واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تانكا شعر بسیار ظریف عاشقانه و آهنگینی است كه در آن احساساتی والا مانند عشق تنهایی و مرگ به صورت... "میجیكاــ اوتا" كه در اصطلاح زینوــ ژاپنی تانكا هم گفته میشود یكی از فرمهای قالب كلاسیك و بسیار قدیمی ژاپن است. شعر تانكا فرم ثابتی دارد كه تشكیل شده از پنج خط كه به ترتیب دارای ۵ ۷ ۵ ۷ ۷ هجا میباشند. این پنج خط دارای دو قسمت است و دومین قسمت یا جواب قسمت اول است یا به قسمت اول برمیگردد. سه خط اول معمولا تصویری طبیعی و واقعی است و دو خط دیگر به احساسات اشاره دارد. تانكا شعر بسیار ظریف عاشقانه و آهنگینی است كه در آن احساساتی والا مانند عشق تنهایی و مرگ به صورت كاملا ظریفی بیان میشود. اغلب این گونه اشعار دارای سبك بسیار بالا و فاخر ادبی هستند. در هایكو كه آن را میتوان نهایت ایجاز شاعرانه محسوب كرد نوع نگاه شاعر به طبیعت و زاویهء دیدش كلید دست یابی به تجربهء حسی شاعر را كه مستور مانده است در اختیار خواننده قرار میدهد اما طبیعت در شعر تانكا عامل تداعی است تداعی تجربه ای كه خواننده نیز در آن سهیم میشود جدا از تفاوت طولی این دو فرم شاید بتوان هایكو و تانكا را به رباعی و دوبیتی تشبیه كرد كه ویژگی بارز اولی ایجاز است و دومی حس آمیزی و بیان عاطفی. از تانكانویسان معروف ژاپن میتوان به اونو نو كوماچی" تویوتاما تسونو" ایزومیشی كی بو "ماتسوباشو" ایشی كاوا" و "تاكوبوكو " كه او را به عنوان رمبوی ژاپن میشناسند اشاره كرد. در این قسمت به معرفی تویوتاما تسونو وگ زیده اشعار او میپردازیم. میتویوتاما تسونو در هاکایدو متولد شد. هاکایدو، شمالی ترین جزیره از چهار جزیره بزرگی است که ژاپن را تشکیل میدهند. پدرش قایقران بود. از آنجا که تویوتاما دریا را خیلی دوست داشت اجازه داشت هر از گاهی به همراه پدر به سفرهای کوتاه دریایی برود. تویوتاما خیلی زود با یک آرشیتکتور ازدواج کرد. و به همراهش به توکیو و سپس به پاریس رفت. در هایکوهای او افکار، احساسات و تصاویر ژاپنی و اروپایی ترکیب میشوند و به همین دلیل ویژگی تقریبا یگانه ای دارند.تویوتاما در پاریس به علت بیماری سل و نبود امکانات درمانی در سن ۳۲ سالگی چشم از جهان فرو بست خواب دیدم بیدار شده ام و موی شانه میکنم حال بیدارم و بر موی شانه میزنم یا شاید رویاست این هم؟ ......................................... تنها کسی که چراغ را فرو میکُشد بر چارچوب چنجره درمییابد عمق شب پر ستاره را. ................................... بر توفان اعتنا نمیکند درخت قان وقتی بر گردش میپیچد، اما غریب ترین عطرش را میبخشد به نوازش لطیف باران. ................................... چنانم اندوهگین میکند، که پرنده میترسد میان بیشه زار اگر، نزدیک تر شوم. ................................................. دیگران آنچه را میگویی، میشنوند و من آنچه را نمیگویی. .................................. کمال از آن درختی است که تنها ایستاده. ................................................. پیش تر آستین مقابل چشمان میگرفتم تا لبخندی را پنهان کنم. حالا، پنهان میکنم اشکها را.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 585]