واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: پاسخگویی به پرسش های اخلاقی بسیار ساده به نظر می آید اما نوبت به میدان عمل که می رسد پاسخ دهی به آنها سخت و دشوار خواهد بود. اگر مصاحبه گری به سراغ شما بیاید و بپرسد: «ببخشید! شما میان منافع شخصی خودتان و احترام به حقوق دیگران کدام را انتخاب می کنید؟» به احتمال زیاد پاسخ خواهید داد: «احترام به حقوق دیگران» اما واقعا در میدان عمل هم ضمیر ناخود آگاهمان به همین محکمی و با همین صراحت پاسخ گو خواهد بود؟ آیا وقتی احترام به حقوق دیگران منافعمان را تحت الشعاع قرار دهد, باز هم به فکر دیگران خواهیم بود؟ آیا وقتی سخن از پول و جایگاه به میان می آید، چشمانمان دیگران را هم خواهد دید؟ بیایید برخی از نمونه های عینی این پرسش را با هم مرور کنیم تا شاید پاسخی واقعی به وجدان خود داده باشیم. شما یک راننده تاکسی هستید و پس از نیم ساعت معطلی توانسته اید تنها یک مسافر سوار کنید. اگر در همین حال یک مسافر دربستی به سراغتان بیاید چه می کنید؟ شما یک تعمیرکار ماشین هستید و ساعت ها است که حتی یک مراجعه کننده نداشته اید. حالا که قول داده اید یک ماشین قراضه را یک ساعته تعمیر کنید، مشتری پشت مشتری است که به شما مراجعه می کند و کارهای پر درآمدی را از شما درخواست می کند. در چنین شرایطی چه خواهید کرد؟ شما یک معمار هستید و مدتی است که پیشنهاد کاری نداشته اید. اما یک مرتبه پنج ساختمان مجزا به شما پیشنهاد همکاری داده اند. اما با زمانی که آنها در اختیار شما قرار داده اند تنها دو تا از آنها را می توانید تحویل دهید. آیا معماری سه ساختمان دیگر را هم خواهید پذیرفت؟ هر کسی در هر شغل و حرفه که دارد می تواند نمونه های مشابهی را بیابد و خود را بیازماید. مخصوصا وقتی که هیچ کس انسان را نمی پاید و جز خدا هیچ کس نظاره گر اعمال ما نیست. بیایید خودمان را در شرایطی این چنینی ببینیم و کلاهمان را قاضی کنیم تا نفسمان را محکی زده باشیم. همه ما ممکن است سر دوراهی «منافع شخصی» و «اخلاقیات» پایمان بلغزد و ناخودآگاه به سوی دنیا و زیبایی هایش بلغزیم؛ یا حداقل مردد شویم و کمی شک به جانمان بیافتد و تصمیم گیری را برایمان دشوار سازد. اما مهم آن است که یک بار بتوانیم «بوی خوش اخلاق کریمانه» را به جانمان برسانیم و از عطر واقعی آن لذت ببریم بزنگاه تصمیم گیری تصمیم گیری در لحظات حساس زندگی معمولا به عهده ضمیر ناخود آگاه انسان است. بنابراین باید دید که گرایش نهفته هر کسی به کدام سمت و سو می باشد و کدامیک در نهان دل او پر اهمیت تر است. معمول انسانها در بزنگاه تصمیم گیری منافع شخصی خود را بر دیگران ترجیح می دهند و تصمیم گیری را بر پایه منافع خود پایه ریزی می کنند. چرا که دنیا و زرق و برق هایش چشمان انسان را به روی زیبایی های واقعی عالم می بندد و او را به سوی خود می کشاند. عطاری می گفت: «بینی انسان در آن واحد بیشتر از یک بو را نمی تواند استشمام کند و شامه اش از بوی آن پر خواهد شد. مهم آن است که اول از همه چه عطری را استشمام کنی. زیرا بوی آن تا چند وقت در شامه باقی خواهد ماند و از استشمام عطرهای دیگر جلوگیری خواهد کرد.» انگار جان آدمی هم همین گونه است. اگر «بوی پول» زودتر از «نسیم دل انگیز اخلاق» به شامه وجودمان رسید، دنیا زدگی همه چیز را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد. اما اگر «عطر کریمانه اخلاق» زودتر از «بوی کاذب مادیات» به جانمان سرایت کرد، بزرگ منشی در تمام وجودمان طنین انداز خواهد شد. عملکرد درس آموز پیامبر پیامبر اکرم همه ما ممکن است سر دوراهی «منافع شخصی» و «اخلاقیات» پایمان بلغزد و ناخودآگاه به سوی دنیا و زیبایی هایش بلغزیم؛ یا حداقل مردد شویم و کمی شک به جانمان بیافتد و تصمیم گیری را برایمان دشوار سازد. اما مهم آن است که یک بار بتوانیم «بوی خوش اخلاق کریمانه» را به جانمان برسانیم و از عطر واقعی آن لذت ببریم. عمار یاسر که گویا هم سن و سال پیامبر خدا بوده و به همین خاطر رابطه نزدیکی با ایشان داشته است, خاطره زیبایی از آن حضرت نقل می کند. او می گوید: وقتی که در مکه بودم، شبانی می کردم و گوسفندان خاندانم را به چرا می بردم. رسول خدا نیز (که در آن موقع هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود) گاهی شبانی می کرد. روزی به او گفتم: «ای محمد! می خواهی گلّه هایمان را برای چرا به وادی فخ ببریم؟ من در آنجا چراگاه خوبی سراغ دارم.» او موافقت کرد و من هم فردای آن روز گوسفندانم را به آنجا بردم. اما ایشان زودتر از من رسیده بود و پیش از محدوده دشت در انتظار من ایستاده بود. با کمال تعجب دیدم که ایشان به گوسفندانش اجازه وارد شدن به دشت را نمی دهد و از پیش روی آنان جلوگیری می کند. هنگامی که مرا دید به من فرمود: «چون با تو در این جا وعده کرده بودم، نخواستم زودتر از تو گلّه ام را بچرانم.» (بحارالانوار، ج 16، ص 224) حقیقتا که همه انسان ها را می توان در چنین لحظاتی آزمود و از سمت و سوی عقربه روحی آنها با خبر شد. برخورد کریمانه انسان در چنین لحظاتی, نشانه بزرگ منشی و دید وسیع او است. اگر ذره ای دنیا طلبی در وجود انسان باشد، اندکی هم به منافع خود خواهد اندیشید و اینقدر به حقوق دیگران اهمیت نخواهد داد. پیامبر می توانست توجیهات فراوانی را که شاید هر کداممان برای وجدان خود دست و پا می کنیم، فراهم کند و گوشه ای از دشت پهناور را برای منافع شخصی خود بخواهد. اما انگار که «نسیم دل انگیز بهشت» شامه وجودش را پر از عطر اخلاق کرده و جایی برای عطرهای قلابی دنیوی باقی نگذاشته است. عطاری می گفت: «بینی انسان در آن واحد بیشتر از یک بو را نمی تواند استشمام کند و شامه اش از بوی آن پر خواهد شد. مهم آن است که اول از همه چه عطری را استشمام کنی. زیرا بوی آن تا چند وقت در شامه باقی خواهد ماند و از استشمام عطرهای دیگر جلوگیری خواهد کرد.» انگار جان آدمی هم همین گونه است. اگر «بوی پول» زودتر از «نسیم دل انگیز اخلاق» به شامه وجودمان رسید، دنیا زدگی همه چیز را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد. اما اگر «عطر کریمانه اخلاق» زودتر از «بوی کاذب مادیات» به جانمان سرایت کرد، بزرگ منشی در تمام وجودمان طنین انداز خواهد شد اما چه کنیم که در بزنگاه تصمیم گیری درجا نزنیم؟ باید دل را سرشار از بوی خوشِ اخلاق نمود و همانند پیامبر، عقربه وجودی را به سوی بهشت تنظیم کرد. اگر صبح تا به شب و شب تا به صبح دغدغه روحی مان دنیوی باشد، در لحظات حساس هم دنیایی تصمیم خواهیم گرفت اما اگر همه چیز و همه کس را با خط کش اخلاقی و معنوی سنجیدیم و عقربه وجودمان را رو به خورشید نشانه رفتیم، در لحظات حساس نیز ناخود آگاهمان، خوش خواهد درخشید و تصمیمی ستودنی خواهد گرفت. بارالها! نور اخلاق کریمانه نبوی را بیش از پیش بر جامعه ما بتابان. سیدمصطفی بهشتی بخش اخلاق و عرفان اسلامی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 486]