تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش كه هر چه بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815335640




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جلال آل قلم


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: جلال آل قلم
١٨ شهريور، سالروز درگذشت نويسنده متعهد جلال آل احمد
آفتاب: جلال آل احمد، در يازدهم آذر ماه 1302 شمسي، در تهران و در خانواده اي مذهبي بدنيا آمد. پدرش سيد احمد طالقاني، از روحانيان برجسته زمان خويش و مورد توجه علماي بزرگي چون آيت الله بروجردي، امام خميني (ره) و آيت الله مرعشي نجفي بود.

جلال، پس از دوره دبستان، براي آموختن زبان و ادبيات عرب به مدرسه خان مروي فرستاده شد و ضمن تحصيل ادبيات عرب، در دوره شبانه دبيرستان دارالفنون به تحصيل ادامه داد. او بعد از پايان دوره دبيرستان، در دانشگاه ادبيات تهران مشغول به تحصيل شد و در سال 1329، با خانم سيمين دانشور كه از بانوان اهل قلم بود، ازدواج كرد.

جلال آل احمد از سال هاي جواني تا پايان عمر كوتاهش، همواره در يك تكامل تدريجي فكري سير ميكرد و مانند رودي جاري، شكل ثابتي نداشت. او روشن فكري متعهد، نويسنده اي آگاه و مبارزي جسور در جامعه اي زير سلطه، در روزهاي خاموش و در ميان مردمي ناآگاه بود كه با قلمي شيوا و نثري گيرا و انديشه اي روشن و قاطع، با فرهنگي آشنا، صداقتي كم نظير، رويّه اي مردمي و با تكيه به غناي فرهنگي شرق و آشنا به فرهنگ غرب، درگيري هاي اين فرهنگ را با جامعه تحت استيلا به روشني نشان داد. هيچ مسأله با اهميتي را نمي توان ذكر كرد كه براي جامعه و دنياي زمان او مطرح شده باشد و آل احمد در مورد آن داوري پرشور، شجاعانه و انساني نكرده باشد. كتاب «در خدمت و خيانت روشنفكران» گزارش كاملي است از زندگي جلال كه سيماي فكري اش را به روشني مي توان ديد.

مذهب از مهم ترين دغدغه هاي فكري آل احمد است و او در خصوص آن نوساناتي در زندگي خويش دارد. جلال، دوران كودكي و نوجواني را در محيط مذهبي و روحاني خانواده سپري كرد و در آغاز جواني، سخت پاي بند مذهب بود و حتي از مستحبات هم غفلت نميكرد. در سال 1322 در مقطعي بحراني از زندگي، رابطه اش را با مذهب قطع و بعد از آشنايي با عالمان بزرگي چون حضرت امام خميني (ره) گرايش خاصي به روحانيت پيدا كرد.

جلال آل احمد در سال 1343 براي سفر حج به مكه رفت.پيش از اين سفر در ملاقاتي كه با امام خميني داشت با وي آشنا شده بود و كتاب غرب زدگي مورد توجه امام خميني قرار گرفته بود.

آل احمد از سفر حج نامه اي براي امام ارسال كرد كه بعدها ساواك اين نامه را در منزل امام خميني پيدا كرد.جلال آل احمد در اين نامه به شخص

” جلال آل احمد بعد از آشنايي با عالمان بزرگي چون حضرت امام خميني (ره) گرايش خاصي به روحانيت پيدا كرد. ... “

امام خميني اظهار اردت كرده بود.

متن نامه او به امام خميني ره:
« «مكه روز- شنبه31 فروردين 1343- 8 ذي حجه 1383»
آيت اللها! وقتي خبر خوش آزادي آن حضرت تهران را به شادي واداشت، فقرا منتظر الپرواز(!) بودند به سمت بيت الله، اين است كه فرصت دست بوسي مجدد نشد. اما اينجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنيده شده كه ديدم اگر آنها را وسيله اي كنم براي عرض سلامي بد نيست. اول اينكه مردي شيعه‌ي جعفري را ديدم از اهالي احساء - جنوب غربي خليج فارس، حوالي كويت و ظهران - مي‌گفت 80 درصد اهالي احساء و ضوف و قطيف شيعه اند و از اخبار آن واقعه مولمه پانزده خرداد حسابي خبر داشت و مضطرب بود و از شنيدن خبر آزادي شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسيده باشد كه اگر كسي از حضرات روحانيون به آن سمتها گسيل بشود هم جا دارد و هم محاسن فراوان. ديگر اين كه در اين شهر شايع است كه قرار بوده آيت الله حكيم امسال مشرف بشود، ولي شرايطي داشته كه سعوديها دو تايش را پذيرفته اند و سومي را نه. دوتايي را كه پذيرفته اند داشتن محرابي براي شيعيان در بيت الله و تجديد بناي مقابر بقيع واما سوم كه نپذيرفته اند حق اظهار رأي و عمل در رؤيت هلال. به اين جهت حضرت ايشان خود نيامده اند و هيأتي را فرستاده اند گويا به رياست پسر خود. خواستم اين دو خبر را داده باشم. ديگر اين كه گويا فقط دو سال است كه به شيعيان در اين ولايت حق تدريس و تعليم داده اند، پيش از

” او در دهه آخر زندگي اش، با بازگشتي عميق به مذهب، به دفاع از دين و دين داري پرداخت و دين را عامل نجات جامعه ايراني قلمداد كرد.... “

آن حق نداشته اند. ديگر اين كه " غرب زدگي" را در تهران قصد تجديد چاپ كرده بودم با اصلاحات فراوان. زير چاپ جمعش كردند و ناشر محترم متضرر شد. فداي سر شما. ديگر اينكه طرح ديگري در دست داشتم كه تمام شد و آمدم، درباره‌ي نقش روشنفكران ميان روحانيت و سلطنت. و توضيح اينكه چرا اين حضرات هميشه در آخرين دقايق طرف سلطنت را گرفته اند و نمي بايست. اگر عمري بود و برگشتيم تمامش خواهم كرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاريخي و روحي قضيه را گمان مي كنم نشان داده باشم.مقماتش در غرب زدگي ناقص چاپ اول آمده. ديگر اينكه اميدوارم موفق باشيد. والسلام».
«همچنان كه آن بار در خدمتتان به عرض رساندم فقير گوش به زنگ هر امر و فرماني است كه از دستش بر آيد. ديده شد كه گاهي اعلاميه‌ها و نشرياتي به اسم و عنوان حضرات در مي‌آيد كه شايستگي و وقار نداشت. نشاني فقير را هم حضرت" صدر" مي‌داند و هم اين جا مي نويسم: تجريش آخر كوچه فردوسي. والسلام».

او در دهه آخر زندگي اش، با بازگشتي عميق به مذهب، به دفاع از دين و دين داري پرداخت و دين را عامل نجات جامعه ايراني قلمداد كرد. جلال آل احمد را بيش تر با غرب زدگي مي شناسند، كتابي كه هيچ گاه كهنه نمي شود و در هر عصر و دوره اي، براي خواننده اش ملموس و خواستني است. او غرب زدگي را مهم ترين مسأله اجتماعي ايران مي دانست و نخستين ريشه هاي غرب زدگي را روشن مي ساخت. آل احمد وظايف فرهنگيان و دانشگاهيان را گوشزد ميكرد و از تلخي ها و عوارض غرب زدگي سخن مي گفت و پس از بررسي نمودهاي غرب زدگي، به ارائه راه

” آرامگاه ابدي جلال آل احمد، مردي كه در ميقات خسي و در ادبيات كسي بود؛ همو كه جلال آل قلم بود.... “

حل هايي براي رهايي از آن مي پرداخت.

كتاب خسي در ميقات (سفرنامه حج جلال) هم از لحاظ سبك نگارش و هم از لحاظ درون مايه، مهم تر از سفرنامه هاي ديگر آل احمد است. اين كتاب، سفرنامه ساده اي نيست كه فقط از مناسك حج سخن بگويد؛ بلكه تأملاتي است درباره سرنوشت مسلمانان جهان اسلام و مقابله شرق و غرب، اسلام و مسيحيت و جهان صنعتي و جهان سوم. جلال خواننده را در سفر دروني و بروني با خود همراه مي كند و درباره خود نيز تأملاتي دارد. او كه مدتي از آيين پدري دور مانده بود، در اين كتاب با برگشتي عميق به سوي آن روي آورده است.

خسي در ميقات، سفر به ولايت عزرائيل، سفر روس، سفر آمريكا، سفرنامه هاي جلال است و سه كتاب اوزان، تات نشين هاي بلوك زهرا و دۥرّ يتيم خليج يا جزيره خارك هم سفرنامه است، هم تحقيق اجتماعي و هم مطالعه زبان شناسي و آداب قومي.

نثر آل احمد، بزرگ ترين جنبه فرهنگي ادبي و همچنين بهترين سلاح اوست. نثر، بازتابي از ويژگي هاي جلال، پر جوش، مردمي و استوار، گزيده گو، صريح و تيزبين. نثر او آميزه اي است از كلام ادبي و سنتي و زبان مردم امروز. بي گمان جلال در نثر، پايه گذار يا توسعه دهنده سبكي ادبي است؛ سبكي كه بر خلاف سادگي اش، مشكل و ظريف است و تا زماني كه ظرافت هاي ان به خوبي درك و رعايت نشود، قلم زني در آن، نوعي تقليد بيجاست.

جلال آل احمد، در غروب هفدهم شهريور 1348، در اسالم گيلان در بين مردمي كه دوستشان داشت، از دنيا رفت و در امامزاده عبدالعظيم حسني به خاك سپرده شد. بر ديواري كه جلال در پاي آن آرميده، فقط اين جمله نوشته شده است:
«آرامگاه ابدي جلال آل احمد، مردي كه در ميقات خسي و در ادبيات كسي بود؛ همو كه جلال آل قلم بود».
 يکشنبه 24 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن