تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815319146




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هدف از آموزش چيست؟


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: هدف از آموزش چيست؟
بر اساس جهان‌بيني‌هاي مختلفي كه در جوامع بشري وجود دارد مي‌توان اهداف مختلفي را براي آموزش پيدا كرد.
انسان انديشمند براي انجام دادن امور از هدف آنها پرسش مي‌كند.
پرسشگري مشخصه تفكر براي يافتن پاسخ است. تا پرسش نباشد، پاسخي درخور به وجود نخواهد آمد. آموزش و تحصيل هم از همين مقوله است. بخش قابل توجهي از زندگي آدميان، صرف آموزش و تحصيل علم مي‌شود.
با اين حساب اگر آدمي ‌موجودي متفكر است، بايد اين پرسش اساسي را از خود بنمايد كه هدف از آموزش چيست؟ چرا عمر آدمي‌بايد صرف آموختن شود. رهاورد آن چيست؟ آيا تحصيل بايد آدمي‌را به نقطه‌اي رهنمون شود يا خير؟
پرسش از هدف آموزش، پرسشي فلسفي است و آدمي‌بدون تامل درباره پرسش‌هاي فلسفي نمي‌تواند «راهبرد» و «جهتي» درخور براي كارها، زندگي و فعاليت‌هايش بيابد. هر چه موضوع مورد پرسش مهمتر باشد، نتيجه آن هم براي انسان و جامعه انساني مهم‌تر است.
اكنون كه پرسش درباب هدف آموزش است بايد بگويم كه هر معنايي كه نظام آموزشي از هدف آموزش دارد همان معنا در زندگي انساني و تمدن بشري خود را نشان مي‌دهد.
ما وقتي از آموزش براي انسان پرسش مي‌كنيم در واقع مي‌خواهيم جهت زندگي انساني را هم مورد كنكاش قرار دهيم. آيا اساسا براي آموزش بايد هدفي متصور باشيم يا آموزش خود في‌نفسه هدف است؟ اين آموزش‌ها انسان را به كجا مي‌خواهند ببرند؟ آيا تفاوتي ميان هدف آموزش براي انسان مسووليت‌پذير و انسان مسئوليت‌گريز وجود دارد؟ اگر هدف آموزش با هدف اخلاق همراه نباشند چه خواهد شد؟ آيا ربطي ميان بحران‌هاي سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، زيست محيطي ، اخلاقي و هدف آموزش وجود دارد يا خير؟ آيا بحراني كه محيط‌ زيست امروزه بشر دارد (آلودگيهاي هوا، آب، زمين و...) ربطي به هدف آموزش دارد يا نه؟ اگر آموزش‌هاي پزشكي، مهندسي، كشاورزي؛ تكنيكي و مانند آن پس از دوران روشنگري، با هدفي مفيد فايده انسان و جامعه و تمدن انساني طراحي شده‌اند، پس چرا چنين بحرانهايي در عرصه‌هاي مختلف زيست بشري به وجود مي‌آيد؟
بنابراين اين پرسش، هم عميق است و هم به نوعي سرنوشت‌ساز. هم با اكنون ما در ارتباط است هم با آينده و هم در واقع پرسش از يكي از مهم‌ترين فعاليت‌هاي بشري است.
بر اساس جهان‌بيني‌هاي مختلفي كه در جوامع بشري وجود دارد مي‌توان اهداف مختلفي را براي آموزش پيدا كرد. در يك نظام آموزشي، انسان مي‌آموزد كه چگونه انسانيت خود را كامل كند و وظيفه و تكليف خود را در زندگي بيابد و در يك نظام‌واره ديگر مي‌آموزد تا براي رفاه و پيشرفت هر چه بيشتر خود، به كنترل طبيعت و هستي بپردازد، از آن بهره‌مند شود. اما دريغ كه هر چه سلطه بيشتر مي‌شود رفاه و آرامش دست نيافتني‌تر مي‌شود.
جالب‌تر اين كه هم در نظام آموزشي سنتي و هم مدرن، موضوعات علمي‌مانند رياضي، پزشكي، مهندسي وجود داشته‌اند اما چون «بينش‌‌ها» متفاوت است، نتايج و روش‌ها هم متفاوت است.
من مي‌خواهم بيش از همه بر روي اين نكته تاكيد كنم كه انسان مسووليت‌پذير وقتي هدفي براي آموزش تبيين مي‌كند، در آن هدف نه فقط انسان و منافع شخصي او ، بلكه همه هستي را مورد نظر قرار مي‌دهد.
چرا كه او ميان اين دو هماهنگي مي‌بيند. انسان را از آن نظر كه فاعل شناساست (subject) و هستي را از آن نظر كه متعلق شناخت(object ) است. بعد رابطه ميان اين دو را مي‌سنجد و مي‌خواهد بداند كه نتيجه شناخت و دانايي چيست؟
آيا شناخت و دانايي براي انسان تكليف و مسووليتي را هم در پي دارد يا نه؟ اگر آري، آنها چيستند؟ آيا مي‌توان از وظايف انساني در قبال طبيعت و خود دست برداشت؟
اكنون بجاست كه انديشمندان درباره هدف آموزش، حوزه اخلاق و مسووليت‌ها و تكاليف انسان تحقيق كنند. من نمي‌خواهم به تبيين گستره اين مقوله بپردازم. قصدم از بيان اين دو مقوله ضمن اشاره‌اي كوتاه به هدف سمينار، توجه به يك نكته در نظام آموزشي كنوني و ارائه راه حلي ممكن براي آن است.

نظام آموزشي امروزين و مقوله فلسفه براي كودكان‌
يكي از تعاريف مقبول آموزش آن است كه آموزش براي برطرف كردن نيازهاي مختلف انسان در طول زندگي‌اش به كار مي‌رود. اين نيازها وجوه گوناگون دارند. اگر بپذيريم كه يكي از نيازهاي اساسي انسان، بر حسب حيوان ناطق بودنش‌ (rational animals)، تفكر است بايد بپرسيم كه جاي آموزش تفكر در نظام‌هاي آموزشي ما در كجاست؟
در موضوعات درسي موجود مثل ادبيات، تاريخ، جغرافي، فيزيك، روان‌شناسي و مانند آن شيوه‌هاي تفكر و يا تمرين تفكر به دانش‌آموزان آموخته نمي‌شود و عمدتا نظام آموزش در چنين مباحثي حفظ محور و يا آشنايي با ابزار و تسلط بر آن است. آنچه به دست دانش‌آموز مي‌آيد در واقع همان جمع‌آوري اطلاعات (gathering Information) يا داده‌هاست.
با توجه به مقدمه بالا، انديشمنداني كه در باب مساله آموزش نگراني داشته‌اند مقوله آموزش تفكر در نظام آموزشي را مورد توجه قرار داده و به برخي راه‌حل‌ها رسيده اند.
در اين مقاله ضمن ارائه نمونه از تجربيات نويسنده؛ براي دستيابي به يك راه حل ممكن در پركردن خلاء آموزش تفكر به تعريف و تبيين آنچه كه به «فلسفه براي كودكان»، «فلسفه با دانش‌آموزان» يا «آموزش از طريق بحث» مطرح است، مي‌پردازيم.
پيش از ورود به بحث اشاره به اين نكته لازم است كه مراد از ارائه اين برنامه آموزشي تقليد قدم به قدم آن نيست، بلكه بايد گفت كه هر جامعه و هر فرهنگي مي‌تواند به فراخور حال خود، تدويني بومي‌از اين مقوله داشته باشد.
شايد در نگاه اول گمان رود كه فلسفه براي كودكان آموزش انديشه‌هاي فيلسوفاني چون كانت و هگل و ماركس و... به كودكان يا دانش‌آموزان است. در حالي كه اين مقوله اساسا هدفي مجزا از آموزش انديشه‌هاي فلسفي به دانش‌آموزان دارد. ضمن اين كه اين مقوله در پي درمان آموزش غير فلسفي فلسفه به دانش‌آموزان نيز هست.
چرا كه بسيار پيش مي‌آيد كه اتفاقا كلاس درسي كه فلسفه نام دارد به هر چيزي جز كلاس فلسفه به ماهو فلسفه شباهت دارد. مراد آن است كه در دوران كنوني و در نظام آموزشي ما فلسفه، درس تاريخ فلسفه يا تاريخ فيلسوفان است و نه آنچه كه به اصطلاح «فلسفيدن» مي‌توان ناميد.
از همين رو پيشتر اشاره شد كه مقصود اين روش غير از آموزش ايده‌هاي فيلسوفان به دانش‌آموزان است بلكه مساله فيلسوف كردن آنهاست. واضح است كه فيلسوف شدن، نه به معني كانت و هگل شدن بلكه به معني داشتن توانايي انديشه، تحليل، نقد و تصميم‌گيري است. يعني محقق شدن دانش‌آموز و توانايي او براي بحث.
بحثي كه هم به لحاظ منطقي و هم به لحاظ محتوايي غني باشد. چرا كه تفكر هم مانند ساير امور ديگر تمريني هم هست. يعني براي تفكر بايد دست به دامن تمرين و تجربه هم شد. آنچه نظام آموزش معاصر به دانش‌آموز ياد مي‌دهد اين است كه وقتي او را به عرصه جامعه مي‌فرستد، اساسا فاقد قدرت تحليل، تفكر، و شناخت است. تابع منطقي چنين امري، بحران‌هاي زندگي شخصي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، زيست محيطي و مانند آن است.
حتي تفكر و گزاره‌هاي مربوط به آن، به صورت تقليدي به دانش‌آموز، آموزانده مي‌شود. براي اثبات صحت اين امر، كافي است كه سوالي واحد را از دانش‌آموزان مختلف بپرسيم؛ شايد اكثر جواب‌هاي آنها مشابه باشد. اما بايد توجه داشت، يكساني جواب بدان معنا نيست كه آنها داراي تفكر مشابه هستند بلكه از آن روست كه آنان اساسا خود نمي‌انديشند، بلكه محفوظات و مسموعات خود را دوباره تكرار مي‌كنند.
اين بدان معناست كه جامعه و افراد آن حتي در تفكر هم مقلد باشند و اين بزرگترين آسيبي است كه به پيكره جامعه بشري وارد مي‌شود. با گذر از اين مقدمه، بحث آن است كه فلسفه براي دانش‌آموزان، گرچه هنوز در كشورهاي مختلف جهان در حال خوديابي و طي مراحل رشد خود است و در ايران نيز گام‌هاي اوليه خود را برميدارد، اما در يك جمله ساده عبارت است از متفكر كردن خود دانش‌آموز نه ارائه تفكر تقليدي به او.
بحث از روش اين مقوله هم، البته در جاي خود نياز به تأمل دارد. در دنياي امروز، روش‌هاي مختلفي براي اين مقوله وجود دارد كه برخي از آنها برپايه متن داستان و خواندن آن در كلاس و برخي ديگر بحث‌هاي سقراطي و مانند آن است.
بحث از روش خود موضوع مستقلي است، اما به هر حال هر روش محصول تجربه اي است كه افراد متبحر در اين رشته به دست آورده‌اند و نمي‌توان آنها را ناديده گرفت. بنابراين فلسفه براي دانش‌آموزان نظامي‌است براي فعال كردن كلاس درس به مثابه گروه فعال بحث، تضارب آراء، تحليل انديشه‌ها، تصميم‌گيري، پرورش نيروي تفكر و مانند آن.

رهيافتي به مفهوم واقعي فلسفه براي كودكان
فلسفه براي كودكان به معناي تزريق مفاهيم خاص فلسفي يا آموزش مقولات فلسفي سطح دانشگاهي براي كودكان و مدارس نيست. بلكه اين موضوع عبارت است از :
- بازسازي نظم كهن فلسفه چنان كه براي معلمان و دانش‌آموزان قابل فهم باشد.
-‌ تفكر از راه‌ها و سطوح متفاوت و مختلف. به عنوان مثال: تفكر در باره يك سوال يا مفهوم و سپس بازگشت به عقب و «تفكر درباره تفكر خودمان».
- كمك به كودكان براي درك و ديدن «حقايق دشواري» كه قابل پرسش نيستند و ايده‌هاي شخصي كه هيچ توجيهي ندارند؛ كمك به آنها براي مستدل و منطقي ساختن گزاره‌ها.
- پايه‌گذاري براي تفكر خوب و استدلال در همه زمينه‌ها در كودكان هم در مدرسه و هم در خانه.
- كمك به كودكان براي يافتن نقطه ارتباط ميان عقايد و نظرات آنها با ديگران؛ بدين وسيله آنها مي‌توانند داراي فهمي‌منطقي از جهان و تجربيات خود درآن شوند.
- فراهم كردن فرصت در كودكان نه فقط در جهت جذب و بيان عقايد ديگران بلكه براي كشف و ابداع عقايد و ايده‌ها.
- به‌جاي آن‌كه سوالات و پاسخ‌ها بر اساس طرح از پيش تعيين شده درس‌ها باشد؛ آموزش راه‌هاي متفاوت پرسشگري به كودكان به منظور رسيدن به قلب موضوعات صورت گيرد. فلسفه براي كودكان بيش از آن‌كه در پي حل مشكلات باشد درباره يافتن مشكلات و موضوعات است. (احياي خردورزي)
-‌ تشويق كودكان براي تفكر درباب امكانهاي نو و ثانوي و بكار بردن تصورات خودشان. فلسفه براي كودكان هم آفرينشگر است و هم انتقادي.
-‌ تعليم كودكان براي اين‌كه به عقايد و انديشه‌هاي ديگران احترام بگذارند؛ در حالي‌كه همزمان آنها به تفكر درباره دلايل فكر، سخن و كردارشان تشويق مي‌شوند .
تجربه‌اي شخصي: نويسنده در روش خود براي افزايش مهارت تفكر دانش‌آموزان و همچنين آشنا كردن آنان با فلسفيدن، معمولا از متن استفاده نمي‌كند، بلكه از آنجا كه غرض انديشه‌ورزي است به عنوان يك معلم كلاس را با پرسشگري آغاز مي‌كند.
كلاس‌هاي بحث ما نه در ايران و گفتمان فكري و فرهنگي حاكم بر آن بلكه در جمهوري آلباني با فضاي خاص گفتماني آن شكل گرفته است. شايد بهترين تعريف براي وضعيت حاكم بر چنان نظامي ‌بحران آموزش باشد. با اين حال كلاس‌هاي بحث فلسفي ما انديشه‌ورزي محسوسي را در جامعه اي كه اساس ذهني دانش‌آموزان آن بر تقليد است، به وجود آورد.
نويسنده بارها و بارها از دانش‌آموزان مختلف سوالي مشابه را پرسيده است و آن اين‌كه: مهمترين سوال زندگي شما چيست؟ پاسخ يا عدم پاسخ دانش‌آموزان به اين پرسش هر كدام حاوي مفاهيمي ‌است. اگر دانش‌آموز اظهار نمايد كه اساسا پرسشي ندارد، معلوم مي‌شود كه او كمتر به تفكر در خود و هستي پرداخته است و اساسا نمي‌داند كه پرسشي هم بايد وجود داشته باشد.
آنهايي هم كه پاسخ مي‌دهند بسته به نوع سوالي كه بيان مي‌دارند سطح تفكر خود را آشكار مي‌كنند. از همين روست كه در دوره‌هاي كلاسي بحث موضوع مورد بحث با همين سوالات پيدا مي‌شود و بحث بر روي چنين مباحثي بيش از يك ترم درسي را فرا مي‌گيرد. اما در عرض بحث پيرامون اين پرسش‌ها دانش‌آموزان فرا مي‌گيرند كه چگونه اولا پرسشگري كنند. چرا كه پرسيدن خود آغاز فلسفيدن است.
بعد از آن مي‌آموزند كه چگونه به پرسش‌هاي ديگران گوش دهند و بعد بفهمند كه آيا پرسش و مراد و مقصود پرسشگر را فهميده‌اند يانه؟ سپس وارد بحث بر سر موضوع مي‌شوند و به بيان نظريات خود مي‌پردازند.
اين نظريات هم درواقع مورد نقد قرار مي‌گيرد و كلاس با انديشه‌ورزي فيلسوفانه پيش مي‌رود. دانش‌آموزاني كه در چنين كلاس‌هايي حضور داشته‌اند، خود اظهار مي‌دارند كه نگاه آنها به خود و هستي و ديگران پس از چنين كلاس‌هايي بسيار تغيير كرده است. در بخش ديگر اين نوشتار نمونه‌هايي از بازتاب دانش‌آموزان نسبت به كلاس آمده است.

بخشي از پاسخ دانش‌آموزان را با هم مي‌خوانيم:
1- چرا زندگي مي‌كنيم؟
2- آيا بعد از مرگ جهان ديگري هست؟
3- چرا ياد گرفتن مهم است؟
4- چگونه انساني هستيم؟
5- آيا انسان هميشه آزاد است؟
6- روحمان در كجا قرار دارد؟
تجربه كلاسي ديگر: در يكي از كلاس‌هاي ترجمه قسمتي از كتاب دنياي سوفي را مي‌خوانديم. در اين بخش «سوفي»خود را در آينه مي‌نگرد و در انديشه خود، تصوري نازيبا از خود دارد. او فكر مي‌كند : چه حيف! كاش مي‌شد آدم صورتش را خودش انتخاب مي‌كرد. بعد اين سوال پيش مي‌آيد كه راستي چه مي‌شد اگر آدمي‌ خود صورت خود را انتخاب مي‌كرد؟
به دانش‌آموزان گفتم: اكنون شما خود را به جاي «سوفي» بگذاريد. در چنان فضايي چه سوالاتي به ذهن شما خطور مي‌كند؟
ابتدا برايشان كمي ‌دشوار بود. اما پس از شروع به تفكر سوالات جالبي را در اين باره مطرح كردند. سوالات آنها نشان دهنده نوع تفكر آنها بود.
 يکشنبه 24 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن