واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: علي بابا و چهل دزد غايب جام جم آنلاين: استفاده از عروسك به عنوان پرسوناژ نمايش سبب ميشود حتي واقعيترين داستانها و رخدادها هم تاحدي تخيلي و شاعرانه جلوه كنند و اساسا عروسك به عنوان تمثيلي از انسان، اشيا و موجودات ديگر قرينهاي مجازي براي بازآفريني و شكلدهي واقعيات زندگي اجتماعي و نيز به روايت عيني در آوردن داستانهاي تاريخي، اجتماعي، افسانهاي و حتي اسطورهاي است. نمايش عروسكي موقعي در ذهن و باورهاي ديگران جاي ميگيرد كه حامل و حاوي همه شرايط و ضمايم لازم براي شكلدهي موضوع و داستان مورد نظر باشد و اگر نمايش به يك داستان تخيلي مربوط شود، رعايت چنين پيششرطي الزاميتر است. نمايش «علي بابا و چهل دزد بغداد» به كارگرداني جواد ذوالفقاري كه هماكنون در كارگاه نمايش تئاترشهر اجرا ميشود، برمبناي يكي از مشهورترين داستانهاي تخيلي كهن شكل گرفته است. حوزه موضوعي متون نمايشي تئاتر عروسكي در اصل حد و مرزي نميشناسد و ميتواند به تعبيري به عنوان قرينهاي براي تئاتر غيرعروسكي و به منظور غايتبخشي به گونه مجازيتري از نمايش شكل گرفته باشد و ضمنا نويسندگان و كارگردانان و عروسكگردانان نمايش عروسكي به گروههاي سني كودك و نوجوان هم توجه خاصي دارند و البته خود عروسك هم به معناي مدلهاي انساننما، حيواننما يا شيء نما همواره در دوران كودكي انسان نقش و جايگاه مهمي داشته و تبديل به تمثيلي از اين موارد شده است؛ لذا هيچ انساني حاضر نيست نسبت به تمثيلهاي خود يا اشيا و موجودات پيرامونياش بيتفاوت باشد. اين جذابيت فلسفي نمايش عروسكي سبب شده است حتي براي بزرگسالان دلپذير و پذيرفتني باشد و اساسا گاهي با داستانهاي سني خود آنها هم به روي صحنه بيايد. فضاسازي مناسب و جدا نكردن عروسكها از بسترهاي موضوعي داستان فيزيكي از عوامل مهم باورپذير بودن نمايش است و سبب ميشود محتوا و غايتمندي نمايش تقويت و نهايتا به تماشاگر تسري يابد. ناديده گرفتن فضاي داستان نمايش علي بابا و چهل دزد بغداد اجرايي داستانمحور است و براساس يك قصه تخيلي كه در اصل ميتواند با الهام از رويدادهاي واقعي هم نوشته شده باشد، شكل گرفته است. اين قصه به دليل رخدادهاي متنوع و نيز مكانهاي گوناگون و ريتم تند حوادث و نهايتا كنشمندي موضوع و قرار گرفتن پرسوناژهاي متفاوت در مقابل يكديگر، شرايط لازم نمايشي را براي فيلم شدن و حتي به شكل نمايش درآمدن داراست و به همين علت هم قبلا برداشتهاي مختلفي از اين داستان به صورت فيلم درآمده است. تنظيم و آداپتهكردن آن براي نمايش و مخصوصا نمايش عروسكي نيز اقدامي هوشمندانه و بجاست، اما واقعيت آن است كه چنين قصه گسترده و پردامنهاي اگر به طور ناقص يا خلاصه ارائه شود، تماشاگر را بيزار و ناراضي ميكند، نمايش فقط به جنبه شفاهي و خطي داستان نظر دارد و فضاي داستان را با كنار گذاشتن زمان و مكان ناديده ميگيرد و در عوض فضايي امروزين را به شكلي قراردادي و به كمك ماكت برج ميدان آزادي و يك پيشخوان و پس صحنه كه با فضاي اصلي قصه ارتباطي ندارد در نظر ميگيرد. سپس به كمك لامپها و نوردهي تزئيني فضايي كابارهاي ميسازد كه همه پسزمينههاي موضوعي، مكاني و زماني قصه علي بابا و چهل دزد بغداد را زيرسوال ميبرد و اجرا را با تناقضات زيادي همراه ميكند. ضمن آنكه در نمايش اصلا اثري از چهل دزد بغداد نيست. در حالي كه اين بخش داراي وجوه فانتزيك بسيار بالايي است و نبايد كنار گذاشته ميشد. فراموش نكنيم وقتي قصهاي تاريخي يا تخيلي به طور ناقص آداپته ميشود، ممكن است در اجرا به نتايج عكس و مغايري بينجامد؛ مثلا چنين به نظر برسد كه به جاي تطبيق دادن فضاي قديمي اثر با شرايط زمان حال، شرايط فعلي با فضاي تخيلي آن تطبيق داده شده است. در هر دو صورت، نمايش واقعيتنمايي و باورپذيرياش را از دست ميدهد. جواد ذوالفقاري كار ديگري هم كرده است، از جمله اينكه قسمتهاي پاياني قصه را خيلي سريع به بهانه عروسي و ازدواج علي بابا به پايان ميبرد. البته براي تحقق اين امر تعدادي بازيگر تماشاگر را هم از ميان سالن وارد صحنه نمايش ميكند تا به شكلي تجربي همه چيز خاتمه يابد. آنچه از تماشاي نمايش عروسكي علي بابا و چهل دزد بغداد عايد تماشاگر ميشود، قصهاي روايي است كه هر بينندهاي را خسته ميكند. اما نمايش ويژگي عمدهاي هم دارد: عروسكها از لحاظ چهره و لباس با زمان و مكان قصه اصلي مطابقت ميكنند و بسيار زيبا طراحي و ساخته شدهاند كه در اين رابطه بايد توانمندي و ذوق و ذهنيت زيباي طراحان عروسكها، يعني علي پاكدست و مريم اقبالي و نيز سازندگان آنها رفعت هاشمي، زهره نجاريان و كامليا نوحي را تحسين نمود. عروسكگردانها نيز همگي در به حركت درآوردن عروسكها و تقليد صدا مهارت دارند. مهارت عروسكگردانان لازم به يادآوري است كه به دليل تخيلي بودن قصه و نيز تاكيد بر موضوع عشق و ازدواج بايد با توجه به مباني بصري هنرهاي نمايشي و تصويري، در طراحي صحنه و نوع ابزار از خطوط و اشكال هلالي، دايرهاي و مدور استفاده ميشد. متاسفانه نه تنها چنين امري تحقق نيافته، بلكه در عوض از خطوط شكسته، دندانهدار و اشكال زاويهدار هندسي هم استفاده شده و اين تا حد زيادي از جنبههاي تخيلي و فانتزيك و حتي نشاطآور قصه كاسته است. نمايش، اجرايي داستانمحور دارد و براساس يك قصه تخيلي ميتواند با الهام از رويدادهاي واقعي شكل گرفته باشدگاهي خاموش و روشن شدن لامپهاي ريز به بازي با نور شباهت دارد و اين عارضهمندي نهايتا تماشاگر را از محتوا و حتي عروسكهاي زيباي نمايش دور و به چگونگي مكانيسم فني روشن و خاموششدن لامپهاي مخفي معطوف ميكند. با همه اينها، عروسكگردانها تلاش و مهارت زيادي از خود نشان ميدهند و عروسكهاي زيبا و ديدني نمايش را شكلدهي، موقعيتدهي و حالتدهي ميكنند. اگر جواد ذوالفقاري موفق ميشد فضاي نمايش را متناسب با فضاي خود قصه شكل دهد، نمايش عليبابا و چهل دزد بغداد اجرايي به يادماندني بود. در حال حاضر ميزانسنهايي كه براي جاي دهي و حركت عروسكها در نظر گرفته شده، چون متاثر از فضا و مكان قراردادي اجراست، چندان به دل نمينشيند. موسيقي نمايش كه حاصل ذوق فرزاد گودرزي است، با الهام از ريتم و ملودي عربي شكل گرفته است و به همين دليل با فضاي قصه همخواني دارد. نمايش در بخش عروسكگرداني موفق است و بايد تلاش و زحمات هديه حاجطاهري، مرتضي سعيديان، وحيدنفر، حسين زينالي، مهدي نعمتيمقدم، بهبود ذوالفقاري، شراره طيار، مينا شجاعيان و حامد ذبيحي را تحسين كرد. در نمايش عليبابا و چهل دزد بغداد عروسكهاي زيباي نمايش به علت ضعف طراحي و ابزار صحنه به كار نگرفتن نور مناسب عملا همانند اسباببازيهاي زيبايي به نظر ميرسند كه در دست آدم بزرگها قرار گرفتهاند. ضمنا در اين نمايش به ترازويي اشاره ميشود كه وجود خارجي ندارد و اين بيانگر رويكرد استقرايي ناقص به جزئيات صحنه است. درام تخيلي ناقص اين نمايش در هيچ ژانر معيني نميگنجد. نه عاشقانه است و نه حادثهاي. نه كميك است و نه تراژيك. نهايتا ميتوان آن را يك درام تخيلي ناقص به حساب آورد. ضمن آنكه پرسوناژ عليبابا هم محوريتي را كه در قصه اصلي دارد، از دست داده است. عروسكها با وجود زيبايي و قابليتهاي حركتيشان شخصيتپردازي نميشوند و اين ثابت ميكند كه حذف برخي ضمايم از داستان يا قصه چه آسيبهاي جبرانناپذيري به اجراي نمايش ميزند. در شب دوم اجراي اين نمايش در سالن كارگاه نمايش تئاتر شهر كه ظرفيت نهايي 38 تماشاگر را دارد، 18 نفر در سالن حضور داشتند كه حدود 10 نفر آنان تماشاگر بازيگر بودند و حضورشان از قبل براي نقشگيري در صحنه پاياني نمايش برنامهريزي شده بود. اين نمايش اجرايي ناقص، كمتاثير و شتابزده است كه تماشاگر را در كل به خودراغب نميكند، اما به لحاظ ساخت، ارائه و كاربري عروسكهاي زيبايش و نيز تلاش عروسكگردانها، از جذابيتهاي اجرايي بيبهره نيست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 604]