تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815768830




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرمقاله كيهان؛ استراتژيست‏ها منقرض شده‏اند


واضح آرشیو وب فارسی:الف: سرمقاله كيهان؛ استراتژيست‏ها منقرض شده‏اند
ماجراي نسل كشي در غزه اگرچه نشانه آشكار انحطاط اومانيسم و ليبراليسم به عنوان دين تازه غرب و دنياي جديد است اما رويه ديگري هم دارد و آن محاسبه سود و زيان كاملاً مادي و ماترياليستي براي اروپا و آمريكاست. با همان عقلانيت و محاسبه معطوف به سود مي توان براي بلوك غرب چرتكه انداخت و صورت حساب «هزينه-فايده» را مقابل ديدگانشان گذاشت. صورت حسابي كه نشان مي دهد آنها هزينه گزافي را پرداخته و در ازاي آن بايد خسران و زياني بزرگ تر را منتظر باشند.
اسرائيل را نمي توان در اين محاسبه گنجاند. وقتي آدمي تعادل خود را از دست مي دهد و نزديك است با سر به زمين بخورد يا از بلندي سقوط كند، دستش به هر چه كه برسد چنگ مي زند تا مگر بماند. اين تنها محاسبه او مي شود. حال ممكن است آنچه بدان دست مي يازد طناب و نردبان باشد يا اهرم انفجار ديناميت. آنها همچنان كه قريب 900 نفر را به شهادت رسانده و 4 هزار نفر را زخمي كرده اند، اكنون عماد غانم تصويربردار زخمي تلويزيون الاقصي را مقابل دوربين هاي تلويزيوني دنيا به گلوله مي بندند يا يكصد نفر زن و كودك را وارد ساختماني دربسته نموده و بعد، همان ساختمان را منهدم مي كنند. بمب هاي خوشه اي و فسفري و اورانيومي ممنوعه را فوج فوج از آمريكا مي گيرند تا كودكان را از پاي درآورند و با اين وجود در سومين هفته حمله در حالي كه برد موشك هاي حماس افزايش يافته و به 20 كيلومتري (حومه) تل آويو رسيده و تلفات نظامي صهيونيست ها هم گسترش يافته، ارتشبد گابي اشكنازي رئيس ستاد كل ارتش اسرائيل اعلام مي كند «ما هنوز به دستاوردهاي ميداني مورد نظر مرحله اول جنگ در زمينه كاهش آتش موشكي، كاهش محبوبيت مردمي حماس، نابودي مقاومت و تحميل شيوه هاي جديد بازدارندگي خود به حماس دست نيافته ايم و فاصله زيادي با اين اهداف داريم» و در تكميل سخنان وي، ژنرال تال روسو رئيس دايره عمليات و برنامه ريزي ستاد مشترك ارتش اسرائيل هشدار مي دهد «بعيد است اقدام نظامي در غزه بتواند منجر به تغيير نظام در منطقه شود. ارتش ما همچنان از دستيابي به يك نقطه خروجي استراتژيك خوش بينانه نسبت به مأموريتش در غزه دور است». با اين همه نبايد پرسيد «پس چرا وارد اين جنگ شدند و چرا ادامه مي دهند» يا «اگر به قول اوي بناياهو سخنگوي ارتش اسرائيل، 18 ماه براي اين جنگ در پايگاه نظامي سهيليم (از طريق شبيه سازي غزه) تمرين شده، پس چرا نتيجه آن اين قدر غير مترقبه است». آنها به تعبير لس آنجلس تايمز «رهبري سياسي خود را در بحران از دست داده اند».
اما براي اروپا و آمريكا شايد هنوز دير نشده باشد، تأكيد مي كنم: شايد! آنچه پيش آمد و ادامه دارد چه با هماهنگي اروپا و آمريكا - يا يكي از طرفين- انجام شده و چه بدون هماهنگي صورت گرفته باشد، در نتيجه ماجرا و محاسبه سود و زيان استراتژيك آن چندان تفاوتي نمي كند. برخي محافل رسانه اي در غرب معتقدند اين جنگ فراتر از غزه و حماس و فلسطين، آرايش قدرت خاورميانه بزرگ را هدف گرفته و به ويژه در تار و پود طراحي خود، از نگراني مشترك غرب و برخي كشورهاي مرتجع عرب- معطوف به بيداري اسلامي و نفوذ فزاينده ايران در خاورميانه اسلامي- سرچشمه مي گيرد. براي اين تحليل البته قرينه ها و اسناد متعددي هم مي توان جست. حتي گفته مي شود اين جنگ در صورت پيروزي يا شكست محتمل الوقوع مي تواند بر ديپلماسي غرب براي تضعيف ايران اتمي هم تأثير بگذارد.
اگر رژيم صهيونيستي را پايگاه نظامي 60 ساله براي كشورهاي سلطه جوي غربي در راستاي هدف استراتژيك تسخير خاورميانه به شمار آوريم، جنگ غزه- در ادامه جنگ 33 روزه با حزب الله- هزينه و خسراني بزرگ براي آنهاست. بي شك دود اين ماجرا در چشم اروپا و آمريكا خواهد رفت، چه دولت ها و احزابي كه مهره «مجتمع صنعتي- نظامي صهيونيسم بين الملل» محسوب مي شوند و چه آنها كه استقلالي دارند اما منفعلانه برخورد مي كنند. محاسبه و ارزيابي اين ادعا چندان سخت نيست:
1- اعراب و اسرائيل (به نيابت از غرب) در سال هاي 1948 (اشغال فلسطين)، 1956، 1967 و 1973 با هم جنگيدند. در اين جنگ ها هميشه كشورهاي عرب - حتي با حضور رهبراني مبارز چون عبدالناصر در طرف بازنده ها بودند. رژيم صهيونيستي در جنگ 6 روزه 1967 توانست مصر و اردن و سوريه و فلسطيني ها را در كمتر از يك هفته شكست دهد و بخش هايي از صحراي سينا، كرانه باختري و جولان را به اشغال درآورد اما امروز مقاومت فلسطين در منطقه اي كوچك و بسته و كاملاً در محاصره به مساحت 362 كيلومتر مربع با گذشت 17 روز در حال مبارزه اي جانانه و بي سابقه است.
اكنون در حالي كه از شاه مصر به عنوان «فرعون موميايي شده» در رسانه ها و محافل عربي نام برده مي شود، سيدحسن نصرالله و اسماعيل هنيه و رزمندگان مقاومت گوي نام آوري و پهلواني را از ناسيوناليست هايي چون مرحوم جمال عبدالناصر ربوده اند. اگر آن روزها ياسر عرفات سازشكار، سمبل مبارزه حتي در ايران مقارن انقلاب شناخته مي شد، امروز اثري از اين خط مقاوم نماي سازش (جريان ترجيحي غرب) در معادلات قدرت خاورميانه و كشورهاي عربي نمي توان يافت. در واقع اگر جريان رسانه اي غرب با ترويج جريان هاي «خاكستري غربگرا » درصدد كاستن از شفافيت و غبارآلود كردن فضا به نفع جريان تسليم بود اكنون در اين تقابل بزرگ جايي براي «جريان غيرمذهبي ميانه»!؟ نمانده است و ديگر نمي توان يكي به نعل و يكي به ميخ زد. اين پايان 60 سال رويكرد منافقانه كشورهاي مرتجع عربي و غربي است.
2-دو سال و نيم پيش (اوايل خرداد 1385) خاوير سولانا كميسر سياست خارجي اتحاديه اروپا (فرمانده اسبق ناتو) سخنان تكان دهنده اي را در اجتماع شمار زيادي از صاحبان شركت هاي اسپانيايي عنوان كرد كه اگر منطبق بر واقعيات موجود و تجربيات اين سياستمدار كاركشته و مطلع باشد - كه هست- نامي جز «زيان بزرگ اروپا» بر ماجراي غزه نمي توان گذشت. او در آن جمع گفت: «ايران براي نخستين بار در تاريخ رهبري منطقه خاورميانه را به دست گرفته است و به همين دليل چالش بر سر برنامه غني سازي در ايران نه با بمباران بلكه با عقل و از مسير ديپلماسي و گفت وگو حل مي شود. ايران نخستين قدرت خاورميانه شده و آن قدر برگ برنده مانند برگ هسته اي، و برگ هاي عراق و فلسطين و لبنان و افغانستان دارد كه بتواند به يك قدرت درجه اول تبديل شود.» هشدار مهم تر او اين بود « در آينده بايد با جنبش هاي تندروي اسلامي مانند آنچه اكنون با حماس در فلسطين سراغ داريم همزيستي داشته باشيم. اين احتمال زياد است كه همه ما در يك دنياي اسلامي كه در آن اخوان المسلمين و جناح تندروتر اسلامي حكومت كنند، زندگي كنيم. در شرايط كنوني رأي كافي براي آن كه اسلامگراهاي ميانه رو در انتخابات به پيروزي برسند، وجود ندارد. به همين دليل بايد از فراخوان برخورد تمدن ها پرهيز نموده و اين انديشه همزيستي را با 13 ميليون مسلماني كه در اروپا زندگي مي كنند، شروع كنيم، از خانه خويش. وگرنه با مشكلات بسيار جدي روبرو خواهيم شد.»
آيا مشي و منش اروپا و آمريكا، جايي براي جولان و تكثير آن جريان به اصطلاح ميانه رو- كه جناب بوش و برخي سران اروپايي بارها اعلام كردند از آنان حمايت مي كنند- باقي گذاشته اند تا بتوان حلقه تسليم و سازش را با دست «عناصر بومي» به گردن ملت هاي مسلمان انداخت؟! آيا اميد بستن به برخي سران مرتجع كه از آنها به عنوان كوتوله هاي تاريخ مصرف گذشته در غرب ياد مي شود، جز شرط بندي بر سر بازنده ها و گره زدن سرنوشت خود با آنهاست؟!
3-روزنامه لس آنجلس تايمز بود كه مدعي شد «جنگ غزه، تحركي براي مهار انقلاب توقف ناپذير ايران پس از 30 سال گسترش نفوذ است». چه عبارت تعيين كننده اي! اگر همين تحليل را مبناي سنجش و قضاوت خود بگيرند بايد بپرسند 58 سال پيش (سال1329 در ماجراي ملي شدن نفت، روي كار آمدن دولت لائيك مصدق و سپس روي كار آمدن دوباره شاه با كودتا) در كدام مختصات و جغرافيا با ملت ايران مي جنگيدند، 30 سال بعد (1359) كدام جنگ جهاني را عليه همان ملت تدارك كردند و 30 سال پس از آن روزگار در سي سالگي انقلاب اسلامي در كدام جغرافيا به تماشاي جنگي با مختصات جبهه غزه- جبهه اسلام و استكبار- در درون مرزهاي جعلي رژيم اشغالگر قدس ايستاده اند. اگر جاي عرفات، حماس و اسماعيل هنيه نستوه نشست، بدان خاطر بود كه اخوان المسلمين مبارز مصر (ميراث داران جمال عبدالناصر) به چشم ستايش و الهام به مقاومت لبنان و سيدحسن نصرالله نگريسته بودند و اگر مصر و فلسطين و لبنان دچار چنين دگرگوني خيره كننده اي شدند، از آن رو بود كه آيت الله خميني و آيت الله خامنه اي، در قياس با نهضت نفت و سران آن، قطره را تبديل به اقيانوس نموده بودند.
58 سال پيش مسئله، نفت بود و نهضت از درون دچار تنش. و نظام سلطه و سلطنت سرجاي خود ماند. سه دهه بعد نه فقط نفت كه حكومت ملي و اسلامي شده بود و يك جهان آرا با شماري جوان رشيد اما فاقد تسليحات، از خرمشهر در مرزهاي ايران در برابر چند لشكر تا بن دندان مسلح رژيم بعث دفاع مي كرد و امروز با خواست حماقت آميز فراعنه و طواغيت روزگار، جبهه اين جنگ به هزاران فرسخ آن سوتر - در عمق استراتژيك رژيم صهيونيستي، نزديك مرزهاي جنوب شرق اروپا- كشانده شده است. اين 58 سال دگرگوني مصادف با همان 60 سالي است كه به واسطه خيانت انگليسي ها، قرار شد بر عليه يك ملت در فلسطين كودتا شود و نام خانه و صاحب خانه آن عوض گردد. عايدي چيست؟ جانشين شدن اسلامگرايي اصيل و نستوه با مطالباتي مشروع و درخور جايگاه ملت هاي مسلمان منطقه به جاي ناسيوناليسم لائيك و متزلزلي كه ظرفيت اختلاف و تفرقه و شكست ملت هاي منطقه را درخود داشت.
اين عبارات ريچاردكاتم كارمند عالي رتبه لانه جاسوسي آمريكا در صفحه 37 كتاب «مصدق. نفت. ناسيوناليسم ايراني» (چاپ سال 1372) است كه «دولت ها و ناظران غربي به اهميت جدايي دين از سياست و ناسيوناليسم و ليبراليسم در ايران و خاورميانه كم بها داده و به درستي متهم شدند كه در شكست ليبراليسم و تضعيف موقعيت ناسيوناليست هاي غيرمذهبي نقش موثري ايفا كرده اند. پديده مصدق بيانگر دوره اي از دگرگوني هاي بسيار سريع ايران است، لحظه اي كه از امكانات واقعي براي بنياد يافتن معيارهاي غيرمذهبي و ناسيوناليستي برخوردار بود». جيمز بيل و ويليام راجر لوئيس دو پژوهشگر سياست پيشه آمريكايي كه به گردآوري كتاب مذكور پرداخته اند، در پيشگفتار آن با لحني حسرت بار مي نويسند «هنوز هم درس لازم از مداخله سال 1953 ]كودتاي 28 مرداد32 [ گرفته نشده است. آن مداخله در افكارعمومي ايرانيان نقش بست و اشاره به آن يكي از شعارهاي موثرو مكرر انقلاب اسلامي سال 1979 بود... اگر آمريكا و انگليس اجازه داده بودند ناسيوناليسم مصدق مسيرطبيعي خود را دنبال كند، شايد كه در جوانب افراطي و ضد آمريكايي انقلاب ايران تعديل حاصل مي شد».
اين عبارات 15 سال پيش (40 سال پس از كودتاي 28 مرداد) نوشته شد اما بي ترديد براي فهرست كردن عبارات سرزنش آميزي از اين دست نيازي به سپري شدن دهه و سال نيست. غزه362 كيلومترمربعي، مركز انفجار بي سابقه اطلاعات و عبرت هاست حتي براي آنها كه محاسبه سود و زيان مادي مي كنند. آري در غزه مظلوم با بمب هاي ليرزي و اورانيومي، مشغول كوبيدن بر آهني تفته اند. اين تيغ بازهم آبديده تر خواهد شد.
عاطفه و اخلاق و انسانيت و حقوق بشر كه هيچ، آيا عقل ابزاروار و معاش انديش- تنها بقاياي تمدن جديد- هم در اروپا و آمريكا به زوال رسيده و آيا نسل سولاناها و كاتم ها هم منقرض شده است؟!
محمد ايماني
 دوشنبه 23 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن