واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مهدی پاكدل حق ندارد مریض شود!
میگوید، اگر از لحاظ مالی تامین بود سراغ بازی در سینما و تلویزیون نمیرفت و تئاتر را انتخاب میكرد«مهدی پاكدل» این روزها جزو بازیگران برجسته سینما و تلویزیون ایران به حساب میآید، آنچنان كه قرار است نقش اول بزرگترین پروژه سینمایی ایران (فیلم محمد رسولالله) را بازی كند؛ او عاشق تئاتر است آنقدر كه میگوید... شاید اگر او هم میخواست مثل خیلیها از یك راه بیراهه یا یك رابطه وارد عالم بازیگری شود، خیلی زودتر از اینها به دست فراموشی سپرده شده بود؛ اما او پلهپله «مهدی پاكدل» شد؛ خاك صحنه خورد و بازیگری را در زیرزمینهای تئاتر شهر و از بزرگان هنر ایران آموخت. «مهدی پاكدل» این روزها جزو بازیگران برجسته سینما و تلویزیون ایران به حساب میآید، آنچنان كه قرار است نقش اول بزرگترین پروژه سینمایی ایران (فیلم محمد رسولالله) را بازی كند؛ او عاشق تئاتر است آنقدر كه میگوید، اگر ترسی از شرایط نامعلوم زندگی نداشتم هیچ موقع وقتم را با حضور در تلویزیون و سینما تلف نمیكردم! بهانه گفتوگوی ما با «مهدی پاكدل» بحث راجع به كمتر دیدهشدن بازیگران تئاتر و البته پرسیدن یك سوال مهم بود: «چراستارههای سینما و تلویزیون برای بازی در تئاتر مشتاق هستند؟» فرق مخاطبان تئاترشاید یكی از بزرگترین دلایلی كه بازیگران تئاتر ایران آنچنان كه باید از كار در این عرصه رضایت ندارند، به دلیل كم دیده شدنشان باشد؛ بازیگران تئاتر در تمام دنیا ارج و قرب بسیار زیادی دارند و دولتهایشان نیز حمایت زیادی از تئاترشان به عمل میآورند زیرا تئاتر، به نوعی هنر مادر است و بقیه هنرهای نمایشی به واسطه تئاتر ارتزاق میكنند اما در ایران با وجود اینكه بسیاری از بازیگران شناختهشده سینما و تلویزیون را بچههای تئاتری تشكیل میدهند اما بهای زیادی به آنها داده نمیشود! شما ببینید هر كدام از بازیگران تئاتری كه به تلویزیون میآیند و با وجود اینكه آنچنان هم برای مردم شناخته شده نیستند اما در آن مجموعه میدرخشند، نمونهاش «بهنام تشكر.» بازیهای فوقالعادهای از بهنام تشكر دیدهام اما حرصم از این میگیرد كه چرا این بازیگر با این همه استعدادی كه در تئاتر دارد، باید به واسطه حضور در تلویزیون مشهور شود! شاید از هر 100 نفر، 10 نفر یك بازیگر تئاتر را بشناسند اما قضیه برای بازیگران سینما و تلویزیون خیلی متفاوت است. تئاتر مخاطب فرهیخته و خاص دارد كه با چشمان باز انتخاب میكنند. خودم را در تئاتر پیدا میكنماصولا هنرهای نمایشی مانند سینما و تلویزیون نظمی را میطلبد كه بازیگران تئاتر صددرصد این نظم را دارند، اصلا بلدند چگونه این نظم و انضباط فكریشان را در سینما و تلویزیون به كار ببرند. بهخدا قسم اگر تئاتر آنگونه كه باید از نظر مالی تامینم میكرد، باور كنید هیچوقت دلم نمیآمد سراغ تجربه عرصههای دیگر بروم و وقتم را تلف كنم! بهنظرم جاهای دیگر واقعا وقت تلف كردن صرف است چون تا یك حد مشخصی پول، شهرت و اتمسفر تلویزیون و سینما برای شما جالب است ولی بعد از آن همه چیز برایت عادی میشود و دیگر دلت میخواهد خودت را پیدا كنی؛ من خودم را در تئاتر پیدا میكنم، یعنی آن حال خوب و ارضا شدن روحیام به واسطه حضور در تئاتر اتفاق میافتد. مطمئنا اگر از نحوه گذران زندگیام هراسی نداشتم، هیچوقت تئاتر را رها نمیكردم، البته هنوز هم اگر فرصتی پیش بیاید در تئاتر بازی میكنم. سال گذشته در 3 نمایش «حضرت والا»، «نوشتن در تاریكی» و «ابرهای پشت حنجره» روی صحنه رفتم و بیش از نیمی از سال درگیر تئاتر بودم. كدام بازیگر چنین كاری میكند؟ اما در كل ارج و قربی برای بازیگران تئاتر قائل نمیشوند! ممكن است روزی از نظر مالی هیچ احتیاجی نداشته باشم و جایی بگویم به چندرغاز درآمد تئاتر راضیام و میتوانم با همان زندگی كنم چون زندگی كردن با پول تئاتر را تجربه كردهام اما وقتی میبینم هنوز هم جشن بازیگران تئاتر را مانند سال 60 برگزار میكنند و هیچگونه نظم و انضباطی در بزرگترین جشن تئاتریها وجود ندارد و همه چیز شلخته، مندرآوردی و سمبلكاری است، پشیمان میشوم. جا برای همه هستموافق این موضوع هستم كه بازیگران سینما و تلویزیون به تئاتر بیایند و خودشان را در این عرصه هم امتحان كنند چون این حق هر بازیگر و هنرپیشهای است كه تواناییهایش را در هر زمینهای بسنجد. شاید یك كارگردان تئاتر بگوید، فلان ستاره سینما برای این نقش من ایدهآل است اما همیشه استفاده از بازیگران سینما در تئاتر جواب نداده؛ چون اتفاق افتاده نمایشی در تئاتر شهر روی صحنه رفت كه همه بازیگرانش دانشجوی ترم دوم تئاتر بودند و هیچ ستارهای هم نداشتند اما كارشان پرمخاطبترین نمایش سال شد. برعكس آن، نمایشی داشتیم كه 10 تا سوپراستار داشته اما فروش آنچنانی نكرده چون فرمولهای تئاتر با سینما و تلویزیون خیلی فرق دارد. اگر حضور یك ستاره سینما در تئاتر باعث شود، 4 نفر كه تا امروز به تئاتر نرفتهاند و دوست هم نداشتهاند بروند، ترغیب شوند نمایش ستارهشان را در تئاتر ببینند و با این فضا آشنا شوند، خیلی اتفاق خوشیمن و خوبی است. اینكه خیلی از تئاتریها دوست ندارند بازیگران سینما و تلویزیون وارد این عرصه شوند را قبول ندارم! مطمئن باشید هیچكس نمیتواند جای هیچكس را بگیرد. ضمن اینكه امروز سالنهای تئاترمان با وجود سالنهای ایرانشهر افزایش پیدا كرده، بنابراین جا برای همه هست. هنگام بازی تماشاگر جلوی پایم مینشست!شاید تهران با جمعیت 13-12 میلیون نفریاش، فقط 100 هزار نفر علاقهمند به دیدن تئاتر داشته باشد! مثلا سال گذشته كه نمایش «نوشتن در تاریكی» را به كارگردانی «محمد یعقوبی» كار كردم و پرمخاطبترین نمایش سال 89 انتخاب شد، فكر نمیكنم 6هزار نفر هم نمایش را دیده باشند چون سالنهای تئاترشهر 120نفر گنجایش دارد، حالا فرض كنید روی زمین هم آدم بنشیند و با زحمت بتوان 150نفر را در سالن راه داد، 30 اجرا هم كه بیشتر نداری! شاید باور نكنید اما بعضی شبها فاصله منِ بازیگر با تماشاگر فقط یك وجب بود! چون ظرفیت سالنمان پر شده بود و مجبور بودیم كنار تماشاگران بازی كنیم، نمایشمان مخاطب داشت، آنقدر كه 3 ردیف كامل دور تئاترشهر صف میبستند! این خیلی حس خوبی برای یك بازیگر است كه وقتی وارد سالن میشود، میبیند روی در و دیوار هم آدم نشسته تا نمایشت را ببیند. در تئاتر نمیتوانی تماشاچی را گول بزنیدوست دارم یك بار نمایشهای كمدی كه امروز در جاهای مختلف روی صحنه میروند را ببینم. میدانم بازیگران این نوع نمایشها درآمد بالایی به نسبت بازیگران تئاتر دارند اما بهنظرم این نوع نمایش هم خودش نوعی تئاتر است و اصلا خیلیها با تئاتر به واسطه همین نمایشها آشنا شدهاند. اصطلاحا به این نوع نمایشها میگویند «تئاتر لالهزاری.» چون فضای مفرحی برای تماشاگرانش بهوجود میآورد و مردم را سرگرم میكند، از طرفی به نسبت تئاترهایی كه ما بازی میكنیم، خیلی چیزها را راحتتر میتوان بیان كرد، بیشتر میتوان بداههگویی و شوخی كرد، اصلا مدلشان با نمایشهای تئاترشهری زمین تا آسمان فرق میكند و با توجه به اینكه مخاطبان زیادی هم دارند، بسیار قابل احترام هستند اما مخاطبان نمایشهای تئاتر شهر یك مقدار فرهیختهتر هستند و وقتی برای دیدن نمایشی میآیند كه مطمئنا تفكری پشتسرش هست. اصلا تفكر آدمهای تئاترشهری چه مخاطب باشند و چه تولیدكننده، بسیار جلوتر از سایر هنرهاست و شمای بازیگر به هیچ عنوان كار راحتی نداری. از طرفی كارگردانی در تئاتر، بهمراتب دشوارتر از كارگردانی در سینما و تلویزیون است چون با یكسری آدمهایی كه همهشان اهل هنرند و به ریزترین نكته هم توجه دارند طرفی، برعكس سینما و تلویزیون اصلا نمیتوانی تماشاچیات را گول بزنی، خیلی سطح سلیقه تئاتریها بالاست به همین دلیل اگر كارت خوب نباشد، شك نداشته باش مخاطبی نخواهی داشت. بازیگران تئاتر حق بیمار شدن ندارند!اولین درسی كه یك بازیگر در تئاتر یاد میگیرد این است كه نباید بیمار شود! اصلا ذات تئاتر این است كه هیچچیزش قابل پیشبینی نیست! بارها اتفاق افتاده بازیگری كه نقش اصلی كار نبوده و مثلا مشكلی برایش پیش آمده یك نفر از عوامل پشت صحنه از صبح تا بعدازظهر نقش و دیالوگهایش را تمرین كرده و به جای او روی صحنه رفته اما در كار آقای بیضایی «حمید فرخ نژاد» دچار مشکل قلبی شد و نتوانست در ادامه نمایش كنار گروه باشد، «علی عمرانی» مجبور شد چند شب به جای او روی صحنه برود و از روی متن برای تماشاچیان بخواند. البته قبل از خواندن متن از تماشاگران به دلیل این اتفاق معذرتخواهی میكرد چون واقعا هیچ كاری از دست كسی برنمیآمد. اتفاقات اینچنینی در تئاتر اجتنابناپذیر است.نمیدانم چرا اهالی تئاتر ما اینقدر بسته فكر میكنند! انگار هنوز بلد نیستیم بهخودمان احترام بگذاریم! همین چیزها باعث رنجش آدم میشود و ترجیح میدهی از این فضا دور شوی. تئاتر برای خیلیها شبیه یك مرداب است كه دیده نمیشوی؛ حدود 12 سال در انواع و اقسام نمایشهای تئاتری بازی كردم اما دیده نشدم! خب همین چیزهاست كه حال آدم را خراب میكند. شاید به نسبت سایر بازیگران تئاتر دستمزد بالایی بگیرم كه پول بیتالمال است اما طی این سالها 4 نفر كارشناس نیامدهاند بنشینند بازیام را ببینند و بعد مثلا بگویند نه، این به درد بازی در تئاتر نمیخورد! منظورم این است كه هیچ نظارتی در تئاتر ما وجود ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]