محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840268606
گفتگو با مرحوم محمد مددپور حكمت و فلسفه تكنولوژي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتگو با مرحوم محمد مددپور حكمت و فلسفه تكنولوژي
خبرگزاري فارس: اگر انسان در گذشته مي خواست به صورت اساطيري و اسطوره اي خدا بشود اين بار تصميم داشت تا بطور مادي فارغ از الوهيت الهگان يوناني به مقام خدايي برسد و اين امر سبب شد كه به جاي اسطوره، تكنولوژي را خلق كند.
س: فلسفه تكنولوژي چيست و از كجا آغاز شده است؟
ج: مجموعه تكنولوژي سير تاريخي دارد و اين روند از زماني كه انسان از چوب و استخوان به عنوان دست افزار استفاده مي كرد، آغاز شده و تاكنون با ايجاد بمب هاي نوتروني، فضاي الكترونيكي و هوش مجازي سير تحولات خود را طي كرده است. از اوايل قرن 17 ميلادي، نگاه نويي در جهان شكل گرفت كه منجر به پيدايش عالمي شد كه به آن «عالم تكنيك يا صنعت» مي گوييم كه سرآغاز دوران جديد و مبدأ انقلاب تكنولوژيك مدرن شد كه متفاوت از عالم دست افزارهاي صنعتي كهن است.اين جهان نو به دست بشري ساخته شد كه يك نسبت خاصي با هستي و جهان و خودش پيدا كرده بود. در واقع فرزندي است كه در عالم سومي از ارتباط انسان با خداوند پديد آمده است. در حقيقت تكنولوژي حاصل گفتگوي ميان انسان و خداوند است، منتهي گفتگويي كه انسان در پايان اين گفتگو مي خواست با تكنولوژي فائوستوس واركاري خداگونه انجام دهد، يعني اينكه بتواند بر جهان سيطره داشته باشد؛ يا به عبارتي خداي زمين و زمان شود. البته كريستوفر مارلو و گوته شاعر مي گويند طرف ثانوي گفتگو شيطان بوده است.
اگر انسان در گذشته مي خواست به صورت اساطيري و اسطوره اي خدا بشود اين بار تصميم داشت تا بطور مادي فارغ از الوهيت الهگان يوناني به مقام خدايي برسد و اين امر سبب شد كه به جاي اسطوره، تكنولوژي را خلق كند.
تاريخ نشان مي دهد كه پيش از عصر مدرن بشر هنر و شعري در دنياي اسطوره اي ابداع مي كرد تا به شكلي خداگونه گردد يا به نحوي قدرت خدايي پيدا بكند، اما اكنون اين اتفاق به صورت ديگري افتاد نه در عالم شعر و هنر. اكنون انسان به عالمي وارد مي شد كه در كل تاريخ بي نظير بود و آن زايش تكنولوژي توسط انسان بود.
س: شروع فلسفه ي تكنولوژي؟
ج: اولين فيلسوفاني كه فلسفه تكنولوژي را مطرح كردند و يا به نحوي زمينه ساز اين تفكر شدند، فيلسوفان مدرن هستند كه زمينه هايش توسط "فرانسيس بيكن"، "گاليله" و ديگر متفكران دوره رنسانس ايجاد شده بود. اما در واقع پرداختن به فلسفه تكنولوژي توسط فيلسوفان كلاسيك نبوده است.
انقلاب صنعتي، انقلابي نبود كه به قرن خاصي منتهي شود، اين انقلاب زمينه ساز انقلاب هاي مدرن در قرن هاي حاضر شد كه از آن جمله مي توان به انقلاب فناوري اطلاعات به عنوان علم و تكنولوژي روز دنيا اشاره كرد كه در آينده مي توان انقلاب هاي بزرگي مانند انقلاب ژنتيك، تكنولوژي پلاسما، انقلاب الكترونيكيِ هوش هاي مصنوعي و عصر مجازي را، كه همگي زاييده انديشه اي است كه موتورهاي آتشين (انقلاب صنعتي نخستين) را به پيدايي آورد، نظاره گر شد. اين انقلاب ها بي ترديد به زودي جهان را زير رو خواهد كرد. حتي مي توان گفت كه نوع روابط انساني نيز چنان كه كوين كلي و مانوئل كاستلز و ديگر فن شناسان معاصر دگرگون خواهد شد. در اين زمان امكان شكل گيري خانواده هاي ثابت ( تشكيل خانواده و زندگي ثابت افراد در كنار هم در يك جا به مدت چند سال) براي عده قليلي وجود خواهد داشت. مگر اينكه به دوران كلاسيك برگردند. به عبارت ديگر زندگي افراد به صورت سيال درخواهد آمد.
حقيقت آن است زندگي تكنولوژيك با توجه به اقتضائات تمدن جديد اغلب نامقدس و توأم با غفلت از ساحت عرشي و حيات معنوي بوده است. گرچه خواست بشر زندگي خداگونه بوده، اما اين خداگونگي تا به حال به طور نامقدس تحقق يافته است، يعني در گذشته انسان مي خواست در ساحت و طور مقدس قدسيان زئوس وار خدايي كند، اما اكنون اغلب به طور نا مقدس حيات خويش را به سر مي آورد و گرفتار بي معنايي و افسردگي و تاريكي شيطاني مي شود و زندگي اش بي روح القدس سپري مي شود.
اين گونه زندگي كردن با وقوع دو اتفاق يا بهتر است بگوييم انقلاب بزرگ در جهان آغاز شد، غيبت امام زمان در شرق و ظهور بورژازي در پي جنگ هاي صليبي. در واقع غيبت امام زمان زمينه ساز ظهور طبقه اي است كه بديل پيروان امام زمان عليه السلام مي شوند با ادعاي ابرمردي و قدرت بي رقيب خدايي؛ يامي توان گفت كه گونه اي ديگر از حيات خداگونه براي بشر در تمدن غربي فراهم مي شود كه در آن بايد او به تنهايي سزيف وار بار خويش را بر دوش كشد. اين مسئوليت پذيري تراژيك زمينه شكل گيري طبقه و نظام جديد و عظيم بورژازي است.
جنگ هاي صليبي، غيبت امام زمان، انحطاط مسلمانان و اعتلاي غربي ها و ظهور يك جهان نامقدس، تمامي شان به اراده خداوند و طلب و تمناي بشر حاصل مي شود ؛ جهاني كه حاصل ارتباط من با هستي مطلق است. اما چگونه اين ارتباط برقرار مي شود، آيا اين ارتباط مانند ارتباطات انساني زنايي و حرام است يا نكاحي، ميان اين دو به ظاهر از لحاظ فيزيولوژيك تفاوتي نيست، اما اولي حرام و دومي پاك و حلال است و مورد تشويق و ترغيب. آيا ارتباط من نيز با هستي شكل مرضي نكاحي بايد داشته باشد يا نه، يك ارتباط ايماني نكاحي يا يك ارتباط شيطاني ممنوع زنايي.
نكته بسيار اساسي اين است كه در جهان نسبت تكنيكي و حسابگرانة انسان با هستي و خداوند چيزي و معنايي به ظهور آمده و شكل گرفته به مثابه فرزند، اما عميقا متفاوت از پدرومادر، در عالم تكنيك معنايي چونان فرزند به وجود مي آيد كه پدر و مادر بر او مسلط نيستند. و ممكن است اين فرزند احمق باشد يا نابغه و يا غير متعارف، در حالي كه پدر و مادر در حد متوسط اند، يعني چيزهايي در كار است كه فرزند را متفاوت تر از پدر و مادر مي كند و اين طور نيست كه فرزند تكنولوژيك همانند پدرومادر خود باشد. اين ها را از باب مثال و تقريب و نزديكي به ذهن مي گويم.
پس تكنولوژي با چنين مثال و مصداقي قابل بيان است؛ معنايي در آن به وجود آمده كه حتي مخترعان اوليه تكنولوژي كه خالق ظاهري آن بودند خود تصوير نهايي چنين موجودي را نداشتند. آن ها نمي دانستنداختراع و يا كشف تكنولوژيك آن ها تبديل به يك پديده بزرگ تر درآينده خواهد شد كه چه بسا نتوانند آن را كنترل كنند. مثلا مخترعان تلويزيون نمي دانستند كه از تلويزيون و يا از تكنولوژي ارتباطات در رسانه هاي ماهواره اي و يا اينترنت استفاده شود و تكنولوژي عصر اطلاعات گونه اي متفاوت از ديگر تكنولوژي ها و انقلاب ها بود و منجر به شكل گيري جهان وصل خواهد شد. روزگاري نه چندان دور اينترنت براي ارتباط بين دانشمندان و پژوهشگران به وجود آمده بود، اما اكنون اين ارتباط يكي از كاربردهاي حاشيه اي آن است. ما فهميده ايم كه كه شبكه اطلاعاتي بسيار بزرگ تر و پيچيده تر از آن است كه آن را وسيله اي براي برآوردن نيازي خاص بدانيم. كاربردهاي جديدي كه اينترنت فراهم مي كند شگفت آور است.
پس نبايد تكنولوژي جديد را مجموعه ابرازهايي با كاركرد هاي خاص و محدود مانند بيل و كلنگ و... بدانيم، بلكه بايد آن را به عنوان يك رابطه با معنايي خاص بيان كنيم. تكنولوژي يك ارتباط است ابزار تكنولوژي با تكنولوژي تفاوت دارد، تكنولوژي يك باطني است در قالب جسمي كه اين باطن تعيين كننده آن است.
س: برخي از فيلسوفان علم بر اين باورند كه شناخت فلسفه تكنولوژي روش هايي براي تضمين پيشرفت و ترقي علمي است؟
ج: اين گفته داراي اساس و اعتبار نيست و اين گفته تازه واردان فلسفه است. آناني كه تازه پا به عرصه فلسفه گذاشته اند. فلسفه پرسش از هستي و وجود است، وقتي زايشي مي شود فرزنداني از انسان به وجود مي آيند كه در اغاز هرگز فكر نمي كرد كه حتي خلاف فكر خودشان كنشي و واكنشي متفاوت در جهان داشته باشند. اما به هرحال اين زايش به وجود مي آيد. حال فلسفه و تقدير شكل گرفته در تكنولوژي- نه جبربلكه با اختيار- از حقايقي پرده بر مي دارد كه بي سابقه است.
انسان در پيدايي تكنولوژي حضور دارد اما اين حضور به معني اختيار مطلق در هر آن چه به ظهور مي آيد نيست، بلكه اختيار ما نسبي است. شبيه به كاري كه فرانگشتاين بنا بر حوالت اختياري و انساني خويش بدان موفق مي شود، اما وقتي انسان تركيبي او جان مي گيرد ديگر تحت اختيار او نيست.
يعني در اين جا « منِ نوعي» چيزي را خلق مي كند و مي سازد، چيزي كه يونانيان خصلت ذاتي تكنيك و صنعت techneمي دانستند، اما از اين غافل است كه در عصر مدرن با پيدايي محصول تخنه معنايي در آن به وجود مي آيد كه ديگر تحت كنترل من نيست.
پس فلسفه تكنولوژي در ذات تكنولوژي است، فلسفه نظري فقط ماهيت مفهوميِ تكنولوژي را كتبي و نظري و تئوريك مي كند. ارتباط من با هستي، فلسفه يا حقوق نظري نيست، از جنس زندگي است، جنس جهان آزمايش زنده كه تئوري نيست، فلسفه تكنولوژي تصويري ذهني از تكنولوژي است كه چه بسا بسيار دور يا نزديك به واقعيت باشد.
س: آيا فلسفه يا هر نظريه فلسفي كه ارايه مي شود تمام كشورهاي جهان را تحت پوشش خود قرار مي دهد؟ آيا فلسفة تكنولوژي، ماهيت تكنولوژي تمام كشورها را تحت پوشش قرار مي دهد؟ يا فقط نظري مربوط به كشورهاي توليد كنندة تكنولوژي است و كشورهاي در حال توسعه و يا مصرف كننده را نيز تحت پوشش قرار مي دهد؟
چ: حقيقت آن است كه با تكنولوژي مدرن مرزهاي جغرافياي جهاني برداشته شده و نيازي نيست كه فنآوري رااز صفر شروع كنيم مي توانيم با وارد كردن ابزار و تئوري ها در كشور وبا ممارست و پشت كار متخصص فني وصاحب نظر علمي شويم نهايتا به جان تفكر تكنيكي را بيازماييم و يا مانند چيني ها و آسيا يي ها نسبت بدان شرطي شويم و طبق قوانين تكنيكي عمل كنيم. تحقيق و توسعه لازمة پيشرفت است كه متاسفانه در كشور ايران وجود ندارد و يا در ماحل ابتدايي آن در دولت و جامعه شبه مدرن ما وجود دارد. ما شبيه انسان هايي هستيم كه سيل ما را مي برد و تااين سيل تمام نشده سيلي ديگر مي آيد و به طور مدام اين ماجرا تكرار مي شود كه مصداق درك و ورود انقلاب هاي پي در پي اما بي نتيجه يا كم نتيجه در كشور ماست.
فناوري اطلاعات نيز از قاعده مستثنا نيست. ما هنوز بر تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات مسلط نشده ايم زيرا توسعه ما مبتني بر تحقيق نيست. انتقال تكنولوژي مبتني بر اضطرار و فشار تاريخي است. ذهن آماده كمتر وجود دارد. هنگامي كه ذهن آماده پژوهش جدي وجود نداشته باشد، ابزارهايي هم براي مقاومت وجود دارد. البته طرفداران سياسي و غيرسياسي تكنولوژي كم نيستند، اما بيشتر در قلمرو واردات رسمي و قاچاق محصولات نه تفكر تكنولوژيك، يعني به دنبال اين فكر كه در فلان كشور پيشرفتة تكنيكي چنين امكانات و تكنولوژي اي در كار است. بنابراين ما هم بايد داشته باشيم هرگز خود با تحقيق و پژوهش تكنولوژي را وارد نكرده ايم. فلسفة تكنولوژي هنگامي مي تواند در كشورهايي مانند كشور ما به مرحله نظريه سازي غير ترجمه اي و غير تكراري تقليدي برسد و آن را تحت پوشش قرار دهد كه ورود تكنولوژي وتوسعه آن، مبتني بر تحقيق باشد.
س: جايگاه انسان در عصر تكنولوژي و عصر اطلاعات چيست؟
ج: بر اين امر فرضيه هايي وجود دارد. فرضيه اول مرتبط به يوتوپيست ها و طرفداران utopia ها يعني كساني كه ناكجا آبادي فكر مي كنند. به گفته آن ها پس از مدتي ماشين ها خود بنياد و خودمدار واتوماتيك مطلق خواهند شد. با بروز چنين اتفاقاتي انسان نابود مي شود يعني قيامت انسان فرا مي رسد وگونه اي ديگر از زندگي در جهان شكل مي گيرد و آن ماشين ها هستند كه ادامه دهنده راه هستند. چيزي كه سايه اي از آن را در فيلم ماتريكس ها يا ترميناتور ها مي بينيم. البته علي رغم چنين سيطرة اوليه اي برخي معتقدند چنين چيزي اتفاق نمي افتد، به طوري كه بشر پيش از آن كه نابود شود نابودكننده خود را از بين خواهد برد. چون ماشين ها به شدت وابسته به انسان هستند و فيلم هايي مانند ماتريكس و ترميناتور نيز علي رغم برتري نسبي ماشين نمايانگر چنين تصوري هستند و انسان مي تواند برماشين مستولي بشود.
اما فرض و تفكر اصيل تر اين است كه تمامي گفته ها و نظريات فوق توهم و خيالي بيش نيست. ماجراي تكنولوژي ماجراي جنگ و صلح صرف نيست. درواقع پيدايي ماهيت تكنولوژي كه هيدگر از آن به گشتل - يعني صورتي از انكشاف وجود - تعبير مي كند، بدون بشر و نسبت او با هستي موضوعيت پيدا نمي كند. وجود تكنولوژي بدون انسان اساسا منتفي مي شود، مانند مثلثي بدون سه ضلع. مگر مي شود يكي از آنها نباشد مثلثي وجود داشته باشد. بين اينها نسبت علي و معلولي، قابلي و فاعلي وجود دارد. خداوند فاعل است، انسان قابل وتكنولوژي قابل تر و يا حاصل نسبت قابل و فاعل، حال آيا ممكن است تكنولوژي فراتر از انسان رود كه تصور چنين چيزي به دور از واقعيت است.
س: بسياري از نوشته هاي فلسفي در مورد تكنولوژي تمايل به نظريه هاي ابزاري دارند نظر شما چيست؟
ج: با توجه به اين نظريه عده اي معتقدند كه اين تكنولوژي است كه انسان ر ابدبخت كرده است و يا اين كه بشر خود خواسته است و هر كاري كرده با ارادة خودش بوده است و به اين خاطر است كه تكنولوژي نقد مي كنيم.
با توجه به منتقدان تكنولوژي براورد مي شود كه انسان به دست خويش مي خواهد خود را نابود كند، اما به اعتقاد من چنين چيزي بي وجه است و سطحي. امروزه از طريق خداگونگي فائوستي به واسطه تكنولوژي، بشر در دنياي مدرن كارهاي بي نظيري را انجام مي دهد، يعني اگر ساحت قاعده مند الهي مدرنيته و تكنولوژي را مورد توجه قرار دهيم چنين چيزي يعني نابودي بشر اتفاق نمي افتد، بلكه باعث پيشرفت نيز مي شود. آن چيزي كه با تفكر و تدبر فراهم شده و هزينه بسيار صرف آن شده، مشكلي درست نمي كند. در واقع اين حماقت بشر است كه با كفران نعمت خويش را بدبخت كرده است.
بازهم مي گويم: تكنولوژي ابزار نيست،تفكر است؛ فرهنگ است كه داعيه رساندن انسان به قدرت فوق تصور خدايي دارد. تفكري كه به خدا گونه شدن بشر كمك كرده است. به عبارتي انسان در تكنولوژي خدا مي شود و خدا در تكنولوژي انسان. منتها در قديم انسان خداگونه شدن را در چهره هركول و رستم مي ديده است. حال اين خداگونه شدن را در چهره انسان هايي مانند بيل گيتس و امثال او در قالب قدرت بي رقيب تكنولوژي نظاره مي كند و اگر از غفلت، به تفكر و پارسايي بازگردد، نقمت به نعمت تبديل مي شود و تكنولوژي وسيله رهايي انسان از زندان طبيعت و گرسنگي و شهوت بطني و شهوت جنسي مي گردد كه اين در حال وقوع است و به زودي در جهان گرسنه اي وجود نخواهد داشت.
س: قوانين طبيعي انسان در عصر اطلاعات وتكنولوژي چه مي شود؟
ج: عصر تكنولوژي يا عصر اطلاعات و دنياي مجازي بي ربط به قانون طبيعي نيست منتهي دنياي خودش را دارد. اين دنياي مجازي اساسا خود قانونمند است اگر قانوني در دنياي شبكه هاي هوشمند مجازي نباشد، محصولي شبيه آدم فرانگشتاين مي شود كه سرانجام دچار بي تعادلي مي گردد.آدم فرانگشتاين، آدمي مصنوعي و غير طبيعي است كه هر قسمت از بدش از مرده اي به دست آمده بود. موجودي به نام آدم فرانگشتاين كه توسط فرانگشتاين خلق شده بود، وي فاقد قدرت تفكر وانجام كارها بود. در واقع همه چيز آن نامتعارف وهمراه با جنايت شده بود. اميد بشر مانند دكتر فائوستوس به بقاي خودش است و عصر مجازي تغييري درقوانين طبيعي انسان به وجود نمي آورد.
س: معنويت در عصر مجازي چگونه است؟ به طوري كه گفته مي شود جزء لاينفك عصر مجازي است؟
ج: انسان هميشه خشن بوده است. خشونت جزلوازم ذات انسان است. انسان دو رو دارد يكي خشونت وديگري عطوفت. بشر هم مهربان است وهم خشن و هم كين توز. حال گاهي يكي بر ديگري غلبه مي كند، يعني غضب انسان بر عطوفت و رحمت او غلبه مي كند كه بخشي از اين غلبه پيداكردن در برخي شرايط لازم است.
س: تغيير شكل خشونت در دنياي مجازي به چه صورت است؟
ج: در عصر تكنولوژي با توجه به پيشرفت، خشونت ها هم شكل ديگري مي گيرند. در گذشته با يك لشگر ماه ها مي جنگيدند تنها چند هزار نفر كشته مي شدند وتوان بيشتر وجود نداشت. ولي اكنون تنها با يك بمب هسته اي هزاران هزار نفر كشته مي شوند. انساني كه قدرتش وسيع شده وبه خداگونه شده ابزار خشونتش نيز متفاوت مي شود. خشم خداگونگي بشر نيز در عصر مجازي به صورت مجاز بسط خواهد يافت، اما بشري كه خشونت مجازي را ايجاد كرده مي تواند بر آن نيز كنترل داشته باشد. در كل بشري كه با خدا نسبت پيدا كرده و تكنولوژي با اين نسبت زايش يافت، مي داند كه چگونه فرزند خودرا مهار وتربيت كند وتحت كنترل درآورد. اما همة جهان آينده اي كه در وجود رباني حضرت بقيه الله عروج پيدا مي كند به فلاح و رستگاري مي رسد و نجات مي يابد و انسان به دين و معنويت و عرفان باز مي گردد. اين ها به علم خداوند وارتباط انسان با خداوند باز مي گردد زيرا هيچ چيز در جهان خالي از خداوند نيست چه شيطاني باشد و چه رحماني، چه كافرانه باشد چه ايماني. اين يعني انقلابي ديگر در جهان زيسته به به جان ازموده انسان و ارتباط لطيف تر او با خداوند.
هست رب الناس را با جان ناس
اتصـالي بي تكيـف بي قيـاس
........................................................................................
منبع: سايت پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي
انتهاي پيام/
چهارشنبه 6 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]
-
گوناگون
پربازدیدترینها