واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - مهرزاد دانش بازی محسن تنابنده در سریال نوروزی «پایتخت» توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کرد. پیمان معادی در «جدایی نادر از سیمین» و «درباره الی...» بازیای شگفتانگیز از خود نشان داد. مانی حقیقی در فیلم «ورود آقایان ممنوع» و قبل از آن در فیلم «درباره الی...» ثابت کرد بازیگری قابل است. پیمان قاسمخانی با این که بسیار گزیدهکار است ولی در «سن پطرزبورگ» حضوری بسیار دلنشین از خود به جای گذاشت... با خواندن سطور بالا - که ظاهرا ربطی به هم ندارند - امیدوارم حکم به هذیانگویی و پریشانی ذهن نگارنده ندهید. با اندکی تأمل در اسامی بازیگران فوقالذکر درخواهید یافت که ارتباطی جدا از ماجرای هنرپیشگی بین شان وجود دارد...فکر کنید...بله! درست است: همگی فیلمنامهنویس هستند. جالب نیست؟ گرچه با برشمردن چهار پنج اسم نمیشود حکم کلی صادر کرد، ولی با توجه به تعداد اندک فیلمنامهنویسان قابل در جامعه سینمایی ما، به نظرم همین تعداد کفایت میکند تا دست کم روی این موضوع تأمل کنیم که تجربه نشان داده فیلمنامهنویسها اغلب بازیگران خوبی هستند. در بسیاری از صنوف دیگر سینمایی هم دیدهایم که هوس بازیگری منجر به حضور به مقابل دوربین می شود، ولی نکته بهیادماندنی و شاخصی از تجربه بازیگری بقیه سینماگران - حتی کارگردان ها - در ذهنمان وجود ندارد. در حالی که با استناد به همین اسامی بالا، جماعت فیلمنامهنویس بازیهای نه تنها خوب که حتی گاه خیرهکننده از خود بروز دادهاند. این نکتهای است که چند روز قبل در گپی دوستانه با علیرضا معتمدی - که خودش هم فیلمنامهنویس است و سال ها قبل در فیلمی کوتاه بازی خوبی از خود نشان داد - مطرح کردم و او هم نمونههای دیگری بدان افزود: از نغمه ثمینی که جدا از نمایشنامهنویسی و گاه فیلمنامهنویسی، سالها پیش تجربههایی معدود ولی موفق در امر بازیگری داشت گرفته تا همین ستاره درخشان سینمای معاصرمان، اصغر فرهادی که قبل از آن که کارگردان فوقالعادهای باشد، فیلمنامه نویسی متبحر است و البته او نیز در دورانی که تئاتر کار میکرد، بازیهایی توجهبرانگیز داشت و الآن هم که در امر کارگردانی میخواهد بازیگرانش را هدایت کند، گاه به جایشان بازی میکند و به گفته شاهدان، نتیجه کار بسیار موفقتر از خود بازیگران حرفهای است. باز هم البته میتوان به این فهرست اضافه کرد. مثلا مینو فرشچی که تکبازی حرفهایاش در فیلم «بانوی اردیبهشت» هنوز وقار و دلنشینی اش را در خاطرهمان باقی نگه داشته است. علت این موضوع چیست؟ گمان میکنم یکی از ریشههای این ماجرا، به محوری بودن کار فیلمنامهنویس در خلق یک اثر سینمایی برگردد. فیلمنامهنویس جدا از بحث درام و موقعیت و فضا، خالق شخصیتها هم هست. او تاروپودی را در بطن کاراکترهایش میتند که ممکن است بسیاریشان در عمل روی پرده سینما نمودی هم نداشته باشند، اما پشتوانه ابعاد رفتاری و عقیدتی آن شخصیت هستند. به عبارت دیگر، فیلمنامهنویس در مرحله آفرینش یک شخصیت، چنان باید به زیر و بم ابعاد وجودیاش واقف باشد که خواسته یا ناخواسته در سپهر هستی او زندگی میکند و به جایش نفس میکشد و میخندد و عاشق میشود و خیانت میکند و غیره و غیره. فیلمنامهنویس فینفسه یک بازیگر بالقوه است. ممکن است بگویید با این استدلال پس او کارگردان خوبی هم میتواند باشد. شاید... اما نه به قوت استعداد بازیگریاش؛ چه آنکه کارگردانی هنری است در ارتباط با جمع و باید هم زمان هماهنگی بین دوربین و صدا و هنرپیشه و طراحی صحنه و لباس و دیالوگها و حتی تدوین ذهنی در تداوم روایت و...را پیش ببرد، در حالی که فیلمنامهنویس کارش به فردیت هنری بیشتر نزدیک است و این ویژگی با حالوهوای بازیگری بیشتر همخوان است تا سایر مولفههای سینمایی. با این پیشزمینه، میتوان به جنبههایی از راز توانمندی فیلمنامهنویسان در امر بازیگری نزدیک شد. قطعا باب بحث در این ایده، گشودگی گسترده و درازمدتی خواهد داشت و میتوان دلایل دیگری را در موردش به تحلیل و تأمل نشست. پانوشت ایده کلی این یادداشت را در گفتوگویی که با همکار و دوستم سیدرضا صائمی در روزهای جشنواره اخیر فجر داشتم، از او گرفتم و با اجازهاش منتشر کردم. 54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]