تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداى والا مى فرمايد: وقتى بنده من كار نيكى اراده كند و نكند آن را يك كار نيك براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813042397




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناصر شهبازي در گفت و گو با مردم سالاري: كام پژوهشگران ما هميشه تلخ است


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: ناصر شهبازي در گفت و گو با مردم سالاري: كام پژوهشگران ما هميشه تلخ است
ناصر(كاظم) شهبازي داراي مدرك كارشناسي ارشد در رشته ادبيات نمايشي است و سال هاست كه به تدريس در دانشگاه اشتغال دارد.
وي متولد 1338ش، است و يكي از پژوهش هاي تئاتري كشور را تحت عنوان «بررسي رويدادهاي تئاتري از 15 خرداد 42 تا 22 بهمن 57 ش» را انجام داده است.
او براساس پژوهشي كه انجام داده،كتابي با عنوان «تئاتر ايران در گذر زمان2 از تاريخ 1342تا 1357 ش» را به رشته نگارش درآورده است. چندي قبل كتاب فوق توسط خانه كتاب ايران با حضور بزرگان تئاتر رونمايي شد.به انگيزه انتشار كتاب مذكور گفت و گويي با وي انجام داده ايم كه در پي مي آيد:
آقاي ناصر شهبازي قبل از آن كه به كتاب «تئاتر ايران در گذر زمان 2 از سال 1342 تا 1357 ش» بپردازيم، براي مان بگوييد كه اصلا چه طور شد كه به دنياي هنر و به طور خاص تر تئاتر علاقمند شديد؟
سال هاي 59 و60 ش، هنگامي كه دكتر محمود عزيزي از پاريس به ايران مي آمد، به دليل آشنايي اوبا خانواده خاله ام، با وي آشنا و دوست شدم. دكتر عزيزي در آن سال ها هر وقت به ايران مي آمد، او را مي ديدم و با هم به ديدن تئاتر مي رفتيم. البته به ياد دارم كه به اتفاق او چند بار هم براي ديدن فوتبال به ورزشگاه آزادي رفتيم. دكترعزيزي حول وحوش سال هاي63 و64 ش، به ايران آمد كه براي هميشه بماند و در همين جا زندگي كند. او در صدد بود كه فعاليت هاي تئاتري اش را چه به صورت آموزشي وچه به صورت اجرايي در ايران دنبال كند.
او هميشه به من مي گفت: ناصر بد نيست كه درگير مقوله تئاتر بشوي. در آن سال ها من در گير وسرگرم بازي فوتبال بودم. يعني قبل از انقلاب در سطح نوجوانان و جوانان فوتبال بازي مي كردم. لذا فقط دلبستگي ام به فوتبال بود. اما با توجه به معاشرت هاي بيشتر با دكتر محمود عزيزي، در سال 1373ش، كنكور هنر دادم ودر رشته ادبيات نمايشي پذيرفته شدم و وارد دانشكده هنر ومعماري شدم. از آن موقع به بعد بود كه دغدغه آشنايي با فضاي تئاتر ايران برايم جدي شد.آن چيزي كه فقدان آن در سال هاي 73 و74 ش، در زمينه هنر تئاتر برايم بسيار رنج آوربود، اين نكته است كه اطلاعات تئاتري ما نسبت به هنرمنداني كه درگذشته در اين حرفه فعاليت مي كردند، بسياركم بود. اگر اين مساله بررسي شود، به يكي ازعلل هاي گسست تئاتر قبل ازانقلاب با بعد از آن پي خواهيم برد. البته اطلاعات در اين راستا بسيار پراكنده است. خلاصه آن كه تمامي اين مسائل در ذهنم بود تا اين كه عنوان پايان نامه تحصيلي ام را در ارتباط با رويدادهاي تئاتري قبل از انقلاب انتخاب كردم. به صورت پراكنده اطلاعاتي راجع به هنر تئاتر داشتم. به عنوان مثال اسم مصطفي اسكويي را در اين عرصه شنيده بودم و به ياد دارم در تلويزيون ملي كه رئيس آن قطبي بود، تعدادي از نمايش هايي كه ضبط تلويزيوني مي شدند را مي ديدم. البته بيشتر برنامه هاي ورزشي و فوتبال ها را دنبال مي كردم.
آيا به ياد داريد چه تئاترهاي تلويزيوني را در آن سال ها ديده ايد؟
در سال هاي 47 و48 ش، نوشته هاي دكتر غلامحسين ساعدي كه جعفر والي اكثر آن ها را كارگرداني كرده است، ديده ام. اما شيفتگي و دلبستگي به تئاتر براي من جنبه ثانوي داشت، چون عاشق ورزش فوتبال بودم.
از چه زماني علاقه مند به جمع آوري اطلاعات تئاتري شديد؟
پس از آشنا شدن بيشتر با دكتر عزيزي و پس از ورود به دانشكده هنر و معماري وتحصيل دررشته ادبيات نمايشي، راغب شدم كه به جمع آوري اطلاعات مربوط به تئاترهاي قبل از انقلاب بپردازم .
عنوان پايان نامه مقطع كارشناسي ام، «جريانات تئاتري از 1332تا 1342ش» بود. متاسفانه در آن مقطع زماني (سال هاي73و 74ش) فضاهاي موجود تئاتري و همچنين مديريت غلط تئاتري در جامعه فرهنگي ايران به جز دلسردي چيزي براي من و امثال من به همراه نداشت.
به همين دليل نمي خواستم ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشدم را در رشته تئاتر دنبال كنم .لذا چون به مسائل باستاني علاقه داشتم وبسياري از سايت هاي ايران را ديده بودم، تصميم گرفتم تحصيلات تكميلي ام را در زمينه باستان شناسي دنبال كنم.روزي كه رفته بودم كارت امتحان كارشناسي ارشدم را در اين زمينه بگيرم، دكتر ناظرزاده كرماني كه بسيار دوستش دارم، مرا ديد و گفت چه مي كني. به او گفتم قصد تحصيل در رشته باستان شناسي را دارم كه او به من گفت: تو بايد در رشته تئاتر تحصيلت را ادامه بدهي. او معتقد بود كه جامعه تئاتري به وجود من بيشتر احتياج دارد تا جامعه باستان شناسي. دكتر ناظر زاده مرا تشويق كرد كه دوباره به سوي تئاتر روي آورم. پس از قبولي در رشته ادبيات نمايشي در مقطع كارشناسي ارشد، دوباره تصميم گرفتم كه ادامه رساله ام را به صورت كامل تر دنبال كنم. به همين دليل از سال 1342 تا 1357 ش، اطلاعات تئاتري را در كارم گسترش دادم.
در جمع آوري اطلاعات تئاتري از سال 42 تا 57 ش، چه رنج ها و مرارت هايي را تحمل كرده ايد؟
يكي از بزرگترين معضل هاي اين سرزمين كه اگر حل شود، شايد يك قدم به جلوبرداريم، اين است كه اطلاعات به صورت پراكنده در هر زمينه اي وجود دارد و مقوله تئاتر نيز از اين قاعده مستثني نيست.
من در اين راه رنج ها و مرارت هايي را تحمل كرده ام كه البته در روز دفاعيه كارشناسي ارشدم با صحبت هاي عالمانه دكتر ناظرزاده كرماني قدري آرام شدم و التيام پيدا كردم. او به اعتقاد من وبه حق، پدر تئاتر دانشگاهي ما است.دكتر ناظرزاده در جلسه دفاعيه ام گفت: وقتي من پايان نامه شهبازي را به عنوان استاد راهنما خواندم، به مطالب و موضوعاتي بر خوردم كه براي اولين بار با آن ها روبه رو مي شدم. البته دكترعزيزي هم در كسوت استاد داور در اين جلسه گفت: وقتي پايان نامه شهبازي را خواندم، مباحث مطرح شده توسط او مرا با خود تا انتهايش برد و اذعان داشت: گويي كه يك داستان روان درباره تئاتر ايران خوانده ام.
متاسفانه به سبب بعضي از تنگ نظري هاي فردي و گروهي، هنوز به تعامل سازنده اي كه بتوان زمينه ساز پيشرفت در امر تحقيق و پژوهش در اين زمينه را شامل شود، دست نيازيده ايم. اين تنگ نظري ها نه تنها در حوزه تئاتر، بلكه در همه حوزه ها وجود دارد.
سوال من از تصميم گيرندگان بخش پژوهش در اين كشور اين است كه چرا جوامع غربي دائما در حال پيشرفت به خصوص در امر پژوهش هستند؟
در ريشه يابي اين مساله بايد گفت كه يكي از علل آن اين است كه آن ها جمعي كار مي كنند و براي ما تفرد مهم است.براي ما تفرد بودن راهگشاست كه اين تفكراز بن و اساس غلط است. زيرا بخشي از اطلاعات در همين حوزه تئاتر به عنوان مثال در اختيار من است كه مي تواند با بخشي از قابليت هاي فرد ديگري كامل شود.
