واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آشنايي با جريانهاي سياسي تاريخ معاصر ايران(3)
خبرگزاري فارس: در ادبيات سياسي ايران قبل از انقلاب و اندكي پس از آن جريان «چپ» به طرفداران بلوك شرق و الگوهاي فكري و حكومتي ماركسيستي اطلاق مي شد و حاميان ليبراليسم و الگوي دنياي سرمايه داري به عنوان جريان راست نامگذاري مي شدند.
هيچ يك از جناح هاي سياسي درون نظام در دهه 60 حاضر به پذيرش عناويني مثل چپ و راست براي خود نبودند و نسبت دادن آنها به خود را توهين و اتهام ناروا تلقي مي كردند. اين عناوين در واقع ميراثي از صف بندي هاي دهه هاي قبل بود. اين كه طرفداران تفكر حضرت امام چگونه اين برچسب هاي سياسي را دريافت كردند چيزي است كه در شماره آينده به آن خواهيم پرداخت. اما اجمالا بايد يادآور شد كه در ادبيات سياسي ايران قبل از انقلاب و اندكي پس از آن جريان «چپ» به طرفداران بلوك شرق و الگوهاي فكري و حكومتي ماركسيستي اطلاق مي شد و حاميان ليبراليسم و الگوي دنياي سرمايه داري به عنوان جريان راست نامگذاري مي شدند. بحث اين شماره ما به معرفي ريشه هاي جريان چپ در ايران اختصاص دارد.
باز شدن باب ارتباط با دنياي غرب در كنار به وجود آمدن كانون هاي داخلي وا بستگي به كشورهاي استعمارگر اروپا، باعث انتقال برخي از انديشه هاي سياسي اجتماعي مغرب زمين ولو به صورتي قشري و عاميانه به داخل كشور مي شد.
مثلا همان گونه كه در شماره هاي قبلي يادآور شديم ناسيوناليسم در ايران يك تفكر وارداتي و در بسياري اوقات تعقيب كننده اهداف استعماري بود. الگوهاي فكري سوسياليستي و ماركسيستي نيز سوغات ديگري از قشر منورالفكر ايراني مفتون غرب بود.
عدالت خواهي محور انقلاب مشروطه بود. قشر باسواد جامعه در تكاپوي الگويي براي عدالت سياسي به سمت عدالت طلبي اقتصادي نيز تمايل يافت و در شرايطي كه ماركسيسم با همين ادعا در دنياي غرب خودنمايي مي كرد، بخش بزرگي از مشروطه خواهان به جنبه هاي ظاهري اين انديشه تمايل يافتند.
ماركسيسم و انقلاب مشروطه
اولين تشكيلات ماركسيستي در ايران «انجمن هاي غيبي سوسيال دموكرات» در سه شهر تهران، تبريز و رشت بودند. افرادي مثل صوراسرافيل، ملك المتكلمين، سيد جمال واعظ، حيدرخان عمو اوغلي، سليمان اسكندري و... از جمله اعضاي اين تشكيلات نيمه مخفي بودند. اما به عقيده احسان طبري (انديشه پرداز برجسته و نادم ماركسيسم در ايران) سوسيال دموكرات ها (اجتماعيون-عاميون) ماركسيست به معناي واقعي كلمه نبودند و در بينش خود تصور احساساتي و رمانتيك درباره دموكراسي، مردم و انقلاب زحمتكشان داشتند و شيوه هاي پارلماني، وعظ روحاني و ترور افراد ارتجاعي را دنبال مي كردند.(1)
با اين كه حزب دموكرات (عاميون) ايران يعني قوي ترين حزب دوران مشروطيت، در عملكرد سياسي، تبعيت خود را از انگليس به اثبات رسانيد، اما گرايش به ماركسيسم در مرامنامه و نشريه هاي اين حزب به وضوح به چشم مي خورد. در اين تبليغات داعيه استثمار ستيزي ماركسيسم به عنوان عامل انگيزه ساز در مردم ستم كشيده و خان گزيده براي همراهي با الگوهاي مدرن غربي مورد استفاده قرار گرفت.
اين حزب بود كه براي اولين بار در تحليل هاي خود از كشمكش طبقاتي و لزوم انتقال از فئوداليسم به سرمايه داري طرفداري كرد.
«محمد امين رسول زاده» نويسنده دائمي نشريه «ايران نو» (ارگان حزب دموكرات) در رساله اي كه سال 1328 قمري در تهران منتشر كرد به صراحت كارل ماركس را «معلم كبير» و كاشف قانون تحول اجتماعي خواند.(2)
نكته جالب اين كه همين منادي مدرنيسم عدالت شعار سال ها پيش از سلطنت رضاخان خواستار «بيرون آوردن نسوان از زير پرده چادرشب» شده بود. اين طلايه دار انديشه چپ در ايران، به دنبال تبعيد از ايران در سال 1290 شمسي ابتدا در وطن خود باكو و سپس استانبول اقامت گزيد و از مروجان ناسيوناليسم افراطي آتاتورك شد. آتاتورك همان كسي است كه نقش حلقه اي از سلسله برنامه هاي واگرايي جهان اسلام به نفع اهداف استعمارگر بزرگ يعني انگليس را ايفا كرد.
بدين سان آنچه از اولين انگيزه هاي ورود انديشه چپ در ايران مشهود است نيات غرب براي انتقال جامعه سنتي و خودبسنده ايران به جزئي از مجموعه هاي سيطره اقتصادي كشورهاي اروپايي و خصوصا انگلستان بر منطقه خاورميانه و شبه قاره هند است. اين چيزي بود كه در جريان تلاش هاي قبلي بريتانيا در قالب كسب امتيازات و انحصارات اقتصادي در ايران دنبال شده بود ولي با مانع پر صلابت مقاومت روحانيت شيعه (ميرزاي شيرازي، حاج ملا علي كني و...) برخورد كرد.
در واقع انديشه چپ كه حاوي پيام انتقال جبري همه جوامع از نظام فئودالي به سرمايه داري بود، به رغم ادعاهاي عدالت خواهانه، وابستگي به استعمار گران را انتخاب كرد.
پيدايش ماركسيسم روسي در ايران
اين وابستگي پس از آنكه كمونيست ها، دولت اتحاد جماهير شوروي را تشكيل دادند، شكل ديگري پيدا كرد. جنبش چپ در ايران، بتدريج به صورت عامل همسايه قدرتمند شمالي درآمد. حزب كمونيست ايران در سال 1917 ابتدا با نام حزب عدالت در شهر باكو تاسيس شد. برخي از اعضاي تبعيدي حزب دموكرات دوران مشروطه مثل حيدرعمواوغلي از جمله موسسان اين حزب بودند. كامران آقازاده كه بعدها تبعيت شوروي را پذيرفت، سلطان زاده (آوانس ميكائيليان) كه از نزديكان بوخارين عضو هيئت سياسي حزب كمونيست شوروي بود و در جريان تصفيه دروني اين حزب توسط استالين كشته شد و نيز جعفر پيشه وري رهبر تجزيه طلبان آذربايجان در سال هاي بعد، سخنگويان اين حزب بودند.
حيدرعمو اوغلي در گيلان تلاش زيادي كرد تا ميرزا كوچك خان را به تبعيت از سياست هاي شوروي وادارد. او در اين راه توفيقي به دست نياورد جز آن كه به تشتت در صفوف مبارزان جنگل دامن زد و بالاخره دولت شوروي با توصيه عقب نشيني به ميرزا كوچك خان و دادن تضمين دروغين به او درباره حل مشكل با دولت مركزي، راه را براي سركوب اين جنبش هموار ساخت.
اعضاي اين حزب مثل سليمان اسكندري به دنبال موافقت شوروي با انقراض حكومت قاجار و به قدرت رسيدن رضاخان، همواره در جهت تاييد او (در ماجراي جمهوري خواهي و سپس پادشاهي رضاخان) قدم بر داشتند.
تا آخرين سال هاي حكومت رضاخان فعاليت قابل توجهي از كمونيست ها در ايران ديده نمي شد. تا اين كه در سال 1316 سازمان مخفي حزب كمونيست لو رفت و افرادي مثل كامبخش، بهرامي و تقي اراني به زندان افتادند. اراني همان كسي است كه كتاب هاي او زماني منبع اصلي آشنايي جوانان ايراني با مكتب دين ستيز ماركسيسم بود. شهيد مطهري در مقدمه كتاب علل گرايش به ماديگري مي نويسد:
«دقيقا يادم نيست شايد در سال 25 بود كه با برخي كتب ماديين كه از طرف حزب توده ايران به زبان فارسي منتشر مي شد و يا به زبان عربي در مصر مثلا منتشر شده بود آشنا شدم. كتاب هاي دكتر تقي اراني را هرچه مي يافتم به دقت مي خواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفي جديد فهم مطالب آنها بر من دشوار بود مكرر ميخواندم و يادداشت برمي داشتم و به كتب مختلف مراجعه مي كردم. بعضي از كتاب هاي اراني را آن قدر مكرر خوانده بودم كه جمله ها در ذهنم نقش بسته بود.(3) بدين ترتيب در دوران رضاخان در كنار سركوب كامل روحانيت و اعتقادات ديني مردم، كمونيست هاي ايراني در جايگاه مخالف حكومت او، به صورتي ديگر خود را براي يك تلاش دين ستيزانه در سال هاي بعد و در قالب حزب توده آماده مي كردند.
پاورقي ها:
1-كژراهه، احسان طبري، تهران: اميركبير، 1366، ص 15
2-فكر دموكراسي اجتماعي در نهضت مشروطيت ايران، فريدون آدميت، تهران، انتشارات پيام، 1355، ص95
3-علل گرايش به ماديگري، استاد شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، ص 11
............................................................................
ادامه دارد...
پنجشنبه 12 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]