تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1814941597
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران؛ شريعتمداري: آمريكا از قطعنامه شوراي امنيت در مورد غزه ذوقزده است
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران؛ شريعتمداري: آمريكا از قطعنامه شوراي امنيت در مورد غزه ذوقزده است
خبرگزاري فارس: در سرمقالههاي صبح امروز روزنامههاي ايران، سرمقالهاي از حسين شريعتمداري مديرمسئول كيهان منتشر شد كه در آن بر اين نكته تاكيد شده كه: قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل درباره غزه، دقيقاً و بيكموكاست درپي تأمين اهداف رژيم اشغالگر قدس و مطلوب و ايدهآل آمريكا و متحدانش است.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد:
* كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان «زمين گيرى در ميدان پيروزى روى كاغذ!» به قلم حسين شريعتمداري آورده است: شايد تعجب آور باشد ولي به آساني قابل اثبات است كه برخلاف آنچه ظاهراً اتفاق افتاده و در سند رسمي شوراي امنيت سازمان ملل متحد نيز ثبت و اعلام شده است، آمريكا به قطعنامه 1860 شوراي امنيت درباره فاجعه غزه رأي «ممتنع» نداده است، بلكه با اين رأي به ظاهر ممتنع، ذوق زدگي خود از صدور اين قطعنامه را پنهان كرده است. اين نكته با مراجعه به متن قطعنامه 9 ماده اي 1860 به وضوح قابل درك است، چرا كه قطعنامه ياد شده آنگونه كه خواهد آمد، دقيقاً و بي كم و كاست درپي تأمين اهدافي است كه رژيم اشغالگر قدس علي رغم حملات وحشيانه هوايي به غزه و موشك پراني و نهايتاً آغاز جنگ زميني توان دسترسي به آن را نداشته است. بنابراين قطعنامه 1860 نه فقط نمي تواند با مخالفت آمريكا روبرو شود بلكه مطلوب و ايده آل آمريكا و متحدانش نيز هست و از اين روي رأي ممتنع آمريكا به قطعنامه تنها با انگيزه پنهان كردن ذوق زدگي خود و تظاهر به عدم رضايت كامل! از آن قابل توجيه است و اما...
1- قبل از پرداختن به مفاد قطعنامه گفتني است كه هرچند فشار بي سابقه افكار عمومي جهانيان عليه جنايات وحشيانه رژيم «كودك كش» صهيونيستي و اصرار بي وقفه آنان براي توقف اين نسل كشي در صدور قطعنامه 1860 بي تأثير نبوده است ولي بايد توجه داشت كه قطعنامه ياد شده 14 روز بعد از حمله وحشيانه و مداوم صهيونيست ها به غزه صادر شده و طي اين دو هفته نه رژيم صهيونيستي، نه آمريكا و متحدانش و نه شوراي امنيت سازمان ملل كمترين توجهي به افكار عمومي جهانيان نداشته اند و تنها بعد از آغاز حمله زميني اسرائيل- به عنوان آخرين حربه- و ناكامي صهيونيست ها در سركوبي مقاومت، شوراي امنيت سازمان ملل به فكر صدور قطعنامه و توصيه به آتش بس افتاده اند! بنابراين قطعنامه 1860 را از اين زاويه مي توان با قطعنامه 1701 شوراي امنيت در جنگ 33 روزه اسرائيل با حزب الله لبنان مقايسه كرد. چرا؟!
2- قطعنامه 1701 شوراي امنيت سازمان ملل براي پايان دادن به جنگ 33 روزه لبنان- تابستان 2006- هنگامي صادر شد كه شكست رژيم صهيونيستي در مقابل حزب الله قطعي شده بود. اولمرت در نشست مشترك و محرمانه با سران پنتاگون، مقامات سيا و رئيس جمهور آمريكا- آنگونه كه بعدها در گزارش كميته وينوگراد براي بررسي علل شكست اسرائيل به آن اشاره شد- با صراحت به ناتواني و درماندگي در مقابل حزب الله اعتراف كرده بود. در آن هنگام آمريكا و متحدان اروپايي و منطقه اي آن تصميم گرفتند با صدور قطعنامه 1701 شوراي امنيت سازمان ملل، اهدافي را كه اسرائيل در ميدان جنگ موفق به كسب آن نشده بود، در قطعنامه 1701- كه مي دانستند اجرايي نخواهد بود- به حساب اسرائيل بنويسند تا از اين طريق دستكم روي كاغذ قطعنامه، اسرائيل را پيروز!! معرفي كرده و پي آمدهاي سنگين آن شكست سخت را در افكار عمومي كاهش دهند. ولي اين ترفند براي حفظ هيمنه و آبروي رژيم صهيونيستي كارگر نبود و مدتي بعد كميته وينوگراد، رسماً با عنوان پي گيري علل شكست اسرائيل در جنگ 33 روزه تشكيل شد و در گزارش نهايي خود به اين شكست سنگين اعتراف كرد.
قطعنامه 1860 نيز دقيقاً در همان حال و هوا و با همان اهداف تهيه و صادر شده و مقصود از آن، سرپوش نهادن بر شكست قطعي اسرائيل در حمله به غزه است. چرا كه مفاد اين قطعنامه از جمله بسته ماندن گذرگاه ها قابل اجرا نيست، همانگونه كه بند مربوط به خلع سلاح حزب الله در قطعنامه 1701 عملياتي نشد و دولت لبنان كه مأمور اين خلع سلاح شده بود، خود سقوط كرد. از اين زاويه قطعنامه 1860 را مي توان ترجمان ديگري از قطعنامه 1701 و نشانه نااميدي آمريكا و متحدانش از پيروزي رژيم صهيونيستي در حمله وحشيانه به غزه دانست، فاعتبروا يا اولي الابصار.
3- در هيچيك از مواد 9گانه قطعنامه 1860 نامي از حماس به ميان نيامده است. اين در حالي است كه رژيم اشغالگر قدس هدف از حمله به غزه را نابودي «حماس» اعلام كرده و كماكان بر اين نظر اصرار دارد. بنابراين وقتي درگيري ميان اسرائيل و حماس است چرا نامي از طرف مقابل درگيري يعني دولت حماس در قطعنامه نيست؟! كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا بعد از صدور قطعنامه به خبرنگاران گفته بود «ما اكراه داريم كه ميان حماس و اسرائيل برابري قائل شويم اين مثل قطعنامه 1701 نبود كه ما در آن يك دولت عضو داشتيم بنام لبنان و يك دولت عضو ديگر بنام اسرائيل، اينجا ما يك سازمان تروريستي داشتيم و يك دولت يعني اسرائيل كه داشت از خودش در برابر حملات موشكي حماس دفاع مي كرد»! اظهارات رايس در حالي است كه؛ الف: آمريكا و اسرائيل در جريان جنگ 33 روزه نيز رسماً اعلام كرده بودند با دولت لبنان- دولت سينيوره- سر جنگ ندارند بلكه با يك گروه تروريستي به نام حزب الله! مي جنگند و هدف از اين جنگ نابودي حزب الله است.
ب: حماس يك دولت قانوني است كه با رأي اكثريت نزديك به اتفاق مردم فلسطين تشكيل شده است و تنها جرم آن، اين است كه رژيم اسرائيل را به رسميت نمي شناسد و مقاومت تا پايان اشغال را تنها راه نجات فلسطين مي داند و در مقابل، دولت خودگردان
-بخوانيد خودخوانده و خودفروش ابومازن- كه در قطعنامه به رسميت شناخته شده وجود خارجي ندارد و در همان انتخابات كه حماس به پيروزي رسيد دوران حاكميت- غيرقانوني- آن پايان يافته است.
ج: برخلاف اظهارات كاندوليزا رايس، در قطعنامه 1701، نام حزب الله جداي از نام دولت لبنان آمده بود و اسرائيل بعد از پايان جنگ 33روزه نام بردن از حزب الله در قطعنامه 1701 را يك اشتباه ناميده بود كه به رسميت شناختن آن را در پي دارد و پاسخ آمريكا اين بود كه جنگ 33 روزه ميان اسرائيل و حزب الله بوده است و اشاره به نام حزب الله در قطعنامه را اجتناب ناپذير دانسته بود. ظاهراً آمريكا و رژيم صهيونيستي كوشيده اند در قطعنامه 1860 از تكرار آن- به قول خودشان- اشتباه پرهيز كنند و از اين روي، عمداً قانوني بودن دولت حماس را از ياد برده و نيز فراموش كرده اند كه هدف از حمله به غزه را نابودي حماس! اعلام كرده بودند. جلوگيري از وجود نام حماس در قطعنامه بدون ترديد براي سرپوش گذاشتن بر شكست قطعي اسرائيل است كه از نابودي حماس! به عنوان هدف حمله ياد كرده بود و اكنون كه در ميدان نبرد به اين آرزو نرسيده است روي كاغذ قطعنامه، آن را دنبال مي كند.
4- در ماده يك قطعنامه آمده است «شوراي امنيت بر ضرورت درخواست براي آتش بس فوري، پايدار و كاملا رعايت شده اي كه به خروج كامل نيروهاي اسرائيل از غزه ختم شود، تأكيد مي كند.»
اين ماده را بايد در كنار ماده 6 قطعنامه تعريف كرد كه در آن «بازگشايي گذرگاه ها براساس توافقنامه 2005 موسوم به جابه جايي و دسترسي ميان تشكيلات خودگردان» توصيه شده است و در اين باره گفتني است كه؛
الف: شوراي امنيت در اين 2 ماده آرزوي ديرينه و ايده آل مشترك اسرائيل، مصر، عربستان و آمريكا يعني حذف دولت قانوني حماس و روي كار آوردن دولت غيرقانوني خودگردان
- ابومازن- را به خيال خود برآورده مي كند! آرزويي كه رژيم كودك كش- KID KILLER- صهيونيستي با حمله وحشيانه به غزه درپي آن بود. چرا كه توافقنامه 26 نوامبر 2005 ميان رژيم صهيونيستي و ابومازن رئيس خودخوانده و اسرائيلي دولت غيرقانوني خودگردان منعقد شده بود بنابراين تأكيد شوراي امنيت بر اين قرارداد به مفهوم رسميت بخشيدن به دولت غيرقانوني خودگردان است.
ب: با توجه به بند 6 قطعنامه، مفاد بند يك آن، يعني خروج نيروهاي اسرائيلي از غزه نيز چيزي غير از تن دادن به خواست مشترك آمريكا و اسرائيل و سران خودفروخته مصر و عربستان نيست و عبارات دهان پركني نظير «آتش بس فوري و پايدار»، «خروج نيروهاي اسرائيلي از غزه» و... فقط بازي با كلمات- آنهم از نوع ناشيانه آن- است.
5- در ماده 7 قطعنامه از تلاش هاي مصر و طرح ابتكاري اين كشور كه در حال اجراست! قدرداني شده است و در ماده 8 از «اهميت ابتكار صلح عربي» ياد شده كه اشاره به طرح صلح ملك عبدالله پادشاه سعودي است. طرحي كه به هنگام ارائه آن طي يادداشتي در كيهان مورد ارزيابي قرار گرفت و نشان داده شد كه چندين برابر از طرح صلح كمپ ديويد خائنانه تر است.
همانگونه كه در چند ماده مورد اشاره ديده مي شود، شوراي امنيت با صدور قطعنامه 1860 تلاش كرده است تمامي عاملان جنايات وحشيانه و نسل كشي در غزه را نه فقط تبرئه، بلكه از آنان تقدير كند. براساس اخبار موثقي كه سران كشورهاي مصر و عربستان كمترين دليلي براي انكار آن ندارند، حسني مبارك و ملك عبدالله مستقيماً در جنايات غزه سهيم بوده اند كه ممنوعيت تظاهرات عليه اسرائيل در عربستان و پرداخت بخشي از هزينه حمله اسرائيل به غزه از سوي ملك عبدالله، مخالفت شديد مصر با گشودن گذرگاه رفح و حمله به مردم معترض اين كشور و... فقط چند نمونه گويا از وابستگي آنهاست كه با خشم گسترده ملت هاي مسلمان روبرو شده و به نوشته ديروز واشنگتن پست، احتمال شورش مردم عليه حكام دست نشانده اين دو كشور را شدت بخشيده است. در همين حال شوراي امنيت مي كوشد حاكمان مصر و عربستان را كه به قول اولمرت، حمله به غزه و تداوم آن با حمايت آنها صورت پذيرفته، در افكار عمومي تبرئه و حتي تقديس! كند.
6- اخبار موثقي از غزه كه مقامات صهيونيستي نيز تلويحاً تاييد كرده اند حكايت از آن دارد 3 شاخه ارتش اسرائيل كه از شمال، جنوب و شرق دست به محاصره غزه زده بودند بعد از چند روز هنوز موفق به الحاق نشده اند. اين حالت در فرهنگ نظامي به مفهوم زمين گير شدن نيروهاي محاصره كننده است. اين واقعيت نشان مي دهد رژيم صهيونيستي در نقطه شكست قرار گرفته و براي حفظ هيمنه خود چاره اي جز پايان دادن به جنگ ندارد.
7- قطعنامه 1860 فاقد مكانيسم اجرايي است. يعني هيچ. و رايس در پاسخ به اين نقيصه گفته است، مكانيسم اجرايي آن طرحي است كه حسني مبارك در دست تهيه دارد!!
8- قطعنامه 1860 را بايد با توجه به نكات فوق الذكر و نكات ديگري كه اين محدوده گنجايش آن را ندارد، به ارزيابي نشست. اين قطعنامه همانگونه كه گفته شد، اولاً؛ نشانه غيرقابل انكاري از قطعي بودن شكست اسرائيل است. ثانياً؛ آمريكا و متحدانش از غيرعملي بودن مفاد قطعنامه آگاهي كامل دارند ولي براي حفظ آبروي بر باد رفته اسرائيل تلاش كرده اند آنچه را صهيونيست ها با حمله وحشيانه هوايي و لشكركشي زميني به دست نياورده اند در قالب يك قطعنامه بي خاصيت به حساب اسرائيل بنويسند. ثالثاً؛ رژيم هاي خيانتكار عربي مخصوصا مصر و عربستان را از شورش هاي داخلي كه به يقين در پيش دارند، مصون نگه دارند و...
اكنون به آساني مي توان نتيجه گرفت رأي ممتنع آمريكا به قطعنامه 1860 فقط يك ژست ظاهري است كه با هدف حساسيت زدايي ملت هاي مسلمان از مفاد قطعنامه اتخاذ شده چرا كه اسرائيل براي پوشاندن شكست قطعي از حماس و خروج- به زعم خود- آبرومندانه از معركه به اين قطعنامه نياز جدي دارد. اگرچه از غيرقابل اجرا بودن آن نيز به خوبي باخبر است.
_____________
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود با عنوان «مقاومت هميشه زنده است» آورده است: اين جمله حسني مبارك رئيس رژيم مصر كه گفته است : « حماس نبايد پيروز جنگ باشد » قبل از هر چيز نشان دهنده وحشت وي از شكست رژيم صهيونيستي در تهاجم به غزه و جنگي است كه عليه مردم اين منطقه به راه انداخته است .
روزنامه صهيونيستي « هاآرتص » از آنچه در جلسه يك هيئت اروپائي با حسني مبارك گذشته گزارش داده و نوشته است : رئيس هيات تروئيكاي اروپائي كه به منطقه سفر كرده است به تزيپي ليوني وزير امورخارجه رژيم صهيونيستي گفت : حسني مبارك به وي گفته است : « نبايد اجازه داد حماس در جنگي كه اكنون در غزه جريان دارد پيروزمندانه از ميدان خارج شود » .
تاكنون علاوه برواقعيت هاي مشهود در صحنه جنگ غزه كه ناكامي ارتش رژيم صهيونيستي را به نمايش گذاشته حداقل سه نشانه روشن براي شكست اين رژيم متجاوز بروز كرده است .
اول اعتراف اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي كه گفته است به هيچيك از اهدافمان دست نيافته ايم .
دوم تلاش سفرهاي پياپي هيات هاي اروپائي از رئيس جمهور فرانسه گرفته تاهيات تروئيكاي اروپائي به منطقه كه پيداست در پي راه نجاتي براي صهيونيست ها هستند.
و سوم سخنان حسني مبارك رئيس رژيم مصر كه گفته است حماس نبايد پيروز اين جنگ باشد.
اهداف اصلي رژيم صهيونيستي از به راه انداختن جنگ غزه را مي توان در دو محور خلاصه كرد :
1 ـ جبران شكست در جنگ 33 روزه لبنان كه ضربات كاري و سختي به روحيه صهيونيست ها وارد كرد .
2 ـ از بين بردن حماس كه با نفوذ فوق العاده در ميان مردم فلسطين و افزايش روزافزون قدرت و كارآمدي توانسته است مانع بزرگي بر سر راه ادامه موجوديت رژيم صهيونيستي باشد.
آنچه از زبان وزير امورخارجه رژيم صهيونيستي منتشر شده كه گفته است : « حماس تازماني كه مقاوم و زنده است پيروز است » بيانگر هدف دوم صهيونيست ها از حمله به غزه مي باشد.
ليوني در مصاحبه با روزنامه آمريكائي واشنگتن پست در عين حال كه اعلام يك جدول زماني براي عمليات نظامي اسرائيل را رد كرده بر اين نكته تاكيد كرده است كه « كوتاه ترين زمان درگيري براي اسرائيل بهتر است » .
كوتاه ترين زمان براي عمليات نظامي رژيم صهيونيستي عليه مردم غزه از نظر سران اين رژيم حداكثر سه روز بود. آنها بهيچوجه تصور نمي كردند در غزه با چنين مقاومتي مواجه شوند. درست به همين دليل بود كه فكر مي كردند بسيار سريع و با كمترين هزينه مي توانند ضربه هاي روحي و حيثيتي سختي را كه در شكست جنگ 33 روزه متحمل شده اند جبران نمايند . آنها تصور نمي كردند حتي يك كشته در جنگ غزه بدهند درحالي كه اكنون بيش از 30 كشته و 100 زخمي و تعدادي اسير داده اند و تعداد زيادي از تانك هايشان نابود شده و نيروي زميني شان در تله هاي انفجاري گرفتار شده است . مقاومت شديد نيروهاي رزمنده حماس بهيچوجه براي صهيونيست ها قابل تصور نبود كما اينكه از امكانات موشكي رزمندگان حماس نيز چنين تصوري نداشتند.
عامل مهم غافلگير شدن ارتش رژيم صهيونيستي در غزه عدم آمادگي اين ارتش براي نيروهاي چريكي است . شايد ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ هاي عادي كه مواجهه با ارتش هاي ديگر صورت مي گيرد توانائي هائي داشته باشد ولي در مقابله با نيروهاي چريكي و جنگ هاي نامنظم كاملا ناتوان است .
از اين مهمتر ايمان مردم غزه و نيروهاي حماس به هدفي است كه براي آن مي جنگند. آنها از سرزمين و عقيده خود دفاع مي كنند درحالي كه نظاميان اسرائيلي يك مشت دوره گرد غريبه هستند كه سرزمين فلسطين را اشغال كرده اند و براي گسترش حوزه غصب و تحكيم قدرت اشغالگرانه و زورگويانه صهيونيست هاي نژادپرست به صحنه نبرد كشانده شده اند. طبيعي است كه اين قبيل افراد انگيزه اي براي جنگيدن ندارند و در برابر قدرت كساني كه اولا انگيزه دارند و ثانيا درحال دفاع از سرزمين و عقيده خود هستند دچار ضعف و سستي و در نهايت شكست مي شوند. درست به همين دليل است كه رزمندگان فلسطيني برخلاف تصور خام « تزيپي ليوني » وزيرخارجه رژيم صهيونيستي هرگز نابود نخواهند شد و مقاومت حماس براي هميشه زنده خواهد ماند. قطعا با اشتباه فاحشي كه رژيم صهيونيستي در حمله به غزه كرده است حماس قوي تر از گذشته خواهد شد و با قدرت بيشتر به دفاع از فلسطين خواهد پرداخت و بدين ترتيب زوال رژيم صهيونيستي تسريع خواهد شد.
________________
*مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله خود با عنوان «آلودگي صوتي زنگ خطري براي شهروندان تهراني» به قلم عبدالحميدحسين نيا آورده است: آلودگي صوتي زنگ خطريست براي آسايش جسم و روان انسان ها به ويژه در شهرهاي بزرگ صنعتي تنوع طلبي در زندگي نوين امروز، انسان را در محيط شهري خويش با انواع و اقسام وسايل آزار رسان در گوش روبه رو كرده است.
اين معضل دست و پاگير پايتخت هاي جهان بودجه هنگفتي كه سالا نه صرف مبارزه با آن مي شود بلعيده است. در فرانسه سالا نه 2500 ميليون فرانك معادل 500 ميليون دلا ر براي بهسازي اين آلودگي هزينه مي شود و اين رقم در آلمان به 825 ميليون فرانك معادل 165 ميليون دلا ر و در هلند به 190 ميليون فرانك معادل 38 ميليون دلا ر مي رسد. آلودگي صوتي در كارگاه ها و كارخانه ها نيز مشكل بسيار جدي پديد آورده و سازمان هاي بيمه گذار را در گيرخود كرده است. به طوري كه مبالغ سنگيني صرف غرامت مي شود. سازمان تامين اجتماعي در فرانسه نصف مخارج درمان خود را صرف غرامت اين راه مي كند.
امروزه دامنه آلودگي صوتي از شهرهاي بزرگ به شهرهاي كوچك و به قلب روستاها و كشتزارها رسوخ نموده است.
از زماني كه در كشت و زرع به جاي بيل از تيلرها و به جاي داس از ماشين هاي درو و خرمنكوب و به جاي اسب از تراكتور استفاده شده آرامش و سكوت روستاها نيز بر هم خورده است. روستاييان و دهقانان نيز با گسترش روز افزون تكنولوژي از آلودگي در امان نبوده اند.
آلودگي صوتي مي تواند بركار، استراحت، خواب وروابط افراد تاثيري ويرانگر بر جا بگذارد و آثار گوناگون رواني و مرضي به همراه داشته باشد . روابط بين سرو صدا و بروز اختلالات و بيماري ها چون سكته، بيماري قلب و عروق، افزايش فشارخون و زخم معده و اثني عشر به وضوح نشان داده شده است. مطالعات تجربي نشان داده اند كارگراني كه در يك دوره دراز مدت زندگي در تماس با سرو صدا مي باشند استعداد بيشتري براي بروز تنش رواني و بي قراري پيدا كرده اند.
بوق نامانوس ترين صداي ترافيك است كه گوش را مي خراشد و هم اعصاب را از هم مي پاشد! استفاده از بوق به معناي بروز واقعه اي در جهت خلا ف مقررات رانندگي يا نظم عابر پياده است، بالطبع در جوامع با فرهنگ و تربيت مناسب به تبعيت از انضباط رانندگي، بوق نيز عاري از هرگونه مفهومي خواهد بود.
گاهي مشاهده مي شود علاوه بر عدم رعايت در نظم و ترتيب رانندگي، بوق به شكل عادت مرضي در مي آيد و اين عادت گاه در اثر استرس است و گاه فشار كار و شتاب براي رسيدن به مقصد كه با بوق زدن هاي ممتد و متوالي، راننده حالت عجيب و جنون آميزي به خود مي گيرد و تنش هاي حاصله را چون ضربات پياپي تازيانه ابتدا بر گرده راننده جلو و سپس به روح و روان تمام رهگذران و شهروندان مي كوبد.
ما شك نداريم كه ميهن ما داراي تاريخي كهن و فرهنگي پر بار و ريشه هاي مذهبي بسيار عميق است و مردم امروز ما به تبعيت از پيشينه هاي فرهنگي و تاريخي و مذهبي از اصالت هاي ريشه داري برخوردارند. پيشرفت صاعقه آساي ماشينيسم خوي سازگاري باوضعيت نابسامان پرهياهوي دنياي صنعتي را از مردم ما سلب كرده است. بپذيريم كه شهر تهران به طور اجتناب ناپذيري به محاذات رشد شتابان جمعيت كشور و به محاذات رشد لجام گسيخته دنياي صنعتي، شلوغ و پر سر و صدا شده است و دارد همچنان شلوغ تر و پر سر و صداتر مي شود. آسايش جسم و روان شهروندان تهراني در اين دنياي وانفساي ماشينيسم تنها و تنها در گرو رعايت دقيق و درست مقررات رانندگي از سوي رانندگان و هم از سوي عابران و اجتناب از بوق ها يا سر و صداهايي كه عمدتا غيرضروري اند مي باشد.
* متخصص گوش ،گلو، بيني
_________________
*آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان «مرخصي استعلاجي؛چه كسي بايد برود؟!» آورده است: چه احساسي به شما دست ميدهد اگر فكر كنيد بودنتان عدهاي اندك را رنج ميدهد و نبودنتان، اكثريتي را؟ اين احساسي است كه دستاندركاران مطبوعات منتقد دولت، در سالهاي اخير بارها به آن فكر كردهاند. اما تاكنون نميدانستيم كه بودن و نبودن، به صورت همزمان ميتواند موجب نگراني و دغدغه عدهاي شود! اين وضعيتي است كه هماكنون مطبوعات اصلاحطلب با آن مواجهند. بعضي دستاندركاران دولت نهم، بدون هيچ گونه رودربايستي و در برابر چشم صدها هزار تن از مخاطبان مطبوعات، امكانات عمومي را در اختيار رسانههاي طرفدار دولت ميگذارند و گاه براي خالي نبودن عريضه، سرريز عنايات ويژه به بعضي مطبوعات، نصيب منتقدان ميشود. كافي است به دكه روزنامه فروشيها مراجعه كنيد و برخي جرايد را بيابيد كه از شدت وقار، از صبح تا شب روي دكه - و حتي گاه در گوشهاي مخفي از دكهها - ميمانند اما صفحات آنها مملو از آگهيهاي دولتي است. در مقابل، روزنامههايي وجود دارند كه زمان توقف آخرين نسخه آنها بر دكه مطبوعات، چند ساعت بيشتر نيست اما نصيبي از خوان گسترده آگهيهاي دولتي ندارند. البته منصفانه بايد گفت كه هر چقدر در تخصيص امكانات دولتي به روزنامههاي منتقد دولت، »ناخن خشكي« به خرج ميدهند حملات تريبوني به اين رسانهها، با دست و دلبازي صور ت ميگيرد و لذا سهم رسانهها از مهرورزيهاي دولتي، به صورت عادلانه توزيع ميشود! اينها همه نشانه آن است كه »بودن« بعضي روزنامهها موجب نگراني گروهي از قدرتمندان است.
اما در آن روي سكه، چند روز قبل يك مقام مطبوعاتي دولت نهم، مقالهاي نوشته است كه نشان ميدهد براي نبودن مطبوعات - از جمله مطبوعات منتقد - هم نگرانيهايي وجود دارد. اين مقام كه مورد عنايت رئيس جمهور قرار دارد با طرح ادعاي »تعطيلچهار روزه مطبوعات« به مناسبت ايام عاشوراي حسيني، دست به قلم برده و مطبوعات را نيازمند مرخصي استعلاجي دانسته است. البته خوشحاليم كه اين بار برخلاف روال سالهاي اخير، نبودن مطبوعات موجب دغدغه شده است. اما به نظر ميرسد جاي سه پرسش و پاسخ به آنها، در اظهار نظر اين مقام عاليرتبه دولتي خالي است. نخستين سوال مرتبط با تعطيلي فعاليت مدارس در روز پنجشنبه است. اي كاش اين مقام دولتي توضيح ميداد دستور تعطيلي مدارس- كه موجب ايجاد عقبماندگي تحصيلي در دانش آموزان سراسر كشور ميشود- ناشي از نياز كدام فرد يا دستگاه دولتي به مرخصي استعلاجي بوده است؟ پرسش دوم آن است كه »اگر مطبوعات دچار بيماري شدهاند، ويروس اين بيماري از عالم غيب به آنها تزريق شده يا آنكه دردمندي مطبوعات، ناشي از ضرباتي است كه به انحاء مختلف بر سر و صورت آنها وارد ميشود؟« سوال سوم اين است كه »آيا افراد و نهادهايي وجود ندارند كه بيش از مطبوعات، نيازمند مرخصي استعلاجي باشند؟«
آيا اين مقام عاليرتبه دولتي نميداند كه بيش از 5/1 سال است كه توزيع مطبوعات با بحران بزرگي به نام عدم تخصيص سهميهبنزين مواجه شده و شركتهاي توزيع - كه هيچ وابستگي اداري به روزنامهها ندارند- بار مطبوعات را به كوچكترين بهانه، بر زمين ميگذارند؟ آيا دولت، از سيستم انتقال مطبوعات توسط ناوگان هوايي كشور اطلاع ندارد؟ مقام دولتي كه مانند بعضي همكاران، تمام مطبوعات را محتاج نصيحت ميداند و براي آنها طلب مرخصي استعلاجي ميكند آيا نميداند كه در دولت نهم، قيمت عرضه كاغذ ايراني به مطبوعات، بيش از 5 برابر شده است؟ آيا او نميداند كه يارانه تخصيصي به مطبوعات با تاخيرهاي چند ماهه توزيع ميگردد؟ اگر نميداند سري به وزارت ارشاد بزند تا به او بگويند اولاً دولت در تنظيم بودجه سال 87، رشد تورم و افزايش تعداد جرايد را در نظر نگرفته ولذا عليرغم افزايش همه هزينهها، يارانه تخصيصي به مطبوعات نسبت به سالهاي قبل كاهش يافته است. ثانياً هماكنون كه روزهاي پاياني دي ماه را پشت سر ميگذاريم هنوز يارانه سه ماهسوم سال، توزيع نشده است؛ در حالي كه اين مبلغ بايستي از اول مهر ماه براي انجام هزينههاي ضروري اين سه ماهه در اختيار مطبوعات قرار ميگرفت. آيا به نظر مقام عاليرتبه دولتي، كساني كه در برنامهريزي براي اين كار ساده و مقدماتي دچار ضعف هستند، بيش از مطبوعات به مرخصي استعلاجي نيازندارند؟ افرادي كه علاقه مفرط به تعريف و تمجيد دارند و در برابر انتقادات، بيتابيهاي عجيب نشان ميدهند بيشتر نيازمند مرخصي استعلاجي هستند يا مطبوعاتي كه مرتباً زيرفشار حملات غيرمنصفانه مديران قرار دارند؟ آياكساني كه تعطيلي يك روزه مطبوعات - روز پنجشنبه - را نشانه بيماري ميدانند به ياد ميآورند كه دو سال قبل، دولت به طور ناگهاني تصميم به تعطيلي چند روزه تمامي مراكز اداري، اقتصادي و سياسي كشور گرفت و در برابر انتقادات هم، منتقدان را به حسادت نسبت به آرامش و تفريح مردم در طول اين تعطيلات متهم كرد؟ راستي بين اين دو گروه، كدام يك بيشتر نيازمند مرخصي استعلاجي هستند؟ در دو سال اخير، تعدادي از مسئولان دولتي، مطبوعات را به بدترين نوع بيماري يعني »دروغگويي« متهم كردهاندو حتي بعضي از حاميان دولت، علاقه خود را به اعزام مطبوعات براي »مرخصي استعلاجي دائمي« بيان كردهاند. اكنون ميتوان سوال كرد كه افشا كنندگان ضعفها، نياز بيشتري به مرخصي استعلاجي دارند يا كساني كه گراني، تورم، ضعفهاي مديريتي و برخي بي تدبيريها در ديپلماسي خارجي را تكذيب ميكردند و مطبوعات را به خاطر افشاي اين حقايق، دچار بيماري دروغگويي ميدانستند؟ در سالهاي اخير برخي از انتقادات نسبت به عملكردهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي دولت به دغدغهغيرجناحي و اجماعي مطبوعات تبديل شد. در اين شرايط، آيا مطبوعات نياز بيشتري به مرخصي استعلاجي دارند يا كساني كه همه منتقدان خود را »بلندگوي آمريكا« و »دستهاي قطع شده از رانتخواري« مينامند؟
يكي از علائمي كه افراد نيازمند به مرخصي استعلاجي از خود بروز ميدهند عدم ثبات در گفتار و رفتار است. اين علامت، هماكنون بيشتر در مطبوعات قابل مشاهده است يا در كساني كه روزي خواستار اجراي عدالت در مورد يك وزير ميشوند و روز ديگر، به صورت تلويحي»اجرا كنندگان عدالت در مورد همان وزير« را به تعقيب قضايي تهديد مينمايند؟
البته اين سخنان به معناي دفاع مطلق از عملكرد مطبوعات نيست. قطعاً برخي از مطبوعات نيز دچار نقاهتهايي هستند كه بخشي از آن، با تصحيح رفتار كارگزاران حكومتي نسبت به جرايد قابل رفع است و بخش ديگر آن به تلاش دروني خانواده مطبوعات بستگي دارد. اما هر چه باشد مطبوعات آنقدر محبوب هستند كه حتي يك روز مرخصي استحقاقييا استعلاجي آنها نيز موجب نگراني ميشود؛ در حالي كه بعضي از سياستمداران، مي توانند با افزايش دوره مرخصي استعلاجي خود، بر آرامش مردم بيفزايند!
_____________________
*صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سخن روز خود با عنوان «پست هاي عالي براي جيب هاي خالي!» به قلم حسين ارغواني آورده است: يكي از اهداف اعلام شده دولت نهم كه در واقع ادامه سياست دولت هاي پيشين است كوچك كردن حجم دولت است اين افق اگر چه مطلوب سيستم اداري است اما به دليل سنتي بودن سيستم اداري كشور و اينكه اين ساختار كپي برداري از برخي سيستم هاي اداري كشورهاي اروپايي است ، تاكنون زمينه اجرايي آن فراهم نشده و به محض اقدام ، دقيقا نتايج عكس داده و به فربه شده دولت مي انجامد.
هم اكنون سيستم اداري كشور كپي تشكيلات اداري انگليسي و بلژيك در 5 دهه قبل است و اين كشورها سال هاست كه آن را كنار گذاشته و به چينش هاي جديد ساختار اداري خود دست زده اند اما ايران همچنان بر همان ساختار پيش رفته و روز به روز بر مشكلات اداري آن افزوده مي شود.
هم اكنون در برخي از وزارت خانه ها پست هايي وجود دارد كه نمي تواند وجود خارجي داشته باشد اما به دليل اينكه ممكن است با حذف اين پست ها بودجه وزارت خانه صدمه ببيند مسئولين اداري از حذف اين پست ها خودداري مي كنند. اما اين در حالي است كه دولت نهم به شدت در صدد كاستن از حجم ادارات و نهادهاي تابعه خود است.
بخشي از اين نارسائي، وجود پست هاي اداري در برخي وزارت خانه ها وسازمان ها است كه صرفا براي دريافت حقوق تعريف شده و كارآيي چنداني ندارد پست هايي نظير معاون رئيس دفتر معاون فني وزير .... ، رئيس گروه مشاوران ساماندهي مصرف در وزارت خانه ...... ، مدير عمومي دبيرخانه هماهنگي ستادهاي مناسبات ويژه وزارت .....، رئيس ستاد فني ترسيم مسير ارسال گروه هاي فني به خارج از كشور در وزارت .....، مشاور رئيس سازمان .... در بيماري هاي غير بومي و بررسي كنترل آن در خارج از كشور ، معاونت مشاور فني خريد خارجي و دبير كميسيون اختصاص نوع ارز تخصيصي و صدها پست دهان پركن كه تنها بخشي از اين پست هاي كاملا غير ضروري در تشكيلات اداري كشور به شمار مي رود.
علاوه بر آن گسترش ساختار اداري برخي نهادها نيز جرياني اداري است كه دقيقا برخلاف اهداف كوچك كردن دولت طراحي شده است.
به عنوان مثال ، هم اكنون شهرهاي بزرگ داراي يك شهردار مركزي ، چندين شهردار منطقه و دهها شهردار ناحيه بوده و هركدام از اين شهرداري ها داراي تشكيلات بسيار مفصل اداري و تشكيلاتي و چندين پست معاونت و مشاوره است و حجم قابل توجهي از بودجه هاي عمومي را مي بلعد اين در حالي است كه مي توان با تمركز اين اختيارات در حجم هاي بسيار كوچك تر خدمات بهتري را به مردم ارائه داد.
اين در حالي است كه در يك سيستم اداري اين گونه گفته مي شود كه چنانچه بيش از يك پاراف ( پي نويس ) در نامه ديده شود بايد به سلامت اداري آن اداره شك كرد اما در عمل مشاهده مي شود كه در پاي برخي نامه هاي اداري بيش از 10 پاراف صورت مي گيرد و بقيه پي نوشت ها در پشت نامه ادامه پيدا مي كند و البته واضح است كه ارباب رجوع در اين شرايط از تكريم فوق العاده اي برخوردار خواهد شد !
به نظر مي رسد كه علي رغم شعارها و تلاش هاي صورت گرفته اكنون دولت نهم وارث وزارت خانه هايي است كه روزبروز بر حجم آنها افزوده شده و به نظر مي رسد بايد در اقدامي ضربتي ساختار اداري را بر اساس شرايط روز كشور تعريف و اجرا كرد تا تشكيلات اداري كشور به منبع بلع بودجه كشور تبديل نشود.
_____________________
*رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان «بودجه چيست و برنامه كدام است؟» به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است:«بودجه» در اقتصاد يعني علم طبقهبندي اعداد و ارقام در دو سر فصل «هزينه» و «درآمد» كه ناظر به يك برنامه يك ساله مالي است. بودجه يعني پيشبيني درآمد و برآورد هزينه. (1)
برنامه يعني تدبير، تمهيد و تعقل در حصول اقلام پيشبيني و مصرف ارقام برآوردي با توجه به امكانات موجود و اهدافي كه در پروسه عمل (اجراي بودجه) بايد به آن رسيد.
«برنامه» درازمدت ، برنامهاي است كه ضمن آن توسعه اقتصادي و اجتماعي براي يك دوره به عنوان راهنماي برنامهريزيهاي پنجساله پيشبيني ميشود. (2)
متاسفانه در بودجه ساليانه دولت طي 30 سال گذشته اين دو مفهوم با هم مخلوط و ممزوج شده به گونهاي كه آنجا كه بايد از «بودجه» سخن بگوييم از برنامه گفتيم و آنجا كه بايد از «برنامه» حرف بزنيم از بودجه گفتيم!
تبصرههاي لوايح سنواتي «بودجه» عمدتا ماهيت برنامهاي و جداول «برنامه» نوعا ماهيت بودجهاي دارد! برخي از آنها كه كلا ماهيت بودجهاي ندارد، وظايف ذاتي دستگاهها است كه در قالب احكام تبصرهاي در بودجه تكرار شده است. چرا اين دو مفهوم را با هم مخلوط كردهايم.
عوايد نفت بزرگترين نعمتي است كه خداوند به ما عنايت فرموده است و منبع اصلي تامين اعتبار در بودجههاي ساليانه است.
در «برنامه» سوم و چهارم متاسفانه نگاه بودجهاي به نفت داشتيم نه نگاه برنامهاي، به اين معنا كه با تاسيس صندوق ذخيره ارزي و تعيين تفكيك سهم صندوق و سهم درآمد عمومي اساسا اصل تمركز و تجميع دريافتهاي دولت را در بخش انفال تعطيل كرديم.
از سوي ديگر تكليف پرداختهاي دولت (بخوانيد برآورد هزينه) را هم در همان برنامه روشن كرديم اين قبيل اقدامات نگاهي برنامهاي نيست در اثر وضعي چنين رويكردي همين بس كه اكنون به جايي رسيدهايم كه نميدانيم در صندوق ذخيره چقدر بايد باشد و مانده آن چقدر است؟ و جالب اينجاست هر مسئولي بدون اينكه از تفريغ نفت و تقويم ذخاير ارزي در صندوق مطلع باشد، عددي را ميگويد!
حال آنكه اگر نگاهي برنامهاي داشتيم بايد حداقل در دو برنامه سوم و چهارم در دو سه خط - نه چند صفحه - و در چند سطري فيالمثل مينوشتيم.
«دولت موظف يا مكلف است ظرف مدت 5 سال در حوزه نفت و گاز كل صادرات نفت خام و نفت خام مصرفي داخل را از منابع مشترك با كشورهاي خليجفارس برداشت كند و چاههاي نفت در داخل محدوده جغرافيايي را براي نسلهاي آينده صيانت كند»
تناژ توليد نفت خام در داخل بنا به گزارش تفريغ بودجه سال 85 توسط 4 شركت بزرگ نفتي در داخل به شرح زير است:
1 -شركت نفت مناطق نفتخيز جنوب 1/160/967/026 بشكه
2 -شركت نفت مناطق مركزي 42/969/708 بشكه
3 -شركت نفت فلات قاره 259/174/800 بشكه
4 -شركت بهرهبرداري نفت و گاز اروندان 16/598/984 بشكه
به طوري كه ملاحظه ميشود 80 درصد نفت توليدي كشور براي صادرات و مصرف در داخل توسط شركت نفت مناطق نفتخيز توليد ميشود. تقويم سهم توليد از منابع مشترك نصابش در تفريغ معلوم نشده است. شركت نفت فلات قاره كه در حوزههاي مشترك با قطر، امارات، عربستان سعودي و عمان فعاليت ميكند تنها 259 ميليون بشكه در سال از منابع و مخازن مشترك برداشت دارد.
كدام عقل سليم حكم ميكند كه ما در 30 سال گذشته با يك غفلت برنامهاي اجازه دهيم كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس صادرات خود را از مخازن مشترك تامين كنند و ما از مخازن داخل ؟!
خوب است دولت و مجلس در برنامه پنج ساله پنجم و نيز بودجه سال آينده به اين امر مهم اهتمام ورزند و با تعيين نصاب برداشت از مخازن مشترك به صورت احكام آمره و از يك خسارت عظيم به ثروت نسلهاي آينده جلوگيري كنند. مخازن داخل نزديك به 100 سال است مورد بهرهبرداري قرار گرفته است. بايد به سرعت با سياستهاي صيانتي بويژه تزريق گاز به احياي آن بپردازيم. اين مخازن به سان انبارها و سيلوهايي ميمانند كه ميتوان با تزريق گاز از مخازن مشترك در خليج فارس ضمن غنيسازي آنها و تبديل نفت سنگين به سبك - كه اهل فن بر چگونگي آن واقفند - ذخاير نفت و گاز كشور را تا 300 سال آينده تضمين كرد.
مدير نفتي ما در شركت نفت فلات قاره به لحاظ فني و توانايي مديريتي در حد يك ژنرال نفتي بايد باشد. دولت و مجلس در نگاه برنامهاي و نگاه بودجهاي به اين مديريت بايد با ديد خريدارانه بنگرد.
همين نگاه را ما بايد در احياي منابع و مخازن طبيعي كه خداوند در اختيار ملت به عنوان انفال نهاده داشته باشيم. آبها، درياها ، كوهها، جنگلها ، معادن ( اورانيوم - طلا ، آهن ، مس و ... ) بايد در برنامه اقتصادي پنجم صيانت شوند و اقتصاددانان ما براساس اين داراييهاي نقد، تئوري اقتصادي بدهند. اقتصاددانان ما بايد در حوزه «برنامه» يافتههاي خود را بگويند، در حوزه «بودجه» آنان كه تخصص مالي محاسباتي داشته و در حوزه حساب و كتاب ورود دارند يافتههاي خود را بگويند و اظهارنظر كنند.
پينوشتها :
1 -ماده يك قانون محاسبات عمدي
2 -قانون برنامه و بودجه كشور ماده 2 - مجموعه كامل قوانين و مقررات مالي و محاسباتي - سال 64 - صفحه 140
_____________________
*قدس
روزنامه قدس در يادداشت روز خود با عنوان «عربستان؛ اسب ترواي اسرائيل» به قلمحسن هاني زاده آورده است: سكوت عربستان در برابر جنايات ارتش صهيونيستي در غزه بار ديگر اين پرسش را به ذهن مي آورد كه آيا نقش تخريبي عربستان در بحرانهاي عربي و اسلامي آغاز شده است؟
بي ترديد، رژيم عربستان به دليل نقش تأثيرگذار خود در دو سازمان مهم عربي و اسلامي يعني اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي، مي توانست به يك سلسله تحركات ديپلماتيك در گستره جهان عرب و جهان اسلام دست بزند، اما متأسفانه رياض در يك اقدام سؤال برانگيز، در برابر حوادث دردناك غزه سكوت اختيار كرد.
عربستان پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 به دليل نسبت دادن اين عمليات به «اسامه بن لادن»، رهبر سعودي الاصل القاعده دچار انزوا شد، اما نقش انفعالي اين كشور در همسويي با سياستهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي قابل توجيه نيست.
پس از حادثه 11 سپتامبر، عناصر درون دستگاه حاكميت عربستان با استفاده از نفوذ سياسي خود در كنگره، كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا و از رهگذر پرداخت ده ها ميليارد دلار به عنوان غرامت حادثه 11 سپتامبر به آمريكا، تلاش گسترده اي براي بستن اين پرونده به عمل آوردند.
اما لابي صهيونيستي با استفاده از فضاي ناشي از خشم عمومي آمريكا عليه عربستان براي پيشبرد اهداف رژيم صهيونيستي در منطقه، تلاش كرد تا از عربستان به عنوان «اسب تروا» استفاده كند.
بنابراين، در نخستين گام موضوع طرح صلح «ملك عبدا...»، پادشاه عربستان در سال 2002 در اجلاس سران كشورهاي عرب در بيروت مورد توجه قرار گرفت.
در اين طرح، «ملك عبدا...» بدون توجه به حق بازگشت 5 ميليون آواره فلسطيني و تعريف ساز و كار مربوط به تشكيل دولت مستقل فلسطيني، خواستار برقراري رابطه سياسي ميان اعراب و رژيم صهيونيستي شد.
رسانه هاي غربي و رژيم اسرائيل به طور هماهنگ در آن زمان به جريان سازي خبري به سود اين طرح پرداختند، اما به دليل مخالفت جنبشهاي جهادي فلسطين و مقاومت اسلامي لبنان، طرح «ملك عبدا...» مسكوت ماند.
تشكيل كنفرانسي موسوم به «گفتگوي اديان و صلح» در نيويورك كه در آن برخي سران عرب از جمله پادشاه سعودي در كنار «شيمون پرز»، رئيس جنايتكار رژيم صهيونيستي شركت كردند، تلاشي از سوي آمريكا و عربستان براي شكستن موانع رواني موجود در برقراري رابطه آشكار ميان رژيم صهيونيستي و رژيمهاي عرب بود.
همكاري تنگاتنگ دستگاه هاي امنيتي سعودي، مصر و اردن با موساد در ترور شهيد «عماد مغنيه»، از فرماندهان دلير حزب ا...، در چارچوب طرح مديريت امنيتي مشترك كشورهاي به اصطلاح ميانه رو و رژيم اسرائيل قابل تعريف است.
اكنون كه شرايط بحراني غزه ايجاب مي كند، عربستان در چارچوب نقش اسلامي و عربي خود، نقش فعالي در منع اسرائيل از ادامه حمله به غزه ايفا كند، متأسفانه اين كشور با سكوت خود و كارشكني در برگزاري اجلاس سران عرب در قتل عام مردم غزه با اسرائيل همكاري مي كند.
اين وضعيت نشان مي دهد كه موضوع فلسطين از مدار توجه سران سازشكار عرب از جمله عربستان خارج شده و سران اين نوع كشورها در اجراي سياستهاي آمريكا و اسرائيل در خاورميانه نقش «جاده صاف كن» را ايفا مي كنند.
انتهاي پيام/
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]
-
گوناگون
پربازدیدترینها