام زيبا از سوى پيامبر(ص) نشانه پاكى و سلامت روح سلمان است.

بعد از اسلام آوردن وي، پيامبر اكرم(ص) به او فرمود: نام خود را از امروز به بعد سلمان بگذار و لذا او به همين نام سلمان، معروف و مشهورتر است. او يكي از معمرترين و از زاهدان دوران خود بوده و در علم و دانش سرآمد اهل زمان به حساب
مي ‌آمد؛ چنانكه در بسياري از روايات نقل شده كه سلمان علوم پيشينيان و آيندگان را مي‌داند و در راه اسلام رنج فراوان برد.

سلمان، يار راستين پيامبر و افتخار اين مرز و بوم

دين مبين اسلام از آغاز تولد، شاهد تربيت و پرورش افراد برجسته و وارسته اي بود كه گام به گام با پيامبر پيش رفتند و هيچ زمان دچار گمراهي و انحراف نشدند. يكي از اين شخصيتها كه نژاد ايراني داشت و موجب افتخار اين مرز و بوم است، سلمان است كه از ياران خاص و حواريون آن حضرت به شمار مي آيد.

اسلام آوردن سلمان، برآمده از انگيزه احساسي و عاطفي يا مصلحت جويي نبود، بلكه او پس از اينكه در جستجوي دين حق، از وطنش مهاجرت كرد و رنجهاي زيادي در اين راه كشيد، با اسلام آشنا شد و به علت اقناع فكري و پذيرش قلبي، اسلام آورد.

سلمان، يار راستين پيامبر(ص)، پس از رحلت آن حضرت، سعي در زنده نگه داشن سنت و سيره رسول خدا(ص) داشت. دوران استانداري او در مدائن، آميخته با زهد و تقوا و اخلاص بود و با عدالتي مثال زدني كه نشأت گرفته از راه و روش امام علي(ع) بود، سراسر حكمت و عبرت و تعهد و مسئوليت را به نمايش گذاشت كه مي تواند به عنوان يك الگوي ناب، مورد استفاده و بهره برداري جوامع امروز بشري قرار گيرد.

سلمان جزو خانواده رسالت است

سلمان دست پرورده اسلام است و اختصاص به قوم و قبيله خاصي ندارد. هنگام كندن خندق در جنگ احزاب، انصار مي ‌گفتند سلمان از ماست چون جز مهاجران از مكه نبوده است و مهاجران مي‌ گفتند او از ماست چون اهل مدينه نبوده است و پيامبر(ص) با شنيدن اين سخنان، آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: سلمان، از ما اهل‌ بيت(ع) است.

سلمان بيش از اينكه به نژاد عرب يا عجم وابسته باشد به اسلام منتسب است و از اين رو به سلمان محمدي معروف گشت. سلمان از كساني است كه پيامبر(ص) با او قرارداد بهشت بسته است؛ درباره او نوشته‌ اند كه خداوند سلمان را دوست دارد و با خشمناك شدنش، خشمگين مي ‌شود. او جز خانواده رسالت و از پرورش ‌يافتگان خانه وحي محسوب مي ‌شد و در تمام لحظات از حضور پيامبر(ص) و امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) بهره‌ هاي معنوي مي ‌برد. از جمله فيضهايي كه سلمان از حضرت زهرا(س) آموخته بود، دعاي نور است كه حضرت زهرا(س) از پدرش رسول خدا(ص) فراگرفته بود و هر صبح و شام
مي ‌خواند و آن را به سلمان هم آموخت.

فضايل و معارف علمي سلمان/اگر دين در ثريا بود، سلمان به آن دست مي يافت

سلمان به عنوان يك مسلمان وارسته، ارزشهاي متعالي و فضايل گوناگوني را در جود خويش جمع كرده‌ بود. پيامبر(ص) فرموده‌است: اگر دين در ثريا بود، سلمان به آن دسترسي پيدا مي ‌كرد و اين جمله،‌ ميزان تلاش اين مرد را در راه حق‌ جويي مي‌ رساند.

در ميان صحابه پيامبر(ص) كسي در علم و دانش به پاي سلمان نرسيده است. او در عمر طولاني خود به صورت مداوم در راه كسب آگاهي و معرفت مي ‌كوشيد و به همين منظور هم سالياني دراز در خدمت رجال بزرگ مسيحيت بود و پس از مسلمان شدن هم،‌ از ياران ويژه پيامبر(ص) محسوب مي‌ شد؛ در اوقات خاصي با آن حضرت خلوت مي‌ كرد و كسب علم مي كرد ؛ بي‌جهت نيست كه در روايات او را نظير لقمان حكيم دانسته‌اند.

امام صادق(ع) درباره او مي‌ فرمايد: در اسلام، مردي همچون سلمان كه فقيه‌ تر از همه مردم باشد، آفريده نشده است. حضرت علي(ع) و ديگر پيشوايان معصوم(ع) نيز از سلمان به عنوان دانا به علوم گذشتگان و آيندگان ياد كرده‌اند. هنگامي كه اميرالمؤمنين(ع) احوال ياران رسول خدا(ص) را بيان مي‌ كند، چون به نام سلمان مي‌ رسد، مي ‌فرمايد: سلمان از ما اهل ‌بيت(ع) است، شما همانند سلمان را كجا مي ‌يابيد؟ او همچون لقمان حكيم است و علم اول و آخر را مي ‌داند؛ سلمان درياي بيكران است.

سلمان درياي بي پايان دانش است

حضرت رسول (ص) در باره علم سلمان فرمود: سلمان درياي بي‌ پايان دانش است، خدا دشمن مي‌ دارد كسي را كه سلمان را دشمن بدارد و دوست مي ‌دارد كسي را كه سلمان را دوست بدارد. در حديث ديگري آمده‌است كه: سلمان گنجينه پايان ‌ناپذير حكمت و برهان است. دانش سلمان به معارف فكري منحصر نمي ‌شد و آگاهي‌هاي فني او هم در حد بالايي بود. در جنگ خندق، طرح كندن خندق را سلمان خدمت پيامبر(ص) پيشنهاد كرد و عملي نيز شد. همچنين در جنگ طائف، براي درهم كوبيدن
قلعه ‌هاي مشركان، طرح ساختن منجنيق، از ابتكاراتي است كه به سلمان نسبت داده شده‌است.

سلمان و حكومت مدائن

مدائن، يكي از شهرهاي سرسبز و خرم پايتخت ساسانيان در ايران بود كه به دست مسلمانان فتح شد. خليفه دوم، با مشورت حضرت علي(ع) سلمان را پس از "حذيقه بن يمان" حاكم مدائن قرار داد. شايد دليل اين انتخاب، هم زباني سلمان با مردم اين شهر بود و مردم پارسي زبان آنجا، با يك حاكم ايراني الاصل بهتر مي ‌توانستند كار كنند و نام سلمان براي ايرانيان، تا اندازه‌اي آشنا بود. وقتي خبر يافتند كه سلمان به حكمراني مدائن منصوب شده و قرار است به آن ديار بيايند، براي استقبال از والي جديد در بيرون شهر تجمع كردند. ناگهان پيرمردي را ديدند كه تنها بر مركبي سوار است و بسوي آنان مي ‌آيد، مردم چون او را نمي ‌شناختند پرسيدند آيا صحابي پيامبر(ص) و امير و حاكم جديد مدائن را در راه نديدي؟ او گفت: امير و حاكم را نديدم اما اگر سلمان را مي‌ خواهيد من هستم. اينچنين ساده و بي ‌آلايش وارد شهر شد و حكومت مدائن را به دست گرفت و بر دلها حكومت كرد.

زندگي ساده و مردمي سلمان، انتقادي غيرمستقيم به كساني بود كه در حكومت به دنبال سود شخصي بودند

سلمان در ايام حكومت خود، بيت‌المال را صرف مردم مي ‌كرد و حتي حقوق شخصي خويش را نيز به نفع جامعه و نيازمندان خرج مي ‌كرد. زندگي ساده و روش مردمي سلمان، بر محبوبيت او مي ‌افزود و اين‌ گونه رفتار، طبيعتاً انتقادي غير مستقيم از شيوه كساني بود كه در حكومت، به سود شخصي مي ‌انديشيدند و در سايه امكانات به دست آمده از بيت‌المال، به وضع خود سر و سامان بخشيده و زندگي راحتي براي خود فراهم مي ‌كردند.

سلمان در ايام حاكميت، هرگز به واسطه قدرت و رياست از مسير تواضع و حق ‌گرايي دور نشد و فراموش نمي ‌كرد كه هميشه عبد و بنده خداست.

دفاع از حريم ولايت

آنچه در زندگى سلمان، بسيار چشمگير و جالب است عدم بى ‏تفاوتى اوست. او با هوشيارى و جديت كامل در صحنه‏ هاى مختلف حضور داشت و در پيروى از امام‏ حق لحظه ‏اى ترديد نكرد. او همواره، از هر فرصتى، براى گفتن حق بهره مى ‏برد و مسلمانان را به امامت ‏حضرت على(ع) فرا مى ‏خواند. آن بزرگوار پيوسته اين سخن رسول خدا را براى مردم تكرار
مى ‏كرد:

"همانا على(ع) درى است كه خداوند گشوده است، هر كس در آن وارد شود، مؤمن است و هر كس كه از آن خارج شود، كافر است."

بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) و غصب خلافت و مظلوميت ‏حضرت على(ع)، سلمان در خطبه‏ اى بسيار فصيح، كه مى‏ توان آن را كوبنده و افشاگرانه‏ خواند، چنين گفت: "اى مردم! هر گاه فتنه ‏ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانى شب ديديد كه برجستگان در آن به هلاكت مى ‏رسند، بر شما باد به آل محمد(ص)، چرا كه آنها راهنمايان به سوى بهشتند، و بر شما باد على(ع). اى مردم! ولايت را در ميان خود همانند سر قرار دهيد."يعنى اگر ولايت اهل بيت (ع) را نداشته باشيد، مسلمان حقيقى نيستيد و دين شما سودى ندارد.

نقش سلمان در تشيع ايرانيان

يكى از كارهاى بسيار مهم سلمان، كه بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته بود، تلاش پيگير او در معرفى اسلام ناب و تشيع راستين بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در اين راستا در مدينه جهاد كرد و از هر فرصتى بهره برد. وقتى به مدائن آمد، همين عقيده را دنبال كرد و نقش بسيارى در تشيع ايرانيان داشت.

مى‏ پرسند: با اينكه اسلام در عصر خلافت‏ خليفه دوم وارد ايران شد، چرا اكثريت قاطع مردم ايران، شيعه حضرت على(ع) هستند؟

عوامل متعددى سبب اين گرايش است اما مي توان سلمان فارسي را از اصليترين عامل ان دانست، چرا كه از نخستين عوامل اين گرايش، وجود سلمان در مدائن، رفت و آمد او به كوفه و حوالى آن و حتى اصفهان و ... بوده است. سلمان پيام‏ آور اسلام ناب، منادى تشيع و نويد بخش مذهب اهل بيت (ع) بود و اكثر ايرانيان اين ندا و نويد را شنيدند و پذيرفتند.

سلمان فارسي بعنوان اصلي ترين عامل در پيدايش و گسترش تشيع مردم ايران، نقش ايفا كرده است.سلمان فارسي، بزرگترين صحابي پيامبر اسلام، و مهمترين مدافع حقانيت تشيع، شخصيتي است كه در نوع خود، در تاريخ اسلام و در بين مسلمانان، بي نظير بوده است، عقل سليم به خود اجازه نخواهد داد كه مانندي براي اين حقيقت تاريخ، تصور كند. بهمين دليل است كه بعضي او را افسانه، اسطوره، و يا داراي شخصيتي پيچيده خوانده‌ اند.

وفات سلمان

يكي از خصوصيات انسانهاي كامل و اولياي مقرب درگاه خداوند، اين است كه گاهي از حوادث غيبي مطلع مي‌شوند و از نزديك شدن زمان مرگ خويش با خبر مي شوند. سلمان، يكي از اين چهره‌ ها است.

وقتي سلمان در مدائن مريض شد، روز به روز بيماريش شدت مي ‌يافت و كم‌ كم يقين پيدا مي ‌كرد كه فرصتهاي آخر زندگيش را مي ‌گذراند و بايد آماده هجرت بزرگ به سوي پروردگارش باشد.

سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با بركت كه حدود 250 سال بود، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه .ق وفات يافت؛ حضرت على(ع) پيكرش را غسل داد، كفن كرد و بر آن نماز گزارد.

مرقد شريف سلمان در شهر مدائن، در پنج فرسخى بغداد، نزديك تاق كسرى قرار دارد.

سلمان فارسي: از شش چيز در شگفتم

از شش چيز در شگفتم: سه چيز آن مرا مي خنداند و سه چيز ديگر به گريه ام مي اندازد. آن سه چيز كه مرا به گريه مي اندازد: جدايي از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قيامت و ايستادن در پيشگاه خداي عزوجل است، و اما آن سه چيزي كه مرا به خنده وا مي دارد: يكي كسي است كه در پي دنياست، حال آنكه مرگ در پي اوست؛ ديگري كسي كه در غفلت به سر مي برد، حال آنكه از او غافل نيستند؛ و سومي كسي كه دهانش به خنده باز مي شود، در صورتي كه نمي داند آيا خداوند از او خشنود است يا ناخشنود.

چون علي(ع) در عالم مردانگي/ خرد شو تا شاه مردانت كنند/ همچو سلمان در مسلماني بكوش/ اي مسلمان تا كه سلمانت كنند.

© 2003 Mehr News Agency .

دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن