تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804802678




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي عوامل اعتلا و انحطاط جوامع از نگاه قرآن كريم


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسي عوامل اعتلا و انحطاط جوامع از نگاه قرآن كريم
گروه خبرنگاران افتخاري / سيد جعفر فاطمي نوش آبادي: در قرآن كريم مجموعا به چهار عامل مؤثر در اعتلا و انحطاط جوامع اشاره شده است: عدالت و بي‌عدالتي؛ اتحاد و افتراق؛ اجرا يا ترك امر به معروف و نهي از منكر و فسق و فجور و فساد اخلاق.
چه آياتي در قرآن مربوط به علم تاريخ هستند؟ براي پاسخ به اين سؤال ابتدا لازم است رشته‌هاي علمي كه مربوط به تاريخ مي‌شود توضيح داده شود و آن‌گاه به پاسخ پرسش پرداخته شود، در واقع سه علم مربوط به تاريخ مي‌شود كه با هم رابطه نزديك و تنگاتنگي دارند.

1. «تاريخ نقلي»، يعني علم به وقايع و حوادث و اوضاع و احوال انسان‌ها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالي كه در زمان حال وجود دارد، علم تاريخ در اين معني، اولا جزئي يعني علم به يك سلسله امور شخصي و فردي است نه علم به كليات و يك سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ‌ثانيا يك علم «نقلي» است نه عقلي ثالثا علم به «بودن» ها است نه علم به «شدن» ها. رابعا به گذشته تعلق دارد و نه به حاضر، اين نوع تاريخ به «تاريخ نقلي» نام‌گذاري شده است.

2. «تاريخ علمي» كه عبارت است از علم به قواعد و سنن حاكم بر زندگي‌هاي گذشته كه از مطالعه و بررسي و تحليل حوادث و وقايع گذشته به دست مي‌آيد، آن چه محتوا و مسايل تاريخ نقلي را تشكيل مي‌دهد، يعني حوادث و وقايع گذشته به منزله «مبادي» و مقدمات اين علم به شمار مي‌روند و در حقيقت آن حوادث و وقايع براي تاريخ به معناي دوم، در حكم موادي است كه دانشمند علوم طبيعي در لابراتوار خود گرد مي‌آورد و آن‌ها را مورد تجزيه و تركيب و بررسي قرار مي‌دهد كه خاصيت و طبيعت آن‌ها را كشف مي‌كند و به روابط علي و معلولي آن‌ها پي ببرد و قوانين كلي استنباط كند.

مورخ به معناي دوم، در پي كشف طبيعت حوادث تاريخي و روابط علي و معلولي آن‌ها است تا به يك سلسله قواعد و ضوابط عمومي و قابل تعميم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست يابد. تاريخ به اين معني را «تاريخ علمي» ناميده مي‌شود. در تاريخ علمي مسائل قواعدي استنباط مي‌شود كه اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعميم به حال و آينده است. اين جهت تاريخ را بسيار سودمند مي‌كند و آن‌را به صورت يكي از منابع «معرفت» (شناخت) انساني در مي‌آورد و او را بر آينده‌اش مسلط مي‌كند.

تاريخ علمي، مانند تاريخ نقلي به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به آن علم به بودن‌ها است نه علم به «شدن‌ها»، اما برخلاف تاريخ نقلي كه كلي است. نه جزئي و عقلي است و نه نقل محض.

3. فلسفه تاريخ، يعني علم به تحولات و تطورات جامعه‌ها از مرحله‌اي به مرحله ديگر و قوانين حاكم بر اين تطورات و تحولات. به عبارت ديگر: علم به «شدن» جامعه‌ها نه «بودن» آن‌ها.[1]

در قرآن كريم هم آياتي كه بيانگر تاريخ نقلي است وجود دارد، مانند نقل جريان آدم و سرگذشت ديگر پيامبران مانند ادريس(ع)، نوح(ع)، ‌هود(ع)، صالح(ع)، ابراهيم(ع)، اسحاق(ع)، اسماعيل(ع)، ‌لوط(ع)، يعقوب(ع)، يوسف(ع)، موسي(ع)، عيسي(ع) و تاريخ اسلام.[2]

همين‌طور، آياتي مربوط به تاريخ علمي نيز وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

الف. تاريخ داراي سنت‌ها و ضوابط است: «لكلّ اُمةٍ فاذا اجلَهُم لا يستأخرون ساعةً و لا يستقَدِمون»؛[3] براي هر امتي مدتي است كه وقتي مدتشان سر رسيد ديگر نه لحظه‌اي عقب و نه لحظه‌اي پيش خواهد رفت.

در آيه‌اي ديگر مي‌خوانيم: و ما اهلكنا من قربة الاولها كتابُ معلوم ‌ما تَسبقُ من امة اجلها و ما يستأخرون،[4] ما اهل هيچ روستا يا سرزميني را هلاك نكرديم مگر آن كه براي آنان مدتي مضبوط معين بود، ‌و هيچ امتي از اجل خود پيش و پس نمي‌افتد. آيات فوق دلالت دارند كه بر تاريخ سنت‌هايي حكومت مي‌كند و اين سنت‌ها غير از ضوابط شخصي در مورد افراد است.

ب. ظلم باعث نابودي امت‌ها مي‌شود: قرآن كريم مي‌فرمايد: پروردگار تو بسيار بخشاينده و مهربان است، اگر بخواهد مردم را به اعمالشان كيفر دهد، بايد در عذاب آن‌ها تسريع كند ولي اين طور نيست، براي آنان سرفصلي است كه از آن گريزي نخواهد بود و ما اهل اين سرزمين‌هاي ستمگر را هلاك كرديم و قانون هلاكت آنان را به وقت معيني موكول كرديم.[5]

در آيه ديگر مي‌خوانيم «و اگر خدا مردم را به ستمگريشان مؤاخذه (سريع) مي‌كرد، هيچ جنبنده‌اي روي زمين نمي‌ماند، ولي كيفر آن‌ها را تا مدتي معين به تأخير مي‌اندازد و چون آن مدت سر آيد، نه يك لحظه پيش و نه يك لحظه پس به حساب آن‌ها خواهد رسيد.[6]

ج. مخالفت با پيامبران پيامد ناگواري دارد: در قرآن كريم مي‌خوانيم و چون بكوشند تا تو را در اين سرزمين (مكه) به زحمت اندازند و از آن بيرونت كنند، در اين صورت در جاي تو جز مدتي كوتاه درنگ نمي‌كنند، اين قانوني است درباره پيامبراني كه قبل از تو فرستاديم و قوانين ما تغيير پذير نيست».[7] اين آيه نيز تأكيد روي سنت‌ها دارد و مي‌گويد: ما در رفتار با پيغمبران پيش از تو چنين رفتار كرديم، اين قانون ادامه دارد و قابل تغيير نيست.

در جاي ديگر مي‌فرمايد: همانا پيامبراني قبل از تو تكذيب كردند و آن‌ها بر تكذيب مردم شكيبايي نشان دادند، آزار و اذيت مردم را تحمل كردند تا ياري ما فرا رسيد و هيچ قدرتي نتوانست نشانه‌هاي وعده ما را كه به پيامبران داده‌ايم، دگرگون سازد و همانا خداوند اخبار پيامبران را بر تو فرود آورد.»[8]

د. سياحت براي درك سنت‌هاي تاريخ: پيش از شما سنت‌هايي وجود داشته شما در روي زمين به سير و سياحت بپردازيد، بنگريد تا بدانيد پايان كار دروغ‌پنداران چگونه بوده است.[9]

در قرآن مجموعا به چهار عامل مؤثر در اعتلا و انحطاط جوامع اشاره شده است:

1. عدالت و بي‌عدالتي؛ در قرآن آياتي داريم كه مي‌رساند مظالم اجتماعي جامعه را از بيخ و بن بر مي‌كند.[10] 2. اتحاد و افتراق: در برخي آيات صريح دستور مي‌دهد كه بر مبناي ايمان و گرايش به ريسمان الهي متحد و متفق باشيد و از تفرق و تشتت بپرهيزيد و همچون گذشتگان با اختلاف زمينه سقوط خود را فراهم نكنيد.[11] و در آية ديگر مي‌فرمايد: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهبَ ريحكم؛ با يكديگر نزاع نكنيد كه نزاع (داخلي) سستي مي‌آورد، و سستي شما را زايل مي‌كند.[12]

3. اجرا يا ترك امر به معروف و نهي از منكر: قرآن درباره ضرورت امر به معروف و نهي از منكر بسيار سخن گفته است، از يكي از آيات صريحا استنباط مي شود كه ترك اين فريضه بزرگ در هلاكت و انهدام يك قوم مؤثر است.[13]

4. فسق و فجور و فساد اخلاق، در اين زمينه نيز آيات بسياري وارد شده است.[14] و همين طور آياتي كه مي‌گويد سنتهاي تاريخ استثناپذير نيست.[15] و بين پيامبران و مترفان ‌و ... رابطه‌اي برقرار بوده است.[16]

همچنين آيه 16 و 17 سوره اسراء، 66 مائده، 96 اعراف، 16 جن و آيه 10 سورة محمد، و آيه 109 سوره يوسف و 120 سوره حج، و آية 36 و 37 سوره ق و ... درباره تاريخ علمي، و سنت‌هاي تاريخ است.

در بين متوني كه براي اثبات تاريخ علمي و سنت‌هاي تاريخي از قرآن آورديم، مي‌توان در مقايسه اين متون سه مطلب اساسي پيدا كرد كه قرآن بر آن‌ها تأكيد دارد:

1. اولين حقيقت در سنن تاريخ، عموميت داشتن آن است، يعني سنت‌هاي تاريخ روابط اتفاقي و كوركورانه نيست و وضعي ثابت و غير تخلفي دارد و تا وقتي جهان در وضع عادي بر منوال طبيعي و كيهاني‌اش سير مي‌كند و تغييري در آن مشاهده نمي‌شود، عموميت و كليت اين قوانين، سنن تاريخ را جنبه علمي مي‌بخشد، زيرا قوانين علمي مهم‌ترين امتيازش اين است كه كليت دارد و فراگير و عمومي است. اين مطلب از آيات عديده‌اي از قرآن استفاده مي‌شود.[17] از جمله مي‌فرمايد: «و لن تجد لِسُنةِ الله تبديلا».[18]

2. دومين حقيقتي كه قرآن روي آن تكيه دارد، خدايي بودن اين سنت است، سنن تاريخي رباني است، يعني مربوط به خدا است، سنة‌الله است[19] و به تعبير ديگر، «كلمات‌الله»[20] است. يعني هر قانوني از قوانين تاريخ، «كلمة‌الله» است، يك قاعده الهي است. پافشاري قرآن روي الهي بودن سنت‌هاي تاريخ «سنة‌الله» بودن و خصوصيت غيبي داشتن آن‌ها براي ايجاد انديشه وابستگي انسان به خدا است، يعني حتي وقتي انسان مي‌خواهد از طبيعت برخوردار شود، به «الله» وابسته است تا انسان بتواند خدا را دريابد و احساس كند.

موقعي مي‌تواند از نظم كامل جهان در ميدان‌هاي مختلف قوانين و سنت‌هاي حاكم بر طبيعت برخوردار باشد كه از خدا فاصله نگيرد، زيرا خداوند قدرتش را از خلال همين سنت‌ها اعمال، اين سنت‌ها و قوانين، «ارادة‌الله» اند و حكمت و تدبير او را در عالم تجسم مي‌بخشند.

3. حقيقت سومي كه قرآن روي آن زياد تكيه دارد مسأله آزادي و اختيار انسان، پافشاري روي آزادي در انتخاب مخصوصا در مسأله سنت‌هاي تاريخ حائز اهميت بسياري است، زيرا شبهه تعارض بين آزادي انسان و سنت‌هاي تاريخي رفع مي‌شود و روشن مي‌شود كه قرآن سنت‌هاي تاريخ را بي‌اراده انسان جمع كرده و اعلام مي‌دارد كه مركز حوادث و قضايايي كه يكي بعد از ديگري بر اين جهان مي‌گذرد و اراده انسان است[21]، ‌چنان كه مي‌خوانيم: «انّ الله لايغير ما بقوم حتي يغير ما بانفسهم»؛[22] خداوند تا قومي خود را دگرگون نسازند، وضع آن‌ها را دگرگون نمي‌سازد و فرمود: «هر گاه آنان در راه راست پايداري نشان دهند، ما از آب گواراي روزي فراوان آن‌ها را سيرابشان مي‌كنيم».[23]

و در آيه ديگر فرمود: «و ما اهل اين روستاها را به علت ستمگريشان هلاك ساختيم و براي هلاكت آن‌ها زماني قرار داديم.»[24] آيات فوق به خوبي نشان مي‌دهد كه سنت‌هاي تاريخي فراتر از دست انسان نيست بلكه، ‌همه از زير دست انسان مي‌گذرد، زيرا خداوند هرگونه تغيير مطلوبي را در زندگي انسان به دست خود او سپرده است.*

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. سنت‌هاي تاريخ در قرآن، سيد‌محمد‌باقر صدر، ترجمه سيد‌جمال موسوي.

2. جامعه و تاريخ، مرتضي مطهري.

3. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج 15، ص 95 و 344 و ج 13، ص 415 و ج 24، ص 254.

4. فهرست موضوعي تفسير نمونه، احمد علي بابايي، ص 537 ـ 549.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مطهري، مرتضي، جامعه و تاريخ، قم، انتشارات صدرا، بي‌تا، ص 58 ـ 61، با تلخيص و تغيير.

[2] . ر.ك: بابائي، احمد‌علي، رضا‌محمدي، فهرست موضوعي تفسير نمونه، قم، مدرسه الامام امير المؤمنين، چاپ دوم، 1368، ص 456 ـ 540 .

[3] . اعراف/ 34؛ و يونس/ 49.

[4] . حجر/ 4 ـ 5.

[5] . كهف/ 58 و 59.

[6] . فاطر/ 45.

[7] . اسراء/ 76 و 77.

[8] . انعام/ 34.

[9] . آل عمران/ 127.

[10] . قصص/ 2.

[11] . آل عمران/ 103 و 104 و انعام/ 53 و 65.

[12] . انفال/ 46.

[13] . مائده/ 79، ر.ك: مطهري، مرتضي، همان، ص 207 ـ 208.

[14] . هود/ 116؛ انبياء/ 13؛ مؤمنون/ 33 و 64.

[15] . فاطر/ 43؛ بقره/ 214.

[16] . سبأ/ 35.

[17] . احزاب/ 62؛ اسراء/ 77.

[18] . انعام/ 34.

[19] . احزاب/ 62.

[20] . انعام/ 34.

[21] . صدر، سيد محمدباقر، همان، ص 53 ـ 59، با تلخيص و تغيير.

[22] . رعد/ 11.

[23] . جن/ 16.

[24] . كهف/ 59.

*منبع: پايگاه اطلاع‌رساني راسخون
 شنبه 14 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1566]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن