تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804154405




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
تهران -خبرگزاري ايسكانيوز : "اختلافات از كجا مي آيند؟ " ، ، "رفتار رسانه هاي دموكرات " ، "ميخي بر تابوت استقلال بانك مركزي " ، "توفان در راه است " ، "كشور داري مدبرانه " ، "بسيج متن حركت نظامي است " ، "از خودتان هم بپرسيد " ، "عراق را نفروشيد" و "يك بام و دو هواي اقتصاد ايران " از جمله عناوين سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران است
به گزارش روز سه شنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز "سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :

**حزب الله :اختلافات از كجا مي‌آيند
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود در مورد نقش رسانه ها در جامعه مي نويسد:
عقلانيت سياسي حكم مي‌كند نبايد حرارت افكار و اخبار اختلاف‌برانگيز را در سطح جامعه و مردم بالا برد، ضمن آنكه چنين رويكردي قطعا پاي نهادن به برخي مباني و مبادي اخلاقي را نيز در پي خواهد داشت. وانمود كردن و نشان دادن بيش از حد اختلاف‌نظر و عمل و انگشت نهادن بر اختلافات جزئي و سطحي و مطرح كردن آن در رسانه‌هاي جمعي دوري‌ گزيدن از عقلانيت رفتار سياسي است.
چنين اخباري روحيه نشاط، اميد و سازندگي را به رفتاري مأيوسانه، رخوت‌برانگيز و ناراضي مبدل مي‌سازد.
تفكر و تأمل مسئولين بر كردار و گفتار خود مي‌تواند در افزايش روحيه شادابي اجتماعي و همچنين همبستگي ملي بيفزايد.
رسانه‌ها محمل چنين گفتارها و رفتارهايي هستند. رسانه‌ها هم مي‌توانند بر شدت اين اختلافات بيفزايند و هم از حدت آن بكاهند، اما نقش اصلي در پررنگ شدن حرف و حديث‌هاي اختلاف‌برانگيز را مسئولين ايفا مي‌كنند. بازگو كردن آنچه نبايد گفته شود و كشاندن پاي آنها به اتمسفري كه افكار عمومي در آن تنفس مي‌كند نه تنها روحيه نشاط را تقويت نمي‌كند بلكه بر خمودگي اجتماعي مي‌افزايد.
به نظر مي‌رسد گروه‌ها و احزاب بايد معقوليت رسانه‌اي را با عقلانيت سياسي درآميزند و بر آتش
واقعيت آن است كه بسياري از آنچه كه اختلاف ناميده مي‌شود بيشتر يك سوء‌تفاهم است. سوء‌تفاهم در شرايطي كه گفت‌وگو تعطيل شده رخ مي‌نمايد. از اين نظر مي‌توان گفت جامعه سياسي كشور كه فضاي عمومي رسانه‌اي را در اختيار دارد نيازمند گفت‌وگوي بيشتر است تا سوء‌تفاهم‌ها را به مسئله‌اي اختلاف‌برانگيز مبدل نسازد.
در فضاي گفت‌وگو هم حريم‌ها و حرمت‌ها حفظ شده و هم سوء‌تفاهم‌ها برطرف خواهد شد. براي پرهيز از شكستن حرمت‌ها بايد گفت‌وگوها از فضاي رسانه‌اي به اتاق‌هاي فكر گروه‌ها منتقل گردد.
در چنين ساختاري مردم هم بر عقلانيت رفتار سياسي مسئولين اذعان خواهند كرد و هم به آينده خود اميد بيشتري خواهند داشت.

**جام جم :رفتار رسانه‌هاي دموكرات
روزنامه جام جم در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
لارن بوث خواهر همسر توني بلر شايان تقدير است اما خود بلر، فرستاده ويژه كميته چهارجانبه به خاورميانه چه مي‌كند؟ گمان مي‌كنم به شدت دنبال ميراث خويش، مانند سلاح‌هاي كشتار جمعي است كه جايي در زير شن‌ها پنهان است و او منتظر است تا آنها را از زير خاك درآورد.
اما بوث در حال ظهور به عنوان اندك صداهايي از غرب است كه رنج مردم غزه را، در شرايطي كه اسرائيل با تمام توان خود مي‌كوشد مردم آن را كه 60 درصدشان كودك هستند خفه كند و آزار دهد، در جهان مطرح مي‌كنند.
بوث تابستان امسال به فعالاني ازجمله يك راهبه 80 ساله كاتوليك از آمريكا و يك طرفدار صلح در يك كشتي پيوست تا به كودكان بيمار و گرسنه غزه كمك برساند.
وزارت خارجه اسرائيل آنان را به حمايت ازيك «سازمان تروريستي در غزه» متهم كرد. بوث اين هفته بارديگر به طورعلني با شور و حرارت درباره آنچه كه خود ديد سخن گفت.
ژانويه ، يك سال از زماني كه اسرائيل غزه را با علم به اين كه اين كار برخلاف حقوق بين‌الملل و معاهده‌هاي حقوق بشر است ، محاصره كرد ، مي‌گذرد. اين محاصره‌اي بي‌رحمانه است كه در جريان آن كل مردم غزه را به زندان انداخته‌اند در حالي كه اكثريت قريب به اتفاق آنان به هيچ جرمي غير از فلسطيني بودن ، محكوم نشده‌اند.
اسرائيل نه به مواد غذايي سازمان ملل و نه به كمك‌هاي دارويي اتحاديه اروپايي اجازه ورود نداده است و ماهيگيران فلسطيني را ازدم تير مي‌گذراند و با قطع برق، صنايع غزه را فلج كرده است.
اكسفام، عفو بين‌الملل واتحاديه اروپايي اين عمل اسرائيل را به عنوان مجازات دسته جمعي مردم بي گناه محكوم كرده‌اند.
جيمي كارتر رئيس‌جمهوري اسبق آمريكا محاصره را «جنايت، شرارت و بي‌رحمي و نفرت‌انگيز» ناميد.
اسرائيل مي‌تواند بي‌ملاحظه هر كاري كه مي‌خواهد انجام دهد. انتظار از اين دموكراسي! آنقدر كم است كه چنين جنايت دولتي بزرگي، از نظر رسانه‌هاي آن حتي خبر به حساب نمي‌آيد!
از نظر تبليغات براي موجه جلوه دادن ناموجه‌ترين اعمال، مفسراني در اين كشور (انگليس) هستند كه ازنظر آنان اسرائيل هيچ كار نادرستي نمي‌تواند انجام دهد. يكي از پرسروصداترين آنان استفن پولارد، سردبيركنوني جوئيش كرونيكل است، روزنامه‌اي كه زماني ديدگاه‌هاي مختلف از جمله ديدگاه‌هاي يهوديان ليبرال انگليس را منعكس مي‌كرد.
يك مركز اسرائيلي در انگليس به رياست لرنا فيتز سيمونز عضو سابق پارلمان انگليس مدام مطالبي در دفاع از اقدامات اسرائيل پخش مي‌كند.
حالا زمان آن است كه درباره عدم ترديد درباره اقدامات «دفاعي» اين دولت ملت هسته‌اي فكر كنيم. اسقف اعظم دزموند توتو ، شخصيت شجاع و شريف برنده جايزه نوبل ، «سكوت و همدستي» را كه اجازه مي‌دهد چنين جناياتي انجام شود ، محكوم كرده است.
چنين شرارت‌هايي زماني رخ مي‌دهد كه جهان چيزي نگويد و كاري انجام ندهد. اين كه يك مجموعه يهودي انتظار نداشته باشد در برابر شرارت‌هايي كه مي‌كند محكوميتي در كار باشد نشان مي‌دهد كه هيچ چيز از تاريخ آموخته نمي‌شود.

**دنياي اقتصاد:ميخي بر تابوت استقلال بانك مركزي
روزنامه دنياي اقتصاد در مورد طرح جديد مجلس مبني بر انتخاب رييس كل بانك مركزي توسط نمايندگان در سرمقاله خود مي نويسد:
اگرچه آنچنان نقدي بر طرح تازه مجلس براي بانك مركزي از سوي كارشناسان ارائه نشده است،
اما شايد بتوان گفت بعد از طرح تثبيت قيمت‌ها در مجلس هفتم، طرح تازه مجلس هشتم مي‌تواند غيركارشناسانه‌ترين پيشنهاد در حوزه اقتصاد باشد. در واقع طراحان دليلي را براي اين پيشنهاد اقامه مي‌كنند كه نه تنها موضوع را حل نمي‌كند، كه وضع را از آنچه هست بدتر مي‌كند.
يكي از جنبه‌هاي استقلال بانك مركزي، استقلال سياسي آن از قواي ديگر است. استقلالي كه باعث مي‌شود جزر و مد سياست‌ها و رفتن اين و آن بر ثبات اين نهاد كه لازم‌ترين نيازش است، تاثير نداشته باشد. در واقع وابسته ساختن انتصاب رييس‌كل به راي مجلس اصلي‌ترين مشخصه استقلال بانك مركزي را فراموش كرده است. تا پيش از اين، عزل و نصب مقامات پولي برعهده دولت بود و هر چند اين نيز مورد نكوهش است، اما به هر حال دولت شامل احزاب و تفكرات مختلف نيست. حال فرض كنيد رييس بانك مركزي بخواهد از زير دست قريب به سيصد نفر با نگاه‌ها و گرايش‌هاي مختلف انتخاب شود، در اين حالت آيا مي‌توان مدعي بود انتخاب رييس‌كل بر مبناي قواعد علمي و كارشناسانه بوده و تعاملات سياسي بين گروه‌ها بر آن تاثير ندارد؟
البته برخي معتقدند كه وقتي دولت به چارچوب مرسوم بين‌المللي در انتصاب رييس‌كل پايبند نيست و به طور باور نكردني عمر رييس‌كل سابق تنها يك سال بود، پس چرا مجلس مداخله نكند. در پاسخ بايد گفت كه نمي‌توان براي يك دولت خاص، قانوني كلي براي تمامي دولت‌هاي ديگر وضع كرد و دوم آنكه حال كه نظر مجلس بر اين است تا استقلال بيشتري به بانك مركزي دهد، چرا قانوني نمي‌نويسد تا رييس‌كل از سوي هيات‌عامل بانك پيشنهاد و از سوي رييس‌جمهوري تاييد شود و مدت مسووليت وي حداقل شش سال (حداقل مرسوم) باشد و براي حفظ اصول دموكراتيك، عزل رييس‌كل تنها با اكثريت (حداقل دو سوم) مجلس انجام شود؟ چرا به ادعاي استقلال، بانك مركزي را كه تخصصي‌ترين نهاد اقتصادي در تمامي كشورها است، به ساختار سياسي وابسته‌تر كنيم؟ فراموش نكنيم كه اگر بتوان در كشورهاي توسعه‌يافته افراد انگشت شماري را يافت كه وزير اقتصاد بوده‌اند، اما علمي ديگر را در رزومه تحصيلي خود ثبت كرده‌اند، در بانك‌هاي مركزي اين امر نادر است و اين نشان ديگري است از محوريت تخصص در بوروكراسي نهاد پولي و چه كسي قادر است بهتر از متخصصان، متخصص ارجح را انتخاب كند؟ پس چرا قانون را بدين شكل اصلاح نكنيم؟ بياييد و يك بار هم كه شده راه مرسوم را برويم و بدون زحمت آزمايش، ثمره آن را بچينيم.

**رسالت :توفان در راه است
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
اوليور بلانچارد استاد اقتصاد در ام.آي.تي از اول ماه سپتامبر به عنوان مدير واحدتحقيقاتي صندوق بين‌المللي پول برگزيده شد . او يك‌شنبه گذشته در گفتگو با خبرنگاران گفت : “توفاني به مراتب بدتر از آنچه شاهد آن هستيم در راه است .” او معتقد است وضعيت فعلي حداقل تا سال 2010 ادامه دارد.
مردم آمريكا در انديشه تغيير به اوباما راي دادند . اما آيا او قادر است روند سقوط اقتصادي را متوقف يا تغيير دهد .
اعتبارات طرح نجات به جيب وال استريت رفت. اوباما در ايام تبليغات انتخابات رياست جمهوري گفته بود: “ بحران مالي درس بزرگي به ما داد. فهميديم كه وقتي عامه مردم دچار گرفتاري مي‌شوند وال‌استريت همچنان مي‌تواند غرق ناز و نعمت باشد “
اوباما گفته است به “حرص “ و “طمع “وال‌استريت پايان مي‌دهد و وضعيت طبقه متوسط را بهبود مي‌بخشد.
اما اكنون همان‌ها كه طراحان سقوط اقتصادي هستند دور اوباما جمع شدند و در صف گرفتن پست‌هاي كليدي اقتصادي دولت آينده ايستاده‌اند.
لارنس سامرز ، پل ولكر، تيموتي گتز از جمله شخصيت‌هايي هستند كه سال‌ها پيش در سمت‌هاي وزارت خزانه‌داري ، رئيس بانك مركزي و نيز بانك نيويورك حضور داشتند . لارنس سامرز به شدت تحت حمايت ديويد راكفلر است . آيا اين افراد مدافع مردم آمريكا هستند . وقتي اوباما كساني را مي‌خواهد برگزيند كه مورد تائيد وال‌استريت هستند نمي‌توان انتظار هيچ تغييري را داشت .
اقتصادداناني كه دور اوباما جمع شدند همان كساني هستند كه مسئول ركود و بحران اقتصادي در سال 1999 مي‌باشند. لذا هيچ نشانه‌اي از قطع ارتباط اوباما با حاميان خود در وال‌استريت وجود ندارد.
بزودي با روي كارآمدن اوباما ،‌مسكو و واشنگتن مديريت جوان‌ترين روساي جمهور خود را تجربه مي‌كنند.
آنچه امروز در جهان مي‌گذرد نيازمند طرح پرسش شفاف و صريح پيرامون چرايي پديد آمدن اوضاع بغرنج اقتصادي است . اگر سوالات غلط طرح شود پاسخ‌هاي غلط هم پيدا مي‌كند.
آيا حوزه جغرافيايي دلار،‌پوند، يوآن، يورو،‌ين و... تناسبي با قدرت آنان درحوزه‌هاي سياسي و طبيعي دارد. اگر تناسبي وجود نداشته باشد بايد منتظر يك توفان نظامي باشيم تا توفان سياسي و اقتصادي .

**صداي عدالت :كشور داري مدبرانه
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروزتاريخ روساي جمهور ايران را مرور كرد و نوشت :
‏سي سال از انقلاب اسلامي ايران گذشته است. پس از انقلاب اسلامي ايران، دولتهاي مختلفي بر سر كار آمده اند. در 9 دولت پس از انقلاب،هفت رئيس دولت، مديريت كشور را در عرصه هاي اجرايي بر عهده داشته اند. قطعا پس از سي سال، تصوير عمومي و كلي از دولتهاي پس از انقلاب در اذهان باقي مانده است كه مي تواند براي مرور و آينده سازي مورد توجه قرار گيرد. از همين منظر است كه تكيه بر قضاوت عمومي شايسته خواهد بود. شايد بتوان از منظر افواه عمومي و در يك نگاه، چنين تصويري از روساي دولتهاي انقلاب ارائه داد: دولت اول دولت مرحوم مهندس بازرگان، بدون توجه به فضاي انقلابي و با نگاهي غير منطبق بر شور انقلابي ماههاي آغازين انقلاب، ماندگاري نداشته است. شايد بتوان تعارض خواستهاي انقلاب با روش هاي اجرايي دولت اول را مهمترين نقيصه در خصوص حذف دولت اول دانست.
پس از دولت مهندس بازرگان، ابوالحسن بني صدر بعنوان رئيس دولت دوم، نيز بدليل تضادهاي بسيار با نگرش انقلابيون فرصت رياست جمهوري را از دست داد.
در دولت سوم، شهيد رجايي نمونه مقبولي از يك مدير انقلابي در ذهن عمومي است كه توانست با پشتوانه انقلابيون و شوراي انقلاب و با برخورداري از پشتيباني محرومين، در مسند نخست وزيري و پس از آن رياست جمهوري قرار گيرد. او اگرچه بزودي فرصت خدمت را با شهادت از دست داد ولي در ذهن مردم ماندگار شده است.رئيس چهارم دولت، كسي بوده كه امروز سكاندار نظام است. دوره رياست جمهوري رهبر معظم انقلاب در فضاي سالهاي جنگ و جهاد و اداره قوه مجريه با حضور مهندس مير حسين موسوي، در يك بازه زماني نسبتا طولاني بر صفحات كارنامه انقلاب اسلامي نقش بسته است. خاطره عمومي مردم از آن سالها اداره موفق كشور در سالهاي آتش و خون نقطه درخشان كارنامه قوه مجريه در آن سالهاست.
اما براي اينكه بتوان در باره قوه مجريه قضاوت كرد، سالهاي رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني بعنوان رئيس پنجم دولت از ديدگاهي مهم تر از ساير سالهاست، چرا كه او دولت باثبات پس از سالهاي سختي و تحريم و دشمني ها بوده است. بعلاوه حضور هاشمي در قوه مجريه همراه با اقتدار رئيس جمهور و حذف نخست وزيري بوده است. بنابراين بلاشك رئيس جمهور بمعناي دقيق و موثر در قوه مجريه در سالهاي رياست هاشمي رفسنجاني نقشي بي بديل و گسترده تر و عميق تر از گذشته داشته است. از هاشمي پس از جنگ، با عنوان سردار سازندگي و اميركبير ايران ياد ميشد. او با آرمانهايي كه براي خود ترسيم كرده بود،توانست جنبش سازندگي را در كشور آغاز كند.
به موازات شعار سازندگي،هاشمي با آن خطبه معروف در نماز جمعه و با طرح رفاه براي عموم و آنچه كه بعدها از منظر منتقدين به مانور تجمل معروف شد، دوره جديدي را در كشور شكل داد. هاشمي در هشت سال رياست جمهوري خود سعي نمود با تسريع در تعريف و اجراي طرح هاي عمراني و نيز طرح هاي مهمي چون سد سازي، ايجادكارخانجات سيمان و پتروشيمي و صنايع ديگر خود را به اميركبير ايران نزديك كند. دغدغه هاشمي رفسنجاني سازندگي كشور بود. در عين حال دور تازه اي از مصرف و رفاه نسبي ناشي ازنگرش و سياستهاي او در كشور ايجاد شد.هاشمي در كشور با شعار عدالت اجتماعي نيز شناخته مي شد. او همواره بدنبال اصلاح نظام يارانه ها بود. در يك نگاه بسيار گذرا آنچه كه در مورد دوره هاشمي، همچنين دراذهان باقي مانده است، تلاش او براي ارتباطات گسترده سياسي و تاثيرگذاري در روابط منطقه اي بوده است. در نقطه مقابل در ذهن منتقدين، اتكاء بيش از اندازه بر تكنوكراتها و بعدها كارگزاران كه منش سياسي و رفتاري ويژه اي را دنبال مي كردند، تصوير يگانه هاشمي در آن سالهاست. تجمل و رفاه و آثار برخي مفاسد در رفتار فردي برخي مديران و نيز در سيستم اداري، مهمترين گلايه ها و نقدهاي طيف هاي منتقد هاشمي بنظر مي رسد. جنبش انصار حزب اله نيز در چنان فضاي سياسي شكل گرفت. شايد بتوان خلاصه كرد كه نام هاشمي با سازندگي در اذهان مانده است.همچنين رفتارهاي كارگزاراني و برخي خرده فرهنگ هاي غالب تكنو كراتي وجوه مميزه دوره هاشمي تلقي مي شود.
پس از هاشمي، خاتمي بعنوان ششمين رئيس دولت، هشت سال بر مسند قوه مجريه نشست. آنچه كه از خاتمي در ذهن مانده است تدبر در امور و تصميم گيريها و اتكاء بر نهادهاي رسمي كشور است. در عين حال نبايد دور داشت كه دوران خاتمي با تسامح و تساهل، توسعه سياسي، تكثر، جامعه مدني، گفتگوي تمدنها و ساختارشكني همراه بوده است. تصوير عمومي در ذهن ها در مورد خاتمي احتمالا تركيبي از عبارات بر شمرده شده است.
بايد اضافه كرد كه خاتمي تلاش كرد تا در دوران رياست جمهوري خود با تاثير از مسندهاي قبلي خود و از جمله كتابخانه ملي ايران، رويكرد فرهنگي خود را با تمركز بر اشاعه ديدگاه انتقاد از حاكمان و انتقاد از قدرت با خود همراه داشته باشد.
امروز در كتاب 30 صفحه اي انقلاب براي توصيف بازرگان، بني صدر، رجايي، آيت اله خامنه اي، هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي جملات و عبارات كليدي پيش گفته در اذهان مانده است.
هفتمين رئيس دولت، محمود احمدي نژاد بود كه در دولت نهم اداره قوه مجريه را بر عهده گرفت. اكنون از احمدي نژاد نيز تصويري در اذهان عمومي شكل گرفته است. او با انديشه ها و طرح مباحثي چون اصلاح ساختارهاي اداري، تحولات اقتصادي، بهبود وضع معيشتي مردم، رجعت به آرمانهاي انقلاب و تقدم عدالت بر توسعه اقتصادي در اذهان شناخته مي شود . او همچنين با علاقه به تحول اقتصادي وهدفمند سازي يارانه ها در ذهن ها خواهد ماند. احتمالا در تصوير عمومي، نام احمدي نژاد همچنين با مدل مديريتي يگانه و گفتمان هاي منحصر به فرد و روشهاي كاملا ويژه اش در اداره قوه مجريه و تعاملات پسين و پيشين همراه خواهد بود. احمدي نژاد از منظر بسياري رئيس جمهوري است كه خود بار كابينه اش را به دوش مي كشد و يك تنه قوه مجريه را مديريت مي كند. او هيچ ناهمراهي را تحمل نكرده و در عزل و نصب هايش "خود" را نشان داده است. او همچنين از منظر اصول گرايان، گاهي از آرمان هايش عدول كرده است.
با چنين سابقه و تصاويري مي توان درسهايي براي آينده استخراج كرد. براستي آيا با نگاهي به مديران دولت در گذشته، مي توان چراغ راهي براي آينده افروخت؟ آيا با رفتارشناسي مديران دولتهاي جمهوري اسلامي ايران و نقد منصفانه آثار برجاي مانده و تصاوير عمومي موجود،نميتوان نتايج و نسخه هايي را براي كاربست در آينده ارائه نمود؟
به زعم نگارنده در اين گفتار شايد بتوان گزاره ها و تحليل هايي را بر شمرد كه حاصل تامل در رفتار و عملكرد تك تك دولتهاي گذشته است:1- بسياري حوزه ها در ايران بيمارند. اقتصاد، سياست، مديريت، ساختارها و نهادها، نظام دانش، فرهنگ و برخي ديگر حوزه ها.اين را غالب روساي دولتها، همواره مورد اشاره قرار داده اند.دولتهاي مختلف با انديشه اصلاح كژيها و درمان اندام رنجور ايران در تلاش بوده اند. اما برخي ها بر عمق بيماريها نيز افزودند. برخي دولتها در قلمروي توفيق داشته اند اما در حيطه هايي نيز بيمار را با عوارض بدتري مواجه ساختند. كمتر دولتي در 30 سال گذشته با انديشه خيانت و بر باد دادن ايران عزيز حكومت كرده است. همه بدنبال اصلاح بوده اند اگرچه اشتباهات نابخشودني نيز داشته اند. بايد در اين انديشه باشيم كه ايران را با همراهي هاي عاشقانه مي توان اداره كرد. تكيه بر افتراقات، خائنانه دانستن كار دولتهاي پيشين و تخريب نظام براندازانه، اندام رنجور ايران را درمان نخواهد كرد. راه در همراهي هاي مشفقانه و البته هوشيارانه است. ‏
2- مردم در ايران در طي سالهاي گذشته، آراي خويش را به سبد طيف ها و گروههاي متفاوتي ريخته اند. براي آزمودن افراد و گروهها، 30 سال زمان كمي نيست. يك عمر است و يك نسل. نبايد اميد مردم را به نوميدي تبديل كرد. اين عين حيانت خواهد بود.مستولي شدن ياس و نوميدي بر مردم جز نشانه رفتن شاكله حكومت،انقلاب و كشور ثمر ديگري نخواهد داشت.حيف است كه امروز غالب طيف ها و گروهها در كارنامه خود ناخشنوديهاي عمومي را تجربه كرده باشند. امروز در نزد مردم چپ و راست، روحانيون و روحانيت، وكارگزاران و مشاركت، آزمون خود را پس داده اند و نيك مي دانيم كه با همه آن اقبال ها، اكنون نيز مردم در انتظار بهبودند.اين استنباط درستي نيست كه طيف و گروهي تصور كند با اقبال هاي موضعي و كوتاه مدت ،مي تواند همواره در سبد آراي مردم جاي گيرد. غره شدن به انتخابهاي آني و غيرقابل پيش بيني،و گاه اندك از جامعه راي دهندگان ايراني، آفتي است كه گروهها را به اضمحلال خواهد كشاند. ‏
3- تفرد حزبي و نگرش فردي، علاج راه جامعه ايراني و نسخه نيل به آرمان هاي انقلاب نخواهد بود. بس خطرناك است كه كارگزاران، موتلفه، روحانيون، روحانيت، مشاركت، رايحه، اعتماد ملي، اصول گرايان، اصلاح طلبان و يا هر طيف و مرام و اردوگاه ديگري فكر كنند مردم عقد اخوت دائمي با آنها بسته اند و آنها همواره مستظهر به پشتيباني عامه خواهند بود. غرور حزبي و يا تفرد انديشه اي جز انحراف و كاستي ارمغاني براي كشور نخواهد داشت. نگاهي به صفحات 30 ساله انقلاب اين را نشان داده است.
4- انقلاب بر مبناي حذف رانت خواران و تزريق تقوي و تعهد شكل يافته است. مردم فكر مي كردند حذف عافيت طلبان و دنيا خواهان از عرصه كشور ضروري است. منش شاهنشاهي و خوي مستكبرانه، مورد اشمئزاز مردم بوده است. هر دولت و هر طيفي بايد نسبت خود را با اين آرمانها تعريف نمايد. حذف نالايق چهره هاي رنگان صفت در همه طيف ها، ضرورت استمرار فضاي انقلاب است. گروههاي سياسي و مردان سياست بايد حريم خود را از عناصر نامطلوب پاك كنند. ‏
5- برچسب هاي سياسي و بد اخلاقي هاي رفتاري مردم را افسرده مي كند. ترديدي نيست كه برخي افراد و گروهها در اين كشور گاهي تنها دنياي خود را آباد كردند و از دنياي مستضعفين و محرومين و انقلابيون غافل شدند. در اين نيز ترديدي نيست كه مردم خود بهترين قاضي و بهترين داور براي شناخت خادمان خود خواهند بود.تشخيص خائنان يا ناپاكان براي مردم چندان سخت نيست. هر دولتي بايد آگاه باشد كه آنچه در عمل اتفاق بيفتد، آن را از ديگر دولتها متمايز خواهد كرد و تصوير عموم مردم بر مبناي اعمال كارگزاران دولت كه در اقصي نقاط كشور پراكنده اند،شكل مي گيرد و تخريب گذشتگان چندان به صلاح نخواهد بود، بلكه بايد با ارائه الگوي رفتاري نوين، عملا به تخريب گذشتگان و نفي انديشه يا كاركرد و كارآئي آن كارگزاران همت گمارد. برچسب هاي متعارف و انبوهي از شفاهيات و مكتوبات آتشين، و نيز تكيه بر شعار راه حل عالمانه اي براي ايجاد چهره سازي مثبت نخواهد بود. ‏
6- براي آرامش مردم نجيب ايران و براي خدا هم كه شده،از روشهاي عالمانه و علمي غافل نشويم. علم امروزي برايند تلاشهاي محققين و دانشمندان جهان است.علم را استكباري تلقي كردن بدون تعريف يك علم ازموده شده منسجم، جز ياس دانشمندان رهاورد ديگري نخواهد داشت. اتهام به عالمان نيز انديشه سوز است و چاره كار نيست.متد علمي برجسته ترين تعريف دانشمندان در كشورداري است.اين الگو را ارج بنهيم و اين ميوه طيبه را پاس بداريم. اگر در آموزه هاي اسلامي سخن از دستيابي به ثريا براي دريافت علم است،براي بهره مندي از عقل قطعي ونسخه هاي مورد اجماع عمومي دنياست. انفكاك در ميان عالمان،كمك چنداني به كشور نخواهد كرد. اما بايد تاكيد نمود كه هنر هر دولتي گردهم آوردن عالماني مهذب و متعهد و متخصص و بهره گرفتن از گنجينه ذخائر چنين عالمانيست. ‏
7- مردم ايران بسيار بسيار مردمان شايسته و عزيزي اند.انقلاب بر دوش هاي برهنه و زخم هاي پينه بسته همين مردم شكل گرفت و اكنون نيز مورد حمايت آنهاست. انديشه خدمت معطوف به عمل و هدف عالمانه، بايد بيش از گذشته مورد توجه دولتي ها قرار گيرد. دردآور است كه همواره غبطه و حسادت مقايسه با ملل توسعه يافته و گاهي كشورهاي در حال توسعه بر ذهن مردم سنگيني كند. سخت تحقير آميز است كه در برخي حوزه ها، ايران با امارات، تركيه و كره جنوبي هم قابل مقايسه نباشد.
8- انديشه ايراني سربلند و آباد و با جايگاه اول منطقه،بايد دغدغه اول همه دستگاههاي دولتي و دولتمردان و نيز ديگر قوا باشد.امروز را بايد با اميد فردا طي كرد و بسرعت دغدغه هاي روزانه را حل كرد. براي دولتهايي كه در آرمانهايشان رتبه اول منطقه تعريف شده و‏ براي نظامي كه خود را ام القري كشورهاي اسلامي مي داند،بايد سخت باشد كه در روزمرگيها غرق باشند.آينده پژوهي و بنيان نهادن ساختارهاي آينده نگر، بايد مهمترين كانون توجه همه دولتها باشد.بايد نهادهايي شكل گيرند كه آرمان آينده را تعريف و امور را براي نيل به آينده مطلوب رصد كنند. شايد لازم باشد چنين نهادهايي با عنايت رهبر ارجمند انقلاب شكل گيرد تا نظام از گزند نگرشهاي اجرايي كوتاه مدت در امان بماند. بنظر منطقي تر است كه قوه مجريه اين مسئوليت را بر عهده گيرد،اما بنظر مي رسد بواسطه سختي وظايف اجرايي و گاه روزانه دولتها، و مردافكن بودن دغدغه هاي روزانه در قوه مجريه كشوري چون ايران كه مردم در نائل شدن به خواسته هاي اوليه خود با مشكل روبرواند، اين مهم اولويت مهمي براي دولتها بشمار نيامده است و يا خوش بينانه تر آن است كه بگوئيم اين نكته مغفول واقع شده است. قوه مقننه و نمايندگان مجلس محترم شوراي اسلامي نيز مي توانند بديلي تلقي شوند اما اين قوه احتمالا بدليل نگاه غير كلان و محلي و شهري نمايندگان، آلترناتيو مناسبي بشمار نخواهد آمد. 9- ايران امروز، منبعي غني از نيروهاي فرهيخته و جوانان دانش آموخته و كارشناسان آگاه است. برخي دولتها ترجيح داده اند همواره از سنت گرايان متحجر گريزان از تحول در مسندهاي اجرايي بهره گيرند و برخي نيز صرفا با نگاهي حزبي و باندي مديران كشور را انتخاب كردند. اين رويه هاي غلط و غير عالمانه، انگيزه ها را در كشور سوزانده و راه ارتقاي جوانان غير حزبي و سياسي را سد نموده است. اين راه را بايد به نيكي طي كرد تا جوانان خوش فكر ايراني و متعهدان متخصص، راهي براي آينده بسازند و با نو آوريهاي خود و شكوفا سازي استعداهايشان، بر تارك ايران عزيز بدرخشند.بسيار بسيار كوته نظرانه است كه ايران پس از انقلاب، در بند مديريت هاي مستمر و مادام العمر گاه فسادانگيز زنداني شود و جوانان به جرم جواني از مسندهاي مديريتي بازبمانند.مديران گذشته بايد همراهي كنند تا از هر گونه هجمه و تخريب اين نو چهره هاي توانا اجتناب شود.بگذاريم تشكيلات اداري و مديريتي ايران نفس تازه كند. منش رئيس دولت نهم از اين حيث ستودنيست. 10- رانتها، فساد عاملان دولتي،شيفتگي هاي جاه طلبانه،خود خدا پنداري در عرصه انديشه هاي مديريتي،غلبه تخصص بر تعهد انقلابي و اسلامي و كمرنگ شدن ارزشهاي علوي، مهمترين آفتي است كه كارگزاران دولتي را تهديد مي كند و به انقلاب آسيب رسانده است. در گماردن نيروهاي مختلف در كادر مديريتي بايد ملاك سلامت و پاكي و صداقت وتعهد ايثارگرانه را نيز در كنار تخصص،بسيار پاس داشت و از انتصاب چهره هاي غير مهذب پرهيز كرد. راز ماندگاري آرمانهاي انقلاب،سپردن مناصب مديريتي به متخصصان متعهد و متقي است.بايد آنگونه مراقبت كرد كه چهره هاي مديريتي نظام بعنوان پيشخوان آن، چهره هاي متعبد خدا باور متخصص باشند تا انقلاب و آرمانهاي جمهوري اسلامي ايران را به بهايي اندك نفروشند.ارجمندي مديران كمتر از ارجمندي امام يك جماعت نيست، چرا كه مدير را امام كاركنان خويش قرار داده ايم.عدالت را بايد پاس بداريم و مديراني عادل و آگاه و كاردان تربيت كنيم. ‏

**قدس :بسيج متن حركت نظام است
روزنامه قدس به مناسبت هفته بسيج در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
«آنجايي كه نيازمند رفتن به عرصه ي نظامي است، او پيشاهنگ است؛ جوان و پير هم نمي شناسد؛ دور و نزديك هم نمي شناسد؛ آنجايي كه جاي حضور در عرصه ي سياسي و ميدان سياست است، او فعال و پرنشاط است؛ آنجايي كه در عرصه هاي بين المللي بايد حضور پيدا كرد -عرصه هاي گوناگون بين المللي؛ عرصه ي سياسي، عرصه ي فرهنگي، عرصه ي ورزشي- او در آنجا، مظهر عزت ملت و كشور خود است. اين بسيجي است.»
عبارت فوق، بخشي از فرمايشات فرماندهي كل قوا در ارتباط با تعبير بسيجي و تفسير حركت بسيج مي باشد.
اين پارادايم، ضمن برخوردار بودن از يك عقبه قوي تئوريك، با كاركردهاي عملي و گسترده خود تاكنون توانسته است در حوزه هاي سياسي، امنيتي، فرهنگي و اجتماعي نقش آفريني كند.
هر ساله در ايام بسيج، دوران شور، عاشقي، معرفت و خلق واژه هاي ايثار و از خود گذشتگي، حماسه هاي دوران دفاع مقدس به عنوان يك الگوي شخصيتي به افكار عمومي معرفي مي شود كه براي نسل گذشته ياد آوري و براي نسل جديد آشنايي با كليد واژه هاي بسيج را فراهم مي سازد.
بر خلاف تصور عده اي، بسيج فقط منحصر به دوران جنگ نيست، بلكه فرهنگ حق طلبي و حقيقت خواهي است كه همواره تا هنگام صف آرايي حق و باطل مي توان آن را در اردوگاه حق جستجو نمود.
اين نهاد مقدس و يادگار امام راحل، كاركردهاي گوناگوني دارد و وجوه مختلف بسيج، اين سازمان عريض و طويل را پايا و پويا نگهداشته است.
امروزه هر كشوري براي برخورداري از مؤلفه اقتدار، پارامترهايي را براي خود تعريف نموده است و ديگر كشورها بر اساس اين فاكتورها وزن سياسي و نظامي بازيگران را ارزيابي مي كنند. جمهوري اسلامي افزون بر مؤلفه هاي طبيعي، ژئوپلتيك، رهبري و نظامي، از نيروي گسترده و هدفمند بسيجي برخوردار است، به نحوي كه تاكنون توانسته با وجود تهديدهاي گسترده، از مرزهاي ايدئولوژيك و ژئوپلتيك خود صيانت نمايد.
نهاد مذكور پس از تهاجم سراسري و نابرابر عراق به مرزهاي ميهن اسلامي، به دفاع از كشور پرداخت و توانست در جنگ تحميلي هشت ساله با خلق ايده و الگوي مبارزاتي منحصر به فرد كه در هيچ يك از آكادميهاي نظامي تدريس نمي شد، استراتژيهاي كشور مهاجم و حاميان آن را با شكست مواجه كند.
تحريم اقتصادي جمهوري اسلامي، با هدف تشديد فشارها و تسليم نمودن اراده ملت غيور ايران از سوي استكبار پيگيري گرديد. اكنون نتيجه فشارهاي اقتصادي با وجود تلاشهاي گسترده آنها، نه تنها كشور را از پيشرفت باز نداشته، بلكه موفقيتهاي حيرت آور جوانان ناشي از روحيه بسيجي، ام القراي جهان اسلام را در مسير دستيابي به قله هاي سربلندي، شتابي افزون بخشيده است.
براساس تفكر بسيجي، بايد با اتكا به توانمندي بومي و داخلي، فاصله توسعه با كاروان پيشرفت را كم نمود و كشور را با وجود تنگناهاي جهاني از سوي بدخواهان، همچنان در مسير پيشرفت قرار داد. اين مهم را در حوزه هاي علمي و دستاوردهاي نظامي مي توان مشاهده كرد، به گونه اي كه آزمايش توانمندي نظامي و پيشرفتهاي تحقيقات هسته اي، وزن جمهوري اسلامي را در تعاملهاي جهاني، در جايگاه قابل اهتمامي قرار داده است.
جبهه استكبار از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون همواره جمهوري اسلامي را تهديد و تهديدهاي نظامي و ابزار خشونت را به گونه اي عريان مطرح نموده است. در همين راستا، برخي از بنگاه هاي خبري و صاحب نظران سياسي، از حمله قريب الوقوع آمريكا به ايران سخن به ميان آورده اند.
اما پس از پي بردن به وجود ظرفيتهاي گوناگون دفاعي كه هسته آن ايده بسيجي است، ناگزير با تغيير ماهيت تهديدها، فاز نظامي را به رويكرد نرم تحت عنوان مذاكره تبديل نموده اند. بر كسي پوشيده نيست، طرح مذاكره بدون پيش شرط از سوي باراك اوباما رئيس جمهور دمكرات آمريكا، به منزله ارائه تصويري صلح طلب از وي نيست، بلكه ناكامي اسلاف وي در تعقيب گزينه خشونت و قهر عليه ايران، وي را واداشت براي خروج از بن بست، دشمني و خصومت را از طريق موضوع مذاكره بدون پيش شرط، پيگيري نمايد.
آنچه سبب گرديده دولتمردان ارشد ايالات متحده سوژه مذاكره را جدي تر و با تفسير روان تر از ديگر مقامهاي اين كشور در دستور كار قرار دهند، به طور قطع و يقين تعديل روحيه استكباري از سوي واشنگتن نيست، بلكه حضور فعال، پويا و پاياي ايده بسيجي در عرصه هاي متفاوت و آمادگي بسيجيان در صيانت از مرزهاي انقلاب اسلامي، دشمن را به تغيير تاكتيك و استراتژي وادار نموده است.
تهديدهاي ماه هاي اخير از سوي تيم نئومحافظه كار جرج بوش بسياري از آگاهان حوزه سياسي و بين المللي را بر آن داشت از عملي شدن تصميم مقامهاي آمريكايي سخن بگويند. اين درحالي است كه روحيه بسيجي مسؤولان بلندپايه نظام و پاسخهاي كوبنده آنان، دشمن را به عقب نشيني وادار نمود.
دشمنان اين مرز و بوم به خوبي مي دانند سخنان دولتمردان ايراني نشأت گرفته از فرهنگ بسيجي است كه در صورت احساس نياز به عرصه عمل مي پيوندد و پيش از اين آزمون دفاعي را در پرونده خويش به ثبت رسانده است.
بدين ترتيب، مي توان اذعان نمود تزريق روحيه بسيجي به بدنه نظام و ساختار تصميم گيري كشور، تاكنون توانسته است با انسجام و يكپارچگي در دفع تهديدها كارساز باشد و همين ويژگي سبب گرديده هيچ گاه عزت و استقلال كشور تحت الشعاع جنگ رواني و عربده كشي دشمنان قرار نگيرد.
حركت مقامهاي عالي رتبه نظام در اتخاذ تصميمهاي كلان داخلي و سطح و چگونگي تعاملات با ديگر كشورها، بر محور انگاره بسيجي است. مقام معظم رهبري در اين زمينه مي فرمايند: «كسي خيال نكند كه بسيج يك حاشيه است و ملت و دولت و حكومت به راهي مي رود و بسيج در كناري نشسته و به خود مشغول است، خير بسيج متن حركت نظام است. همه بايد بسيجي باشند، دولت و مسؤولان هم بايد بسيجي باشند و به حمدا... هستند.»
اشاره به اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه امنيت امروز جامعه مديون رشادتها و از خود گذشتگيهاي بسيجياني است كه در ميان خون و آتش، بالاترين سرمايه خويش، يعني حياتشان را هزينه آرامش و امنيت نسل امروز كردند. پس بر همگان است كه با پاسداشت آرمانها، اين فرهنگ را زنده نگه داريم تا دستاوردهاي نظام اسلامي از گزند حوادث مصون بماند.
پرداختن به نقش و جايگاه بسيج در اين مجال نمي گنجد، ولي اين ايام فرصتي است تا كاركرد و عملكرد اين تشكل مردمي را بازگو كرد و زمينه آشنايي نسل نوجوان را با نقش بسيج، ضرورت و هدفهاي آن فراهم ساخت.

**كارگزاران : از خودتان هم بپرسيد
روزنامه كارگزاران در سرمقاله امروزخود پاسخي را به يكي از سرمقاله هاي حسين شريعتمداري داد و نوشت :
از آقاي حسين شريعتمداري مديرمسوول كيهان كه يك سوال را در صفحه 2 روزنامه كيهان مورخ شنبه 2/9/87 از محضر حضرت آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني مطرح كرده‌اند سپاسگزارم، خلاصه حضرتشان متوجه شدند كه بعضي از سوالات در فضاي جامعه وجود دارد كه پاسخ مناسبي به آنها داده نشده است و توقع جرايد اين است كه اين سوالات را مطرح و پاسخ آن را دريافت دارند و جهت تنوير افكار عمومي منتشر نمايند. اين‌همه تخطئه و توهين به دولت‌هاي 16 سال قبل از دولت نهم واقعا از موضع حق و رعايت عدالت انجام شده است؟ اگر در 16 سال گذشته هيچ اقدام مثبتي انجام نشده است جمهوري اسلامي به كدامين عملكرد خود در عرصه‌هاي داخلي و بين‌المللي افتخار مي‌كند و توجيه افكار عمومي در حقانيت نظام چگونه انجام مي‌شود؟ آقاي شريعتمداري چرا تاكنون يك مقايسه بين حمله به دولت‌هاي 16 ساله و دولت طاغوت انجام نداده‌ايد تا به عيان ببينيد كه حجم تهاجم به دولت‌هاي بعد از انقلاب خصوصا دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات از ميزان حمله به رژيم پهلوي بيشتر بوده است، انتساب اتهام ثروت‌اندوزي، مافياي نفتي با رويكرد به اغنيا و رويگرداني از مستضعفان، بي‌ديني و سكولاريسم و... از اتهامات رايج بازار تبليغات مسوولان تبليغاتي دولت نهم بوده كه همچنان ادامه دارد، مضافا اينكه هتاكي‌هاي بي‌شرمانه‌اي نيز مستقيما به شخص حضرت آيت‌الله رفسنجاني شده است كه بعد از انقلاب سابقه نداشته، اما از نظر گردانندگان روزنامه كيهان اين همه جفا بر شخصيتي كه به قول آقاي شريعتمداري از استوانه‌هاي انقلاب اسلامي است جايز بود!؟ پس منصف باشيم و انتظار خود را با واقعيت‌هاي جاري جامعه بسنجيم و بدانيم كه از قديم گفته‌اند: كلوخ‌انداز را پاداش سنگ است.

**كيهان : عراق را نفروشيد !
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود به قلم حسين شريعتمداري مي نويسد:
روز شنبه 87.2.21 در يادداشتي با عنوان «عراق بر لبه تيغ» به شكست آمريكا در مواجهه با خواست مردم عراق اشاره كرده و ارائه پيش نويس قطعنامه امنيتي را واكنش آمريكا به اين شكست دانسته بوديم. در آن يادداشت آمده بود؛ فروش عراق به آمريكا دقيق ترين ترجمه براي توافقنامه ذلت باري است كه پيش نويس آن در بهمن ماه سال 86-ژانويه 2008- به صورت يكجانبه از سوي آمريكايي ها تهيه شده و در 27 اسفندماه همان سال-17مارس 2008- به امضاي مقدماتي مقامات دو كشور عراق و آمريكا رسيده است و در 11 بند جداگانه با استناد به مفادي از معاهدات بين المللي، منشور سازمان ملل متحد و حقوق كشورهاي اشغال شده تاكيد كرده بوديم كه اين توافقنامه در صورت نهايي شدن، كشور مسلمان عراق را به يك «مستعمره» و «پادگان نظامي آمريكا» در خاورميانه تبديل مي كند و چيزي شبيه يك اسرائيل ديگر و اين بار، با ظاهري اسلامي! در اختيار نظام سلطه بين الملل قرار مي دهد».
مدتي بعد، همانگونه كه در يادداشت كيهان پيش بيني شده بود، توافقنامه مورد اشاره با مخالفت صريح، گسترده و شديد مردم و مراجع عراق مخصوصاً حضرت آيت الله سيستاني روبرو شد و دولتمردان عراق كه قرار بود اوائل تابستان سال جاري- اواخر ژوئن يا اوايل جولاي 2008- اين توافقنامه را امضاء و اجراي آن را نهايي كنند، از امضاي آن خودداري ورزيدند و پيشنهادهايي براي تغيير برخي از مفاد توافقنامه و تعديل شماري از بندهاي ديگر آن ارائه كردند و بالاخره روز 28 آبان 1387-18نوامبر2008- علي رغم مخالفت هاي گسترده مردم و مراجع عراق، توافقنامه يادشده با جرح و تعديل و نيز با تبديل نام آن از «توافقنامه امنيتي» به «قرارداد خروج نيروهاي اشغالگر» به تصويب كابينه عراق رسيد و 28عضو از 38عضو كابينه به آن رأي مثبت داده و متن آن را به صورت يك لايحه به مجلس عراق فرستادند و قرار است فردا- چهارشنبه 6 آذرماه26.87نوامبر2008- نمايندگان پارلمان عراق درباره آن تصميم بگيرند. اين قرارداد البته به همين شكل فعلي شكستي بزرگ براي آمريكاست چرا كه دولتمردان كاخ سفيد با وجود همه فشارها و تهديدهايي كه به مردم و دولت عراق وارد كردند نتوانستند متن پيش نويس قبلي را به دولت برخاسته از مردم عراق تحميل كنند ولي از آنجا كه مفاد كنوني قرارداد ياد شده نيز علي رغم تعديل هاي انجام شده كماكان مي تواند حاوي همان مفهوم «فروش عراق به آمريكا» باشد و جرح و تعديل هاي انجام گرفته در پيش نويس قبلي مفهوم و مفاد استعماري آن را تغيير چنداني نداده است، اشاره به نكاتي دراين باره ضروري است مخصوصاً آن كه، «فروش عراق به آمريكا» نه فقط ملت مظلوم عراق را در چنگال دولت خونخوار و غارتگر آمريكا گرفتار مي كند كه صدام وحشي و جنايتكار فقط يكي از عوامل آن بود، بلكه «عراق فروخته شده به آمريكا» يك «كانون خطر» و توطئه عليه كشورهاي منطقه، مخصوصاً همسايگان اين كشور مسلمان نيز هست و بديهي است كه در صورت تصويب اين قرارداد -بخوانيد همان توافقنامه ذلت بار و استعماري- فصل جديدي از مبارزات پي گير مردم مسلمان عراق به رهبري مراجع عظام آن كشور و حمايت ساير ملت هاي مسلمان عليه اشغالگران آغاز خواهد شد و آمريكايي ها به خوبي مي دانند كه سرانجام اين دور جديد از مبارزات هرچه باشد و هر بهايي داشته باشد به نفع آمريكا و متحدانش نخواهد بود...
درباره مفاد قرارداد جديد، پيش از اين مطالبي داشته ايم و در يادداشت پيش روي به چند نكته اساسي كه اين قرارداد را به سند فروش عراق تبديل كرده است مي پردازيم.
1- در ماده 12 از قرارداد جديد بر حق مصونيت قضايي - كاپيتولاسيون- براي نيروهاي آمريكايي تأكيد شده است. اين بند اگرچه با بند مشابه در پيش نويس توافقنامه قبلي تفاوت هايي دارد كه اين تغيير با اصرار و مقاومت شديد مقامات عراقي پديد آمده است ولي ماده 12 قرارداد جديد و بندهاي 1، 2، 3، 4 و 5 آن بگونه اي تنظيم شده كه كاپيتولاسيون را با عبارات ديگري بر مردم مظلوم عراق تحميل مي كند. در اصطلاح حقوقي از اينگونه تغييرات با عنوان بازي كلمات- WORD GAME- ياد مي كنند.
در بند يك از ماده 12 «حق ابتدايي اعمال ولايت قضايي بر افراد آمريكايي و عناصر مدني- منظور نيروهاي غيرنظامي آمريكاست- در مورد جرايم عمومي يا اشتباه فاحش در زمان عمليات نظامي در خارج از آن و تأسيسات نظامي» به دولت عراق داده شده است ولي در بند4 از همان ماده آمده است «افراد نظامي و عناصر مدني آمريكا هنگام بازداشت يا توقيف از سوي نيروهاي عراقي طي 24 ساعت به نيروهاي آمريكايي تحويل داده شوند»! با اين حساب نيروهاي عراقي فقط در نقش ضابط قضايي آمريكا! و مأمور اجراي اشغالگران! ظاهر مي شوند. و جالب تر- بخوانيد تأسف آورتر- آن كه در بند5 از همان ماده 12 تأكيد مي كند كه «نيروهاي نظامي و افراد مدني آمريكايي در صورت تخلف و ارتكاب جرم مطابق ضوابط و قوانين قضايي آمريكا محاكمه مي شوند». به بيان ديگر، ماده 12 دقيقاً و بي كم وكاست همان كاپيتولاسيون است. يعني همان قانون استعماري كه حضرت امام(ره) به خاطر تصويب آن در مجلس شوراي ملي خروش برداشت، قيام 15خرداد شكل گرفت و امام راحل(ره) زنداني شده و به تبعيد رفت و...
2- در بند يك از ماده 4 كه موضوع آن «شرح وظايف» است، آمده است؛ «دولت عراق از نيروهاي آمريكايي به منظور حفظ امنيت و ثبات عراق درخواست كمك موقت مي كند، از جمله همكاري در عمليات عليه سازمان القاعده و ساير گروه هاي تروريستي و گروه هاي خارج از قانون و بازماندگان رژيم سابق»
الف: در اين بند، «درخواست كمك از نيروهاي آمريكايي» به عراق تحميل شده و مفهوم ديگر اين بند آن است كه عراقي ها ادامه اشغال كشور خويش را از آمريكايي ها درخواست كرده اند! و حال آن كه درخواست كمك از نيروهاي خارجي اولاً؛ مطابق ماده 50 از كنوانسيون 1969وين بايستي در اختيار كامل از سوي دولت درخواست كننده صورت پذيرد و ثانياً؛ اين درخواست ها موضوع يك «پيمان نظامي» جداگانه هستند و نه ماده اي از يك قرارداد چندمنظوره و آنهم از سوي كشور تحت اشغال!
ب: موضوع اين درخواست نيز كلي و همه شمول است. چرا كه «همكاري در عمليات عليه سازمان هاي تروريستي» با قيد «از جمله» آمده است، يعني اين درخواست تحميلي در مصداق ياد شده خلاصه نمي شود بلكه تمامي مسائل مربوط به
امنيت و ثبات عراق را شامل مي شود.
ج: در اين بند واژه «امنيت و ثبات عراق» تعريف حقوقي نشده و اين اطلاق دست آمريكا را براي هرگونه تعريفي از آن باز مي گذارد. مثلاً؛ آمريكايي ها به بهانه اين كه «فلان كشور منطقه امنيت و ثبات عراق را به خطر انداخته است»! به خود اجازه مي دهند كه نه فقط از خاك عراق براي تجاوز به كشور ديگر استفاده كنند، بلكه مطابق بند يك از ماده فوق الذكر، دولت عراق نيز ملزم به همكاري با آنها در اين تجاوز احتمالي خواهد بود! و اين در حالي است كه در ماده 28 از قرارداد مورد اشاره آمده است «استفاده از اراضي و آب و آسمان عراق به عنوان معبر يا پايگاهي براي آسيب زدن به كشورهاي ديگر مجاز نيست»! ولي همانگونه كه شرح آن گذشت بند يك از ماده 4، مفاد ماده 28 را نقض مي كند و از اين روي مقامات عراقي نبايد به ماده 28 با موضوع عدم بهره گيري از خاك كشورشان براي تجاوز به ساير كشورها، دل خوش كرده و از آن با عنوان يك دستاورد در رايزني هاي تعديل مفاد پيش نويس توافقنامه قبلي ياد كنند!
3- در ماده 7 قرارداد با موضوع ذخيره و انبار تجهيزات دفاعي - بخوانيد تهاجمي- آمده است «نيروهاي آمريكايي مجازند تجهيزات دفاعي و موادي را كه براي اجراي اين پيمان نياز دارند در داخل اماكن و تأسيسات مورد توافق و يا ساير اماكن موقت طبق توافق نگهداري كنند» و در ادامه اين ماده تصريح شده «نيروهاي آمريكايي عهده دار كنترل بر استفاده و انتقال اين تجهيزات در عراق هستند و ضمانت مي دهند كه اين مواد و تجهيزات را در نزديكي مناطق مسكوني انبار نكنند. آمريكا بايد اطلاعات ضروري از تعداد و نوع اين مواد را به دولت عراق ارائه دهد».
آمريكا مفاد استعماري پيش نويس توافقنامه قبلي را به گونه اي موذيانه در ماده 7 از قرارداد جديد گنجانده است. چرا؟!
الف: كنترل استفاده و انتقال تجهيزات نظامي در عراق برعهده آمريكا نهاده شده است و فقط ضمانت كرده اند كه اين مواد و تجهيزات را در نزديكي مناطق مسكوني ذخيره نكنند. به بيان ديگر مطابق اين ماده «تبديل عراق به زرادخانه ارتش آمريكا» پذيرفته-بخوانيد تحميل- شده است با اين قيد كه اين زرادخانه هاي متعدد در نزديكي اماكن مسكوني نباشد.
ب:«ضمانت آمريكا» فاقد راه كار اجرايي است چرا كه مطابق اين ماده دولت عراق از تعداد و نوع تجهيزات اطلاعي ندارد و اين اطلاعات بايستي از سوي آمريكا به دولت عراق داده شود، نه آن كه مشتركاً بر آن نظارت داشته باشند، بنابراين آمريكا مي تواند نوع و تعداد تجهيزات ذخيره شده را به دولت عراق اط�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن