واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: عرفان در عرفات
خدايا مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست يا به بيگانه اي كه بر من تعرض كند؟ يا به كساني كه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟در صورتي كه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟تو پناهگاه مني، هنگامي كه كوه ها با همه وسعت بر من صعب و دشوار شوند و فضاي زمين بر من تنگ شود اگر رحمت تو نبود اكنون من جزو هلاك شدگان بودم، تو مرا از خطاهايم باز مي داري، اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم.اين نجواي امام حسين(ع) است در صحراي عرفات كه با كلمات روحبخشش رويداد عاشقانه بازگشت به وجود را با تمناي اجابت رقم مي زند.امام حسين (ع) بعدازظهر روز نهم ذي الحجه همراه فرزندان و ياران خود از خيمه ها بيرون آمده و رو به دامن كوه رحمت در صحراي معروف عرفات نهادند. سمت چپ كوه رو به كعبه همايش برپا شدو همايش كه تنها جنبه علم و معرفت نداشت شناختي توام با عمل و سازندگي، تزكيه و خودسازي در آن موج مي زد.در معرفت جهان، آخرت، پيامبران، خدا، صفاي الهي، توبه و بازگشت، دور كردن صفات نكوهيده، تبديل خودپرستي نفس به خداپرستي و... در تار و پود زمزمه هايش مي درخشيد.عرفات مگر كجاست؟يك روز قبل از قربان، قبل از به مسلخ كشيدن ناز و نياز، باران اشك دل را در زلال توبه مي شويد.سر تراشيده و فرود آورده به رضاي او، هفت سنگ پرتاب شده به شيطان، در آخرين گام و آخرين روزها، آخرين تلاش است براي ورود به آسمان و گذر از آبي خاك، در عرفات.سرزمين اشك و دعا، زميني كه خدا به خاطر اشك ها و دعاهاي زائرانش در آن به فرشتگان مباهات مي كند، سرزميني كه در آن گناهان بخشيده مي شود عمري مي گذرد در انتظار روزي و زميني در عرفات!عرفه و عرفات روزي و جايي كه بايد در آن به خاطر سپرد و در خاطر داشت كه تنها يك نفر لايق خواستن است. يك نفر لياقت التماس دارد و از او بايد خواست آن چه را بايد داشت.عرفات آن جاست كه حاجيان روز نهم دي الحجه در آن توقف كرده و بعد از دعا و نيايش و نماز ظهر و عصر، به مكه باز مي گردند.جبرئيل آن گاه مناسك حج را به ابراهيم (ع) آموخت چون به عرفه رسيد به او گفت: عرفت؟ شناختي؟ و ابراهيم پاسخ داد آري. لذا به اين نام خوانده شد.گفته اند مردم در اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي كنند. چرا كه عرف به صبر و شكيبايي نيز معنا شده است.در روايتي از امام صادق (ع) آمده كه حضرت آدم بعد از خروج از جوار خداوند و فرود به دنيا چهل بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود.جبرئيل، هشتم ذي الحجه آدم را به منا برد شب آن جا ماندند و صبح به صحراي عرفات رفتند. هنگام خروج از مكه به او احرام بستن و لبيك گفتن آموخت.بعد ازظهر روز عرفه لبيك گفتن را قطع كرد. بعد از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلمات پروردگار را به او آموخت كه خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم. جز تو خدايي نيست، كار بدي كردم و به خود ظلم كردم به گناه خود اعتراف مي كنم مرا ببخش تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهرباني.تا غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بود با تضرع اشك مي ريخت صبح گاهان در مشعر به پاخاست و با كلماتي دعا و توبه را پيش گرفت.عرفات در صدر اسلام، كلاس صحرايي پيامبر اكرم (ص) و به گفته مفسران، محل نزول آخرين سوره قرآن بود.پيامبر به قول مشهور، در چنين روزي حديث ثقلين را در اجتماع عظيم حجاج بيان كرد.»ميان شما دو چيز را به يادگار مي گذارم: قرآن و عترتم اگر به اين دو چنگ بزنيد گمراه نمي شويد«زمزمه لبيك لبيك پايان يافت. عرفه به آخر رسيد و فرصتي ديگر شايد...خوشا به حال آنان كه در عرفات بودند و احساس بازگشت را لمس كردند. بار الها! در اين روز كه يقين به بخشش تو بايد، ما را بي نصيب مگذار.
دوشنبه 18 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]