به اعتقاد من، به دور از بغض و كينه و عداوت و با كار جمعي مي توانيم هم دانشجويان را هدايت كنيم و هم به جامعه استادان كشور خدمات ارزنده اي ارائه دهيم .اگر ميان اساتيد تئاتر تعامل سازنده به وجود آيد، دانشجويان به وجد مي آيند تا نقاط ضعف و كاستي هاي شان را بهتر دريابند و در اين صورت مي توانند نقاط ضعف اساتيد را هم به آن ها گوشزد كنند. در چنين جوي، كار تيمي و خرد جمعي حاكم مي شود كه فضايي بالنده را در حوزه تئاتر به وجود مي آورد.در جامعه تئاتري بسيار كم افرادي را ديده ام كه پيشرفت جمعي را در اين حوزه خواستار باشند. يكي از اين افراد، دكتر محمود عزيزي يا دكتر فرهاد ناظر زاده كرماني هستند كه دائما نگران هستند و يكي از دلشوره ها و دغدغه هاي شان اين است كه تئاترايران به سامان برسد و جايگاهش را در حال حاضر همچون گذشته دوباره به دست بياورد.
در ميان اساتيد دانشكده هنر و معماري هم، يكي از اين افراد كه به اعتقاد من دلسوز است و تا جايي كه بتواند در اين زمينه كمك به دانشجويان مي كند، امير دژاكام است. من او را بسيار دوست دارم، اما نمي دانم كه چرا خودش را زود از مبارزه براي گرفتن حق وحقوق دانشجويان و همچنين اساتيد در دانشكده هنر و معماري كنار كشيده است. شايد او خسته شده باشد، اما توقع من از او اين است كه همچون گذشته به خصوص از دانشجويان حمايت كند. اگر استاد دژاكام در دانشكده هنر و معماري در بخش تئاتر حضور مستمرتري داشته باشد، شايد بخشي از مشكلات دانشجويان حل شود.
آن چه كه به عنوان تفردگرايي به آن اشاره كرديد، به صورت پررنگ تر در جامعه تئاتري ديده مي شود. چرا در حال حاضر، در جامعه تئاتري تعامل سازنده كمرنگ است و به جاي آن تفرد گرايي اصل شده است؟
متاسفانه تعدادي از هنرمندان ديد مثبتي به يكديگر ندارند و اين مساله به عدم اطمينان آن ها به يكديگر باز مي گردد.اگر همديگر را دوست داشته باشيم و به هم اعتقاد و اطمينان كنيم، جامعه ما تا حدودي مشكلاتش حل خواهد شد و اگر چنين شود حتما بخشي از مشكلات جامعه تئاتري هم حل مي شود. متاسفانه بي اطميناني به يكديگر ريشه ما را زده است.
آيا تا به حال تلاشي براي چاپ تحقيق تان كرده ايد؟
نزديك به پنج سال است كه از جلسه دفاعيه پايان نامه كارشناسي ارشد من گذشته، ولي حتي پژوهشكده دانشگاه آزاداسلامي مطلع نشده كه چه اتفاق ژرفي در اين حوزه به وقوع پيوسته است. اگر مسوولان بخش پژوهش دانشكده ها و دانشگاه ها فعال باشند، بايد در چاپ ونشر اين گونه آثار حمايت هاي مادي و معنوي خود را دريغ نكنند، اما متاسفانه در اين حوزه كاري صورت نگرفته و چنين اتفاقاتي تا به حال در آن به وقوع نپيوسته است. واقعا من نمي دانم كه مديران دانشكده هنر ومعماري در كجا سير مي كنند.آيا آن ها نبايد بخش پژوهش دانشكده را از خواب غفلت بيرون بياورند؟ من حضور پژوهشگاه دانشكده هنر ومعماري وخصوصا دانشگاه آزاد اسلامي را در ارتقاي سطح علمي اين مجموعه بسيار كمرنگ مي بينم، درصورتي كه مهم ترين بخش يك دانشكده يا دانشگاه، پژوهشگاه آن است.اگر دانشكده، پژوهشگاه فعالي داشته باشد، آن دانشكده مي تواند مدعي باشد كه فعال و برگزيده است و توانسته در افزايش سطح علمي دانشجويان مفيد و مثمر واقع شود.من فكر مي كنم ضرباهنگ زنده بودن يك دانشگاه منوط به فعاليت پژوهشگاه آن است كه متاسفانه در دانشكده هنر ومعماري اين مهم را بسيار كمرنگ يا حتي بي رنگ ديده ام. به ياد دارم سال 1382 ش، هنگامي كه مي خواستم پايان نامه مقطع كارشناسي ارشدم را تحويل كتابخانه مركزي دانشگاه آزاد اسلامي بدهم، خانم كتابدار به من گفت: كار تو به صورت كيلويي ارزيابي شده است و من فقط به او نگاه كردم. به نظرمن امر پژوهش درجامعه ما به مانند گروتسك مي ماند و بس.
وقتي امر پژوهش در محيط هاي آكادميك جدي گرفته نشود، جامعه چه ضررهايي مي بيند؟
متاسفانه جامعه دانشگاهي ما اطلاعات محور نيست و اين فقدان اطلاعات بر پيكره جامعه لطمه زده است. شايد كارمن و شما يا ستاره خرم زاده اصفهاني جمع آوري چيزهايي بوده است كه در گذشته بي اعتنايي به آن شده است و به آن بي توجه بوده اند. مابايد بگوييم جامعه اطلاعات محور، زنده و ديناميك است. جامعه اي كه اطلاعات در آن ارزش دارد، جامعه اي است كه شاداب و فعال است. جامعه اي كه به اطلاعات بها بدهد و ارزش اطلاعات را والا بداند، فرهنگ آن هم رشد مي كند. براي پويايي جامعه بايد فكري براي اين خصوص كرد كه مشكلات و معضلات پيش روي پاي آن برداشته شود تا ما هم به سوي جوامع اطلاعات محور گام هاي اساسي و زير بنايي را برداريم. متاسفانه در جامعه ما به جاي كار فرهنگي، سياست غالب است. اگر جامعه اي سياست هايش فرهنگي باشد، مي تواند اميدوار به رشد و تعالي مردمش باشد. در جامعه ما بايد سياست از فرهنگ وام بگيرد و خودش را اصلاح و تعديل كند. لذا در جامعه ما مقوله فرهنگ زياد جدي تصور نمي شود و به آن بها نمي دهند.
چرا مديران فرهنگي فقط صحبت از پژوهش مي كنند، ولي درعمل امر پژوهش فقط در حد صحبت باقي مي ماند و نمي تواند فراتر از آن برود؟
فكر مي كنم اگر پژوهش در جامعه وجود داشته باشد، آدم ها در كنار هم مي توانند به يك زندگي مسالمت آميز دست پيدا كنند، شايد عده اي خوششان نيايد يا دوست نداشته باشند كه اكثريت مردم به همزيستي فرهنگي و مسالمت آميز دست يابند. من اگر به اطلاعاتي دسترسي داشته باشم كه فقط آن را براي خودم بخواهم و آن را در پس ذهنم پنهان و حبس كنم، قطعا با مرگم آن ها را به گور خواهم برد. چنين تصويري يك جامعه ايستا را رقم خواهد زد كه چشم انداز مثبتي به همزيستي فرهنگي ميان افراد اجتماعش ندارد. اما اگراطلاعات مفيد هرفردي در اختيار ديگران گذاشته شود، مي توان گفت آن جامعه پويا و زنده است. من از خودم در اين زمينه شروع كرده ام و با توجه به بضاعتي كه دارم، دفتر كتابفروشي ام را در خيابان انقلاب در اختيار دانشجويان قرار داده ام. لذا هر دانشجويي وقتي به دنبال اطلاعات تئاتري مي گردد به سراغم مي آيد و با توجه به دانسته هايم او را راهنمايي مي كنم. اميدوارم چنين نگاهي در جامعه بسط پيدا كند تا به سوي جامعه اطلاعات محور سوق پيدا كنيم. من در كلاس هايم كه در دانشكده هاي هنري دارم، به عينه ديده ام كه وقتي اطلاعات به دانشجويان داده مي شود، آن ها به سوي پژوهش كشيده مي شوند. اما متاسفانه تعدادي از اساتيد در دادن اطلاعات به دانشجويان خست به خرج مي دهند و فكر مي كنند اگر اطلاعات شان را در اختيار دانشجويان قرار بدهند، در مقابل آن ها خلع سلاح خواهند شد، در صورتي كه چنين تصوري اساسا غلط است. متاسفانه وقتي دگماتيزم با فكر بسته با مقوله پژوهش برخورد مي كند، خود به خود عداوت و كينه در جامعه رشد مي كند و مانع از حركت آدم ها مي شود. در چنين فضايي خودمان كه نمي توانيم ح ت كنيم، هيچ، مانع از حركت ديگران هم مي شويم.
چرا پس از پنج سال بايد پايان نامه شما توسط بخش خصوصي به صورت كتاب عرضه شود؟ و چرا در اين مدت بخش فرهنگي جامعه تئاتري براي شما كاري نكرده است ؟
دكترعزيزي كه يكي از اعضاي گروه تئاتر فرهنگستان هنر در سال هاي پيش بوده، با توجه به لطفي كه نسبت به من دارد يك روز به من گفت: پايان نامه ات را ببر فرهنگستان هنر كه آن را چاپ كنند. او خودش براي انجام اين كار پيش قدم شد، اما حتي يك نفر از آقاياني كه در آن جا كار مي كنند با من تماس نگرفتند كه جوياي كار شوند. به ياد دارم همان روزي كه پايان نامه ام را به فرهنگستان هنر بردم شخصي به نام آقاي احمدي داشت راجع به يك شخصيت تاريخي موسيقي اروميه به نام ارموي صحبت مي كرد و داشت آماده مي شد كه به اروميه برود. من نيم ساعت تمام براي او از پايان نامه ام گفتم و او فقط گوش كرد. پس از ديدار با آقاي احمدي به نظرم آمد كه او در آن لحظه فقط به فكر مسائل مربوط به سفرش به اروميه بوده است.گفتن اين صحبت ها بسيار درد آوراست. مدتي پايان نامه ام در فرهنگستان هنر خاك خورد. سپس آقاي تورج زاهدي (آهنگساز و خواننده) به من گفت كه شايد حوزه هنري پايان نامه ات را چاپ كند. لذا پايان نامه ام را به حوزه هنري بردم و آقاي گودرزي ديباج را دراين زمينه ديدم و قرار شد خبر چاپ شدن يا عدم آن را به من اطلاع دهد.از ديداري كه با او داشتم چند ماه گذشت و بالاخره پس از ماه ها اتلاف وقت از او خواستم كه پايان نامه ام را به من مسترد دارد. پس از چنين برخوردهايي متوجه شدم كه مديران فرهنگي ما در خصوص بها دادن به امر پژوهش فقط شعار مي دهند و لاغير. بالاخره پس از گذشت چهارسال با خانم افراز آشنا شدم و ماحصل آشنايي من با او چاپ اين پايان نامه بود و حالا خوشحالم كه اين اتفاق افتاده است. اما با نگاهي واقع بينانه مي گويم كه در سبد مصرفي مردم خريد از محصولات فرهنگي وجود ندارد و اين مساله به دليل عدم برنامه ريزي هاي درست فرهنگي از سوي مسوولان و متوليان امر بازمي گردد كه چرا نبايد خريد محصولات فرهنگي دغدغه مردم باشد؟ به همين علت مردم كتاب نمي خرند و سرانه مطالعه در كشور بسيار پايين است. در چنين جامعه اي كام پژوهشگران هميشه تلخ است. من حتي يك پژوهشگر را در جامعه نديده ام كه طعم خوش پژوهش را چشيده باشد. شايد در آينده نسل جديدي كه مي جوشد و قرار است پا به عرصه هستي بگذارد، اين مقوله را جدي بگيرد. من نمي گويم نسبت به اين مقوله نااميدهستم، ولي نگاهم به آن تلخ است. در صورتي كه با نازلترين بودجه ها مي توان پژوهشگاه هاي مختلفي را تاسيس كرد و آدم هايي كه مشتاق به انجام اين كار هستند را در اين زمينه به كار گرفت. اگر چنين شود، برآيند اين كار براي نسل حاضر و آينده درخشان خواهد بود.
چه ارگان هاي دولتي از چاپ چنين آثاري كه رفرنس مي توان ناميدشان، بايد حمايت كنند ؟
در وهله اول وزارت ارشاد بايد ازآثار پژوهشي حمايت مادي و معنوي به عمل آورد. زيرا وزارت ارشاد متولي رشد و توسعه فرهنگ دركشوراست.هر چه قدر در اين وزارتخانه به پژوهش هاي بنيادي، فرهنگي و هنري بها داده شود مي توان گفت كه هم مايه افتخار آن ها خواهد بود و هم اعمال شان بر تارك فرهنگ ايران زمين خواهد درخشيد. اگر چنين شود نسل ما و نسل هاي آينده از امر پژوهش و كارهايي كه دراين زمينه صورت گرفته است، بهره مكفي خواهند برد، و گرنه اين تلخكامي باز ادامه پيدا خواهد كرد.
 جمعه 29 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن