واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - رضا آشفته «اتللو» یکی از تراژدیهای معروف ویلیام شکسپیر است که عاطفه تهرانی با یک دراماتورژی و نگاه امروزی این متن را تبدیل به اثری بیکلام و آمیخته به رقص مدرن کرده است.«اتللو» نمایشنامهای معروف از ویلیام شکسپیر، نویسنده کلاسیک انگلیسی است که به مضمون عشق میپردازد. در این نمایشنامه او به جنبه خیانت در عشق میپردازد.در این تراژدی، اتللو (نام دیگرش مغربی است)، شخصیت مرد داستان با دسیسهها و توطئههایی که زیردستش انجام میدهد، به همسر خود شک میکند و بدون اینکه این ماجرا را با زن در میان بگذارد بیرحمانه او را میکشد و تازه بعد از کشتن او به بیگناهی همسر وفادارش پیمیبرد که بسیار دیر است.» (1)در دنیای امروز علاوه بر پانتومیم و باله، رقص مدرن و طراحی حرکات نیز در بیکلام شدن نمایش نقش مؤثری داشته است.کرئوگرافی بدن و حرکت را تضمین کننده ارتباطی غیرمفهومی قرار داده است. اگر ادبیات و کلام واسطه انتقال و القای مفاهیم هستند، با حذف آن از نمایش دیگر جایی برای مفاهیم نخواهد ماند. با آنکه در مسیر بیکلام شدن نمایش مفاهیم و تأویلپذیری اثر عیار بیشتری خواهد داشت، چرا که ذهن ناخواسته از هر حرکت و مجموعه حرکات تعابیر و تفاسیر خود را برداشت خواهد کرد. البته اگر اثر اورژینال باشد، آن وقت دایره تأویلات نیز وسیعتر خواهد شد و در نمایش «اتللو» عاطفه تهرانی ارجاع به متن شکسپیر و وجود یک قصه شناخته شده در پس حرکات مانع از تبلور و بروز تأویلات آزاد خواهد شد، چونکه ذهن تماشاگر مدام تراژدی اتللو را در پس حرکات مرور خواهد کرد. این ارجاعات ذهنی و مدام، مانع از ایجاد فضایی نو و بکر خواهد شد. هر چند گروه در اتکای به بیان بدن و ایجاد و طراحی حرکات غیرمتعارف به دنبال ارتباطی غیرمنتظره و متکی بر هنجارشکنی بوده است.در طراحی حرکات اتللو توجه ویژهای به حرکات افراد مجنون و جنزده شده است. گویی همه دچار شوک میشوند و رفتارشان عجیب و غریب خواهد شد. گویی در لحظه جن یا چیزی شبیه به آن در بدن حلول میکند و حرکات برای بروز یک حس آماده میشود. دست و پا شکستنهای ناگهانی و صداهای خوفناک و خرناسهای تکراری دلالت بر فضایی جنزده خواهد کرد. بنابراین ما انسانی به شکل طبیعی در صحنه نخواهیم دید و این درست بر خلاف باله است که همه چیز در سیطره حضور انسان و بر پایه شکل گرفتن یک ارتباط عاشقانه و ایجاد فضای تغزلی پیش میرود.در اینجا حتی لحظات و حسهای ضد و نقیض به درستی شکل نمیگیرد. به عبارت بهتر تفکیکی بین جنس حرکات صورت نمیگیرد و ما به درستی فرآیند عشق و نفرت را طی طریق نمیکنیم. حسادت سرمنشا این فساد روحی است که منجر به قتل دزدمونا خواهد شد و در این راستا حیلهگری یاگوست که همه چیز را در مسیر شرارت و خطا قرار خواهد داد. البته لحظات حضور شخصیت یاگو و دسیسههای او به نحو مطلوبی طراحی و اجرا شده است. از همان ابتدا به میمیک چهره و ژستهایی که به بدن میدهد، از منفی بودن شخصیت میگوید و در ادامه اوست که مدام سر جنگ با همه دارد تا نقشه شوم خود را عملی کند.انتخاب رقصنده اتللو هم مناسب است و البته ایراد وارد به جنس طراحی حرکات یکنواخت او برمیگردد. حتی حرکات دزدمونا نیز ملایمتر از حال حاضرش باید طراحی میشد تا در القای تضاد صحنهای حرکات بارزتر جلوه میکرد و در عین حال از یکنواختی موجود نیز کاسته میشد.شاید دراماتورژی عاطفه تهرانی نیاز به دورشدن از متن شکسپیر داشته باشد و فقط منظرگاهی از آن متن در این اجرای بیکلام باید حضور میداشت تا استقلال نمایش نیز به عینه قابل درک و لمس میشد. حرکت بر پایه حسهای متنوع در بلوغ و بارور ساختن اتفاقات ناب میتوانست موثر باشد. در حال حاضر بازیگران سعی بر آن دارند تا این حرکات را بیانگر یک مفهوم و القاگر یک اتفاق تلقی کنند. در صورتی که بهتر بود حرکات بدون انگیزه قبلی و فقط بنابر چیدمان حسها در القای اتفاقات ناب طراحی و اجرا میشد. در این مسیر دراماتورژی عاطفه تهرانی خبر از جسارت او میدهد که میتواند در صحنه اتفاق و نگاه خاص خویش را ایجاد کند. در صحنهای که دزدمونا دستمال سفید را میجوید، از همه سو دستمالهای سیاه به او داده میشود. این صحنه همان نکته بارز و مستقلی است که باید با شکل نابتری در طول اجرا به نمایش درمیآمد. اگر از این لحظهها بازهم در نمایش میدیدیم، ذهنمان گرایش بیشتری بر خلاقیتهای عاطفه تهرانی معطوف میشد. متاسفانه به غیر از این مورد که مثال زدم و طراحی صحنه که متناسب با اجرا بود، هیچ اتفاق بکری در طول اجرا دیده نمیشد با آنکه هدف اصلی نیز رسیدن به اجرایی ناب و متفاوت بوده است.پینوشت:1. اتللو، ویکیپدیا.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]