تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803036732




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دزد‌گیر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دزد‌گیردزد‌گیرقوطی‌های خالی کمپوت و کنسروی که در مسیر تردد دشمن می‌ریختند و معبرهای نفوذی را به این ترتیب به روی آن‌ها سد می‌کردند؛ به این معنی که با ایجاد سر و صدای ناشی از برخورد با این قوطی‌ها بچه‌ها می‌توانستند از آمد و رفت دشمن در این نقاط مطلع بشوند.دشمن خبر کنرزمنده‌ای که با حرکتی تا به جا و ایجاد سر و صدا موجب لو رفتن طرح و برنامه در آغاز عملیات می‌شد، یا در موقعیتی حساس دشمن را با بی‌احتیاطی از وجود نیروهای خودی مطلع می‌کرد، مثل کسی که کلاه کاسکتش در راه پیمایی ستونی به کلاه دیگری می‌خورد، یا فانوسقه‌اش، که احیاناً آن را شل بسته بود، باز می‌شد و به زمین می‌افتاد.دم‌پایی ابریکتلت؛ کنایه از کمی گوشت و فراوانی سیب‌زمینی در آن و سفتی و سختی‌اش، غذایی که بیش‌تر در شرایط اضطراری و از سر رفع تکلیف می‌‌دادند!دوشیدن گاوشلیک گلوله؛ کد رمز در مکالمات بی‌سیمی؛ گفته می‌شد: گاوتان را بدوشید، کنایه از این که روی مواضع دشمن آتش بریزید.رادیو بسیجاخبار و اطلاعاتی که دهان به دهان بین رزمندگان می‌گشت و انتشار می‌یافت و منبع معین و معلومی نداشت؛ در جواب کسی که می‌پرسید این حرف‌ها یا این خبر را چه کسی اعلام کرده، می‌گفتند: رادیو بسیج.رزمنده و رزمنده‌پرورنوزاد پسر (کسی که می‌تواند با دشمن بجنگد) و نوزاد دختر (کسی که می‌تواند رزمنده‌ای در دامن خود پرورش بدهد)؛ وقتی برای یکی از رزمندگان نامه‌ می‌آمد یا تلفنی به او خبر می‌دادند که خداوند به او فرزندی داده است، دوستان از او می‌پرسیدند رزمنده است یا رزمنده‌پرور؛ شهید است شهید‌پرور هم به همین معنی بود.روی ماه کم کنکسی که آن‌قدر در جبهه مانده بود که روی ماه را هم که همیشه در آسمان است کم کرده بود؛ ماه هم گویی با وجود او دیگر نمی‌توانست خودی نشان بدهد! این عبارت را به نیروهای قدیمی جبهه وقتی نسبت می‌دادند که اوایل یا اواخر ماه بود و طبعاً مشکل می‌شد ماه را دید! آن وقت بچه‌ها شروع می‌کردند به بذله‌گویی.ساق‌دوشنیروی حمل مجروح؛ در مکالمات بی‌سیم کد رمز بود برای «داماد خدا» که شهید باشد. گفته می‌شد: ساق دوش‌ها دامادها را ببرند عقب. کنایه از این که مسئولان حمل شهدا و مجروحان، آن‌ها را از منطقه دور کنند و به جای امن ببرند.سالن انتظارحسینیه و مسجد؛ محل تجمع نیرو قبل از آغاز عملیات؛ جایی که همه گوش به زنگ فرمان حرکت و ملحق شدن به صف یاران شهید خود بودند.سرازیری دعاقسمت‌های اول دعای کمیل که هنوز گوینده و مخاطبان آن تازه نفسند، در قیاس با بخش‌های انتهایی (سربالایی دعا) آن که بر اثر ناله و ندبه‌های اولیه اغلب به اصطلاح، به روغن‌سوزی می‌افتند و منتظر اتمام هر چه زودتر دعا هستند.سید قسطیکسی که مادرش سید بود و بنا به نقل، فقط روزهای پنج‌شنبه سید بود و به رسم جبهه، شال سبز سادات را به گردن می‌انداخت! از همین رو، او را سید قسطی می‌گفتند.سیم کیلومتر پاره کردندر راه‌پیمایی طولانی به اصطلاح بریدن و کم‌آوردن؛ وقتی نیروها، بدون آب و غذا برای افزایش میزان استقامت خود راه نسبتاً زیادی را پیاده می‌رفتند، به شوخی به هم می‌گفتند: سیم کیلومتر پاره کردیم، به کسی نگویید! کنایه از رفتن با سرعت زیاد و فشار بیش از اندازه آوردن به خود و از کنترل خارج شدن سرعت در راه‌پیمایی.شارژرالله‌اکبر؛ تکبیر دسته‌جمعی در مواقعی که جلسه درس یا سخنرانی کسالت بار می‌شد.شب پروازنقطه اوج گرفتن و از نظر ناپدید شدن؛ شب شهادت و لقاء دوست؛ شبی که بچه‌ها بال در می‌آوردند از شوق دیدار دوست؛ شب نتیجه‌گیری؛ شب برداشت محصول؛ شب وصال طالب؛ شبی که توفیق تقرّب به حق در آن بیش‌تر از سایر شب‌ها بود؛ شبی که کمال انقطاع حاصل می‌شد و حجاب‌ها کنار می‌رفت و امکان رویت آقا و مولا بیش‌تر از سایر شب‌ها بود.شربت سینهکمپوت گیلاس و آلبالو به ملاحظه تشابه رنگ آب آن‌ها به شربت سینه اکسپکتورانت که بچه‌ها در میان سایر کمپوت‌ها علاقه خاصی به آن داشتند که مرهم سینه بود و داروی هر درد بی‌درمان!شهر گناهان کبیرهتهران؛ تعبیری که بین بچه‌های تهران رایج بود و وجه تسمیه آن بی‌حجابی و بدحجابی زنان در برخی از مناطق و خیابان‌های پر رفت و آمد و در معرض دید همگان بود که برای بسیجیانی که شهر را با بهشت جبهه مقایسه می‌کردند آن هم در سال‌های پس از انقلاب، بسیار سنگین بود.صاحب‌خانه شدنبه فوز شهادت رسیدن و در دل خاک منزل و مأوا گزیدن و بالاخره بعد از سال‌های زندگی در منزل استیجاری، صاحب ملک شدن!صفحه کلاچتعبیری بود برای همبرگر‌هایی که در منطقه می‌دادند، چون در نهایت سختی و سفتی بود و فک را خرد می‌کرد تا دو تکه می‌شد! و البته از حیث صافی و نازکی و قطع هم بی‌شباهت به صفحه کلاچ نبود! به کوکوی سیب‌زمینی، مخصوصاً سرد آن نیز می‌گفتند؛ غذایی سفت و زمخت؛ کنایه از این که، دور از برکتش، صد رحمت به تسمه نقاله و صفحه کلاچ!ضد حال زدنحرف بی‌اساس و مبنا گفتن؛ بدون ارتباط چیزی را به چیز دیگری آمیختن و از جدیت و درستی انداختن بحث و گفت‌وگو؛? ادوکلن سنگر.طرح پتوجشن پتو؛ مراسم بگیر و ببند غافل‌گیرانه تازه واردی که برای تسریع خودمانی شدن او با بقیه اجرا می‌شد.ظلمت نفسیپتوهای نو و نرمی که اغلب نقش پلنگ بر زمینه خود داشتند و بسیار سبک و کم‌حجم بودند. وقتی کسی به شوخی یا جدی موقع خواب و برای روانداز یا زیرانداز از میان همه پتوهایی که روی هم ‌چیده شده بود پتویی با این مشخصات را برمی‌داشت، می‌گفتند: از آن ظلمت نفسی‌ها برداشت.عرفانش کف کردهدر مقام تقوا و جهاد به جایی رسیده و برای خود کسی شده؛ مراحلی را در سیر و سلوک پشت سر گذاشته و نورانی شده؛ در قول و فعل هویداست میل رسیدن و پیوستنش به حق و اولیای خدا دارد.عشق حوریکشته و مرده شهادت بودن؛ دیوانه رفتن به عملیات و پیوستن به دوست؛ کسی که سر از پا نمی‌شناخت و همه کارهایش گواهی می‌داد که اهل این دنیا نیست و دیر یا زود رفتنی است و طاقت ماندن و جنبه جدایی را ندارد.عطش زیاد داشتننمازشب خوان بودن؛ اهل تهجد؛ کسی که آب خوردن را بهانه می‌کرد برای نماز شب خواندن؛ وقتی بچه‌ها به نمازشب خوان‌ها می‌گفتند: تو را به خدا اگر برای نماز بلند شدی، مثل دیشب دست و پای ما را لگد نکنی، او حاشا می‌کرد و می‌گفت: من؟ بلند شده بودم آب بخورم بابا، نماز شب کجا بود؟ ما را چه به این حرف‌ها و بعد در جواب او می‌گفتند: پس نماز شب آب بدن را می‌کشد و ما نمی‌‌دانستیم؛? آدم بیدار کن. سید مهدی فهیمیمنبع: گزیده فرهنگ‌نامه جبهه انقلاب‌اسلامی ایران در جنگ تحمیلی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن