تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814800662




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: يحيي‌ يثربي‌ مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع» (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: يحيي‌ يثربي‌ مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع» (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: علي(ع) درباره مرگ‌ مي‌فرمايند:"هر كه‌ از مرگ‌ بگريزد، در همين‌ فرارش‌ با مرگ‌ روبرو خواهد شد! چرا كه‌ اجل‌ در كمين‌ جان‌ است‌ و سرانجام‌ گريزها، هم‌ آغوشي‌ با آن‌ است! وه‌ كه‌ چه‌ روزگاراني‌ در پي‌ گشودن‌ راز مرگ‌ بودم! اما خواست‌ خدا اين‌ بود كه‌ اين‌ اسرار همچنان‌ فاش‌ نشوند! هيهات! چه‌ دانشي‌ سر به‌ مهر!".


همة‌ اين‌ جاذبه‌ها در نقش‌ آرزوهاي‌ انسان‌ جلوه‌ گر مي‌شود. بنابراين‌ براي‌ روشن‌ شدن‌ موضوع‌ بايد نخست‌ دربارة‌ آرزوهاي‌ انسان‌ بحث‌ كرده‌ سپس‌ نقش‌ مرگ‌ را در روي‌ كرد انسان‌ به‌ حيات‌ معنوي‌ توضيح‌ دهيم:

1- انسان‌ و آرزوها

امام‌ علي(ع) دربارة‌ تأثير آرزوهاي‌ نفساني‌ و دور و دراز بر زندگي‌ انسان‌ مي‌فرمايند: بدانيد كه‌ آرزوهاي‌ نفساني، عقل‌ را به‌ غفلت‌ وادارد و ياد خدا را به‌ فراموشي‌ سپارد. پس‌ آرزوي‌ نفساني‌ را تكذيب‌ كنيد كه‌ فريب‌ است‌ و صاحبش‌ فريفته‌ شده.(55)
آرزوها اگر به‌ موقع‌ مهار نشوند انسان‌ را به‌ حيوان‌ و حيات‌ انساني‌ را به‌ زندگي‌ جانوري‌ تبديل‌ مي‌كند و اين‌ همان‌ وضعيت‌ خطرناكي‌ است‌ كه‌ نهايت‌ سقوط‌ انسان‌ را نشان‌ مي‌دهد. و او را زنداني‌ اين‌ حيات‌ حيواني‌ مي‌سازد كه‌ از آن‌ به‌ اخلاد تعبير مي‌كنند. علي(ع) در بازگشت‌ از جنگ‌ صفين‌ در يكي‌ از روستاهاي‌ بين‌ شام‌ و عراق‌ به‌ نام‌ "حاضرين" نامة‌ مفصلي‌ به‌ فرزندش‌ امام‌ حسن‌ نوشته‌ است. به‌ نظر مي‌رسد كه‌ اين‌ نامه‌ يك‌ درد دل‌ است‌ از نوع‌ همان‌ درد دل‌ها كه‌ با چاه‌ داشت! براي‌ اين‌ كه‌ فضاي‌ نبرد صفين‌ در طوفاني‌ از آز و آرزومندي‌ دنيوي‌ انسان‌ غرق‌ بود. علي(ع) عملاً‌ فريب‌ خوردن‌ و غفلت‌ انسان‌ها را با چشم‌ خود مي‌ديد. او مي‌ديد كه‌ چگونه‌ معاويه، عمر و عاص‌ و صدها صحابي، به‌ چيزي‌ جز دنيا و لذايذ دنيوي‌ نمي‌انديشند و جز رؤ‌ياها و آرزوهاي‌ جاه‌ و مال، چيزي‌ نمي‌فهمند.
مرز نهايي‌ دانش‌ و انديشه‌ شان‌ جز حيات‌ حيواني‌ نبوده‌ و هدف‌ نهائي‌ تلاش‌ و كوششان‌ جز جاه‌ و مال‌ نيست. از اين‌ جهت‌ اين‌ خطبه، در عين‌ حال‌ كه‌ يك‌ درد دل‌ است، هشدار هم‌ هست. با تعبيرات‌ بسيار تند و صريح‌ كه‌ نشان‌ دهندة‌ نگراني‌هاي‌ آن‌ حضرت‌اند. اينك‌ بيان‌ مولا:
"مبادا كه‌ دنيا زدگي‌ مردم‌ و سگ‌ ستيزي‌ آنان‌ بر سر جاه‌ و مال‌ دنيا تو را بفريبد... اين‌ دنيا زدگان‌ همانند سگ‌هاي‌ هارند كه‌ به‌ جان‌ يكديگر افتاده‌اند. نيرومندشان‌ ناتوان‌ را مي‌خورد و بزرگشان‌ بر كوچكشان‌ رحم‌ نمي‌كند."(56)
علي(ع) نحوة‌ نگرش‌ انسان‌ به‌ دنيا را معيار آگاهي‌ و بينائي‌ او مي‌داند.
"و انما الدُّنيا منتهي‌ بصر الاعمي، لا يبصر ممَّا و رأها شيئاً، و البصير ينفذها بصره، و يعلم‌ أنَّ‌ الدَّ‌ار ورأها. فالبصير منها شاخصٌ‌ و الاعمي‌ اليها شاخصٌ. و البصير منها متزوٍّد، و الاعمي‌ لها متزوٍّد؛(57) دنيا، آخرين‌ نقطة‌ ديد كوردلان‌ است‌ كه‌ در آن‌ سوي‌ دنيا چيزي‌ نمي‌بينند. اما صاحبان‌ بصيرت‌ نور بينائي‌شان، ساحت‌ دنيا را درنورديده، سراي‌ جاويدان‌ را در آن‌ سوي‌ دنيا مي‌بيند. به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ انسان‌ آگاه‌ به‌ دنيا دل‌ نمي‌دهد؛ در حالي‌ كه‌ همين‌ دنيا برترين‌ منظور و مقصود كور دلان‌ است. اهل بصيرت‌ از دنيا توشه‌ مي‌گيرند؛ در حالي‌ كه‌ اهل‌ غفلت، همه‌ چيز را وسيلة‌ به‌ دست‌ آوردن‌ دنيا قرار مي‌دهند. و چون‌ مدتي‌ بدين‌ سان‌ بگذرد، ياد آخرت‌ كلاًّ‌ فراموش‌ شده، جز آرزوها و اهداف‌ دنيوي، چيزي‌ مورد توجه‌ انسان‌ قرار نمي‌گيرد."
علي(ع) در اين‌ باره‌ مي‌فرمايند: "مرگ‌ را كلاً‌ از ياد برده‌ و دل‌ به‌ آرزوهاي‌ فريبنده‌ سپرده‌ايد! به‌ دنيا بيش‌ از آخرت‌ دل‌ داده‌ در عشق‌ زندگي‌ گذران‌ حيات‌ جاودان‌ را به‌ دست‌ فراموشي‌ سپرده‌ايد! شما كه‌ به‌ ظاهر زير پرچم‌ دين‌ خدا گرد آمده‌ايد، دليل‌ پراكندگي‌تان، جز پليدي‌ درون‌ و بدانديشي‌ نيست. به‌ ياري‌ هم‌ نمي‌شتابيد، خير خواه‌ يكديگر نيستيد، چيزي‌ به‌ همديگر نمي‌بخشيد و همديگر را دوست‌ نمي‌داريد از سود اندك‌ دنيائي‌ شادمان‌ گشته‌ و از زيان‌ بسيار اخروي‌ غمگين‌ نمي‌شويد. و چون‌ از دنياي‌ شما چيزي‌ كم‌ گردد، چنان‌ بي‌قرار و پريشان‌ مي‌شويد كه‌ آثار آن‌ بر چهره‌تان‌ آشكار مي‌گردد. گويي‌ كه‌ هميشه‌ در اين‌ جهان‌ ماندگاريد و امكانات‌ آن‌ مدام‌ در اختيار شما خواهد بود!... در غفلت‌ از حيات‌ اخروي‌ همدل‌ و در دنيا زدگي‌ همداستانيد."(58)

2- نقش‌ مرگ‌ در رويكرد انسان‌ به‌ حيات‌ معنوي‌

امام‌ علي(ع) مي‌فرمايند: "به‌ يقين‌ بدان‌ كه‌ تو هرگز به‌ آرزويت‌ دست‌ نخواهي‌ يافت، و از اَجل‌ روي‌ نتواني‌ برتافت، و به‌ راه‌ كسي‌ هستي‌ كه‌ پيش‌ از تو مي‌شتافت."(59)
دل‌ دادن‌ انسان‌ به‌ دنيا يك‌ امر كاملاً‌ عادي‌ است. اين‌ دلدادگي، باعث‌ مي‌شود كه‌ انسان‌ به‌ كلي‌ از حيات‌ اخروي‌ خود، غفلت‌ ورزد. دنيا را اصيل، ارجمند و جاودانه‌ پنداشته، جز همين‌ زندگي‌ دنيوي‌ به‌ چيزي‌ نينديشد.
از ديدگاه‌ مولاي‌ متقيان‌ علي(ع) نيز، مرگ‌انديشي‌ انسان‌ را از اسارت‌ حيات‌ دنيوي‌ و فريب‌ لذايذ مادي‌ نجات‌ مي‌بخشد. در همين‌ عبارت‌ كوتاهي‌ كه‌ از آن‌ حضرت‌ در آغاز اين‌ مسأله‌ نقل‌ كرديم، همين‌ نكته‌ مطرح‌ شده‌ است.
ايشان‌ به‌ فرزندشان‌ امام‌ حسن(ع) مي‌نويسند:
- به‌ آرزوي‌ خود نخواهي‌ رسيد. لحظه‌اي‌ بعد از فرارسيدن‌ اجل، زنده‌ نخواهي‌ ماند. سرنوشت‌ تو، جدا از سرگذشت‌ پيشينيان‌ نيست.(60)
اساس‌ زندگي‌ دنيا و شيريني‌ آن‌ دل‌ دادن‌ به‌ آرزوهاست. همة‌ انسان‌ها با اميدها و آرزوهايشان‌ دلخوشند. اگر براي‌ فردا، ماه‌ و سال‌ و سال‌هاي‌ آينده، آرزويي‌ نداشته‌ باشيم، شوق‌ و علاقه‌ به‌ آينده‌ را از دست‌ مي‌دهيم. اين‌ همه‌ براي‌ روزها، ماه‌ها و سال‌هاي آينده، دل‌ بسته‌ و براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ها لحظه‌شماري‌ مي‌كنيم، به‌ خاطر آن‌ است‌ كه‌ آن‌ روزها و ماه‌ها و سال‌ها، بستر كاميابي‌ها و به‌ آرزو رسيدن‌هاي‌ ما هستند.
زان‌ شبي‌ كه‌ وعده‌ كردي‌ روز وصل‌ روز و شب‌ را مي‌شمارم، روز و شب(61)
اگر اين‌ وعده‌ها و آرزوهاي‌ وصال‌ و اميد نباشند، ما روز و شب‌ به‌ شمارش‌ لحظه‌ها نمي‌پردازيم.
بنابراين‌ اساس‌ حيات‌ دنيوي‌ همين‌ آرزوهاست. اما علي(ع) به‌ فرزندش‌ يادآور مي‌شود كه:
- "به‌ آرزويت‌ نمي‌رسي"!
اين‌ هشدار يعني‌ چه؟ اگر آرزوها دست‌ يافتني‌ نباشند كه‌ انسان‌ به‌ آن‌ها دل‌ نمي‌دهد. و اين‌ همه‌ آرزوي‌ گوناگون‌ خودمان‌ و ديگران‌ كه‌ به‌ آن‌ها دست‌ مي‌يابيم‌ پس‌ معني‌ اين‌ هشدار چيست‌ كه‌ انسان‌ به‌ آرزويش‌ نخواهد رسيد. براي‌ روشن‌ شدن‌ مطلب‌ بايد توجه داشت‌ كه‌ چنانكه‌ گفتيم، اساس‌ زندگي‌ و دلخوشي‌هايش، همين‌ آرزوهايند. و انسان‌ هميشه‌ دو نوع‌ آرزو دارد. آرزوهاي‌ كوتاه‌ مدت‌ و دراز مدت. و معمولاً‌ آن‌ قسمت‌ از آرزوهاي‌ كوتاه‌ مدت‌ و يا دراز مدت‌ كه‌ انسان‌ به‌ آن‌ها مي‌رسد جنبة‌ هدف‌ بودن‌ و شور آفريني‌ خود را از دست‌ مي‌دهد. و غالباً‌ انسان‌ به‌ هر آرزويي‌ كه‌ مي‌رسد شور و اشتياقش‌ را نسبت‌ به‌ آن‌ از دست‌ مي‌دهد و موضوع‌ برايش‌ يك‌ امر عادي‌ مي‌گردد و از آن‌ مهم‌تر اين‌ كه‌ همين‌ آرزوي‌ برآورده‌ شده‌ خود منشأ ده‌ها آرزوي‌ ديگر واقع‌ مي‌شود. مثلاً‌ اگر جواني‌ به‌ آرزوي‌ خود، در مورد ازدواج‌ برسد، ديگر اين‌ ازدواج‌ براي‌ او عادي‌ شده‌ و در عين‌ حال‌ زمينة‌ آرزوهاي‌ متعدد ديگر را فراهم‌ مي‌آورد؛ از قبيل‌ آرزوي‌ داشتن‌ فرزند، خانة‌ دلخواه، امكانات‌ مناسب، شغل‌ آبرومند، موقعيت‌ اجتماعي‌ و...
و نكتة‌ دوم‌ همان‌ است‌ كه‌ علي(ع) به‌ دنبال‌ همين‌ مطلب‌ مطرح‌ كرده‌ و به‌ فرزندشان‌ مي‌نويسند: "لحظه‌اي‌ پس‌ از فرا رسيدن‌ اجل‌ زنده‌ نخواهي‌ ماند."

‌علي‌ و درس‌ مرگ‌انديشي‌

علي(ع) مرگ‌ را حقيقتي‌ مي‌داند كه‌ هيچ‌ گونه‌ شوخي‌ و بازي‌ را برنمي‌تابد، با صداي‌ بلند فرا مي‌خواند و به‌ سرعت‌ ما را پيش‌ مي‌راند.(62) در اين‌ مسأله‌ جاي‌ ترديد نيست. آنچه‌ مي‌خواهيم‌ تا حدودي‌ توضيح‌ دهيم، ارتباط‌ مرگ‌ و زندگي‌ است. اين‌ موضوع‌ بسيار مهم يعني‌ زندگي‌ در ارتباط‌ با مرگ‌ را بر پاية‌ تعاليم‌ فوق‌ بشري‌ مولا علي(ع)، ضمن‌ چند فصل‌ آتي‌ به‌ بحث‌ مي‌گذاريم:

‌رابطه‌ مرگ‌انديشي‌ و عشق‌ به‌ زندگي‌

1- زندگي‌ زيباست‌

چنانكه‌ گذشت، زندگي‌ براي‌ همة‌ جانداران‌ و بخصوص‌ براي‌ انسان‌ زيبا و دوست‌ داشتني‌ است. و ارج‌ و منزلت‌ زهد و پرهيز هم‌ از همين‌ جاست. يعني‌ اگر زندگي‌ جاذبه‌ نداشت‌ و لذايذ آن‌ مورد عشق‌ و علاقة‌ انسان‌ نبود، تكليف‌ به‌ زهد و پرهيز از آن‌ لذايذ معني‌ و منزلتي‌ نداشت. كسي‌ را به‌ نخوردن‌ سم‌ و كثافت‌ تكليف‌ نمي‌كنند و پرهيز انسان‌ هم‌ از سموم‌ و مواد تلخ‌ و ناگوار، يك‌ امر طبيعي‌ است. و هيچ‌ كس‌ نمي‌تواند به‌ اين‌ امر افتخار كند و انتظار پاداش‌ و تحسين‌ داشته‌ باشد.
بنابراين‌ زندگي‌ و لذايذ آن‌ براي‌ همه، زيبا و جاذبه‌دارند. ارج‌ و منزلت‌ تقوا و پرهيز هم‌ در همين‌ است‌ كه‌ انساني‌ پا بر سر تمايلات‌ و شهواتش‌ مي‌گذارد.
در مورد انفاق‌ پياپي‌ مولا علي(ع) به‌ مسكين‌ و يتيم‌ و اسير، براي‌ نشان‌ دادن‌ اهميت‌ اين‌ كار، قيد بسيار لطيفي‌ در آيه‌ مربوطه‌ آمده‌ است‌كه: "ويطعمون‌ الطعام‌ عَلي‌ حُبٍّهِ" انسان/ 8 غذاي‌ خود را "با اين‌ كه‌ به‌ آن‌ علاقه‌ داشتند" مي‌بخشند. بديهي‌ است‌ كه بخشيدن‌ غذاي‌ اضافي‌ و چيزي‌ كه‌ آدم‌ دلش‌ نمي‌خواهد چندان‌ اهميتي‌ ندارد، اين‌ اهميت‌ دارد كه‌ كسي‌ با سه‌ شبانه‌ روز گرسنگي‌ و با تمام‌ ميلش‌ به‌ طعام‌ آن‌ را به‌ ديگران‌ ببخشد.
بنابراين‌ دل‌ دادن‌ انسان‌ به‌ زندگي‌ كاملاً‌ طبيعي‌ است‌ چنانكه‌ افراط‌ در اين‌ دلدادگي‌ كه‌ ما آن‌ را دنيازدگي‌ مي‌ناميم‌ كاملاً‌ طبيعي‌ است. بعثت‌ انبيا و تلاش‌ اوليا بيشتر متوجه‌ همين‌ هدف‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از افراط‌ در عشق‌ به‌ دنيا باز دارد. و اصولاً‌ آزمايشي‌ بودن‌ زندگي‌ دنيا از همين‌ جاست، يعني‌ اين‌ زندگي‌ در حال‌ عادي‌ فريبنده‌ و جذاب‌ است‌ و انسان‌ها را از توجه‌ به‌ دنياي‌ ديگر باز مي‌دارد و لذا درگيري‌ انسان‌ با اين‌ زندگي‌ جنبة‌ آزمايش‌ دارد يعني‌ هركه‌ بتواند خود را از گرفتار شدن‌ به‌ دنيا نجات‌ دهد شايستة‌ پاداش‌ بزرگي‌ است‌ يعني‌ حيات‌ جاودان.

2- مرگ‌انديشي‌ تنها عامل‌ رهائي‌ از ابتذال‌

مولا علي(ع) اين‌ نكتة‌ ظريف‌ يعني‌ ابتذال‌ و روزمرگي‌ انسان‌ را در نامه‌اي‌ به‌ عبدا بن‌ عباس، چنين‌ توضيح‌ مي‌دهند: "آدمي‌ گاهي‌ از دست‌ يافتن‌ به‌ چيزي‌ شادمان‌ مي‌گردد كه‌ هرگز از دستش‌ نمي‌رفت! و از چيزي‌ اندوهگين‌ مي‌گردد كه‌ هيچ‌ گاه‌ اتفاق‌ نخواهد افتاد!"(63)
چه‌ قدر از جريان‌ عادي‌ روزگار دلخوش‌ شده‌ايم! مانند آمدن‌ بهار و گذشتن‌ پائيز و آب‌ شدن‌ برف‌ و تولد فرزند و پا گرفتن‌ و زبان‌ باز كردن‌ او، به‌ ثمر نشستن‌ باغچه‌مان‌ و امثال‌ اين‌ها! و چقدر نگران‌ حوادثي‌ بوده‌ايم‌ كه‌ هرگز اتفاق‌ نيفتاده‌اند، اينها همه‌ نشان‌ دنيا زدگي‌ انسان‌ و روزمرگي‌ و ابتذال‌ زندگي‌ اويند.
علي(ع) براي‌ پيشگيري‌ از اين‌ گونه‌ دنيازدگي‌ و روزمرگي، عبدا بن‌ عباس‌ را چنين‌ راهنمايي‌ مي‌فرمايند:
"در هدف‌هايي‌ كه‌ داري‌ برترين‌ هدف‌ اين‌ نباشد كه‌ به‌ لذتي‌ دست‌ يابي‌ يا انتقامي‌ بگيري‌ بلكه‌ تلاش‌ كن‌ تا باطلي‌ را از ميان‌ برده‌ حقي‌ را زنده‌ كني. به‌ آن‌ دلخوش‌ باش‌ كه‌ چيزي‌ براي‌ آن‌ دنيا ذخيره‌ كرده‌اي‌ و از اين‌ اندوهگين‌ باش‌ كه‌ چيزي‌ در اين‌ دنيا بر جا مي‌گذاري. همت‌ خود را متوجه‌ دنياي‌ پس‌ از مرگ‌ بگردان(64)... ابن‌ عباس‌ اگر از آخرت‌ چيزي‌ به‌ دست‌ آوردي‌ جا دارد كه‌ دلخوش‌ باشي‌ و اگر به‌ زيان‌ اخروي‌ دچار شدي‌ جا دارد كه‌ اندوهگين‌ شوي‌ اما آن‌ چه‌ از دنيا به‌ دست‌ بياوري‌ دلخوشت‌ نكند. و اگر چيزي‌ از دنياي‌ تو كم‌ شود بي‌تابي‌ نكني. هم‌ و همت‌ خويش‌ را صرف‌ دنياي‌ پس‌ از مرگ‌ كني."(65)
ابن‌ عباس‌ مي‌گويد بعد از سخنان‌ پيامبر خدا(ص) از هيچ‌ سخني‌ به‌ اندازة‌ اين‌ راهنمايي‌ مولا(ع) سود نبردم.

3- مرگ‌ پايان‌ زندگي‌ نيست‌

انسان‌ با مرگ‌انديشي‌ به‌ حيات‌ جاودانة‌ پس‌ از مرگ‌ پي‌ مي‌برد و مي‌داند كه‌ حيات‌ با اوصاف‌ و شرايط‌ خوشبختي‌ و بدبختي‌ پس‌ از مرگ‌ نيز ادامه‌ دارد. نه‌ تنها زندگي‌ پس‌ از مرگ‌ همراه‌ با خوشبختي‌ يا بدبختي‌ ادامه‌ مي‌يابد بلكه‌ جاودانه‌ هم‌ مي‌باشد و لذا بايد بيشتر از حيات‌ دنيوي‌ مورد توجه‌ قرار گيرد.
علي(ع) در اين‌ باره‌ مي‌فرمايد:
"آنگاه‌ كه‌ فرمان‌ خداوند به‌ ايجاد دگر بارة‌ جهان‌ بپيوندد آسمان‌ را به‌ حركت‌ در آورده‌ و مي‌شكافد و زمين‌ را چنان‌ مي‌لرزاند كه‌ كوهها از جا كنده‌ شده‌ به‌ يكديگر خورده‌ از هيبت‌ و سطوت‌ خداوند فرو مي‌پاشند. و خداوند انسان‌ها را از دل‌ خاك‌ بيرون‌ كشيده پس‌ از آن‌ همه‌ پوسيدگي‌ و پراكندگي،تر و تازه‌ در يك‌ جا فراهم‌ آورد. سپس‌ به‌ حسابشان‌ رسيدگي‌ كرده‌ و اعمال‌ و رفتار آشكار و نهانشان‌ را بررسي‌ مي‌كند و سرانجام‌ آنان‌ را به‌ دو گروه‌ تقسيم‌ مي‌كند:
- گروهي‌ كه‌ آنان‌ را در ناز و نعمت‌ قرار مي‌دهد.
- گروه‌ ديگري‌ كه‌ آنان‌ را كيفر داده‌ و به‌ جزاي‌ اعمالشان‌ مي‌رساند.
اما نيكوكاران‌ را در جوار رحمت‌ خود جاي‌ داده‌ و در بهشت‌ برين‌ جاودانه‌ شان‌ مي‌سازد. سرايي‌ كه‌ ساكنان‌ آن‌ با كوچ‌ بيگانه‌اند و از هر گونه‌ آفت‌ و گرفتاري‌ و بيم‌ و ترس، بيماري‌ و خطر و سفر و دردسر در امانند.
و اما گنهكاران‌ در بدترين‌ جايگاه‌ قرار گرفته‌ با غُل‌ و زنجير گردنشان، سر به‌ پا چسبيده، با جامه‌هاي‌ آتشين‌ در بر، درون‌ آتشي‌ سوزان‌ و شعله‌هاي‌ هراس‌انگيز. جايگاهي‌ كه‌ هرگز راه‌ رهايي‌ ندارد و زنجير از اسيران‌ آن‌ با هيچ‌ تاواني‌ برداشته‌ نمي‌شود. نه‌ آن‌ خانه‌ را خرابي‌ در پيش‌ است‌ و نه‌ ساكنان‌ آن‌ را اجلي‌ پايان‌بخش‌ زندگي."(66)

4- امكان‌ مرگ‌انديشي‌

امام‌ علي(ع) مي‌فرمايند: آيا نشانه‌ها كه‌ از گذشتگان‌ به‌ جاي‌ مانده، شما را از دوستي‌ دنيا باز نمي‌دارد؟ و اگر خردمنديد مرگِ‌ پدرانتان‌ كه‌ در گذشته‌اند، جاي‌ بينايي‌ و پندگرفتن‌ ندارد.(67)
انسان‌ با نظام‌ ادراكي‌ خود به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند آسان‌ به‌ مرگ‌انديشي‌ برسد. براي‌ رهايي‌ از دنيازدگي‌ و صعود از سطح‌ زندگي‌ جانوري‌ امكانات‌ گوناگوني‌ در اختيار انسان‌ هست. از جمله:

الف‌ - تجربة‌ شخصي‌

علي(ع) مي‌فرمايد: "مگر شما در جاي‌ گذشتگان‌ به‌ سر نمي‌بريد، گذشتگاني‌ كه‌ عمرشان‌ بيشتر، آثارشان‌ پايدارتر، آرزوهايشان‌ درازتر، افرادشان‌ بيشتر و لشكرشان‌ انبوه‌تر بود. دنيا را تا حد پرستش‌ دوست‌ مي‌داشتند. بر مي‌گزيدند. اما رخت‌ بربستند و رفتند. بي‌ توشه‌اي‌ و مركبي. شنيدند كه‌ دنيا، سپر بلاي‌ آنان‌ شده‌ باشد يا به‌ گونه‌اي‌ ياريشان‌ دهد و مهربانيشان‌ كند نه‌ هرگز! بلكه‌ سرانجام‌ دنيا آنان‌ را بر زمين‌ زده‌ پوست‌ و گوشتشان‌ را دريد. با حوادث‌ سخت‌ و مصيبت‌هاي‌ گران‌ پست‌ و خوارشان‌ گردانيد. دنيا با آن‌ مهربانان‌ به‌ ستيزه‌ برخاست‌ هر چه‌ آنان‌ عشق‌ و ايثار ورزيد، جز بي‌وفايي‌ و كينه‌ نديدند، همه‌ از دنيا رفتند در حالي‌ كه‌ جز گرسنگي‌ توشه‌اي‌ نداشتند و جز سختي‌ پيش‌ رويشان‌ نبود. سراپا تاريكي‌ و پشيماني."(68)

ب‌ - هشدار انبيأ و اوليأ

امام‌ علي(ع) بر عوامل‌ آگاهي‌ و هوشياري‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ دنيا و آخرت‌ تأكيد كرده‌ و مي‌فرمايند: "اگر چشم‌ بينا داشته‌ باشيد، حقيقت‌ پيش‌ چشم‌ شماست‌ و اگر گوش‌ شنوا داشته‌ باشيد، از هر سو نداي‌ هدايت‌ بلند است، اگر طالب‌ هدايتيد، از هر طرف‌ عوامل‌ هدايت‌ در كارند. سخن‌ بي‌پرده‌ مي‌گويم‌ كه‌ عوامل‌ عبرت‌ و آگاهي‌ از هر سو، بي‌پرده‌ با شما سخن‌ مي‌گويند. شما را از ناشايستگي‌ و فساد باز مي‌دارند. و بدانيد كه‌ پيام‌ الهي‌ را پس‌ از فرشتگان، جز از زبان‌ انسان‌ نخواهيد شنيد!"(69)
و اينك‌ موضع‌ انبيأ و اوليا در قبال‌ دنيا و آخرت؛ و چه‌ سرمشقي‌ بهتر و روشن‌تر از اينها! علي(ع) در اين‌ باره‌ مي‌فرمايند: "راه‌ و رسم‌ پيامبر اسلام‌ بهترين‌ الگو و سرمشق‌ شماست، ببين‌ چگونه‌ آن‌ حضرت‌ از دنيا كناره‌ گرفت‌ و بدي‌ها و زشتي‌ها ي‌ آن‌ را شناخت. سفرة‌ دنيا را از بزم‌ او برچيده‌ در بزم‌ ديگران‌ گستردند. از پستان‌ دنيا شير نخورد و با زيورهاي‌ آن‌ خود را نياراست.
و اگر خواستيد در مرحلة‌ دوم‌ موسي‌ كليم‌ ا را در نظر بگيريد. آن‌ جا كه‌ مي‌گفت: "پروردگارا هر خيري‌ به‌ من‌ برساني‌ نيازمندم." قصص‌ / 24 به‌ خدا سوگند خواستة‌ موسي‌ در آن‌ لحظه‌ جز يك‌ تكه‌ نان‌ نبود تا بخورد. زيرا كه‌ او از سبزه‌هاي‌ زمين‌ تغذيه‌ مي‌كرد تا آن‌ جا كه‌ بر اثر لاغري‌ سبزي‌ گياه‌ از پوست‌ شكمش‌ پيدا بود.
و اگر مي‌خواهيد سومين‌ نفر حضرت‌ داوود را در نظر بگيريد؛ صاحب‌ مزامير و آواز خوان‌ بهشتيان‌ كسي‌ كه‌ از ليف‌ خرما زنبيل‌ مي‌بافت‌ و به‌ اطرافيانش‌ مي‌گفت، كدامتان‌ اين‌ را مي‌فروشد تا از بهاي‌ آن‌ نان‌ جوي‌ تهيه‌ كنيم.
و اگر مي‌خواهيد از عيسي‌ بن‌ مريم‌ بگويم‌ كه‌ سر بر سنگ‌ مي‌نهاد و پوشش‌ پشمين‌ داشت‌ و نان‌ خشك‌ مي‌خورد. نان‌ خورشش‌ گرسنگي‌ بود و چراغش‌ ماه‌ و پناهگاهش‌ در زمستان‌ شرق‌ و غرب‌ زمين، ميوه‌ و گل‌ او علف‌ چهار پايان‌ بود، نه‌ دل‌ به‌ همسري‌ داده‌ بود و نه انديشة‌ فرزندي‌ داشت، ثروتي‌ نداشت‌ كه‌ سرگرمش‌ كند و آز و طمعي‌ نداشت‌ تا به‌ ذلت‌ بيفتد پاهايش‌ سواري‌ او و دو دستش‌ خدمتكارانش‌ بودند.
باز هم‌ راه‌ و رسم‌ زندگي‌ پيامبر اسلام‌ را بنگريد كه‌ بهترين‌ سرمشق‌ است‌ و محبوب‌ترين‌ بندة‌ خدا كسي‌ است‌ كه‌ به‌ راهي‌ رود كه‌ پيامبر رفته‌ است.
پيامبر اسلام‌ هميشه‌ از دنيا به‌ ناگواري‌ بهره‌ برده‌ و گوشة‌ چشمي‌ به‌ دنبال‌ آن‌ نداشت‌ لاغرترين‌ پهلو و گرسنه‌ترين‌ شكم‌ را داشت... بر خاك‌ غذا مي‌خورد، چون‌ بر دكان‌ مي‌نشست، پاي‌افزار خود را خود وصله‌ مي‌زد و جامه‌اش‌ را با دست‌ خود مي‌دوخت، بر الاغ‌ برهنه‌ سوار مي‌شد.
از اين‌ جا مي‌توان‌ فهميد كه‌ نبايد به‌ دنيا دل‌ داد... و گرنه‌ خطر بدبختي‌ در پيش‌ است. چون‌ محمد راهنماي‌ دنياي‌ ديگر و مژده‌ رسان‌ بهشت‌ و ترساننده‌ از دوزخ‌ بود. وه‌ چه‌ بزرگ‌ است‌ اين‌ كرم‌ و احسان‌ خداوند كه‌ چنين‌ راهنمايي‌ فرا راه‌ ما قرار داده‌ است. پيشتازي‌ كه‌ بايد از او پيروي‌ كرد و پيشوايي‌ كه‌ بايد راه‌ او را برگزيد.
به‌ خدا سوگند من‌ خود اين‌ پيراهن‌ پشمين‌ را آن‌ قدر وصله‌ زدم‌ كه‌ از پينه‌ كنندة‌ آن‌ شرمسارم. يكي‌ به‌ من‌ گفت‌ آن‌ را دور نمي‌اندازي؟ گفتم: دست‌ بردار! صبحگاهان‌ كساني‌ سرافرازند كه‌ شب‌ را راه‌ رفته‌ باشند."(70)
بدين‌ سان، اين‌ بزرگواران‌ با گفتار و كردارشان‌ به‌ ما هشدار مي‌دهند كه‌ گرفتار دنيا نشده‌ و به‌ مرگ‌ و دنياي‌ پس‌ از مرگ‌ بينديشيم.

ج‌ - بصيرت‌ باطن‌

امام‌ علي(ع)، در تحليل‌ انحراف‌ بني‌اميه‌ مي‌فرمايند كه: "بني‌ اميه‌ با نور حكمت‌ درون‌ خود را روشن‌ نساختند و براي‌ دست‌ يافتن‌ به‌ روشنائي‌هاي‌ معرفت، نكوشيدند، بلكه‌ زندگي‌ را همچون‌ چهارپايان‌ به‌ سر برده‌ و مانند صخره‌هاي‌ سخت، از تعليم‌ و تربيت‌ بهره‌ نبردند."(71)
پس‌ براي‌ آن‌ كه‌ چنين‌ نپندارند كه‌ غفلت‌ در اين‌ دنيا يك‌ امر عادي‌ است‌ و انديشيدن‌ به‌ جهان‌ ديگر و دست‌ يافتن‌ به‌ حكمت‌ و معرفت‌ دشوار و غير ممكن‌ است‌ مي‌فرمايند: "رازهاي‌ پنهان‌ بر اهل‌ بصيرت‌ چهره‌ مي‌گشايد و راه‌ حق‌ حتي‌ براي‌ گمراهان‌ نيز روشن‌ است. جهان‌ پس‌ از مرگ‌ بي‌پرده‌ رو در روي‌ انسان‌ است‌ و همة‌ نشانه‌هاي‌ خود را براي‌ هوشياران‌ و جويندگان‌ حق‌ آشكار نموده‌ است."(72)
ابن‌سينا مي‌گويد: "عارفان‌ و اهل‌ معني‌ در همين‌ دنيا و در پوشش‌هاي‌ جسماني‌ خويش‌ چنانند كه‌ گويي‌ جان‌ از تنشان‌ جدا شده‌ و به‌ عالم‌ بالا رفته‌اند."(73)
آري‌ اين‌ تجربه‌ به‌ تواتر رسيده‌ است‌ كه‌ انسان‌ در همين‌ حيات‌ دنيوي‌ مي‌تواند وارد عالم‌ معني‌ شده‌ و از حيات‌ اخروي‌ آگاه‌ گردد.
علي(ع) هم‌ در مواردي‌ از امكان‌ چنين‌ اطلاعي‌ از غيب‌ و عالم‌ پس‌ از مرگ‌ خبر داده‌ است. در موردي‌ مي‌فرمايند:
"دوستان‌ خداوند، كساني‌ هستند كه‌ بر خلاف‌ مردم‌ دنيا كه‌ ظاهر را مي‌بينند، آنان‌ باطن‌ دنيا را مي‌بينند و برخلاف‌ مردم‌ كه‌ به‌ دنياي‌ زودگذر مي‌پردازند، آنان‌ به‌ جهاني‌ باقي‌ پس‌ از مرگ‌ مي‌پردازند."(74)

مرگ، معنا و سامان‌ زندگي‌

امام‌ علي(ع) مي‌فرمايد: "اما وا اني‌ ليمنعني‌ من‌ اللعب‌ ذكر الموت‌ و انَّه‌ ليمنعه‌ من‌ قول‌ الحق‌ نسيان‌ الاَّخرة؛(75) به‌ خدا سوگند، ياد مرگ‌ مرا از لاغ‌ بازمي‌دارد، و فراموشي‌ آخرت، او را نگذارد كه‌ سخن‌ حق‌ بر زبان‌ آرد."

‌الف‌ - زندگي‌ زيباست‌ ولي‌ هدف‌ نيست‌

زندگي‌ دوست‌ داشتني، زندگي‌ زيباست! هر زنده‌اي‌ بطور غريزي، براي‌ استمرار زندگي‌ (بقا) تلاش‌ مي‌كند. و در مسير اين‌ تلاش‌ها است‌ كه‌ نيازهاي‌ زندگي‌ را برآورده‌ به‌ حيات‌ خود استمرار و دوام‌ بخشند. هيچ‌ زنده‌اي، در هيچ‌ لحظه‌اي‌ زندگي‌ را كافي‌ ندانسته‌ و از آن‌ سير نمي‌گردد.
چنان‌ كه‌ مولا علي(ع) فرموده‌ است:
"انسان‌ از همه‌ چيز سير و خسته‌ مي‌گردد، جز زندگي، زيرا كه‌ در مرگ‌ لذت‌ و آسايشي‌ نيست! زندگي‌ همانند دانش‌ و فرزانگي‌ است‌ كه‌ دل‌ با او مي‌تپد و ديده‌ به‌ ياري‌ او مي‌بيند و گوش‌ در ساية‌ او مي‌شنود! زندگي، هر عطشي‌ را فرو نشانده، و پاية‌ توانگري‌ و سلامت‌ است."(76)
آري‌ اگر زندگي‌ نباشد، تواني‌ نيست‌ و لذتي‌ وجود ندارد. اين‌ حيات‌ و شعله‌ فروزان‌ آن‌ است‌ كه‌ اساس‌ همه‌ گونه‌ تلاش، لذت‌ و توان‌ مي‌باشد.
زندگي‌ را دوست‌ مي‌داريم، با تمامي‌ وجودمان‌ و در قلمرو ناخودآگاهي‌ و خودآگاهي‌مان، در شادي‌ و غم، در سلامت‌ و بيماري، آري‌ حتي‌ در بستر بيماري‌هاي‌ سخت‌ و طولاني‌ هم‌ زندگي‌ را دوست‌ مي‌داريم.
اما در نهايت‌ بايد توجه‌ داشت‌ براي‌ هر انسان‌ انديشمندي‌ لازم‌ است‌ كه‌ توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ ظريف‌ داشته‌ باشد كه: زندگي‌ زيبا و دوست‌ داشتني‌ است، اما هدف‌ نيست.

‌ب‌ - نقش‌ مرگ‌ در فهم‌ زندگي‌

معروف‌ است‌ مي‌گويند كه‌ هر چيز را با ضد‌ آن‌ مي‌توان‌ شناخت. يكي‌ از مصداق‌هاي‌ اين‌ گفته‌ همين‌ مسألة‌ زندگي‌ و مرگ‌ است: ما عمق‌ زندگي‌ را تنها در ساية‌ توجه‌ به‌ مرگ‌ مي‌فهميم. اگر زندگي‌ دائمي‌ بود، كمتر كسي‌ به‌ چيز ديگري‌ غير از خود زندگي‌ توجه‌ مي‌كرد. براي‌ اينكه‌ هر چه‌ از اين‌ زندگي‌ بگذرد و هر چه‌ بيشتر با كاميابي‌ همراه‌ باشد به‌ همان‌ اندازه‌ بيشتر دلچسب‌ و فريبنده‌ خواهد بود. همين‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ طول‌ عمرش‌ وابستگيش‌ به‌ زندگي‌ بيشتر مي‌گردد. و پيران‌ بيش‌ از جوانان‌ دلبستة‌ زندگي‌ هستند به قول‌ صائب:
ريشة‌ بيد كهنسال‌ از جوان‌ افزون‌تر است‌ بيشتر دلبستگي‌ باشد به‌ دنيا پير را(77)

به‌ قول‌ برزوية‌ طبيب، زندگي‌ دنيا و لذت‌هاي‌ آن‌ مانند آب‌ شور است‌ كه‌ هر چه‌ بيش‌ خورده‌ شود تشنگي‌ غالب‌تر گردد و آدمي‌ در كسب‌ آن‌ مانند كرم‌ پيله‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بيش‌ تند، بند سخت‌تر گردد و رهايي‌ دشوارتر.(78) اين‌ نكتة‌ ظريف‌ را علي7 در نامه‌اي‌ به معاويه‌ تذكر مي‌دهد:"... دنيا انسان‌ را چنان‌ به‌ خود سرگرم‌ مي‌كند كه‌ نمي‌تواند به‌ چيزهاي‌ ديگر توجه‌ كند دنيا زدگان‌ هر چه‌ از دنيا كامياب‌تر گردند به‌ همان‌ نسبت‌ بر دلبستگي‌ و آزمنديشان‌ افزوده‌ مي‌شود و هرگز به‌ داشته‌ها دلخوش‌ نكرده‌ به‌ دنبال‌ چيزهايي‌ خواهد بود كه‌ هنوز به‌ دست‌ نياورده‌ است."(79)
در اين‌ ميان‌ آنچه‌ انسان‌ را از دنيا زدگي‌ باز داشته‌ و او را به‌ مسائلي‌ بالاتر از زندگي‌ جانوري‌ متوجه‌ مي‌سازد همين‌ مرگ‌ است‌ و ناپايداري‌ حيات‌ دنيوي.
و لذا علي(ع) در پايان‌ اين‌ نامه‌ و به‌ دنبال‌ تذكر آن‌ نكتة‌ ظريف‌ مي‌افزايد كه:"اما سرانجام‌ كار جز آن‌ نيست‌ كه‌ از هر چه‌ دلبسته‌اي‌ دل‌ برداري. و همة‌ رشته‌ها را پنبه‌ كني!"
انسان‌ تنها در ساية‌ توجه‌ به‌ مرگ‌ است‌ كه‌ در ارزيابي‌ دنيا تجديد نظر مي‌كند و در نتيجه‌ مي‌تواند خود را از دنيازدگي‌ نجات‌ بخشد. چون‌ دنيا با توجه‌ به‌ مرگ‌ ارج‌ و منزلت‌ خود را از دست‌ مي‌دهد.

‌ج‌ - مرگ‌انديشي‌ عامل‌ تعادل‌ و سامان‌ زندگي‌

اين‌ مرگ‌انديشي‌ كه‌ از مكتب‌ علي‌(ع) مي‌آموزيم‌ هرگز انسان‌ را به‌ پوچ‌گرايي‌ و ترك‌ دنيا نمي‌كشند. هدف‌ از مرگ‌انديشي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ از دنيا و لذت‌هاي‌ آن‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ بهره‌مند نشود. براي‌ اين‌ كه‌ چنان‌ كه‌ بارها يادآور شديم‌ پيدايش‌ انسان‌ در اين‌ دنيا اقتضا مي‌كند كه‌ انسان‌ با اين‌ دنيا پيوند داشته‌ باشد، زندگي‌ دنيا را براساس‌ سعادت‌ اخروي‌ خود تنظيم‌ كند و اين‌ جهان‌ را مزرعة‌ جهان‌ ديگر قرار دهد. وگرنه‌ در مكتب‌ علي‌ انسان‌ مي‌تواند هم‌ دنيا را داشته‌ باشد هم‌ آخرت‌ را.
بنابراين‌ منظور اصلي‌ از مرگ‌انديشي‌ چيزي‌ جز تعديل‌ زندگي‌ دنيوي‌ و سامان‌ بخشيدن‌ آن‌ نيست. ما نبايد دنيا را جانشين‌ آخرت‌ سازيم‌ يا با فكر آخرت‌ حيات‌ دنيوي‌ را ناديده‌ بگيريم‌ بلكه‌ بايد اين‌ دو را در ارتباط‌ با يكديگر در نظر گرفته‌ دنيا را تا آنجا كه‌ به‌ سعادت‌ آخرت‌ آسيب‌ نزند داشته‌ باشيم. علي(ع) مي‌فرمايند: "آن‌ كس‌ كه‌ از دنيا به‌ مقدار كم‌ قناعت‌ كند زمينة‌ ايمني‌ خود را فراهم‌ آورده‌ است. و آن‌ كس‌ در بهره‌مندي‌ از دنيا افراط‌ كند به‌ نابودي‌ خود كوشيده‌ است."(80)
علي(ع) در نامه‌اي‌ به‌ محمد بن‌ ابي‌بكر، هنگامي‌ كه‌ او را به‌ حكومت‌ مصر برگزيد در مورد اعتدال‌ در زندگي‌ چنين‌ نوشت:
"اي‌ بندگان‌ خدا به‌ هوش‌ باشيد. دنيا و آخرت، هر دو را بردند. با اهل‌ دنيا زندگي‌ دنيوي‌ را بسر بردند اما در بي‌بهرگي‌ از آخرت‌ به‌ سرنوشت‌ آنها دچار نشدند. در بهترين‌ خانه‌هاي‌ دنيا ساكن‌ شده، از بهترين‌ خوراكي‌ها خوردند، در لذائذ اهل‌ دنيا شريك‌ شده‌ و سهم‌ خود را از دنيا فراموش‌ نكردند. و سرانجام‌ از اين‌ جهان‌ با زاد و توشة‌ فراوان‌ و تجارتي‌ پر سود به‌ جهان‌ باقي‌ رفتند. لذت‌ پارسايي‌ را در همين‌ دنيا چشيدند. و يقين‌ كردند كه‌ فرداي‌ قيامت‌ در نزد خدايند. به‌ هر چه‌ درخواست‌ كنند مي‌رسند و به‌ هر لذتي‌ كه‌ آرزو كنند دست‌ مي‌يابند."(81)
به‌ عبارت‌ ديگر منظور از مرگ‌انديشي، چيزي‌ جز اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ با زندگي‌ متعادل‌ و تنظيم‌ شدة‌ دنيوي‌ خود، در عين‌ برخورداري‌ از حيات‌ دنيوي‌ و لذايذ آن‌ به‌ حيات‌ معنوي‌ و اخروي‌ خود نيز بينديشد و توشه‌ بردارد. علي(ع) پس‌ از يك‌ بيان‌ نسبتاً‌ مفصل‌ و رسا در بي‌اعتباري‌ دنيا و غفلت‌ انسان‌ و بي‌توجهي‌ او به‌ اين‌ همه‌ عوامل‌ عبرت‌ آموزي؛ نقش‌ مرگ‌ را در حيات‌ دنيوي‌ انسان، چنين‌ مطرح‌ مي‌كنند:
"هوشيارانه، مرگ‌ را كه‌ اساس‌ كامجوئي‌ شما را فرو مي‌پاشد و اسباب‌ تلخ‌كامي‌ شما را فراهم‌ مي‌آورد و آرزوهاي‌ شما را بر باد مي‌دهد، هنگام‌ قصد كار خلاف‌ فراموش‌ نكنيد و از خداوند براي‌ انجام‌ واجبات‌ و سپاس‌ نعمتهايش‌ ياري‌ جوئيد."(82)
در بيان‌ فوق‌ علي7 براي‌ تنظيم‌ حيات‌ دنيوي‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ انسان‌ بتواند شكرگزار بوده‌ و واجبات‌ و محرمات‌ را رعايت‌ كند، دو عامل‌ مؤ‌ثر مي‌داند:
- مرگ‌انديشي.
- ياد خدا و استعانت‌ از او.

