واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: از شايعه سازان شكايت مي كنم
«ساميه لك» تا پيش از حضور در سريال «مرگ تدريجي يك رويا»(ساخته فريدون جيراني) هيچ گونه تجربه بازيگري نداشته است. او در اولين تجربه اش نقش اول سريال كارگرداني را عهده دار شد كه به بازيگرسازي و انتخاب درست بازيگران شهرت دارد.ساميه لك متولد خرداد ١٣٥٩ و دانشجوي رشته مهندسي معماري است و حدود ٦ سال است كه براي ادامه تحصيل به دبي رفته و در آن جا ساكن شده است. با ساميه لك درباره جزئيات نقش آفريني اش به گفت وگو نشستيم.
قبول داريد كه «فريدون جيراني» با انتخاب شما به عنوان بازيگر نقش اول سريالش ريسك بزرگي كرد؟
بله. كاملا درست است. همين الان نقدهايي مي خوانيم كه نوشته اند، ساميه لك توانسته بيننده را با خودش همراه كند. اما اوايل همين دوستان معتقد بودند ساميه لك بازيگري ناآشناست كه بازيگري را بلد نيست و نمي تواند سي و چند قسمت مخاطب را دنبال خودش بكشاند. حق هم داشتند كه اين طور فكر كنند.
به نظر خودتان توانستيد جواب اعتماد كارگردان را بدهيد؟
نهايت تلاش خودم را كردم كه اين اتفاق بيفتد. آخرين باري كه با آقاي جيراني صحبت مي كردم، خيلي خودماني پرسيدم، از انتخاب من پشيمان نيستيد؟ جواب دادند: به هيچ وجه
برخي مي گويند شما راه چند ساله را يك شبه طي كرده ايد. بااين حرف موافقيد؟
من در شرايط كاملا ايده آلي وارد حرفه بازيگري شدم. با اولين كار سريالي آقاي جيراني و آن هم نقشي محوري در سريالي كه مخاطبش از فيلم سينمايي بيشتر است. به دليل شرايط ورودم اين حرف را قبول دارم. نمي گويم به جايي كه بايد برسم رسيده ام، اما فكر مي كنم شروع خوبي داشتم.
يك بازيگر بايد خيلي خوش شانس باشد كه براي چنين نقشي انتخاب شود؟
من اصولا خيلي آدم خوش شانسي نيستم. اما در اين مورد، خدا خيلي من را دوست داشت. اميدوارم بتوانم همين طوري پيش بروم.
پس چرا مي گوييد آدم خوش شانسي نيستم؟
اصولا به شانس اعتقادي ندارم. وقتي به نتيجه اي كه مي خواستم نمي رسم، نمي گويم بدشانسي آوردم. مي گويم از راه درست وارد نشدم. چون به شانس فكر نمي كنم، به همين خاطر فكر نمي كنم نقشي در زندگي ام داشته باشد.
چطور شد كه به جمع بازيگران سريال «مرگ تدريجي يك رويا» پيوستيد؟
آقاي جيراني درمرحله پيش توليد تصميم گرفت چهره ناآشنايي را انتخاب كند. من از طريق يكي از دوستان آقاي جيراني به ايشان معرفي شدم. براي چند روزي از دبي به ايران آمدم و پيش ايشان رفتم.
از شما چطور تست بازيگري گرفتند؟
بيشتر، صحبت مي كردند. اين طور نبود كه بگويند حالا بخند يا فكر كن به تو چنين خبري داده اند. با من گفت وگو مي كردند. يك جور تست روان شناسانه بود.
يادتان مي آيد زماني كه انتخاب شديد، كارگردان نقش مارال را چطور برايتان تعريف كرد؟
گفت يك دختر نويسنده كه براي رسيدن به موفقيت كم نمي گذارد. سماجت به خرج مي دهد و خيلي پشتكار دارد و يك جورهايي دختر «متفرعني» است. اين لغت را هيچ گاه يادم نمي رود.
و شما براي اين كه به اين نويسنده متفرعن نزديك شويد، چه تحقيقاتي انجام داديد؟
با چند نويسنده صحبت كردم. اتفاقا نويسنده ها اصلا واكنش بدي نشان ندادند. براي آن ها طبيعي بود كه مارال يك جاهايي در تصميم گيري هايش دچار تزلزل شود. « مارال» ممكن است در نهايت تصميم درستي بگيرد، اما تزلزل در مسير او وجود دارد.
به نظر شما اين نويسنده روشنفكر است يا روشنفكر نما؟
با لغات بازي نكنيم. من معتقدم كسي كه مي نويسد اصولا روشنفكر است.
جايي بود كه بخواهيد به كارگردان پيشنهاد دهيد، داستان را عوض كند؟
نه. اصلا. به هيچ عنوان اين اجازه را به خودم نمي دادم. من كار اولم را تجربه مي كردم و شرايطي نداشتم كه به آقاي جيراني پيشنهاد دهم داستان تغيير كند. اما در مورد شخصيت «مارال» و واكنش هاي آن يك جاهايي كه برايم سوال ايجاد مي شد، با كارگردان صحبت مي كردم.
يكي از نقاط ضعف شخصيت «مارال» اين بود كه خيلي منفعل بود و اجازه مي داد كه خواهرش در زندگي او دخالت كند
ساناز با منطق و خط كش خودش فكر مي كند، مارال خوشبخت نبود. به خيال خودش داشت به او كمك مي كرد. علت اين كه مارال تصميمات اشتباهي مي گيرد اين است كه درخواست هاي منطقي همسرش، حامد را رد مي كند. مارال مردد بود و ساناز هم مي دانست كي و كجا چه حرفي بزند تا تيرش به هدف بخورد. من اصلا منكر منفعل بودن « مارال» نمي شوم.
آدم هايي داريم كه مي توانند در هر لحظه پشت سر هم تصميم هاي درستي بگيرند. آدم هايي هم هستند كه فقط تصميم اولشان درست است و بعد اشتباه مي كنند. مارال جزو دسته دوم است.
يك جا خواندم كه از شايعه سازان گلايه كرده بوديد. يعني كساني كه ادعا كرده اند شما بابت حضور در سريال مبلغي را پرداخت كرده ايد. ماجرا چيست؟
برخي ها اين حرف را مطرح كرده اند. من علاوه بر اين كه حتي يك « يك ريالي» به هيچ كسي نداده ام، بابت اين پروژه بر اساس قراردادم دستمزد خوبي هم گرفته ام. از اين به بعد هر كس چنين ادعايي كند، من به صورت قانوني پي گيري مي كنم و از او شكايت مي كنم.
چرا چنين شايعاتي را مطرح مي كنند؟
از نظر آن ها اين موضوع خيلي عجيب است. مي گويند اين كه يك نفر به قول شما راه چند ساله را يك شبه طي كرده، پس حتما پول داده است. متاسفانه ما وقتي يك آدم پولدار مي بينيم، فكر مي كنيم يا دزدي كرده يا قاچاقچي مواد مخدر بوده، يا پدر پولداري داشته است، در بين اين چهارپنج گزينه خب يك حالتش هم اين است كه خودش زحمت كشيده است.
شما خودتان جزو كدام دسته ايد؟
من خودم كار كردم و زحمت كشيدم، از طريق معماري و بازرگاني. آن چيزي هم كه ندارم، از بي عرضگي خودم است. نه اين كه تقصير فرد ديگري باشد.
معماري را بيشتر دوست داريد يا بازيگري؟
از زمان كودكي معماري را دوست داشتم. اما خيلي دير علاقه به بازيگري در من به وجود آمد. هر دو را ادامه مي دهم.
كار سختي است؟
خداوند در قرآن درباره سختي هاي زندگي با بندگانش صحبت كرده است. قرار نيست زندگي خيلي راحت باشد.
تصورتان نسبت به بازيگري نسبت به روز اولي كه شروع به كار كرديد، فرق كرده است؟
خيلي نه. به اين دليل كه دوستاني در اين حرفه داشتم و مي دانستم، چه خبر است. اين طور نبود كه از بيرون زيبايي هايش را ببينم و وارد كه بشوم سختي هايش را ببينم.
سخت ترين سكانسي كه در اين سريال بازي كرديد، كدام بود؟
آن جايي كه در خانه «هلن» مي خواستم آماده بشوم براي گرفتن جايزه از يك محفل ادبي
من فكر كردم كه جواب مي دهيد سكانس مرگ « ساناز»
در آن سكانس آقاي جيراني گفت با دوربين خاموش تمرين مي كنيم.
وقتي تمرين تمام شد، كسي نگفت: «كات» چون همه داشتند به شدت گريه مي كردند. من در آن لحظه در حال خودم نبودم و به صورت واقعي گريه مي كردم. انگار مرگ ساناز را بازي نكردم. بله. درست است. سخت بود. اما سختي اش روي دوش من فشار نياورد. چون در آن لحظه هيچ چيز را نمي فهميدم.
«ساميه لك» اگر يك ديوار سفيد داشته باشد، روي آن چه مي نويسد؟
مي نويسم «الحمد لله» يعني خدايا شكرت
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]