واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مجيد صفدري
مفهوم اخلاص
«اخلاص» به معناي خالص كردن، پاك گردانيدن و سالم گشتن از آميختگي است (1) و در اصطلاح و فرهنگ اسلامي به دو معنا آمده است؛ يكي به مفهوم پاك كردن نيت از غير خدا و انجام عمل براي خدا،(2) يعني غير خدا را هنگام عمل درنظر نداشتن و خالص ساختن خويشتن از بندگي غير خدا، اخلاص به اين معنا ضد رياست است. دوم، مراد از آن امر اعتقادي است، يعني اينكه بنده، خداي خويش را از صفاتي كه شايسته مقام خداوندي نيست، خالص و منزه بداند.(3) هرچند واژه اخلاص در قرآن به كار نرفته، ولي مشتقات آن 31بار در قرآن آمده است كه با صراحت موضوع اخلاص را مطرح مي كند. از اين موارد برخي واژگان مانند: مخلصين به فتح و كسر لازم آمده است، و گاهي اين دو واژه را به يك معني گرفته اند و تفاوتي ميان آن قائل نشده اند، و گاهي قائل به تفاوت شده اند و گفته شده مخلصين به كسر لام به كساني مي گويند كه درحال خودسازي و خالص نمودن دين از ناخالصي هستند، ولي مخلصين به فتح لام در عرف قرآن به كساني مي گويند كه از ابتداي آفرينش به دليل صفاي باطن، ادراكات درست، سلامت روان و قلب هاي سليم داراي ويژگي اخلاصند و آنچه ديگران با جهاد و مبارزه با نفس به دست مي آورند آنان همان را بلكه بالاتر از آن را از ابتدا با عنايت حق تعالي دارا بوده اند.(4) و برخي آيات به صورت ضمني به بحث اخلاص پرداخته اند. در اين نوع آيات با تأكيد بر انحصار عبادت در خداوند، روي نهادن به سوي حق و دل بريدن از غير او و انجام اعمال براي طلب رضايت الهي، منتهي به اخلاص مي گردد. و در برخي از آيات با نفي شرك و ريا به موضوع اخلاص اشاره شده است. از آنجايي كه شرك و ريا، انجام عمل براي غير خداست و اخلاص انجام عمل فقط براي خداست، اين دو با يكديگر جمع نمي شوند. رابطه اخلاص با ريا ريا ضد اخلاص است و از هر دري كه ريا و شرك وارد شود، اخلاص از در ديگر خارج مي شود. از آنجا كه منشأ اخلاص و ريا، نيت است، در مقايسه با عمل از اهميت خاصي برخوردار است؛ چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد: «نيت افضل از عمل است، اصلاً نيت همان عمل است.»(5)
نيت انسان از اعتقادات او برمي خيزد و به عمل او شكل مي دهد. در فرهنگ اسلامي، نيت يك نوع شاكله، يعني مقيدكننده و شكل دهنده است گاهي به خود عمل و گاهي برتر از عمل شناخته مي شود. (6) از اين رو گرچه عمل صالح به ظاهر عبادت تلقي مي شود، اما چون نيت آن غيرالهي و ناخالص است، هيچ گونه پاداشي بر آن مترتب نمي گردد. اينكه ريا در انفاق و در هركار ديگري مقابل اخلاص قرار مي گيرد، از آن روست كه انجام آن به معناي شرك به خدا است؛ به بيان ديگر رياكاري نشانه اين است كه رياكار ايمان واقعي به خداوند ندارد و به توجه مردم و خوشايند آنان نظر دارد و به رضاي خدا و پاداش اخروي نمي انديشد؛ بلكه نتايج دنيوي عمل يا انفاق خويش را مي خواهد. خداوند در توصيف شخص رياكار مي فرمايد: «رياكار، قرين شيطان است و چه همراه و قرين بدي است شيطان.»(7) «والذين ينفقون امو لهم رئاء الناس و لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر و من يكن الشيطن له قريناً فساء قريناً» عوامل ريا ريا در مقابل اخلاص قرار دارد و به معناي خودنمايي و انجام اعمال نيك به قصد جلب توجه مردم مي باشد.(8) ريا عوامل فراواني دارد كه به صورت مختصر به يكي از مهم ترين آنها اشاره مي شود. از مهم ترين عوامل ريا باور نداشتن خدا و روز آخرت است.
كسي كه خدا و جزا و پاداش را باور ندارد اعمالش را براي جلب رضايت خداوند و يا كسب ثواب و نجات از عذاب انجام نمي دهد. از اين رو، شخص رياكننده هدفش جلب توجه مردم براي رسيدن به منافع دنيوي مانند ثروت، قدرت، شهرت و محبوبيت مي باشد. چنين شخصي با توسل به اعمال عوام فريبانه و به ظاهر صالح، تمام تلاش خود را براي نيل به منافع دنيوي صرف مي نمايد. در روايتي از حضرت رسول(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: خدا در قيامت از شهيدي كه ظاهراً در راه او به شهادت رسيده است، درباره نعمت هايي كه به او عطا شده سؤال مي كند كه با آنها چه كردي؟ او مي گويد: در راه تو صرف نمودم و در راه تو جنگيدم تا به شهادت رسيدم، خداوند مي فرمايد: دروغ مي گويي؛ زيرا براي هدف ديگري جنگيدي و آن اين بود كه به مردم بگويي، مردي دلير و شجاع هستي. سپس دستور مي دهد تا كشان كشان او را به دوزخ ببرند.
پس از آن عالمي را مي آورند و همان سؤال را از او نيز مي پرسند و او پاسخ مي دهد: براي رضاي تو درس خواندم و به مردم آموختم و براي تو قرآن خواندم. اما خداوند مي فرمايد: دروغ مي گويي؛ بلكه به اين نيت درس خواندي كه مردم تو را به دانشمندي بستايند و قرآن خواندي كه مردم بگويند، قاري قرآن است. سپس دستور مي دهد تا او را نيز كشان كشان به دوزخ ببرند.(9)
بسيار اتفاق مي افتد كه شخص رياكار خودش هم متوجه نيست كه ريا در اعمال او رخنه كرده و اعمالش ريايي و ناچيز شده است، زيرا حيله هاي شيطان و نفس به قدري دقيق و باريك است و صراط انسانيت به گونه اي نازك و تاريك است كه تا انسان موشكافي كامل ننمايد نمي فهمد چه كاره است. خودش گمان مي كند كارهايش براي خداست، ولي براي شيطان است. انسان چون گرفتار حب نفس است، از اين رو پرده خودخواهي معايبش را بر او مي پوشاند.(10)
مراتب اخلاص
از آيات قرآن استفاده مي شود كه اخلاص داراي درجات مختلفي است، و فضل و بخشش حق تعالي به هر شخصي به اندازه اخلاص اوست، سنگيني و سبكي ترازوي اعمال در آخرت به درجه اخلاص بستگي دارد. در سوره بقره (11) وضعيت كساني كه اموالشان را در راه رضاي خدا انفاق مي كنند، به باغي تشبيه نموده كه در زمين نيكو باشد و باراني بسيار بر آن ببارد و ثمرش را دو برابر ثمر دهد و يا دست كم باراني اندك بر آن ببارد. بنابراين، همچنان كه زمين نيكو هميشه ثمري نيكو مي دهد، عمل صالح خالص نيز پيوسته نتيجه اي نيكو دارد و عنايت الهي شامل آن مي شود؛ چراكه خداوند بر اعمال انسان بينا است و از ميزان اخلاص اعمال او آگاه است. «و الله بما تعملون بصير»(12)
عارفان براي اخلاص، درجات گوناگوني بيان كرده اند، كه در يك تقسيم كلي به دو نوع تقسيم مي شود:
1- اخلاص مطلق
اخلاص مطلق اخلاص صديقان است كه از هرگونه آميختگي پيراسته است؛ با رسيدن به درجه بالاي اخلاص، حقيقت آيه «الالله الدين الخالص» (13) در وجود شخص تجلي مي يابد و در اين حالت، سالك نه خود را مي بيند و نه مخلوقات را؛ بلكه فقط در طريق دين و عبوديت گام مي نهد.(14) چنين شخصي، حتي به اخلاص خود نيز نظر ندارد.(15) در اين حالت، سلطان توحيد بر سالك تجلي مي كند و تعلق به غير خدا از او زدوده مي شود و انقطاع كامل براي او رخ مي دهد. شايد به جهت همين ارتباط بين دو مقوله توحيد و اخلاص است كه «لااله الا الله» كلمه اخلاص ناميده شده است(16) چنان كه به سوره توحيد، سوره اخلاص گفته مي شود.(17)
2-اخلاص اضافي
اخلاصي كه با نيت دستيابي به پاداش و رهايي از عذاب همراه است، اخلاص اضافي نام دارد؛(18) از ديدگاه مخلصان واقعي، عبادت براي پاداش و يا ترس از عذاب، اخلاص كامل نيست و در آن شائبه اي از شرك و خودپرستي به چشم مي خورد، زيرا اينان براي رهايي از عقوبت و يا رسيدن به نعمت، خدا را عبادت مي كنند، و چنانچه براي رسيدن به اين هدف، راهي جز عبادت حق تعالي پيش روي خود مي ديدند، آن را برمي گزيدند.(19)
آثار اخلاص
قرآن كريم آثار متعددي را براي اخلاص برشمرده است كه به برخي از آنان اشاره مي كنيم:
1-احساس امنيت
قرآن كريم مي فرمايد: «بلي من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عندربه و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛(20) كسي كه خود را تسليم محض خدا مي كند، از هيچ چيزي نمي هراسد و هرگز دچار ترس و اندوه نمي گردد.» در قرآن كريم همين اثر براي انفاق كننده در راه خدا دانسته شده است؛ آنجا كه مي فرمايد: «الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله... لاخوف عليهم و لاهم يحزنون(21) ترس و اندوهي براي انفاق كننده در راه خدا نيست.» در آيه اي ديگر مي خوانيم: «ايمان خالص، امنيت مي آورد و ايمان ناخالص، دلهره و اضطراب در پي دارد.»(22) امام صادق(ع) در مورد نقش امنيتي اخلاص بر روان آدمي مي فرمايد: «اگر مؤمن خود را براي خدا خالص گرداند، خداوند هر چيزي را از او خواهد ترساند. حتي حشرات زمين، درندگان ]صحرا[ و پرندگان هوا را از او مي ترساند. هر چيزي در برابر مؤمن مخلص رام است و هيبتش بر همه آشكار است.»(23)
2-پاداش مضاعف
اعمال خالص، بسان مزرعه اي در منطقه مرتفع است كه از خطر سيل محفوظ است، و مثل انفاق خالص نيز همانند مزرعه اي در دامنه هاي كوه و زمين هاي مرتفع است كه هميشه سرسبز و شاداب است و چند برابر محصول مي دهد. در قرآن كريم آمده است: «كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي كنند، همانند بذري است كه هفت خوشه بروياند و در هر خوشه صد دانه باشد.»(24) بنابراين، انفاق در راه خدا تا هفتصد برابر و يا براي برخي به مقتضاي حكمت و رحمت واسعه الهي بيش تر خواهد شد. گرچه انفاق در راه خدا در آيه مذكور به انفاق در خصوص جهاد اشاره دارد، اما اين پيامد و پاداش مضاعف شامل همه انفاق هايي كه در راه خدا انجام مي شود نيز خواهد بود.(25)
3-نجات از دشواري
امير مؤمنان(ع) يكي از نتايج را نجات انسان از پرتگاه ها ذكر نموده است. حضرت يوسف(ع) از جمله كساني است كه اخلاصش مايه نجات او گرديد. قرآن كريم نجات يوسف(ع) را از گرداب خطرناكي كه همسر عزيز مصر بر سر راهش ايجاد كرده، به خداوند نسبت مي دهد و مي فرمايد: ما بدي و فحشاء را از يوسف دور ساختيم و باتوجه به اين حقيقت كه حضرت يوسف(ع) از بندگان مخلص الهي بود، اين نكته فهميده مي شود كه پروردگار متعال هرگز بندگان مخلصش را در لحظات بحراني تنها نمي گذارد و كمك هاي معنوي خود را از آنان دريغ نمي ورزد، بلكه با الطاف باطني و مددهاي غيبي خود بندگان را از گزند حوادث و ظلمت معاصي حفظ مي نمايد و اين در واقع، پاداش خدا به بندگان مخلصش به شمار مي رود.(26)
ويژگي هاي مخلصين
در آيات متعددي، از برخي از افراد با عنوان «مخلصين» ياد شده است؛ مخلصين يعني كساني كه خداوند آنان را براي خود خالص كرده است. و در سوره «ص» به صراحت آمده است كه خالص كننده اين افراد خداوند است؛ «انا اخلصنهم بخالصه ذكري الدار». خدا همواره در ميان انسان ها، افرادي را برمي گزيند كه اخلاص كامل داشته و داراي نفوس پاك، قلوب طاهر و فطرت مستقيم توحيدي باشند تا توحيد در جامعه بشري را حفظ كنند.(27)
اينك به بررسي برخي از ويژگي هاي مخلصين از ديدگاه قرآن مي پردازيم:
1-نجات از نابودي دنيوي و عذاب اخروي
خداوند در بعضي آيات خبر از نابودي مشركان و گمراهان امت هاي پيشين و نجات مخلصين داده و تأكيد مي كند كه در آخرت نيز آن گاه كه تكذيب كنندگان براي عذاب برانگيخته مي شوند، مخلصين استثنا شده و احضار نمي شوند. «فكذبوه فانهم لمحضرون¤ الا عباد الله المخلصين»(28)
2-عصمت
از جمله ويژگي هاي مخلصين، نيل به نوعي علم و يقين است كه غير از علوم متعارف در نزد انسان هاي معمولي است خداوند به وسيله نورانيت چنين علمي، هرگونه بدي و زشتي را از آنان دور مي كند؛ به گونه اي كه حتي ايشان قصد گناه نيز نمي كنند و اين همان عصمت الهي است كه مخلصين بدان متصف اند؛ چنان كه خداوند حضرت يوسف(ع) را از آلودگي به گناه و قصد آن حفظ نمود.(29)
3-ايمني از فريب ابليس
ابليس گناه يا باطل را براي انسان ها زينت مي دهد تا همگان را گمراه سازد؛ اما ابليس بر مخلصين سلطه اي ندارد و نمي تواند آنان را گمراه سازد(30) «قال رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين¤ الا عبادك منهم المخلصين»(31)
4-شايستگي توصيف خدا
خداوند در بيان اين ويژگي مخلصين مي فرمايد كه تنها مخلصين اين شايستگي را دارند كه مرا صحيح توصيف نمايند و غير از آنان شايستگي توصيف راستين و به حق خدا را ندارند و خداوند از هرچه كه غيرمخلصين توصيف نمايند، پاك و منزه است.(32) آشكار است، كساني كه در مسير بندگي به كمال نرسيده باشند به شناخت واقعي خداوند دست نيابند و توصيف بايسته خدا نيز متوقف بر شناخت است در حقيقت اين شناخت را مخلصين بدست آورده اند؛ لذا خداوند شايستگي توصيف راستين خود را به آنان عطا فرموده است.
5-بهره مند از پاداش خاص آخرتي
انسان ها در آخرت به ميزان اعمالشان پاداش مي بينند؛ ولي مخلصين از اين قاعده مستثنا هستند و براي آنان بالاتر از جزاي عملي، از رزقي معلوم برخوردارند و مراد از رزق معلوم، رزقي خاص و جدا از رزق ديگران و بالاتر از آن ها است: (33) «و ما تجزون الا ما كنتم تعملون ¤ الا عبادالله المخلصين¤ اولئك لهم رزق معلوم».(34)
<HR class=Footer>
1- لسان العرب، ابن منظور، ج3، ص173، «خلص».
2- موسوعه مصطلاحات التصوف، ص.26
3- معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج2، ص.14
4- الميزان، علامه طباطبايي، ج11، ص.162
5- اصول كافي، كليني.
6- تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج12، ص.248
7- نساء/ 38، ر.ك: ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ج4، ص.564
8- ر.ك: معارف و معاريف، حسين دشتي، ج5، ص.741
9- بحارالانوار، علامه مجلسي، ص70و .76
10- شرح چهل حديث، امام خميني(ره)، ص.48
11- بقره، .256
12- شرح چهل حديث، امام خميني(ره)، ص.48
13- زمر/.3
14- شرح منازل السائرين، خواجه عبدالله انصاري، ص.68
15- كشف الاسرار، ابوالفضل رشيد الدين ميبدي، ج1، ص.328
16-لسان العرب، ابن المنظور، ج 3، ص 173 17-تاج العروس، حسيني الواسطي الزبيدي الحنفي، ج 17، ص .563
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]