واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با پرويز فلاحيپور ، بازيگر سريال گلهاي گرمسيري و حضرت يوسف (ع) تولد هنري من با شب دهم بود
جام جم آنلاين: ميگويد با بازي در نقش ياور در سريال شب دهم به مخاطبان تلويزيون شناسانده شده است. هرچند پيش از بازي در اين نقش كارهاي زيادي در تئاتر انجام داده است. پرويز فلاحيپور از هنرمنداني است كه در عصر بازيگري همواره آهسته و پيوسته قدم برداشته است.
![](http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/10/22/100896118536.jpg)
او در كارهاي زيادي ازجمله ملاصدرا، فردا دير است و اگه بابام زنده بود ايفاي نقش كرده است، اما بهانه گفتگوي ما با وي حضورش در سريال حضرت يوسفع و گلهاي گرمسيري است. فلاحيپور اين روزها حساستر از هميشه كارهايش را انتخاب ميكند.
ظاهرا «شب دهم» براي شما شروع خوبي بود؟
به نظرم تولد هنري من با سريال شب دهم بود؛ چون پيش از پخش اين مجموعه خيليها من را نميشناختند و حتي خيلي از منتقدان نميدانستند كه من كارهاي تصويري ديگري هم داشتهام. بنابراين تولد هنريام با سريال شب دهم بوده است.
غير از آن هم كار تصويري كرده بوديد؟
اولين كار تصويري من با آقاي شاهمحمدلو بود كه يك كار قهوهخانهاي بود به نويسندگي فرهاد توحيدي و پس از آن با حسن فتحي سريالهاي فردا دير است و ملاصدرا را كار كرديم و بعد هم كه شب دهم.
پس بيشتر در حوزه تئاتر مشغول بودهايد؟
بله. پيش از انقلاب با مرحوم شهيد قشقايي كار ميكردم و پس از ايشان با آقاي فنائيان نمايشهايي را روي صحنه برديم كه معروفترين آن تاجر ونيزي بود. پس از آن هم كه به عرصه تصوير كشيده شدم. به هر حال تئاترهاي زيادي را كار كردهام كه در پرونده هنريام به يادگار مانده است.
چه شد كه به عرصه تصوير كشيده شديد؟
سالها پيش، قبل از اين كه حسن فتحي به سمت كارگرداني برود، در مجله سروش به همراه همسرشان خانم بروجردي منتقد تئاتر بودند. بعدها كه ايشان به سمت كارگرداني رفتند، خيلي از بازيگران تئاتر را براي كارهايشان انتخاب ميكردند و با هنرمندان تئاتر در رابطه بودند. به هر حال به نظرم ايشان بدعت خوبي از اين جهت گذاشتند. يكي از افرادي كه در اين مورد شانس آورد، من بودم و به كمك ايشان به تلويزيون آمدم.
بازي مقابل دوربين برايتان سخت نبود؟
طبيعتا سخت بود. چون با دوربين آشنا نبودم. ولي خيلي زود توانستم با كار تصوير خو بگيرم و ياد گرفتم چگونه بايد مقابل دوربين بازي كنم. حتي آن يادگيري برايم بسيار جذاب بود. يادم ميآيد در آن مقطع هم زندگينامه بازيگران خوب را ميخواندم و هم خيليهايشان را زياد ميديدم.
مهمترين فرق بازي روي صحنه با بازي در مقابل دوربين چيست؟
بازي روي صحنه تئاتر بسيار اغراق شدهتر از بازي مقابل دوربين است. ضمن اين كه بازي تصويري بسيار مهار شدهتر از بازي روي صحنه است.
ناراحت نيستيد كه اينقدر دير شناخته شدهايد؟
چرا، ولي در آن مقطع جو طوري بود كه فكر ميكردند اگر كسي از تئاتر به سمت سينما يا تلويزيون برود، خودش را خراب كرده است. در صورتي كه به نظر من اين مديومها تفاوتي با يكديگر ندارند. بازيگر بايد بلد باشد بازي كند. به هر حال اين افسوس را هميشه ميخورم.
پس از بازي در سريالهاي شب دهم، احساس ميكنم حساسيتتان براي انتخاب نقشها بالا رفت.
صددرصد. حتي براي اين كه هر نقشي را بازي نكنم، بيكاريهاي زيادي كشيدم. من معتقدم هركس به هر جايي كه ميرسد، حتما رياضت كشيده است. براي همين هم سعي ميكند موقعيت به دست آمده راحفظ كند.
پس معتقديد كه توانستهايد آن ماندگاري را حفظ كنيد؟
حداقل سعي خودم را كردهام. شايد بعضي موقعها اين را فراموش كنم، اما خيلي زود متوجه آن ميشوم. حتي خود مردم جلوي اين كار را ميگيرند. وقتي شما ميبينيد محبوبيتتان دارد به هم ميخورد، قطعا مانع آن خواهيد شد. سعي ميكنم ارزش اين محبوبيت و اين خاطره را بدانم.
برويم سراغ مجموعه يوسف پيامبرع. چه شد كه در اين نقش خاص ظاهر شديد؟
من در اين سريال نقش «كيدامن» رئيس زندان را داشتم. از ابتدا آشنايياي با آقاي سلحشور داشتم و حتي به جرات ميتوانم بگويم پيشنهاد ساخت اين سريال از طرف من بود. ايشان ميخواستند زندگي حضرت يونسع را كار كنند و همه مراحل ساخت آن را هم طي كرده بودند، ولي من پيشنهاد كردم يوسف را كار كنند؛ چرا كه قصه آن عناصر دراماتيكي زيادي داشت. تا اين كه براي سريال آقاي سيدباقري انتخاب شدم، اما از طرف دستيار آقاي سلحشور براي اين كار دعوت شدم و نقش كيدامن را به من سپردند. البته به دليل بيماري كه داشتم، نتوانستم اين نقش را تا آخر ادامه بدهم و در همان مقطع زندان تمام شد.
نقش كيدامن با وجود منفي بودن بارقههاي مثبتي هم داشت. در اين باره توضيح دهيد.
ميوه ممنوعه و مدار صفردرجه جزو بهترين كارهاي تلويزيونبودند كه هر دو توانستند مخاطبان زيادي را با خود همراه كنند
بله. با حرف شما موافق هستم. كيدامن تنها كسي بود كه در بين زندانبانها با يوسفع همراه بود و انديشههاي مثبتي هم داشت.
حاشيههاي زيادي در خصوص اين سريال وجود دارد. شما چه نظري در خصوص اين حاشيهها داريد؟
انتقادهايي درخصوص اين كار وجود دارد كه من هم بعضي از آنها را قبول دارم. براي مثال، خيلي جاها بازيگران خوب انتخاب نشده بودند كه اين مساله لطمه زيادي به كار زده است يا حتي بسياري از صحنهها و قصه با روايت موجود در قرآن مجيد هماهنگ نيست. همين كه مردم اين كار را ميبينند و دنبال ميكنند، يعني موفق بوده است.
شما در گلهاي گرمسيري هم حضور داشتيد. نقش حبيب در اين مجموعه هم بسيار خاص بود. از اين نقش بيشتر بگوييد.
من خودم نقشهاي خاص را دوست دارم. به هر حال آقاي عسگرپور جسارت به خرج دادند و اين نقش را به من كه نه جنوبي بودم و نه لهجه جنوبي را ميدانستم، سپردند. البته من هم زحمت زيادي براي درآوردن اين نقش كشيدم. با ماشين خودم به خوزستان رفتم تا بيشتر با اين محيط و لهجهها آشنا شوم.
نقش حبيب را چطور ديديد؟
حبيب اصلا آدم بدي نيست، بلكه فرهنگ اوست كه عجيب به نظر ميرسد. همه آدمها يك مشخصه دارند و هيچكس بد نيست. ما با فرهنگ آدمها مشكل داريم و نه با خود آنها. در فرهنگ مرد عرب داشتن 4 زن افتخار است به هر حال اولين تجربهام در نقش يك عرب بسيار برايم دلنشين بود و هنوز هم با اينها در ارتباط هستم.
شما بازي در سريالهاي مناسبتي زيادي را تجربه كردهايد. درباره اين نوع كارها چه نظري داريد؟
برايم كار مناسبتي و غيرمناسبتي فرق چنداني ندارد، من براي مردم كار ميكنم ضمن اينكه به نظرم در محرم يا ماه رمضان مردم بيشتر پاي تلويزيون هستند و بيشتر اين ايام را گرامي ميدارند. البته اين را هم بگويم كه هر كار مناسبتياي را قبول نميكنم؛ چون نميخواهم ياور شب دهم سخيف شود.
مسالهاي كه وجود دارد اين است كه سوژههاي زيادي در ارتباط با محرم و قيام عاشورا وجود دارد، ولي آن طور كه بايد اين قيام و پيامهاي آن به تصوير كشيده نشده است. چرا؟
چون برنامهريزي خوب و دقيقي در اين خصوص صورت نميگيرد و همه چيز ساده و بدون هيچگونه حساسيتي انجام ميشود. به همين دليل هم ديگر اتفاق خاصي در اين زمينه نميافتد. براي مثال، هر سال منتظر شب دهم ديگري هستيم.
كدام يك از كارهاي فتحي را جز شب دهم بيشتر ميپسنديد؟
به نظرم ميوه ممنوعه و مدار صفردرجه جزو بهترين كارهاي تلويزيون بودند كه هر دو توانستند مخاطبان زيادي را با خود همراه كنند.
از ايام محرم خاطره خاصي داريد؟
در سالهاي كودكيام در روستايي كه پدربزرگم زندگي ميكرد در ايام محرم تعزيه خوانيهاي خوبي اجرا ميشد. با اين كه سني نداشتم، اما لحظهشماري ميكردم كه محرم شروع شود و براي ديدن تعزيه به روستا بروم. تعزيه خروج مختار هميشه جزو بهترين تعزيهها برايم بوده است.
سكانس تعزيهخواني در شبدهم را هم بخوبي اجرا كرديد. شايد به اين دليل بوده است كه از تعزيهخواني خاطره خوبي داشتهايد.
بله. اين سكانس آخر كه شمر ميخواهد سر مبارك امام را ببرد و با امام حسين ع گفتگو ميكند و به او لگد ميزند، برايم بسيار خاطرهانگيز است. در اين سكانس من و حسين ياري جلوي دوربين گريه ميكرديم.
تا امروز از انتخابهايتان راضي هستيد؟
از همه كارهايم خير. كارهايي هم بوده كه دوست نداشتهام.
محبوبه رياستي
دوشنبه 23 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]