‌پي‌نوشت‌ها
1. نهج‌البلاغه، (صبحي‌ صالح) خطبة‌ 149/1.
2. نهج‌البلاغه، خ‌ 106، بند 5.
3. همان، خ‌ 156، بند 4.
4. همان، خ‌ 221، بند 34.
5. همان، خ‌ 109، بند 18.
6. نهج‌البلاغه، خ‌ 221، بند 16.
7. همان، خ‌ 112.
8. همان، خ‌ 230، بند 2.
9. همان، خ‌ 83، بند 8 - 7.
10. آمدي، عبدالواحدبن‌ محمد، غررالحكم‌ و دررالكلم، تصحيح‌ سيد جلال‌ الدين‌ محدث‌ ارموي، چاپ‌ دانشگاه‌ تهران، ج‌ 2، ص‌ 598.
11. همان، خ‌ 20.
12. همان‌ خ‌ 87.
13. همان، خ‌ 109، بند 5.
.14 ابن‌سينا، الهيات‌ نجات، مقالة‌ 2، فصل‌ 37.
.15 نهج‌ البلاغه، خ‌ 133.
.16 نهج‌ البلاغه، خ‌ 230، بند2.
.17 دكتر عبدالخالق، احمد، قلق‌ الموت، سلسله‌ انتشارات‌ عالم‌ المعرفة، كويت، مارس‌ 1987، ص‌ 214.
.18 همان، ص‌ 6.
.19 نهج‌ البلاغة، حكمت‌ 334.
.20 همان، خ‌ 230، بند 2.
.21 نهج‌ البلاغه، خ‌ 123، بند 1.
.22 ابن‌ سينا، مجموعة‌ رسائل، "رسالة‌ في‌ دفع‌ الغم‌ من‌ الموت".
.23 آمدي، پيشين،ج‌ 6، ص‌ 440.
.24 نهج‌البلاغه،نامه‌ 31، بند 9.
.25 همان، حكمت150.
.26 نهج‌البلاغه، خ‌ 155.
.27 همان‌ خ‌ 123، بند 1.
.28 آمدي، پيشين، ج‌ 6، ص‌ 151.
.29 همان، ج‌ 3، ص‌ 334.
.30 نهج‌البلاغه، حكمت‌ 150.
.31 همان، خ189.
.32 نهج‌البلاغه، خ‌ 114.
.33 همان، خ‌ 151.
.34 نهج‌البلاغه، خ‌ 5، بند 2.
.35 حافظ، ديوان.
.36 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 191، بند 3.
.37 غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 2، ص‌ 320.
.38 نهج‌البلاغه، خ‌ 165، بند 7.
.39 آمدي، پيشين، ج‌ 2، ص‌ 570.
.40 همان، خ‌ 180، بند 2.
.41 اعتصامي، پروين، ديوان.
.42 نهج‌البلاغه، حكمت‌ 203.
.43 همان، نامه‌ 69، بند 3.
.44 آمدي، پيشين، ج‌ 5، ص‌ 330 و 365.
.45 نهج‌البلاغه، نامة‌ 69.
.46 همان، نامه‌ 62.
.47 همان، خ‌ 203.
.48 نهج‌البلاغه، خ‌ 113، بند 1.
.49 حافظ، ديوان.
.50 نهج‌البلاغه، خ‌ 113، بند 1.
.51 همان، حكمت‌ 132.
.52 نهج‌البلاغه، خ‌ 145.
.53 نهج‌البلاغه، خ‌ 132، بند 3.
.54 نهج‌البلاغه، نامة‌ 31، بند 78.
.55 همان، خ‌ 86، بند 13.
.56 نهج‌البلاغه، نامة‌ 31.
.57 همان، خ، 133.
.58 همان، خ‌ 113.
.59 همان، نامة‌ 31، بند 84.
.60 همان.
.61 مولوي، كليات‌ ديوان.
.62 نهج‌البلاغه، خ‌ 132.
.63 همان، نامه‌ 22.
.64 همان، نامه‌ 66.
.65 همان، نامه‌ 22.
.66 همان، خ‌ 109، بند 6.
.67 همان، خ‌ 99، بند2.
.68 همان، خ‌ 111،4.
.69 همان، خ‌ 20.
.70 نهج‌ البلاغه، خ‌ 160، بند5-4.
.71 همان.
.72 همان.
.73 ابن‌سينا، الأ‌شارات‌ و التبيهات، نمط‌ نهم.
.74 نهج‌ البلاغه، حكمت‌ 432.
.75 همان، خ‌ 84.
.76 همان، خ‌ 133، بند5.
.77 صائب، ديوان.
.78 برزويه‌ طبيب، كليله‌ و دمنه، باب‌ برزويه.
.79 نهج‌ البلاغه، نامه‌ 49.
.80 نهج‌البلاغه، خ‌ 111، بند 3.
.81 همان، نامة‌ 27.
.82 همان، خ‌ 99.
…………………………………………………………..
منبع: فصلنامه قبسات
 دوشنبه 8 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 656]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن