تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819979042
وقتی همه غلاف کردند
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتی همه غلاف کردند
این گزارشی است از عملیات پلیس استان تهران، برای دستگیری اراذل و اوباش شهرستان كرج. لحظه به لحظه همراه با پلیس، در عملیات دستگیری اراذل و اوباش. اگر هیجان خونتان پایین آمده یا كنجكاویتان گل كرده كه بدانید پلیس چه جوری میرود سر وقت این آدمها، گزارش را بخوانید. شاید اینجوری دستتان بیاید كه شنیدههای شما درباره عملكرد پلیس در این جور عملیاتها چقدر واقعی است و چقدر خیالی. امروز دوشنبه، هفتم خردادماه 85، زمان صفر... شروع میكنیم!اینجا ستاد فرماندهی نیروی انتظامی كرج است؛ جایی كه قرار است عملیات دستگیری اراذل و اوباش از آنجا شروع و فرماندهی شود. هوا هنوز روشن نشده. داخل محوطه ستاد شلوغ است. ماشینها میروند و میآیند و مدام از آنها آدم پیاده میشود. از سرباز و كادر بگیر تا فرماندهها. به همه اینها خبرنگاران و عكاسان دوربین به دست را هم اضافه كنید. درجهدارها، لباسشخصیها و سربازها، گروه گروه وارد حیاط میشوند. سربازها یكراست میروند سمت اسلحهخانه تا سلاح تحویل بگیرند. بعضیهایشان جلیقه ضدگلوله هم پوشیدهاند. كمكم معلوم میشود كه درجهدارها اكثرا رؤسای كلانتریهای مناطق مختلف كرج هستند و لباسشخصیها از گروه پلیس امنیت؛ كسانی كه در طول ماه گذشته، مشغول شناسایی محل اختفای اراذل بودهاند. موتورسواران یكدست مشكیپوش، وارد ستاد میشوند و پشت سرشان سر و كله بنزهای مشكی با آرم «یگان ویژه» هم پیدا میشود. چند دقیقهای همین طور بنز و موتور است كه وارد میشود. ماشینهای یگان ویژه چرخی داخل حیاط میزنند و با نظم خاصی پشت سر هم میایستند. نیروها پیاده میشوند؛ از هر ماشین 4 نیروی شق و رق و یكدست مشكیپوش پایین میآید. همه بهخط شدهاند. فرمانده انتظامی كرج بالای پلهها ایستاده و برایشان در مورد مراحل عملیات توضیح میدهد: «دستورات قضائی لازم اخذ شده و حالا نوبت شماست كه با یك اقدام عملیاتی مناسب، اراذل را دستگیر و در اختیار مراجع قضائی قرار دهید تا درنهایت، منجر به ایجاد امنیت روانی بین مردم شود». جناب سرهنگ چند نكته را هم یادآوری میكند: «اولین نكته، رعایت نظم در عملیات است. در طول این عملیات، شما اول وظیفه دارید شخص مورد نظر را دستگیر كنید. در طول این مرحله، باید از انجام اعمال خشونتآمیز جدا خودداری كنید. ضمن اینكه نباید از ایجاد رعب و وحشت در بین خانواده فرد مظنون خبری باشد. همچنین تا زمانی كه مقاومتی در كار نیست، احتیاجی به مقابله با فرد هم نیست». البته نیروها بعد از دستگیری اراذل، وظایف دیگری هم دارند: «بعد از دستگیری، باید محل سكونت اراذل بازرسی و آلات و ادوات ارتكاب جرم جمعآوری شود. در این مرحله، هم از ایجاد خسارت به وسایل منزل خودداری كنید». جناب سرهنگ در آخر اضافه میكند در داخل پوشههایی كه در اختیار ماموران قرار داده شده، كپی حكم قضائی و فرم صورتجلسه وجود دارد. عملیات با صلواتی كه همه میفرستند، شروع میشود. اعضای یگان ویژه كه تقریبا همهشان جوان هستند، سوار بنزها میشوند. آنها یك دستگاه ون مشكی هم دارند كه قرار است اراذل را بریزند داخلش. در كنار یگان ویژه، بقیه ماموران نیروی انتظامی هم به سمت محلهای تعیینشده حركت میكنند. نیروها در طول مسیر به چند گروه تقسیم میشوند و هر گروه به یك سمت حركت میكند. محلها از قبل شناسایی شده، به همین خاطر، جلوی هر گروه یك خودروی پژو حركت میكند تا راه را نشان بدهد.
مردم از دیدن این همه ماشین پلیس آن هم آن موقع صبح، متعجب شدهاند. همه یكجوری به ماشینها نگاه میكنند. ماشینها در كوچه پس كوچههای محله حصارك كرج حركت میكنند. كوچهها خلوت است؛ خیلیها هنوز بیدار نشدهاند. ماشین راهنما وارد یك كوچه میشود. دو تا بنز نیروی انتظامی ابتدا و انتهای كوچه را میبندند. همه جلوی یك در جمع میشوند. رئیس كلانتری محل به همراه چند تا مأمور جلوی در میایستند. نیروهای یگان ویژه هم در كنار آنها. دو مأمور مشكیپوش از دیوار بالا میروند و وارد ساختمان میشوند تا در را برای بقیه باز كنند. ناگهان همه میریزند توی ساختمان. صدای جیغ و داد و فریاد بلند میشود. در همین حین، یكی از مأمورها بیسیم به دست میدود بیرون و به پشت بام اشاره میكند. متهم از طریق پشت بام فرار كرده. بلافاصله چند نفر راست دیوار را میگیرند و میروند بالا تا به پشت بام برسند. بدی محله این است كه خانهها به هم راه دارند و طرف میتواند برای خودش راه دررو پیدا كند. آقای اوباش را میشود آن بالا دید كه بدون لباس و با یك دست باندپیچیشده این طرف و آن طرف میپرد. در این گیرودار چند تا پلیس با موتور بهسمت ته كوچه میروند تا بقیه راهها را ببندند. ظاهرا طرف یكی از شرورهای محل است كه چندین بار سابقه دستگیری دارد. حالا دیگر همه همسایهها هم ریختهاند بیرون. جلوی خانه همچنان شلوغ است. افسرها میخواهند وارد خانه شوند ولی زنی كه پشت در ایستاده، با جیغ و داد مانع میشود. یكی از ماموران میگوید:«میخواهد شلوغش كند تا مردم جمع شوند». پلیس در حال بازرسی خانه است و كمی این طرفتر یك گروه دیگر مشغول پر كردن فرم صورتجلسه هستند. در همین گیر و دار 2 نفر از موتورسوارها سر میرسند، آنها دست پر برگشتهاند، یك نفر در حال فرار در كوچه پشتی دستگیر شده. اسمش عظیم است و با صدای آرامی مدام میگوید:« خدا شاهد است نامزد دارم. آبرویم میرود». موقع بازرسی یك بسته درست و درمان شیشه از داخل جیبش بیرون میكشند. او از ساقیهای معروف محل است. صورتش خیس خیس است و پاهایش برهنه. مدام از چشمهایش اشك میآید. توی صورتش اسپری زدهاند.
عظیم را نشاندهاند كف ون – بوی گاز فلفل تمام فضا را پر كرده. عكاسها مدام سرفه میكنند ولی انگار بوی گاز اصلا لباسمشكیهای یگان ویژه را اذیت نمیكند چون آنها با خیال راحت نشستهاند. ماشین به وسطهای كوچه كه میرسد عظیم سرش را خم میكند تا كسی از بیرون متوجهش نشود:« مادرم اینها اینجا هستند نمیخواهم من را ببینند». راننده با ستاد هماهنگی میكند. سر كوچه ماشین برای كامل كردن پرونده میایستد. عظیم را پیاده میكنند. به محض اینكه عكاسها میروند سراغش، دستش را میآورد بالا كه « آقا نگیر» بدجوری خودش را به موشمردگی زده. كسی كه پرونده را مینویسد، میگوید:« همین كیسه كوچك شیشه حداقل 50 هزارتومان میارزد. با همین میشود 150نفر را از پا درآورد». آقا ظاهرا از اراذل معروف محل هم هست!همه برمیگردند ستاد. هر گروه چند نفری شكار كردهاند. همه را پشت در بازداشتگاه به خط كردهاند و یك نفر دارد وسایلشان را تحویل میگیرد. داخل خانههایشان هرچیزی كه بگویی پیدا كردهاند؛ از قمه و شمشیر و چوب بیسبال بگیر تا داس و دوا و آلات قمار. هر نفر بعد از تكمیل پرونده، تحویل یك سرباز میشود تا بفرستدش داخل بازداشتگاه.بیرون در بازداشتگاه روی زمین همین جوری كمربند و زنجیر ریخته. همه را از لباس متهمان باز كردهاند. لابهلای كمربندها هم چند بسته قرص موجود است. سرباز جلوی در میگوید:« مال بدنسازها است. میخورند كه باد كنند».كمی آن طرفتر 4 نفر را به هم بستهاند. یكیشان شناسنامهاش را به همه نشان میدهد و قسم و قرآن میآورد كه من را اشتباه گرفتهاند. كمی اگر صبر كنی معلوم میشود اینها با هم برادر هستند:« ما 6 تا برادریم. یكیمان سرباز است. آن یكی هم زندان. ما همه به خاطر او گرفتار شدهایم». آهان! پس شناسنامه برای این است كه نشان بدهند با آن برادر زندانی فرق دارند. همهشان را از توی رختخواب كشیدهاند بیرون. برادرها با زیرپوش و پیژامه و دمپایی پشت در بازداشتگاه نشستهاند.
اراذل را میآورند در محوطه ستاد. همه را با دستبند به هم بستهاند. آنها را در گروههای 25-20 نفره مینشانند وسط حیاط. ماشینهای نیروی انتظامی یكی یكی میرسند. جالب است! همه آقایان اراذل اصرار دارند كه كاری نكردهاند. یكی از افسرها قیافه حق به جانبشان را كه میبیند با عصبانیت میگوید:« یعنی این همه خط و خال روی تنت به خاطر حجامت است دیگر؟ آره، تو هیچ كاری نكردی! آن یك ماه تحقیق ما هم كشك. همینجوری الكی گرفتنت!» دستبندهای پلاستیكی اذیتشان میكند. بعضیهایشان داد و فریاد راه انداختهاند. وقتی مال یكی را باز میكنند، بقیه هم دستهایشان را میآورند بالا كه یعنی ما هم میخواهیم! بعضیهایشان اینقدر معروفند كه حتی سربازهای ستاد هم آمارشان را دارند:« اینها برادران «الف» هستند. اصلا به خیابان بستن و زورگیری معروفند. فقط دوبار توی زمستان آوردنش اینجا!»برادران «الف» اما هنوز جیغ و داد میكنند كه سابقه ندارند. توی این شلوغ پلوغی یكهو سر و كله یك جوان 25-24 ساله پیدا میشود. سر استاد باندپیچیشده- او دو تا عكس توی دستش دارد كه كله تكه پاره شدهاش را نشان میدهد. ظاهرا یكی از همین هایی كه گرفتهاند با دو تا از برادرهایش با قمه ترتیب سر و گردنش را داده.آن هم سر یك دعوای ساده بر سر مسافر توی خط جاده چالوس. تازه شانس آورده آنها ضربه آخر را به قصد گرفتن جانش زدهاند ولی قمه بین راه به صندوق صدقات كنار جدول خورده و شكسته!فرمانده گزارش میدهد:« در طی عملیات امروز 56 نفر دستگیر شدند. كه از آنها مجموعا 1170 بطری مشروبات الكلی، 25قبضه قمه و چاقو و سایر ادوات ، 9دستگاه رسیور ماهواره، 2قبضه سلاح شكاری، 1قبضه كلت و 500 گرم انواع مواد مخدر كشف و ضبط شد». فرمانده نیروی انتظامی استان تهران میگوید كه در طی مرحله اول طرح ، 1300 نفر از اراذل استان دستگیر شدهاند.
اراذل را دوباره به هم میبندند- یك مینیبوس داخل محوطه منتظر آنهاست. نیروهای یگان ویژه هم بعد از خوردن صبحانه، سوار ماشین میشوند و برمیگردند به مقرشان. سربازها « آزادباش» میشوند تا داخل آسایشگاه استراحت كنند.فرمانده از همه تشكر میكند و ستاد را ترك میگوید. خبرنگارها هم تقریبا رفتهاند. جلوی در ستاد اما شلوغ شده؛ فك و فامیل اراذل- از كوچك تا بزرگ- آمدهاند تا از سرنوشت شاخ شمشادشان باخبر شوند. راستی سرنوشتشان قرار است چه جوری باشد؟ما را الکی گرفته اندحالا كه آوردنشان اینجا موش شدهاند و دم از حقوق شهروندی میزنند! انگار نه انگار كه تا دیروز اهل محل از دستشان خواب راحت نداشتند. بیشترشان یا سابقه دارند یا موقع دستگیری یك چیزی ازشان گرفتهاند ولی با كمال اعتماد به نفس میگویند هیچ كاری نكردهاند.بعضیهایشان اینقدر معروف هستند كه همه پلیسها به اسم و نشانی میشناسندشان. از قیافههایشان پیداست كه غافلگیر شدهاند. شاید دیشب كه خوابیدهاند فكرش را هم نمیكردند كه صبح كله سحر یقهشان را بگیرند. روی بازویش خالكوبی كرده و هیكلش هم كه ردیف است. توی پروندهاش سابقه دستگیری دارد، به خاطر پخش مواد مخدر. میگویند از ساقیهای معروف كرج است. اكبر و برادرش را با هم گرفتهاند. صبح رفتهاند بالای سرش و از خواب بیدارش كردهاند. حالا هم كه اینجاست.
ایمان جلیلی- همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 253]
صفحات پیشنهادی
وقتی همه غلاف کردند
وقتی همه غلاف کردند-وقتی همه غلاف کردند این گزارشی است از عملیات پلیس استان تهران، برای دستگیری اراذل و اوباش شهرستان كرج. لحظه به لحظه همراه با پلیس، در ...
وقتی همه غلاف کردند-وقتی همه غلاف کردند این گزارشی است از عملیات پلیس استان تهران، برای دستگیری اراذل و اوباش شهرستان كرج. لحظه به لحظه همراه با پلیس، در ...
تخريب ساختمان ها به وسيله ي انفجار
وقتي همه اطلاعات خام مورد نظرشان را پيدا کردند.برنامه ي .... اين انفجار جهت ايمني بيشتر در يک غلاف انجام مي شود. ... وقتي همه چيز تنظيم شد، زمان اجراي نمايش فرا مي رسد.
وقتي همه اطلاعات خام مورد نظرشان را پيدا کردند.برنامه ي .... اين انفجار جهت ايمني بيشتر در يک غلاف انجام مي شود. ... وقتي همه چيز تنظيم شد، زمان اجراي نمايش فرا مي رسد.
او يك نفر نبود همه عالم بود
او يك نفر نبود همه عالم بود-او يك نفر نبود همه عالم بود ابعاد و جلوه هاي مختلف ... اين آدم كه وضعش اين طور بود وقتي در مقابل دشمن مي ايستاد فرياد مي كرد دلها را چه مي ... از آن وقتي كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است .
او يك نفر نبود همه عالم بود-او يك نفر نبود همه عالم بود ابعاد و جلوه هاي مختلف ... اين آدم كه وضعش اين طور بود وقتي در مقابل دشمن مي ايستاد فرياد مي كرد دلها را چه مي ... از آن وقتي كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است .
وقتی که فلزات قیمتی headset بلوتوث apple را به یک جواهر ...
وقتی که فلزات قیمتی headset بلوتوث apple را به یک جواهر گرانبها تبدیل می ... کیفیت بالای محصولات، ارائه وسایلی است که به نوعی این شرکت را متفاوت از همه نشان دهد. ... تغییر دوباره عرضه گردیده است. headset وی دارای یک غلاف کشابی فلزی است. ... داده شده تا از آن به عنوان جاکلیدی، دست بند و یا گردنبند هم بتوان استفاده کرد.
وقتی که فلزات قیمتی headset بلوتوث apple را به یک جواهر گرانبها تبدیل می ... کیفیت بالای محصولات، ارائه وسایلی است که به نوعی این شرکت را متفاوت از همه نشان دهد. ... تغییر دوباره عرضه گردیده است. headset وی دارای یک غلاف کشابی فلزی است. ... داده شده تا از آن به عنوان جاکلیدی، دست بند و یا گردنبند هم بتوان استفاده کرد.
نبرد آلواتان (2)
وقتي به اين مسئله فکر کرد لبخندي زد و اتاقش را به ياد آورد که همه چيز را براي ... را روشن کرد و آن را بر روي نقشه به حرکت در آورد ، خنجرش را از غلاف بيرون کشيد و ...
وقتي به اين مسئله فکر کرد لبخندي زد و اتاقش را به ياد آورد که همه چيز را براي ... را روشن کرد و آن را بر روي نقشه به حرکت در آورد ، خنجرش را از غلاف بيرون کشيد و ...
تمام آنچه میخواهید درباره كوبریكها بدانید!
استنلی كوبریك به كریستیان نقشی داد، آنها ازدواج كردند و برای 24 سال بعد به ... تمام مشكلات مالی بر عهده او بود، همه چیز و آنها به راحتی در چایلدویكبری زندگی میكردند، بدون نگرانی. .... وقتی 24 ساله شد، موسیقی متن فیلم «غلاف تمام فلزی» را ساخت.
استنلی كوبریك به كریستیان نقشی داد، آنها ازدواج كردند و برای 24 سال بعد به ... تمام مشكلات مالی بر عهده او بود، همه چیز و آنها به راحتی در چایلدویكبری زندگی میكردند، بدون نگرانی. .... وقتی 24 ساله شد، موسیقی متن فیلم «غلاف تمام فلزی» را ساخت.
خشمت را غلاف کن!
خشمت را غلاف کن! ... اما همه اين حال گيري ها را مي توان در دو دسته اصلي جا داد. ... 2-کنترل کننده ها کساني که مي خواهند درهمه حال و همه جا ديگران را کنترل کنند ... 2-از دست دادن وقت واقعاً تا به حال فکر کرده ايد وقتي که به خاطر از کوره در رفتن تلف کرده ايد ...
خشمت را غلاف کن! ... اما همه اين حال گيري ها را مي توان در دو دسته اصلي جا داد. ... 2-کنترل کننده ها کساني که مي خواهند درهمه حال و همه جا ديگران را کنترل کنند ... 2-از دست دادن وقت واقعاً تا به حال فکر کرده ايد وقتي که به خاطر از کوره در رفتن تلف کرده ايد ...
برو ماستت رو کیسه کن!!
اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه میشود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا ... کردند " کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا ... نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که ...
اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه میشود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا ... کردند " کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا ... نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که ...
خـــالی بنـــدی مطلقا ممنــــوع !!
دزدها و شبگردها وقتی متوجه این قضیه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم میگفتند که طرف "خالی بسته" و منظورشون این بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی ... این کلمه به تعبير فعلي نبوده چون هیچوقت جامعه ما این همه خالی بند نداشته است!
دزدها و شبگردها وقتی متوجه این قضیه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم میگفتند که طرف "خالی بسته" و منظورشون این بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی ... این کلمه به تعبير فعلي نبوده چون هیچوقت جامعه ما این همه خالی بند نداشته است!
مجید مظفری
از دهه 70 به بعد شروع به ساختن فیلم های یک بار مصرف کرد ، فیلمهای تاریخ مصرف دار ، که ... مجید مظفری :بنده کارهای اسکورسیسی را خیلی دوست دارم که وقتی در فیلم هایش با رابرت ... فکر می کنید دلیل این همه بی مهری به سینمای جنگ چیست ؟ ... ساخته شده مانند((نجات سرباز راین)) اسپیلبرگ ،((غلاف تمام فلزی )) استنلی کوبریک و .
از دهه 70 به بعد شروع به ساختن فیلم های یک بار مصرف کرد ، فیلمهای تاریخ مصرف دار ، که ... مجید مظفری :بنده کارهای اسکورسیسی را خیلی دوست دارم که وقتی در فیلم هایش با رابرت ... فکر می کنید دلیل این همه بی مهری به سینمای جنگ چیست ؟ ... ساخته شده مانند((نجات سرباز راین)) اسپیلبرگ ،((غلاف تمام فلزی )) استنلی کوبریک و .
-
گوناگون
پربازدیدترینها