تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836479249




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اتل متل یه بابا !


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: اتل متل یه بابا
که اسم او احمده
نمره جانبازیهاش
هفتاد و پنج درصده

اونکه دلاوریهاش
تو جبهه غوغا کرده
حالا بیاین ببینین
کلکسیون درده

اونکه تو میدون مین
هزار تا معبر زده
حالا توی رختخواب
افتاده حالش بده

بابام یادگاری از
خون و جنگ و آتیشه
با یاد اون موقعا
ذره ذره آب میشه

آهای آهای گوش کنین
درد دل بابارو
میخواد بگه چه جوری
کشتند بچههارو

«هیچ میدونی یعنی چی
زخمیهارو بیاری
یکی یکی روبازو
تو آمبولانس بذاری

درست جلوی چشمات
یه خورده او نطرفتر
با شلیک مستقیم
ماشین بشه خاکستر»

گفتن این خاطره
بدجوری میسوزوندش
با بغض و ناله میگفت
کاشکی که پر نبودش

آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
هیچ تا حالا شنیدی
تانکها بشن قنّاصه؟

میدونی بعضی وقتا
تانکا قناصه بودن
تا سری رو میدیدن
اون سرو میپروندن

سه راه شهادت کجاست؟
میدونی دوشکا چیه؟
میدونی تانک یعنی چی؟
یا آرپیجی زن کیه؟

آرپیجی زن بلند شد
«ومارمیت» رو خوند
تانک اونو زودتر زدش
یه جفت پوتین ازش موند

یه بچه بسیجی
اونور میدون مین
زیر شینهای تانک
لِه شده بود رو زمین

خودم تو دیدهبانی
با دوربین قرارگاه
رفیقمو میدیدم
تو گودی قتلهگاه

آرپیجی تو سرش خورد
سرش که از تن پرید
خودم دیدم چند قدم
بدون سر میدوید

هیچ میدونی یه گردان
که اسمش الحدیده
هنوزم که هنوزه
گم شده ناپدیده

اتل متل توتوله
چشم تو چشم گلوله
اگر پاهات نلرزید
نترسیدی قبوله

دیدم که یک بسیجی
نلرزید اصلاً پاهاش
جلو گلوله وایستاد
زُل زده بود تو چشاش

گلوله هم اومدو
از دو چشم مردونه
گذشت و یک بوسه زد
بوسهای عاشقونه

عاشقی یعنی اینکه
چشمهایی که تا دیروز
هزار تا مشتری داشت
چندش میاره امروز

اما غمی نداره
چون عاشق خداشه
بجای مردم خدا
مشتری چشماشه

یه شب کنار سنگر
زیر سقف آسمون
میای پیش رفیقت
تو اون گلوله بارون

با اینکه زخمی شده
برات خالی میبنده
میگه من که چیزیم نیست
درد میکشه میخنده

چفیه رو ور میداری
زخم اونو میبندی
با چشمای پر از اشک
تو هم به اون میخندی

انگاری که میدونی
دیگه داره میپّره
دلت میگه که گلچین
داره اونو میبره

زُل میزنی تو چشماش
با سوز و آه و با شرم
بهش میگی داداش جون
فدات بشم دمت گرم

میزنی زیر گریه
اونم تو آغوشته
تو حلقه دستاته
سرش روی دوشته

چون اجل معلق
یه دفعه یک خمپاره
هزار تا بذر ترکش
توی تنش میکاره

یهو جلو چشماتو
شره خون می گیره
برادر صیغهایت
توبغلت میمیره

هیچ میدونی چه جوری
یواش یواش و کمکم
راوی یک خبرشی
یک خبر پراز غم

به همسفر رفقیت
که صاحب پسر شد
بری بگی که بچه
یتیم و بیپدر شد

اول میگی نترسین
پاهاش گلوله خورده
افتاده بیمارستان
زخمی شده، نمرده

زُل میزنه تو چشمات
قلبتو میسوزونه
یتیمی بچه شو
از تو چشات میخونه

درست سال شصت و دو
لحظة تحویل سال
رفته بودیم تو سنگر
رفته بودیم عشق و حال

تو اون شلوغ پلوغی
همه چشارو بستم
دستهاتوی دست هم
دورسفره نشستیم

مقلب القوب رو
با همدیگر میخوندیم
زورکی نقل ونبات
تو کام هم چپوندیم

همدیگر و بوسیدیم
قربون هم میرفتیم
بعدش برا همدیگر
جشن پتو گرفتیم

علی بود و عقیلی
من بودم و مرتضی
سید بود و اباالفضل
امیرحسین و رضا

حالا ازاون بچه ها
فقط مرتضی مونده
همونکه گازخردل
صورتشو سوزونده

آهای آهای بچه ها
مگه قرار نذاشتیم
همیشه با هم باشیم
نداشتیما، نداشتیم

بیاین برا مرتضی
که شیمیایی شده
جشن پتو بگیریم
خیلی هوایی شده

میسوزه و میخنده
خیلی خیلی آرومه
به من میگه داداش جون
کار منو تمومه

مرتضی منم ببر
یا نرو، پیشم بمون
میزنه تو صورتش
داد میزنم مامان جون

مامان میاد ودست
بابا جون و میگره
بابام با این خاطرات
روزی یه بار میمیره

فقط خاطره نیست که
قلب اونو سوزونده
مصلحت بعضیها
پشت اونو شکونده

برا بعضی آدما
بندههای آب و نون
قبول کنین به خدا
بابام شده نردبون





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن