تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815547143




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توصيه‌ راهبردي 15 كارشناس آمريكايي به اوباما (3) اوباما درك كند قدرت حماس ناشي از حمايت مردم فلسطين است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: توصيه‌ راهبردي 15 كارشناس آمريكايي به اوباما (3) اوباما درك كند قدرت حماس ناشي از حمايت مردم فلسطين است
خبرگزاري فارس: كارشناسان امور خاورميانه‌اي در دو موسسه برجسته مطالعاتي آمريكا به رئيس جمهوري آتي اين كشور درباره برنامه‌هاي خاورميانه‌اي توصيه كردند اين امر را درك كند كه قدرت حماس ناشي از حمايت گسترده مردم فلسطين است و از اين رو نبايد حماس را در روند صلح خاورميانه ناديده گرفت.


به گزارش فارس، اين توصيه‌هاي كه در مجموعه‌اي با عنوان "احياي توازن: راهبرد خاورميانه‌اي براي رئيس جمهور بعدي آمريكا" ارايه شده توسط 15 نفر از كارشناسان مركز مطالعاتي "شوراي روابط خارجي" و مركز "سابان" در موسسه "بروكينز" توصيه شده و به صورت خلاصه گزارش در پايگاه اينترنتي موسسه مطالعاتي شوراي روابط خارجي آمريكا منتشر شده است.
خبرگزاري فارس نظر به اهميت اين گزارش كه منعكس كننده نظر برخي افراد بانفوذ در دستگاه سياست خارجي آمريكا است اقدام به ترجمه خلاصه مطالب ارايه شده توسط مولفان آن كرده و انتشار آن به معني تاييد مطالب نيست.
در اين شماره خلاصه مطالب به پايان رسيده و به زودي مشروح فصل‌هاي اين توصيه‌ها ارائه خواهد شد.

***
فصل پنجم
پرداختن به مناقشه اعراب-اسرائيل
نويسندگان: "استيون كوك" و "شيبلي تلهامي"

خلاصه مطلب:
پس از هفت سال تاخير در سياست خارجي آمريكا، ايجاد صلح عربي-اسرائيلي بايد به اولويت رئيس‌جمهوري جديد تبديل شود. تحولات اخير در اسرائيل و سرزمين‌هاي فلسطين وضعيتي را ايجاد كرده كه گزينه راه‌‌حل تشكيل دو كشور مستقل به اين زودي ممكن نيست. ناكامي در دستيابي به يك توافق باعث پيچيدگي‌هاي جدي براي ديگر سياست‌هاي آمريكا در خاورميانه خواهد شد زيرا مناقشه عربي-اسرائيلي نه تنها براي اسرائيل و همسايگان آن مورد توجه باقي خواهد ماند بلكه براي نحوه نگرش بيشتر اعراب به آمريكا نيز حياتي است. ناكامي همچنين به طور اجتناب‌ناپذيري چالش‌‌هاي راهبردي و اخلاقي جديد براي سياست خارجي آمريكا به وجود خواهد آورد. از اين رو لزوم ديپلماسي صلح آمريكايي فعال و پايدار ضروري است.
دستور كار دولت اوباما در خاورميانه پركار خواهد بود كه عبارتند از: جنگ عراق، برنامه هسته‌اي ايران، جنگ عليه القاعده و تامين و هزينه انرژي. اين موضوعات فوري تاكيد بر ايجاد صلح عربي-اسرائيلي را دشوارتر مي‌كند زيرا بسياري از هزينه‌هاي ناديده‌ گرفتن آن به طور مستقيم قابل مشاهده نيست (مانند تاثير بر ديدگاه عمومي اعراب) يا هزينه‌هاي طولاني مدت هستند مانند پيامدهاي فروپاشي راهكار تشكيل دو كشور مستقل در خاورميانه. در حالي كه ديپلماسي عربي-اسرائيلي بايد هدف مهمي براي دولت جديد آمريكا باشد، ولي اين ديپلماسي مي‌تواند فقط به عنوان بخشي از يك ابتكار منطقه‌اي موفق باشد كه در چارچوب موضوع عربي-اسرائيلي در قالب اولويت‌هاي ديگر آمريكا مطرح شود.
به دليل اين كه روشي كه يك دولت اهداف سياست خارجي آن را مشخص مي‌كند به شكل زيادي براي مسير و كارايي تمام ابتكارهاي خاص داراي اهميت است، رئيس‌جمهور بايد در بسيار زود يك چارچوب چند مسيره براي امنيت و صلح در خاورميانه اعلام كند كه مناقشه عربي-اسرائيلي را به دستور كار منطقه‌اي و جهاني مرتبط كند. حل اين مناقشه يك سود با اهميت براي آمريكاست. اين به اين معنا نيست كه بگوييم آرام كردن مناقشه عربي-اسرائيلي مي‌تواند تمام چالش‌هاي ديگري كه واشنگتن در منطقه با آن روبروست را حل كند. با اين همه اين اشتباه است كه اهميت اين مناقشه را دست كم بگيريم حتي وراي نقش رواني آن در هويت سياسي بيشتر اعراب: اين امر قطعا براي اسرائيل، فلسطينيان، سوريه و لبنان حياتي است. اين مسئله همچنين براي اردن و مصر كه دو كشور عربي مصالحه كننده با اسرائيل هستند نيز اهميت دارد.در صورتي كه راه‌حل دو كشور از بين برود، پاي اين دو كشور نيز به مناقشه كشيده خواهد شد.
اين مناقشه منشوري خواهد بود كه بسياري از كشورهاي عربي از درون آن به آمريكا مي‌نگرند و منبع بيشتر انزجار عمومي اعراب نسبت به سياست خارجي آمريكا خواهد شد. اين مناقشه منشا اوليه جنگ‌طلبي است و سرچشمه نفوذ ايران در جهان عرب است. دولت‌هاي طرفدار آمريكا در منطقه هرگاه كه اين مناقشه اوج مي‌گيرد با فشارهاي عمومي داخلي مواجه مي‌شوند. در حاليكه ديكتاتوري‌هاي عربي در برابر اين فشار از طريق سركوبي و اجيركردن مقاومت مي‌كنند، شكاف بين عموم مردم و دولت‌هاي منطقه گسترده مي‌شود. اين امر منبع پيوسته‌اي از قدرت گرفتن گروه‌هاي شبه نظامي بوده كه تهديدهايي براي نظم منطقه‌اي و منافع آمريكا ايجاد مي‌كنند. تعهد آمريكا به اسرائيل و منافع آمريكا در جهان عرب تضمين مي‌كند كه هر گاه مناقشه اوج بگيرد، آمريكا از اين مناقشه تاثير مي‌پذيرد يا درگير آن خواهد شد. همانطور كه آمريكا بدنبال پايان دادن به جنگ عراق است در حالي كه پيامدهاي زيان‌آور آن را به حداقل مي‌رساند، همكاري منطقه‌اي در اين قالب هنگامي محتمل‌تر مي‌شود كه مناقشه عربي-اسرائيلي كاهش يابد. صلح عربي-اسرائيلي مي‌تواند شرايط منطقه‌اي را براي سياست خارجي آمريكا تغيير دهد، گزينه‌هاي هم‌پيماني جديد را بگشايد و ديدگاه عمومي را عليه القاعده تغيير دهد، كه به نظر مي‌رسد بيشتر حمايت آنها [مردم] براساس منطق "دشمن، دشمن من" است به جاي اين كه بر اساس پذيرفتن دستور كار آن باشد.
دولت جديد آمريكا در طراحي يك چارچوب براي امنيت و صلح در منطقه بايد از ناكامي‌ها و موفقيت‌هاي اقدامات ديپلماتيك گذشته آمريكا درس بگيرد. از نكات ويژه درس‌هايي هستند كه در گزارش اخير گروه مطالعاتي "موسسه صلح ايالات متحده " (كه يكي از ما اعضاي آن است) آمده‌اند. دولت اوباما بايد به طور ويژه اقداماتي در جبهه عربي-اسرائيلي به شرح زير در پيش گيرد.

- آغاز كار با درك اين امر كه يك ابتكار ديپلماتيك موثر كه در جهت صلحي پايدار ارايه مي‌شود، نمي‌تواند تا زماني كه فلسطينيان به طور سازمان‌يافته متفرق هستند و بدون اجراي يك آتش‌بس اجباري با اسرائيل به دست آيد. اين تفرقه‌ها مي‌تواند حتي زماني گسترده‌تر شود كه انتخابات رياست فلسطين تا ژانويه 2009 برگزار نشود و حماس (جنبش مقاومت اسلامي) ديگر مشروعيت رياست جمهوري فلسطين را به رسميت نشناسد. بنابراين، ديپلماسي آمريكايي بايد با اهداف دوگانه ترغيب آتش‌بس موثر و حمايت از دولت وحدت فلسطين آغاز شود. مذاكره دولت وحدت با اسرائيل تا زماني كه حماس حملات عليه رقباي فلسطيني و اسرائيل را انجام مي‌دهد، پايدار نيست. تاكيد اصلي ديپلماسي آمريكا بايد بر همكاري با هم‌پيمانان منطقه‌اي براي تحميل يك آتش‌بس موثر به همراه تلاش‌هاي منطقه‌اي پايدار براي محدود كردن جريان تسليحات به قلمروهاي فلسطين باشد.
- درك اين امر كه قدرت حماس از حمايت واقعي بخش قابل‌ملاحظه‌اي از مردم فلسطين سرچشمه مي‌گيرد و تا زماني كه حماس خارج از سازمان‌هاي دولتي فلسطين قرار داشته باشد به تخريب [روند صلح] ادامه مي‌دهد، هرچند هيچ تضميني وجود ندارد اين سازمان نقش سازنده‌تري در يك دولت وحدت ملي بازي كند، واشنگتن بايد از آشتي بين فتح و حماس به عنوان راهي براي كاهش انگيزه اسلامگرايان به منظور تضعيف مذاكرات حمايت كند و حماس را به قبول توافق صلحي كه به حقوق فلسطين بپردازد مجبور كرده يا حمايت مردم فلسطين را از دست بدهد. هدف كار بيش از اين كه در جهت "اصلاح" حماس باشد، بايد قرار دادن ترتيبات سياسي باشد كه براي موفقت مذاكرات موثر بوده و محدود كردن انگيزه حماس براي ايفاي نقش مخرب باشد.
- ترغيب مصر، عربستان سعودي و ديگر بازيگران عرب براي اعمال فشار بر حماس تا بر توافق آتش‌بس با اسرائيل نظارت كرده و سران حماس را به پذيرش ابتكار صلح عربي آوريل 2002 متقاعد كنند به ويژه به مانند رهبران اسرائيل خواستار تجديد منفعت خود در آن مطرح هستند. در اين قالب آمريكا بايد خواستار كاهش پافشاري خود شود كه حماس معيارهاي گروه چهارجانبه را بپذيرد كه همان به رسميت شناختن اسرائيل، ترك درگيري مسلحانه و پيوستن به توافقنامه‌هاي قبلي حكومت خودگردان اسرائيل-فلسطين است.
- به رسميت شناختن اين امر كه هيچ كس نمي‌تواند نتايج انتخابات در فلسطين را پيش‌بيني كند به مانند آنچه دولت بوش به آن پي برد كه بعيد است اين انتخابات تقسيمات كنوني فلسطين را منحل كرده و اين كه آنها نمي‌توانند جايگزيني براي تلاش‌هاي آشتي سياسي باشند با اين كه چنين انتخاباتي مي‌بايست مورد حمايت قرار بگيرد.
- وادار كردن اسرائيل به تعهد خود براي توقف ساخت شهرك‌هاي يهودي‌نشين در كرانه باختري و منطقه اطراف بيت‌المقدس. به طور جدي بايد گفت اين توقف بايد ساخت انجمن‌ها، پاسگاه مرزي جديد و افزايش شهرك‌هاي موجود را كه اغلب شامل سلب مالكيت سرزمين‌هاي فلسطيني اضافي است، متوقف كند.
به علاوه واشنگتن بايد از اسرائيل بخواهد تا اجازه دهد فلسطينيان آزادي رفت و آمد بيشتري در سراسر كرانه باختري داشته باشند. به شرطي كه در غزه آتش‌بس بين اسرائيل و حماس برقرار شود، مقامات اسرائيل بايد اجازه ورود و خروج كالاهاي بيشتري را به اين منطقه بدهند.
- منصوب كردن يك نماينده ويژه صلح براي پيشبرد فعالانه توافق نهايي بين اسرائيل و فلسطينيان ضمن هماهنگي ديگر روندهاي مذاكره‌اي. با اين حال، نماينده ويژه نمي‌تواند جايگزيني براي مشاركت مستقيم رئيس جمهوري يا وزير امور خارجه [آمريكا] باشد كه مي‌بايست براي تداوم يك تلاش ديپلماتيك موثر وارد عمل شوند.
- مطرح كردن نظر آمريكايي درباره مسير تحولات فلسطيني و اسرائيلي در زماني مناسب. براي زنده نگه داشتن اميد راهكار دو كشور، اين امر بايد به زودي انجام شود.
- تلاش براي تقويت و آموزش نيروهاي فلسطيني به منظور كنترل موثر كرانه باختري و آماده كردن زمينه براي تشكيل نيروهاي امنيتي فلسطيني متحد پس از حصول توافقات.
- حمايت از ميانجيگري تركيه در مذاكرات سوريه-اسرائيل و مشاركت فعالانه‌تر در اين مذاكرات با توجه به اين كه دو طرف ابراز علاقه شديدي براي نقش آمريكا از خود نشان داده‌اند، فعالانه‌تر در اين مذاكرات مشاركت داشته باشد. آمريكا همچنين بايد سفير خود در سوريه را به دمشق بازگرداند.
- ترغيب تدوام دولت وحدت ملي لبنان و مشاركت آن در مذاكرات با اسرائيل.
- فعال كردن دو مسير چند جانبه جديد. يكي كه به همكاري اقتصادي منطقه‌اي به ويژه در شرايط پس از صلح مي‌پردازد و ديگري كه به همكاري امنيتي مي‌پردازد.
- توسعه طرح استقرار نيروهاي بين‌المللي در كرانه باختري و نوار غزه را هنگامي كه توافق صلح حاصل گردد؛ اين نيروها در اجراي مرحله ايجاد يك نيروي پليس فلسطيني منسجم و آغاز جداسازي موثر اسرائيلي‌ها و فلسطينيان ضروري خواهند بود. استقرار آنها بايد بي درنگ پس از توافق براي كمك به هماهنگي خروج صلح آميز نيروهاي اسرائيلي آغاز شود.

"استيون كوك" عضو ارشد مطالعات خاورميانه‌اي در شوراي روابط خارجي است. پيش از پيوستن به شوراي روابط خارجي وي عضو تحقيقاتي موسسه بروكينگز و عضو تحقيقات سورف در موسسه مطالعاتي واشنگتن براي سياست خاورميانه بود.

"شيبلي تلهامي" عضو ارشد غيردائم مركز سابان براي سياست خاورميانه در موسسه بروكينگز است. وي استاد دانشگاه مريلند است. تلهامي در شماري از كميسيون‌هاي دولتي و به عنوان مشاور هيئت آمريكا در سازمان ملل خدمت كرده است.

***
فصل ششم:
تحولات اقتصادي و سياسي در خاورميانه: مديريت تغييرات، ايجاد نوع جديدي از مشاركت
نويسندگان: "ايزابل كولمان"، "تامارا كوفمان ويتز"

خلاصه مطلب:
همكاري راهبردي آمريكا- اعراب در سال‌هاي‌ آتي براي مقابله با چالش‌هاي منطقه‌اي حياتي خواهد بود اما براي اين كه اين همكاري كارآمد باشد نياز است كه بر تنش‌هايي هشت سال گذشته غلبه شود. اين تنش‌ها تنها بخاطر اختلافات ميان آمريكا و شركاي عمده عربي آن بر سر جنگ عراق، سياست‌هاي ضدتروريستي آمريكا، ناديده گرفتن مناقشه اعراب واسرائيل از سوي آمريكا و رويكرد آن به ايران نبوده بلكه همچنين بخاطر تلاش‌هاي گاه و بيگاه دولت بوش براي ترغيب دموكراسي بوده است. برنامه آزادي بوش دستاوردهاي اندكي داشته است ضمن اين كه باعث رد فلسفه متعارف درباره تمايل آمريكا به اجراي دموكراسي در ميان فعالان منطقه بعلاوه تنش‌ها با سران عربي شده است. همكاري راهبردي اعراب و آمريكا با توجه به افزايش انزجار عمومي از آمريكا در منطقه، اكنون بيشتر مورد دقت قرار مي‌گيرد و منطق آن براي افكار عمومي منطقه و آمريكا و همچنين براي برخي سياستگذاران به نسبت گذشته، كمتر روشن است. روابط آمريكا با مصر كه ريشه در همكاري درباره سياستگذاري اعراب و اسرائيل در سه دهه گذشته دارد،‌ اكنون با نقص بوجود آمده در در روند صلح خاورميانه و اداره داخلي و مسئله حقوق بشر در مصر كه مايه نفاق گشته، دچار آسيب شده است. روابط آمريكا و عربستان در سال‌هاي اخير پس از محدوديت‌هاي عميق اعمال شد ناشي از حملات 11 سپتامبر و اختلافات بر سر اولويت‌هايي كه به مسئله فلسطيني داده مي‌شد، بهبود يافته اما از نظر بسياري از افراد كفه مسايلي كه باعث اختلاف مي‌شوند سنگين‌تر از مسايلي است كه باعث نزديكي مي‌گردند.
اوباما به آن راحتي كه به نظر مي‌رسد نمي‌تواند به سادگي نگراني‌ها درباره دموكراسي و توسعه در راستاي تامين امنيت ديگران را كنار بگذارد. چالش‌هاي اصلاحات داخلي بطور فزايندهاي تمركز اصلي بسياري از عوامل منطقه است. اين‌ها از جمله عناوين اصلي در مباحثات عمومي و خصوصي در هر دو كشوري محسوب مي‌شود كه به سوي مدرنيزه و شكوفايي مي‌شود همچنين در كشورهايي كه اينگونه نيستند. تقاضاها براي عملكرد بهتر دولت و اقتصاد از سوي سرمايه‌گذاران و حاميان مالي بين‌المللي بعلاوه نخبگان داخلي و افكار عمومي خشمگين و تشنه، مطرح مي‌شود. آنها تاكيد بر اين امر دارند كه درخواست‌ها براي اصلاحات در داخل آمريكا بايد نهادينه شده و بايد براي تامين منافع آن در خاورميانه در سال‌هاي آتي باشد.
آمريكا ديگر با گزينه حمايت از دموكراتيزه شدن و آزادسازي اقتصادي يا حمايت از يك وضعيت اسطوره‌اي مواجه نيست. منطقه بطور مرتب با دوران گذار در گير است. آمريكا در بسياري از جهات در كمك به شركاي مهم عربي خود بخصوص عربستان و مصر براي دستيابي به دوران گذار آرام به موارد زير با قمار روشني مواجه است.
- گذر از اقتصادهاي به شدت كنترل شده به اقتصادهايي كه باب آنها به روي رقابت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي باز است.
- گذار از يك نظام سياسي كه شهروندان خود را مجبور مي‌سازد كه ميان حمايت از نظام‌هاي استبدادي و پيوستن به جنبش‌هاي اسلامي غيرآزاديخواه و اغلب استبدادي و يك نظام سياسي باز يكي را برگزينند.
- گذار از رهبري قديمي به نسل تازه‌اي كه ممكن است روشنفكرتر باشند و يا ممكن است اينگونه نباشد.

رها شدن از مشكلات داخلي جهان عرب يك گزينه فريبنده براي رئيس جمهور جديد آمريكا است. به هر حال، با سرمايه‌گذاري سنگين و منافع موجود در منطقه، آمريكا نمي‌تواند از نقشي كه در شكل‌دهي آينده منطقه دارد، پا پس بگذارد.
منافع بلندمدت آمريكا هنوز با ترغيب متحدان مستبد خود براي همسويي با راه آزادي سياسي و اصلاحات اقتصادي است. آمريكا بايد از اهرم‌هاي اقتصادي و سياسي خود براي كمك در جهت ايجاد خاورميانه‌اي باثبات‌تر و شكوفاتر استفاده كند. خاورميانه‌اي كه به نسل جوان خود اميد به آينده و دليل كافي براي مقاومت در برابر راديكال‌هاي منطقه مي‌دهد. منطقه تنها از طريق نظام‌هاي بازتر و شفاف‌تر سياسي و اقتصادي منطقه خواهد بود كه به تقاضاهاي جوانان خود پاسخگو باشد. تنها از طريق توسعه مشاركت در سياست سران عربي قادر خواهند بو كه مشروعيت سياسي خود را با نسل جديد توسعه داده و حمايت عمومي براي سياست‌هاي مهم از جمله اصلاحات دردناك اقتصادي و همكاري راهبردي با آمريكا كسب كنند.
ايجاد سياستي پايدار و موثر براي ترغيب تحولات سياسي و اقتصادي نيازمند توازن مناسب‌تر ميان اولويت‌هاي راهبردي آمريكا است. اين عدم تطابق ميان آزادي بلندپروازانه مورد نظر دولت بوش و لفاظي‌هاي مربوط به دموكراسي و ناسازگاري پيچيده ميان اقدامات آنها اعتبار آمريكا را از بين برده است. بخصوص، تلفيق دموكراسي از سوي دولت بوش با انتخابات، نتايج ليبرالي به همراه داشته و حمايت‌ها از تغييرات عميق‌تر اجتماعي و فرهنگي و ايجاد نهادهاي لازم كه پيشرفت‌هاي واقعي دموكراتيك را ميسر مي‌سازد،‌ تحليل برده است.
براي دولت اوباما مهم خواهد بود كه بر مواضع ارزشي آمريكا در ترغيب فعالانه و فراهم كردن شرايط لازم براي اصلاحات دموكراتيكي كه نيازها و تمايلات شهروندان عرب را بازگو مي‌سازد، تاكيد كند. اما وي همچنين بايد اعتراف كند كه تحولات سياسي زمان‌بر هستند و آمريكا ضمن حفظ نفود خود بر بسياري از حاكمان مستبد منطقه، نمي‌تواند مواردي را بر آنها تحميل كند. گذشته از اين، نقش آمريكا در ترغيب تغييرات ليبرال در خاورميانه بايد تاييد تنش‌هايي باشد كه حتما هنگام پيشبرد اصلاحات و تامين ديگر اهداف راهبردي پيش مي‌آيد. نقش آمريكا ارايه چارچوبي است كه اصلاحات را براي سران منطقه‌اي ترغيب كرده و از تلاش‌هاي اصلاح‌طلبان محلي حمايت كرده ضمن اين كه دموكراسي و توسعه را در قالب همكاري گسترده‌تر اعراب و آمريكا بگنجاند.
همچنين زمان بازبيني عميق روابط آمريكا و مصر به منظور اجراي سياست آمريكايي بر اصلاحات اقتصادي و سياسي به صورتي هماهنگ كه بتواهند توازن لازم ميان اصلاحات و اهداف راهبردي ايجاد كند، فرا رسيده است. اين روند‌ها بايد قبل از دوران گذار رهبري اتفاق بيفتد كه انتظار مي‌رود در عربستان و مصر ايجاد خواهد شد.

"ايزابل كولمان": يكي از اعضاي ارشد سياست خارجي شوراي روابط خارجي و مدير برنامه زنان و سياست خارجي اين مركز مطالعاتي است.

"تامارا كوفمان ويتز": يكي از اعضاي ارشد در مركز مطالعات خاورميانه‌اي "سابان" در موسسه بروكينز است و مديريت پروژه توسعه و دموكراسي خاوميانه‌اي اين مركز را برعهده دارد. وي پيش از اين به عنوان كارشناس موسسه صلح آمريكا و مدير برنامه‌هاي موسسه خاورميانه كار مي‌كرده است.

***
فصل هفتم:
مقابله با تروريسم و سياست آمريكا به سوي خاورميانه
نويسندگان: "دانيل بايمن" و "استيون سيمون"

اوباما، رئيس جمهور آتي آمريكا بايد مقابله با تروريسم را به عنوان بخش يكپارچه با رويكرد خاورميانه‌اي خود قرار دهد نه اين كه به آن نقش هدايتي سياست منطقه خود را بدهد. حملات تروريستي مي‌تواند بارها اهداف منطقه‌اي دولت آمريكا را از مسير خارج كند و حتي در مواقع سخت‌تر مي‌تواند به مرگ عده زيادي از جان‌هاي بي‌گناه منجر شده و اعتماد افكار عمومي به حكومت را سلب سازد. افراط‌گرايي كه از تروريسم حمايت مي‌كند و ريشه در خاورميانه دارد و كار پيگيري اصلاحات سياسي در منطقه و همراه كردن حكومت‌هاي منطقه‌اي به برعهده گرفتن همكاري‌ها را براي دولت آمريكا دشوار مي‌سازد. علاوه بر اين تهديدات براي منافع منطقه‌اي آمريكا، حمله‌اي موفقيت آميز به خاك آمريكا يا عليه شهروندان آمريكايي در خارج از كشور ممكن است به مرگ شمار قابل توجهي از مردم منجر شده و ممكن است فشارهاي سياسي داخلي براي اقداماتي ايجاد كند كه مقاومت در برابر اين فشارها حتي با اثبات كردن مضر بودن آنها دشوار است. مقابله با تروريسم، از اين رو بايد به عنوان يكي از نگراني‌هاي مهم سياستگذاري تلقي شود كه با ديگر منافع مورد ارزيابي قرار گيرد. گذشته از اين، مقابله با تروريسم در خلاء ممكن نيست: براي اين كه اين مبارزه موفقيت‌آميز باشد، ديگر منافع آمريكا بايد در پيش گرفته شود. دولت اوباما مي‌تواند از خطراتي بكاهد كه از سوي تروريسم مطرح مي‌شود و اين كار را مي‌توان با اجراي سياست‌هاي زير دنبال كرد:
تقويت ظرفيت‌ها منطقه‌اي براي مقابل با افراط‌گرايي خشونت‌آميز. بهترين راه مبارزه با تروريسم، دولت‌هاي منطقه هستند اما آمريكا مي‌تواند نقش مهمي در تقويت اطلاعاتي، پليسي، مالي و ديگر توانمندي‌ها ايفا كند.
كمك به كشورهاي منطقه در به كار گيري بهترين راهكارها براي غيرافراطي كردن. كشورهاي منطقه بخصوص عربستان سعودي تلاش كرده‌اند كه ابزارهاي كارآمد لازم براي مبارزه با افراط‌گرايي و توقف افزايش نظامي‌گري را توسعه دهد. به هرحال، برنامه‌هاي منطقه اغلب نامتوازن بوده يا در مراحل اوليه خود به سر مي‌برند.
خودداري در حد ممكن از تقويت اين ديدگاه كه امريكا در جنگ با اسلام وارد شده است. اگرچه براي آمريكا دشوار است كه پيام‌هاي مداومي ارسال كند، اما اولويت رئيس جمهور بايد تصريح بر ا ين امر باشد كه تلاش‌هاي آمريكا عليه گروه‌هاي بسيار اندكي است كه افراط‌گرايي خشوت‌بار را دنبال كرده و از جريان اصلي مذهبي خود دور هستند.
كمك به تضمين اين كه اردوگاه‌هاي عراقي در اردين و سوريه به مركزي براي اقدامات نظامي بردل نشوند و برنامه‌هايكمك به پناهندگان و ظرفيت بيشتر دولتي براي كاهش خطر اين كه 2 ميليون آواره عراقي به مروز زمان از خشونت در عراق يا در كشورهاي ميزبان خود حمايت كنند، مي‌كاهد.
اگر تصميمي براي خارج كردن نيروها از عراق گرفته شود، حفظ توان اطلاعاتي و نظامي در كشور براي برهم زدن فعاليت‌هاي القاعده كافي است. القاعده عراق تضعيف شده اما از دور خارج نشده است و اگر كاهش سطح نيروها ايجاد شود، رئيس جمهور بايد تضمين كند كه ظرفيت‌ها براي كارايي مناسب عليه القاعده باقي بماند.
ادامه تامين مالي شوراهاي بيداري در عراق و فشار بر دولت عراق براي جذب هر چه تمام‌تر داوطلبان در نيروهاي امنيتي به گونه‌اي كه اعضاي آن نتوانند به القاعده پيوند بخورند.
مقابله با حماس و حزب‌‌الله از طريق همكاري با متحدان منطقه‌اي براي تقويت نهادهاي امنيتي به عوض به چالش كشيدن اين جنيش‌هايي كه ريشه عميق دارند.
به رسميت شناختن خطر ناشي از شكست حكومت‌هاي منطقه كه مي‌تواند تروريست‌ها را به سوي خود جذب كند. برنامه‌هاي آمريكا كه براي تقويت قوانين انتظامي ، قضايي، پليسي و نيروهاي امنيتي و ديگر نهادهاي اداره چنين كشورهايي ارايه شده بايد كامل شود.

"دانيل بايمن" عضو ارشد مركز سابان براي مطالعات خاورميانه در موسسه بروكينز بوده و مدير مركز مطالعات صلح و امنيت و يكي از اساتيد دانشكده امور خارجي دانشگاه جرج تاون آمريكا است.

"استيون سيمون" يكي اعضاي ارشد مطالعات خاورميانه‌اي در شوراي روابط خارجي است. وي پيش از پيوستن به اين مركز، تحليل‌گر ارشد در موسسه "رند" بوده و مدير دستيار در مركز بين‌المللي مطالعات راهبردي به شمار مي‌رود.
انتهاي پيام/.
 دوشنبه 18 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن