تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سفره‏هايتان را با سبزى، زينت دهيد ؛ زيرا سبزى با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، شيطا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814723319




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواب هاي شالگردن


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: خواب هاي شالگردن
تقي زاده- شالگردن توي خواب ديد كه (پتو) از او پرسيد: تو اسمت چيه؟ و او جواب داده بود: شالگردن!

بعد پتو پرسيده بود: تو فقط به درد دور گردن مي خوري؟

شالگردن جواب داد: آره ديگه، پس مي خواستي برايت باغباني و قايق راني هم بكنم؟

پتو گفت: خب آره! من هم اگر هم قد و اندازه تو بودم مي رفتم و همه كارهاي دنيا را تجربه مي كردم!

شالگردن گفت: بله؟!!

پتو گفت: تو يك شالگردن تنبل و به درد نخوري كه هيچ كاري غير از خوابيدن و دراز كشيدن و جمع شدن بلد نيستي!

اما من با اين كه يك پتو هستم و نزديك به ده كيلو وزن دارم چند متر هم عرضم مي شود ولي خيلي كارهاي مفيد تر از خوابيدن بلدم!

شالگردن پرسيد: مثلا چه كارهايي بلدي؟

پتو گفت: همين صحبت هايي كه با تو كردم يعني مشاوره كردن با بيكارها و بي خاصيت هايي مثل تو! من مي توانم به خيلي ها كمك كنم و به آن ها بگويم كه دنبال چه شغلي بروند كه مفيدتر باشند اين طوري نگاهم نكن، اين ملافه و تخت و ديوار و فرش و... همگي با كمك و راهنمايي من اين كاره شده اند پولي هم به من نمي دهند يعني مشاوره رايگان!

شالگردن كه يكي از نخ هايش در دهانش باقي مانده بود گفت: خب به نظر تو من بايد چكاره شوم كه مفيدتر باشم؟

پتو نگاه عميقي به شالگردن كرد و پرسيد: تو وزنت چند كيلو است؟ شالگردن گفت: 850 گرم

پتو دوباره پرسيد: و قدت؟

شالگردن گفت: اگر خدا قبول كند يك و نيم متر!

پتو گفت: خب يك شالگردن سفيد رنگ كه يك و نيم متر قد دارد و 850 گرم وزن؟ احتمالا از مواد مرغوب هم ساخته شده اي و اصالت خانوادگي ات را حفظ كرده اي.

شالگردن گفت: نكنه فكر كردي من هم مثل اين شالگردن هاي چيني بي اصل و نصب و قلابي هستم؟

پتو گفت: من كي همچين حرفي زدم چون شالگردن ها و همه جنس هاي چيني بلد نيستند به زباني غير از زبان چيني حرف بزنند يا مثل تو اين قدر خوش صدا و گل و بلبل باشند.

شالگردن گفت: حالا لطفا بفرماييد من چه شغلي به من مياد؟

پتو دوباره نگاه عميقي به شالگردن كرد و گفت: آهان فهميدم، البته نبايد ناراحت شوي چون من چند تا پيشنهاد براي تو دارم كه مي توانند به عنوان شغل دوم تو باشند و يا اين كه تو از شالگردن بودنت خسته شده باشي و بخواهي مثلا بندكفش علي باشي!

شالگردن گفت: چي داري مي گي؟ من بروم بند كفش علي بشم؟

پتو گفت: بند كفش بودن خيلي مزيت ها دارد مثلا بند كفش ها هميشه با آدم ها هستند و با آن ها به همه جا مي روند مثلا به استاديوم ورزشي براي فوتبال بازي كردن به مغازه و خيابان به مدرسه .... به نظر من خيلي كيف مي دهد كه هميشه با آدم ها اين طرف و آن طرف برويم و سراز همه چيز و همه جا در بياوريم!

شالگردن راه افتاد كه برود اما پتو به او گفت: كجا مي روي عمويي! يادت نرود كه تو هنوز يك شالگردن هستي نه بند كفش!

تو با اين همه ضخامت و بزرگي نمي تواني از توي سوراخ هاي هيچ كفشي عبور كني!

شالگردن پرسيد: پس بايد چكار كنم؟

پتو گفت: اول از همه بايد رژيم لاغري بگيري و غذاهاي چاق كننده مثل شيريني ها و غذاهاي روغني را از برنامه غذايي ات حذف كني! روزي دو ساعت سناي خشك مي روي و ورزش هاي سخت و سنگين در حد قهرماني مي كني! خلاصه همه كارهاي ممكن و غير ممكن را مي كني تا لاغر شوي، فهميدي؟

شالگردن همه كارهايي را كه پتو گفته بود مو به مو انجام داد و بعد از يك هفته آن قدر لاغر شد كه داشت از لاغري مي مرد.

با آه و ناله پيش پتو رفت و گفت: حال خوب شد؟

پتو اولش باورش نمي شد با صداي بلند گفت: واي... خداي من چه خوش تيپ شدي امروز! تو رو خدا بچرخ ببينمت؟! شالگردن لاغر هيچ رمقي نداشت كه بچرخد اما دوباره از پتو پرسيد: حالا مي توانم بند كفش بشوم؟

پتو گفت: بله! اما براي اين كه بتواني بند كفش شوي بايد يك زحمت ديگر هم بكشي و تا دم در و كنار جاكفشي بروي!

شالگردن لاغر گفت: چه جوري بروم مترو داره يا بايد با اتوبوس و تاكسي بروم!

پتو خنديد و گفت: متاسفانه با پاهايت بايد بروي!

شالگردن لاغر آدرس دقيق جا كفشي را پرسيد و بعد با ملافه و پتو و دوستان ديگرش خداحافظي كرد و رفت!

پتو موقع خداحافظي، وقتي كه شالگردن لاغر داشت آرام آرام از آن ها دور مي شد گفت: برايت آرزوي موفقيت مي كنم! لياقت تو خيلي بيبشتر از اين هاست.

هيچ وقت نااميد و خسته نشو و فقط برو... آن قدر برو تا به يك جايي برسي...

شالگردن لاغر آرام آرام به پيش مي رفت در حالي كه توي سرش فكرهاي عجيب و غريبي بود....
 پنجشنبه 16 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن