تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

صندوق تضمین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803354939




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زاهد ويسى اسلامى‏سازى دانش (طرحى براى گذار از سكولاريسم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: زاهد ويسى اسلامى‏سازى دانش (طرحى براى گذار از سكولاريسم)
خبرگزاري فارس: پيوند علم و دين در اسلام همواره فراز و فرودهايى داشته و به شكل‏هاى مختلفى كه از تلاش براى ايجاد وفاق و پيوند ميان آن دو تا افكار آنها از سوى يكديگر در نوسان بوده است. آنچه امروزه در خصوص پيوند علم و دين مطرح است، مسئله‏اى شاذ و بى‏سابقه نيست.
چكيده: بررسى رابطه ميان علم و دين از مهم‏ترين موضوعات چالش‏برانگيز امروز جامعه ماست. پيشرفت علوم مختلف در جهان غرب از يك سو، و انحطاط علمى، سياسى، فرهنگى، نظامى و اقتصادى جهان اسلام از سوى ديگر اين سؤال را طرح مى‏كند كه گويا اسلام با دانش‏اندوزى مخالف است. ازاين‏رو، گروهى اسلام را عامل عقب‏ماندگى جهان اسلام مطرح كردند. به همين دليل، زمينه ضديت با اسلام و غربى‏سازى و غرب‏گرايى جهان اسلام فراهم آمد. گروهى نيز اين رويكرد به دين را نادرست تلقى كردند و شيوه اصلاح و بازسازى انديشه اسلامى را در پيش گرفتند. بنياد اساسى اين گفتمان، وجود پايه‏هايى از مبانى علم جديد در اسلام است كه با بازنگرى در شيوه‏هاى علمى اسلام، مى‏توان آن را به جهان ارائه كرد. اين گفتمان با برقرارى مجدد ارتباط ميان «دانش» و «ارزش»، راه گذار از سكولاريسم را فراهم مى‏كند.

پيوند علم و دين‏
پيوند علم و دين در اسلام همواره فراز و فرودهايى داشته و به شكل‏هاى مختلفى كه از تلاش براى ايجاد وفاق و پيوند ميان آن دو تا افكار آنها از سوى يكديگر در نوسان بوده است. آنچه امروزه در خصوص پيوند علم و دين مطرح است، مسئله‏اى شاذ و بى‏سابقه نيست.
دين به مثابه يك نظام يا برنامه، بر اساس اصول و قواعد ثابت‏محور، موجب پديد آمدن علوم و معارف فاعلى مى‏شود كه همه آنها به نوعى يا در پى كشف و تبيين حقايق دينى هستند و يا دفع اباطيل و خرافه هايى كه در مورد آن ابراز مى‏شود. اين دسته از علومى كه مستقيماً با دين در ارتباطاند به نام‏هاى مختلفى نظير علوم نقلى، شرعى، نافع و ... خوانده مى‏شود و ساير علوم عملاً از دايره شرعى بودن خارج مى‏شوند.
تلاش براى برقرارى پيوند ميان علم و دين و تأسيس علوم دينى جديد و يا علوم مورد تأييد دين، به دوران «تابعين» برمى‏گردد. امروزه كه قلمرو مسلمانان از لحاظ سرزمين گسترش يافته است و اديان و مذاهب، افكار و عقايد مختلف ملل گوناگون را در خود جاى داده است، زمينه پيدايش علوم اسلامى و ساماندهى قوانين و قواعد ايمان فراهم شده است.
به هر حال، به موازات گسترش قلمرو مسلمانان، توجه چشمگير آنان به علوم غيرمسلمانان و معارفى كه آنان در اختيار دارند، اهميت چشمگيرى يافته است. فارغ از علت و انگيزه اساس توجه مسلمانان به اين علوم و معارف، دسته‏اى از مسلمانان به علوم غيرمسلمانان گرايش پيدا كرده‏اند و ضمن اقتباس و ترجمه آنها، به تفسير، توضيح و حتى نقد اين علوم مبادرت كردند و بدين‏سان علوم ديگر به حوزه افكار و كردارهاى علمى علماى مسلمان راه پيدا كرد. متكلمان، فقهاى اهل رأى و علماى علم اصول، از جمله گروه‏هاى مهمى هستند كه راه نفوذ و حضور مسائل و مباحث نظرى و عقلى، اسلامى و غيراسلامى را فراهم آوردند و سهم عظيمى در پيوند علم و دين از آن خود ساختند. در اين زمينه مى‏توان به امام محمدبن‏محمد غزالى طوسى (505-450) در اثر نامدار خويش، «المنفذ من الضلال» و نيز ابن رشد (595-520) در اثر مشهور خود فصل المتعال، اشاره كرد. بنابراين، توهم پذيرش مطلق و افكار بى‏قيد و شرط علم و معرفت، دست‏كم از ديدگاه اسلام مردود است. توجه به اين اصل و عملى كردن آن از سوى علماى اسلام، زمينه رشد علمى را در حوزه‏هاى علمى و معرفتى مسلمانان پديد آورد. تا جايى كه امروزه بررسى سيره و سرگذشت علم، جهانى و حتى آنچه كه امروزه در مهم‏ترين دانشگاه‏ها، پژوهشگاه‏ها و حتى آزمايشگاه‏هاى جهانى مطرح است، بدون بحث از مرحله اسلامى علم يا مرحله‏اى از علم كه در جهان اسلام در حال توسعه و بالندگى بوده، ناقص و ابتر است.
علل انحطاط علمى مسلمانان‏
پس مى‏توان گفت: انحطاط علمى و معرفتى مسلمانان ناشى از اصول و مبانى دينى نيست و بنابر مبانى دينى، هر گونه تلاش علمى و معرفتى در هر جا و هر زمانى، مورد رد يا انكار دين اسلام نيست. علم‏جويى و معرفت‏طلبى يك اصل اسلامى است و طلب علم و معرفت به عنوان يك اصل ضرورى و كارآمد در اسلام پذيرفته شده است.
هرگاه اين اصل ضرورى در اسلام به دست فراموشى سپرده شود و يا مقتضاى حقيقى آن به درستى فهميده نشود، نبايد انتظار كسب آثار و پيآمدهاى تمسك به اين اصل را داشت؛ زيرا صرف مسلمانى و عدم التزام به اصول علمى، ضرورتاً به معناى برخوردارى از آثار و پيآمدهاى علمى نيست. ازاين‏رو، عدم تمسك مسلمانان به مبانى قطعى علمى، فاصله انداختن ميان معارف نظرى و عملى، شكاف ميان عقل و نقل، دورى از امور عينى و پرداختن به مسائل انتزاعى علاوه بر محدود شدن به آراء و نظريات و تأليفات و آثار قدما و تقديس دستاوردهاى آنان، از ديگر عوامل انحطاط علمى مسلمانان بوده است.
اين امر موجب شد كه بيشتر تلاش‏هاى علمى و فكرى علماى دين، به شرح و حاشيه نويسى بر آثار قدما و مكانى براى احياى ميراث و تدوين آثار گذشتگان تبديل گردد، و خلاقيت و ابتكار از آنان گرفته شود. علاوه بر اين، تعصبات فرقه‏اى، محور شدن امور فقهى، زهد و دنياگريزى افراطى، خودكامگى حكام و...، سلسله عوامل لازم و كافى را براى انحطاط مسلمانان فراهم و تكميل نمود.
پيشرفت تمدن غربى و انفعال مسلمانان در برابر آن‏
در هنگامه خواب گران و انحطاط مسلمانان، اروپا بر اثر تحول عظيمى كه آن را تجديد حيات علمى و فرهنگى خود ناميد، سر از خواب غفلت برآورد و در حوزه علم و دانش دستاوردهاى عظيمى كسب كرد و به عنوان يك قدرت بلامنازع علمى و معرفتى بر مراكز علمى دنيا و حتى بر ذهن و زبان انديشمندان غيرغربى حاكميت يافت. در كنار آن، قدرت نظامى آنان نيز به شدت افزايش يافت.
انحطاط همه جانبه مسلمانان از لحاظ علمى، نظامى، سياسى، فرهنگى و حتى رفتارى و اعتقادى، بهترين زمينه پذيرش هجمه فرهنگ خارجى را پديد آورد. به گونه‏اى كه قدرت و توان غيرقابل انكار و بى‏رقيب خارجى به تنهايى توانست مسير استعمار كشورهاى اسلامى را فراهم سازد و البته زمينه داخلى نيز به كمك اين مهم شتافت.
مسلمانان و طرح دو پرسش!
سيطره خارجى و انفعال مسلمانان، آنان را با دو پرسش مواجه ساخت. علت پيشرفت غربيان چيست و راه خروج از اين وضعيت كدام است.
راه خروج؟
الف) رويكرد غرب‏زدگى، غرب‏گرايى و غربى‏سازى و ب) رويكرد بازگشت به خويشتن و تكيه بر مواريث خود.
در نتيجه سلطه غربى بر مسلمانان، گروهى به اين نتيجه رسيدند كه علت پيشروى غربيان و سيطره آنان بر جهان اسلام، دين و راه نجات و رهايى از آن، كنار گذاشتن دين و توجه به علم و دانش است! رويكرد اول، عملاً دين را در برابر دانش قرار داد و علل انحطاط اصل جهان اسلام را دين تصور كرد. رويكرد ديگر، اسلام‏گرايانه و بازگشت به خويشتن بود كه مى‏كوشيد عدم تصادم اسلام با علم را بيان كند؛ زيرا كم كم اين تصور غيردقيق و غيرعلمى كه اسلام با دانش مخالف است و مسئول عقب‏ماندگى مسلمانان دين است، به صورت يك قاعده درآمده بود!
در رويكرد اول، تن دادن به نگرش غرب‏گرايانه، پذيرش سكولاريسم تنها راه خروج از انحطاط مسلمانان قلمداد شده بود. اما از آنجايى كه در بررسى تاريخ اسلام، توانمندى آن و نيز حقايق مسلم از يك سو، و تفاوت بنيادين اسلام با مسيحيت از سوى ديگر، پذيرش سكولاريسم يك علاج موقت و مقطعى بود و در بلندمدت موجب گسست و شكاف عميق معرفتى و تاريخى محسوب مى‏شد، مصلحان كوشيدند تا هم‏نوايى دين و دانش را نشان دهند.
انديشمندان مسلمان و تأكيد بر اقتباس از ساير فرهنگ‏ها
سيد جمال‏الدين اسد آبادى، محمد عبده و طنطاوى بر چند اصل تأكيد مى‏كردند:
1. توجيه اخذ تمدن‏
2. تسكين احساس حقارت مسلمانان در برابر برترى فرهنگ غربى‏
3. درك اهميت علم و كارآيى آن در بازآفرينى توانمندى اسلام و راه علاج و خروج‏
4. زدودن گرد اتهام ضديت اسلام با علم و دانش‏
5. امكان طلوع مجدد علم در دنياى اسلام‏
اسلامى‏سازى دانش‏
به رغم اين تلاش‏ها، سيطره ديدگاه‏هاى سكولاريستى بر نظام آموزشى دانشگاه‏ها و نحوه تعامل دانشگاهيان با مبانى دينى الزام مى‏كرد كه براى جلوگيرى از آفات و آسيب‏هاى اين رويكرد، تزريق ديدگاه‏هاى دينى به علوم و معارف دانشگاهى و بهره‏مند كردن اين مجامع علمى از آفاق متعالى دينى صورت گيرد. اسلامى‏سازى دانش، علاج واقعى اين معضل بود و زمينه‏اى براى زوال جمود و انحطاط علمى مسلمانان و چالشى براى سلطه ديدگاه‏هاى سكولاريستى بر دانش و معارف بشرى به شمار مى‏رفت.
دينى‏سازى دانش صرفاً در حوزه دينى اسلام پيشنهاد نشده است، بلكه در ساير اديان نيز وجود دارد و تلاشى جهانى است ارزشى كردن دانشگاه‏ها نيز خود به خود در ذيل ارزشى ساختن دانش مطرح است. اين امر به گونه‏اى بود كه پاره‏اى از غربيان نيز به دليل زيان‏هاى وارده بر بشريت به دليل جدايى علم و دين، خواهان آشتى دادن آن دو شدند.
شكست رويكرد غربگرايى‏
از جمله آفات غرب‏مدارى، تحقير فرهنگ و تمدن غيرغربيان و ترويج و اشاعه فرهنگ و تمدن غربى است. حداقل دستاورد اين كار، پيدايش طيف غرب‏گرايان و تلاش براى غربى‏سازى جوامع است. به دليل عدم توفيق اين جناح، طيف مقابل و گفتمان مخالفى به نام «بنيادگرايى» پديد آمد و در خصوص رابطه علم و تمدن وضعى برخلاف غرب‏گرايى اتخاذ كرد. بنابراين، عملاً غرب‏گرايى، كه تلاش مى‏كرد كه جوامع را از حالت انحطاط نجات دهد، خود عاملى براى پسروى و قهقهرايى شد و مردم و جامعه را بسيارى از حقايق مدرن و دستاوردهاى آن بدبين كرد. بدين‏سان اسلامى‏سازى دانش در حقيقت تلاشى دلسوزانه براى پرهيز از آفات و آسيب‏هاى علم و معرفت بود.
مفهوم اسلام‏سازى‏
اسلامى‏سازى تلاشى است كه باپرهيز از افراط و تفريط، حضور انسان مسلمان را در دنياى جديد موجه مى‏سازد و با بهره‏گيرى از اصول و قواعد اصيل اسلامى، معنويت سازنده و فراموش شده را به محافل علمى بازمى‏گرداند. «اسلامى‏سازى معرفت» به معناى كشف، تدوين، ابلاغ و نشر معرفت از زاويه جهان‏بينى اسلامى درباره جهان، زندگى و انسان است. اسلامى‏سازى دانش يك فعاليت منطقى است.
خداوند متعال انسان، جهان، زندگى، پديده‏ها، موجودات، حيوانات را آفريد و اشياء مختلف را در آن پراكند و سنت‏ها و قوانينى را به آنها بخشيد تا امورشان را سامان بخشد، قدرت و توان‏هاى متعدد را در آنها به وديعت نهاد، همه امور را در اختيار انسان نهاد، او را جانشين خويش نمود، از او خواست تا به جست‏وجوى پديده‏ها بپردازد و قوانين حاكم بر آنان را كشف نمايد تا براى آبادانى زندگى خويش بهره گيرد.
بنابراين، تعامل انسان با وجود پيرامون از لحاظ كشف، جست‏وجو، يادگيرى، ابلاغ و نشر و به طور كلى فعاليت معرفتى او ناگزير بايد در حوزه ايمانى صورت گيرد يا با قانون حاكم بر هستى، هماهنگى و انسجام داشته باشد. از اين رو، اسلامى سازى دانش به معناى اسلامى‏سازى علوم كاربردى و نيز قواعد علمى از طريق فهم و درك شباهت ميان قوانين علوم طبيعى و قوانين هستى است كه خود ارزش‏هاى دينى بر اساس آن تركيب يافته است.
اسلامى‏سازى فقط در خصوص علوم محض و كاربردى مطرح نيست، بلكه با محدوده علوم انسانى نيز ارتباط دارد. لذا، روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، تاريخ، علوم ادارى و علوم اقتصادى ناگزير بايد در حوزه اسلامى‏سازى ترتيب‏بندى شوند و شيوه عمل و جزييات خويش را از داده‏هاى دينى و كتاب خدا و سنت پيامبر اخذ نمايند. منظور از اسلامى‏سازى افزودن عبارت‏هاى دين به مباحث علوم اجتماعى و انسانى از راه آيات قرآن نيست، بلكه بازسازى روشمند و معرفتى علوم و قوانين آن است.
اين جنبش (اسلامى‏سازى علوم) به عنوان نماينده اصلاح‏گرى اسلامى و رويكرد بازگشت به خويشتن است.
موانع و مشكلات اسلامى‏سازى علوم‏
اسلامى‏سازى علوم با دو مشكل مواجه است: مشكلات مربوط به درون جوامع اسلامى و گفتمان حاكم بر خارج از جهان اسلام. مشكلات مربوط به بعد اول عبارت‏اند از: خلط ميان عقيده و فكر؛ اعتقاد به علوم دينى بدون معرفت؛ محدود كردن اصلاح به بالا بردن مطالب و متون اسلامى؛ اعتقاد به جهان‏شمولى فرهنگ معاصر غربى؛ تأكيد افراطى و تندروانه در دفاع از عقيده و قدسى كردن فقه و عدم ترويج انديشه اجتهاد در اجتهاد.
بنابراين، نسل كنونى اصلاحات اسلامى، ضمن حفظ اصول و ضوابط دينى، مى‏كوشد تا با توليد نظريات علمى و معرفتى، هم به شبهات مربوط به نقش دين اسلام در انحطاط تمدن بشرى پاسخ دهد و هم امكان زوال انحطاط را اعلام كند. از اين رو، اسلامى‏سازى حركت نوينى است كه بر اساس مقتضيات جديد شكل مى‏گيرد.
بهره‏گيرى از اصول اساسى در ديدگاه اسلامى‏
مى‏توان با بهره‏گيرى از روش‏هاى علمى و قوانين و سنتى كه حقايق را پرده‏بردارى مى‏كند، كاربردهاى علمى را حتمى و الزامى كرد.
1. اصل جانشينى: انسان مسلمان جانشين خداوند در زمين است و براى ايجاد تحول، آبادسازى و رفع موانع و مشكلات برانگيخته شده است.
2. اصل توازن: توازن ميان نيازهاى روحى و مادى، بدون برقرارى توازن به حيات اسلامى بى‏معنا خواهد بود.
3. اصل تسخير: به كارگيرى علم براى تبديل آن به يك امر واقعى و عينى و بهره‏گيرى از دستاوردهاى مفيد، بهره‏مندى از آن را الزامى مى‏كند.
4. ارتباط ميان آفريدگار و آفريدگان: ارتباط ضمى ميان نظام شگفت‏آور آفريدگان و وجود آفريدگار.
محورهاى اسلامى‏سازى دانش‏
اسلامى‏سازى دانش يك مسئله روشمند است كه بر كشف ارتباط روشمند ميان وحى و جهان مبتنى است؛ همچنان كه فهم و شناخت سنت‏هاى حاكم بر جهان و قوانين طبيعت، به فهم و كشف قواعد روشمند معرفتى قرآن يارى مى‏رساند.
الف) تأسيس نظام معرفتى اسلامى: 1. فعال‏سازى قواعد اعتقادى از لحاظ معرفتى و تبديل آنها به پرسش معرفتى بديع و 2. كشف نظام‏ها يا الگوهاى معرفتى حاكم بر تاريخ اسلام و مكاتب فكرى - فقهى آن در دوره‏هاى مختلف.
ب) تأسيس روش شعاعى معرفتى قرآنى‏
ج) تأسيس روش تعامل با قرآن‏
د) تأسيس روش تعامل با سنت يا حكم نبوى‏
ه") بازخوانى كامل سنت اسلامى‏
و) تعامل با سنت غربى‏
اكنون ديدگاه «اسلامى‏سازى دانش» در مورد علوم طبيعى، اساساً ديدگاهى كلامى لاهوتى نيست؛ زيرا تجربه ديگران در مواجهه با علم و دستاوردهاى آن، با تجربه ما تفاوت دارد. مواجهه با عقل، علوم تجربى، علوم طبيعى و علوم انسانى را به ساماندهى دوباره ساختار خود واداشته است. موضع ما اسلامى‏سازى دانش و معرفت و جهت‏دهى علوم طبيعى بر اساس ديدگاه قرآنى است.
منتقدان اسلامى‏سازى دانش‏
منتقدان اصلى اين نظريه يا مسلمانان منتسب به بعضى از جناح‏ها و جماعت‏هاى اسلامى هستند يا سكولاريت‏ها.
گروهى معتقدند كه اين نظريه، تلاش يك گروه از جناح بنيادگراى اسلامى براى چاپيدن معرفت، فكر و فرهنگ و تبديل آن به يكى از ابزارهاى سلطه سياسى است.
گروهى ديگر آن را بخشى از تمايل تسلط فراگير اسلامى بر همه امور موجود در دولت و جامعه از جمله دانش دنيوى، اجتماعى و انسانى مى‏دانند. برخى ديگر، آن را نوعى توهم مى‏شمارند. دسته‏اى ديگر، اين تلاش‏ها را در جهت تحقق اسلامى‏سازى دانش بر اساس اصول اعتقادى اسلام و تلاش آگاهانه حركت اسلامى - سياسى براى تسلط بر جامعه مدنى بر اساس تعريف گرامشى مى‏دانند.
آنچه مسلم است اينكه اين نظريه هنوز در حال شكل‏گيرى است و به كمال و بلوغ خود نرسيده است. از اين رو، امكان اصلاح و تغيير در آن وجود دارد.

اشاره‏
نكاتى چند در اين مقاله قابل ذكر است: بيش از هر چيز بايد گفت مقاله داراى نقاط قوت فراوانى است؛ از جمله انسجام درونى و ترتيب منطقى مباحث، تا حدودى تنوع در منابع مورد استفاده، طرح پرسش‏ها و پاسخ‏گويى به شبهات و پرسش‏ها، تمركز بر موضوع و پرهيز از پراكنده‏نويسى، تا حدودى اثبات مدعا، رعايت امانت و روانى قلم.
در عين حال، اشاره به نكاتى چند براى غناى اين نوشته خالى از فايده نيست:
1. مقاله در پاراگراف دوم صفحه 9 بيان مى‏دارد كه اقتباس علم توسط علما و فرهيختگان اسلامى، زمينه رشد علمى را در حوزه‏هاى علمى و معرفتى مسلمانان پديد آورد و اين امر (اقتباس علم) موجب پايه‏گذارى بناى عظيم علم در اسلام گرديد. به گونه‏اى كه امروزه بررسى سرگذشت علم جهانى، بدون بحث از مرحله اسلامى علم و ... ابتر، بى‏ثمر و ناقص است.
روشن است كه اسلامى‏سازى علم (همان‏گونه كه نويسنده محترم در صفحات بعدى توضيح مى‏دهند) تفاوت ماهوى با اقتباس علم دارد. صرف اقتباس علم از ديگران توسط مسلمانان، به معناى اسلامى‏سازى علم نيست. بله لازمه و مقدمه اسلامى‏سازى علوم غربى، اقتباس از آنان است. اما اين همه كار نيست؛ چرا كه اقتباس شرط لازم اسلامى‏سازى است نه شرط كافى آن.
2. نويسنده محترم در صفحه 16 مقاله پيآمد شكست رويكرد «غرب‏مدارى» را ظهور «بنيادگرايى» دانسته است. در حالى كه ظاهراً در هيچ جاى مقاله اين اصطلاح «بنيادگرايى» را توضيح نداده است. درحالى‏كه، اين اصطلاح بار معنايى خاصى دارد و به جنبشى اطلاق مى‏شود كه داعيه رويكرد بازگشت به اصل خويش و تكيه بر اصول و مبانى فراموش شده دينى دارد. در صورتى كه در اين نوشته، «بنيادگرايى» همچون «غرب‏مدارى»، دو روى يك سكه دانسته شده و در نتيجه افراط و تفريط و سير قهقهرايى در جامعه بشر تلقى شده است!
3. آنچه در خصوص اسلامى‏سازى علوم مطرح است، منظور بازسازى روشمند معرفتى علوم و قوانين آن بر اساس معيارها و متدها و مبانى و داده‏هاى دينى برگرفته از كتاب و سنت است.
بنابراين، همان‏گونه كه بسيارى از محققان در اين باب گفته و يا نوشته‏اند، عملاً اسلامى‏سازى علوم در علوم انسانى، آن هم نه در همه علوم انسانى، مطرح مى‏شود؛ چرا كه اساساً جايى امكان اسلامى‏سازى علوم معنا و مفهوم پيدا مى‏كند كه داده‏هاى دينى و نظرياتى در باب اين علوم به صورت مستقيم و يا غيرمستقيم در دين وجود داشته باشد. درحالى‏كه اين ادعاى بزرگى است كه در علوم پايه، علوم محض و علوم كاربردى هم ديدگاه‏هايى در اين باب در دين داشته باشيم. و بتوانيم اين علوم را با متدهاى اسلامى، دينى و اسلامى سازى كنيم. ازاين‏رو، اين سخن مؤلف كه اصل را در اسلامى‏سازى علوم، علوم پايه، محض و كاربردى دانسته و آن‏گاه علوم انسانى را به آنها ملحق نموده‏اند، كاملاً ناموجه است.

فصلنامه كتاب نقد، ش 34، بهار 84
 پنجشنبه 25 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن