تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815483454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فريبا متخصص ، حالا اتو كردن را دوست ندارم!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
فريبا متخصص، حالا اتو كردن را دوست ندارم!
فريبا متخصص، اول مرداد 1340 به دنيا آمد، 5 خواهر و برادر و يك پسر 19 ساله دارد.او كار هنري خود را از سال 1360 با بازي در تئاتر آغاز كرد و سال 1362 وارد تلويزيون شد. كارهايي چون سايه تنهايي، به كجا چنين شتابان، بوي غريب پاييز، مكس، سيب سرخ حوا، روزي كه خواستگار آمد، ماه پيشوني، شنگول و منگول و... در كارنامه كاري او ديده مي‌شود. اين بازيگر تلويزيون درباره بدترين حادثه زندگي‌اش كه به سال‌ها قبل باز مي‌گردد، مي‌گويد: «مادر كه لباس‌ها را اتو مي‌كرد، دستم را مي‌زدم زير چانه‌ام و چهارچشمي نگاهش مي‌كردم، عقب وجلو شدن اتو با يك دست و صاف كردن لباس با دست ديگر برايم خيلي جالب بود، به همين‌خاطر يكي از بازي‌هايم شده بود اتو كردن لباس عروسك‌هايم، شايد فكر مي‌كردم اتو كردن لباس‌ها يعني بزرگ شدن !» متخصص ادامه مي‌دهد:«خوب به ياد دارم يك روز تعطيل بود، پدر با وسيله‌اي برقي ور مي‌رفت تا درستش كند و مادر هم كوهي لباس جلويش ريخته بود، از روزي كه يادم مي‌آيد مادر هفته‌اي يكبار اتوكاري مي‌كرد.... كاري طولاني بود اما يكي بعد از ديگري تمام مي‌شد، بيشتر لباس‌ها پيراهن‌هاي مردانه پدرم بود، تلفن زنگ زد، مادر اتو را رها كرد و مشغول حرف شد، اين فرصت براي من يك اتفاق باور نكردني بود. اتو را روي لباس كشيدم، عقب، جلو، بالا و پايين، دستم را نزديك اتو مثل مادر تكان مي‌دادم كه ناگهان اتو به دستم خورد و مجبور شدم آن را پرت كنم... اتو كج شد و افتاد روي پام، با صداي جيغم مادر سراسيمه به اتاق آمد و...» اين بازيگر سينما ادامه داد: «رفتم بيمارستان، زخم دستم زياد جدي نبود اما زانوي پايم دچار سوختگي درجه 2 شد و با اين‌كه سال‌هاي بسياري از آن گذشته است هنوز جايش را مي‌بينم و هرگز از يادم نمي‌رود... به خاطر اين سوختگي مدت‌ها نمي‌توانستم راه بروم، چون جاي سوخته به زانوي پاي ديگرم برمي‌خورد و دردش جاي سوختگي را تشديد مي‌كرد. دكتر از مادر خواسته بود براي اين‌كه جاي زخم روي دستم نماند 7 روز پياپي زخمم را محكم با آب و صابون بشويد، موقع اين كار آنقدر جيغ مي‌زدم كه تا مدت‌ها بعد گلويم درد مي‌كرد!» متخصص ادامه مي‌دهد: «حالا هم وقتي ياد آن ماجرا مي‌افتم كه باعث آن همه رنج برايم شد خنده‌ام مي‌گيرد.حالا اتو كردن را دوست ندارم...» جام جم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن