واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: زيبايي خدا، اصل عرفان ايراني و اسلامي است خبرگزاري فارس: در يكي از نشستهاي مولويپژوهي مطرح شد كه در عرفان ايراني و اسلامي اصل زيبايي خدا است. به گزارش خبرنگار فارس، يكي از جلسههاي سلسله نشست مولويپژوهي با عنوان "زيبائيشناسي در عرفان اسلامي و ايراني " با حضور پرويز عباسي داكاني و علياكبر افراسيابپور عصر ديروز در سراي اهل قلم برگزار شد. * عباسي داكاني: تئوري معرفتشناسانه عرفاي بدون درك زيبائي ممكن نيست در ابتداي اين نشست پرويز عباسي داكاني گفت: تئوري معرفتشناسانه عرفاي ما بدون درك زيبائي ممكن نيست و به قول حافظ: در اذل پرتو حسنت ز تجلي دم زد/ عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد. داكاني در مورد "حسن " گفت: حسن اساس ظهور است و خود مولانا در اين رابطه اشعاري سروده است. وي افزود: چرا خدا هستي را آفريد و جهان پديد آمد؟ چرا عالم پديدار شد؟ مولانا حديثي را از قول حضرت رسول (ص) نقل ميكند كه جزء احاديث قدسي است: لماذا خلقت الخلق (خدايا مخلوقات را چرا آفريدي) پاسخ آمد: كنت كنزا مخفيا احببت ان اعرف (من گنج پنهاني بودم، دوست داشتم شناخته شوم لذا مخلوقات را آفريدم تا مرا بشناسند). وي با اشاره به بيتي از مولانا اضافه كرد: منظور مولانا چنين است كه يك چشمه وقتي بجوشد و پر باشد اضافات آن لبريز ميشود و حسن و زيبايي بيكرانه الهي و زيبايي مطلق آنگاه ظهور كرد. داكاني گفت: فيض خدا بينهايت بود در نتيجه سرريز كرد. اين گنج الهي ظهور كرد. البته اين گنج از افق "الله النور السموات و الارض " آفتاب تجلي مطلق ظهور كرد. وي به سخن عرفا اشاره كرد كه ميگويند: همه هستي ظهور زيبايي است اما خورشيد در هر آئينهاي جلوهاي دارد. داكاني با طرح اين سوال كه چرا برخي از عارفان ما زيباپرست بودند تصريح كرد: برخي عرفا زيباپرست بودند و حتي به برخي اتهامات هم متهم شدهاند. آنها گويند: "در چهره مهرويان انوار تو ميبينيم " وي ادامه داد: بايد دانست آيا خدا را جز در آئينه مخلوقاتش ميتوان ديد؟ گروهي اين سوال را به طريق ديگر با اين عنوان كه آيا در شب معراج خدا را مشاهده كردي، پرسيدند: كه پيامبر فرمود: آري. رايت ربي في ليلة المعراج بصورة شاب الامرد. به چهره جواني كه هنوز محاسني ندارد. وي به استفاده عرفا از اين حديث اشاره كرد و گفت: عرفا از اين حديث چنين بهره ميبرند كه خدا را جز از طريق مخلوقات نميتواند ديد؛ و حتي در دعاي امام حسين(ع) در عرفه آمده كه فرمودند: خدايا آيا ما بايد تو را از مخلوقت بشناسيم؟ "بك عرفتك " من تو را به خودت شناختم. داكاني اضافه كرد: در عرفان ايراني و اسلامي اصل زيبايي خدا است. مبداء و معاد زيبايي خداوند است. از خدا آغاز ميشود. چرا كه خدا زيباست و زيبائي را دوست دارد. اين استاد دانشگاه افزود: در عرفان اسلامي زيبايي اساس و مبداء است. و سهروردي رسالهاي با عنوان "رسالة في فضيلت العشق " دارد. سهروردي بيت حافظ را در مورد زيبايي بحث كرد و بايد گفت حافظ قطعا وامدار اوست. سهروردي هم گفته است كه اول ظهور خداوند ظهور زيبايي بود. داكاني ادامه داد: از اين ظهور زيبايي عشق پديد آمد، عشق ثمره زيبايي، عشق محصول جمال است. دوست داشتن حاصل محبت است. وي ادامه داد: سهروردي ميگويد " رابطه بين حسن زيبايي و عشق اندوه را شكل ميدهد " و اين مثلث است كه هستي را پيش ميبرد. * افراسيابپور: مثنوي با استقبال بي سابقهاي جهاني مواجه است در ادامه اين نشست، علياكبر افراسيابپور گفت: عرفان ايراني كه از آن به عنوان گنجينه طرحهاي نو، آيندهاي جديد و راه برونرفتي براي بشريت و مشكلات فعلي ارايه دهد در حال حاضر مهجور و غريب مانده است. وي گفت: جاي تاسف است كه مثنوي را نيكلسون و يا ناصر خسرو را برگر ترجمه و معرفي كند. در حالي كه فقط در سال 1998 و 1999 پرفروشترين كتاب شعر آمريكا مثنوي بوده است. افراسيابپور افزود: اين كتاب با استقبال بينظير جهاني مواجه است و اين نشاندهنده آن است كه جهان استقبال بينظيري به عرفان ايراني نشان داد. اما در ايران هيچگونه استقبالي از عرفان ايراني نشده است. اين نويسنده ادامه داد: عرفانهاي وارداتي متاسفانه پرفروشترين و بيشترين استقبال را دارند علت هم آن است كه ما زمينهاي براي بروز حرفهاي خود را نداريم. وي تصريح كرد: عرفان ايراني كه دنيا همانند گنجينهاي گمشدههاي خود را در آن جستوجو ميكند بايد دچار انحرافات و مشكلاتي شود و وقتي دانشمنداني كه در اين حوزه به فعاليت ميپردازند فاقد ارزش باشند جامعه عواقب آن را متحمل ميشود. افراسيابپور تاكيد كرد: مولوي عارفي است كه از متن عرفان ايراني برخاسته است و مسافرت مولوي از بلخ تا قونيه فرهنگ ايران را از شرق تا غرب بيان كرده و تمامي طول اين مسير در مثنوي جمع شده است. وي افزود: شايد اصليترين حرف مولانا به طور خلاصه عشق و زيبايي باشد. زيبايي تا پيش از مولانا در اروپا توسط افلاطون بيان شد ولي اعتقاد داشت در عالم خاكي زيبايي وجود ندارد و زيبايي در عالم بالا، معنويت و مثل است. اين نويسنده اضافه كرد: در مقابل آن مكتب ارسطو را داريم كه معتقد به زيبايي و طبيعت و واقعيت است. او ميگويد زيبايي در حقيقت نيست بلكه در واقعيت است. وي ادامه داد: بايد دانست زيبايي از كجا سرچشمه ميگيرد؛ سه منبع براي اين زيبايي قائل هستند كه يكي زيبايي را در خدا جستوجو كردند كه از آنجا سرچشمه گرفته، يكي زيبايي را از انسان گرفتند و ديگر آنكه در طبيعت جستوجو كردند. اين نويسنده بيان كرد: مولانا هم زيبائي الهي و هم زيبائي خاكي و زميني را به رسميت ميشناسد و هم به عشق مجازي و هم عشق الهي معتقد است. انتهاي پيام/م
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]