تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زيبايى مرد به شيوايى زبان اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815726534




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

لطفاً به من نخنديد


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: لطفاً به من نخنديد


ترجمه: سپيده جديري: ياسمينا رضا آثار زيادي را در حوزه ادبيات داستاني و نمايشي به رشته تحرير درآورده اما در سراسر جهان و از جمله ايران نام او بيشتر يادآور يك اثر است؛ نمايشنامه «هنر» كه 200 ميليون دلار فروش كرده و به 35 زبان زنده دنيا روي صحنه رفته است. با اين حال، اين نويسنده فرانسوي اعتقاد دارد هنوز به جايگاهي كه شايستگي اش را دارد، دست نيافته است. آيا يك نمايشنامه درخشان ديگر و يك سال سروكار داشتن با زندگي خصوصي نيكلا ساركوزي، رئيس جمهور فرانسه، او را به جايگاهي كه آرزويش را دارد، خواهد رساند؟

رضا روز اول مه 1959 يا 1960 از پدري ايراني و مادري مجارستاني به دنيا آمد. او كار هنري خود را با بازيگري تئاتر آغاز كرد و در سال 1978 با نمايشنامه «گفت و شنيدهاي بعد از خاكسپاري» جايزه مولير بهترين نمايشنامه نويس را كه معادل فرانسوي جايزه لارنس اوليويه يا جايزه توني است، از آن خود كرد. چندي بعد «مسخ» فرانتس كافكا را براي رومن پولانسكي ترجمه كرد كه نامزد جايزه مولير بهترين ترجمه شد. دومين نمايشنامه او (گذرگاه زمستاني) نيز جايزه مولير 1990 را دريافت كرد و نمايشنامه بعدي اش (مرد غيرمنتظره) اجراهاي موفقي در انگلستان، فرانسه، اسكانديناوي، آلمان و نيويورك داشت. اما معروف ترين نمايشنامه رضا، «هنر»، سال 1995 براي نخستين بار در پاريس روي صحنه رفت و جايزه مولير بهترين نمايشنامه نويس را براي او به ارمغان آورد. از آن تاريخ تا كنون اين نمايشنامه بارها در سراسر جهان روي صحنه رفته و هر بار با استقبال بي نظيري روبه رو شده است. اجراي «هنر» در لندن جوايز لارنس اوليويه و ايوينينگ استاندارد را برايش در پي داشت. در ايران نيز داوود رشيدي دو بار اين اثر را كارگرداني كرده است يك بار براي روي صحنه و ديگر بار به عنوان يك تله تئاتر كه قرار است به زودي از تلويزيون پخش شود.
شايد موفقيت ياسمينا رضا برخي را آشفته كرده باشد اما به عقيده بسياري نتيجه استعداد بي نظيرش است. اگر نمايشنامه تازه او (الهه كشتار) در اجراهاي امسالش پيروزي ديگري را براي او به دنبال داشته باشد، طرفدارانش مسلماً خوشحال مي شوند اما ديگران از آن به عنوان مدركي ديگر در اثبات مرگ فرهنگي و پيروزي حيله و تدبير بر جوهره و ذات اثر ياد خواهند كرد. رضا از زماني كه با نمايشنامه «هنر» به شهرتي بين المللي دست يافت تاكنون تماشاگران تئاتر را شيفته آثار خود كرده اما منتقدان در مورد او به همان بي رحمي سفسطه آميزي متوسل مي شوند كه به مارك تجاري آثار رضا تبديل شده است. اما پيش از آنكه دشنام هاي دو طرف (رضا و منتقدان) رابطه آنها را مخدوش كند، منتقدان بريتانيايي و آمريكايي كه از ديدن توانايي نمايشنامه نويسي فرانسوي در خنداندن تماشاگران بين المللي شگفت زده شده بودند، جسارت و مهارت او را تحسين كردند. در نهايت، آنها از اينكه يك نمايشنامه نويس فرانسوي پيدا شده كه تماشاگر را خسته نمي كند، دچار سرگرداني نيست، ايده هاي دكارت را بسط مي دهد و نمايشنامه هايش در اجرايي 90 دقيقه اي هم جواب مي دهد، دچار حسرت شدند به ويژه كه اين نمايشنامه نويس فرانسوي آنقدرها هم باشكوه نبود اما آنچه بيش از هر چيز ديگر توجه آنها را به خود جلب مي كرد، طنز او بود. منتقدان تئاتر از زمان ژان آنويل يا مولير نظير چنين چيزي را در كشورهاي اطراف اقيانوس اطلس نديده بودند.
برگرديم به سال 1997 كه رضا فقط 37 سال داشت و نسبت به موفقيت جهاني اش بسيار جوان محسوب مي شد. رضا در آن زمان از زندگي كردن در رويا سخن گفت. من با او درست پيش از اولين اجراي «هنر» در لندن گفت وگو كردم و او به اندازه دختري كه براي نخستين بار وارد جامعه مي شود، هيجان زده بود. صحنه تئاتر لندن براي او حكم تمام دنيا را داشت: «مي دانم كه تئاتر براي بريتانيايي ها چقدر جدي است، چقدر به ادبيات عشق مي ورزند و چه نگاه ناقدانه اي دارند. بنابراين بي نهايت افتخار مي كنم كه نمايشنامه ام در لندن اجرا مي شود. پاداشي بزرگ تر از اين برايم وجود نداشته است.»
نمايشنامه او نه فقط در لندن روي صحنه رفت كه با استقبال منتقدان بريتانيايي نيز مواجه شد و در گيشه نيز آنقدر موفق بود كه فقط مي شد به آن عنوان «پديده فرهنگي» را اطلاق كرد. بنابراين كمي بعد حرف اجراي آن در برادوي به ميان آمد و اين را مديون شون كانري بود كه بعد از آنكه همسر فرانسوي اش، ميشله، اجراي فرانسوي «هنر» را در پاريس ديد، بي درنگ امتياز اجراي آن را در برادوي خريد. به اين ترتيب سيل جوايز به سوي «هنر» جاري شد و نمايشنامه نويس ريزنقشي كه چشم هاي ايراني داشت، جوايز مولير، اوليويه و توني را درو كرد.
موفقيت جهاني «هنر» به هيچ وجه از سرشانس نبود، بلكه نتيجه برنامه ريزي دقيق و دستورالعملي بي نقص بود. قانون اول اين دستورالعمل اين بود: «بهترين مترجم را براي نمايشنامه ات پيدا كن، دستمزدش هر چقدر باشد مهم نيست، كسي را پيدا كن كه دامنه واژگان، فرهنگ و طنز تو را درك كند. حتي بهتر است مترجمي را پيدا كني كه خودش نويسنده و نمايشنامه نويسي بهتر از تو باشد.» براي نسخه هاي انگليسي «هنر» و «الهه كشتار»، اين شخص كسي جز كريستوفر همپتون نبود. (از ديويد هير نمايشنامه نويس بپرسيد كه به نظر او كدام يك از اين دو نفر يعني همپتون و رضا، نمايشنامه نويس برجسته تري است. او در همان زمان پاسخ اين سوال را به وضوح داده بود، چرا كه اعلام كرده بود دوستش همپتون دارد وقتش را با صرف استعدادش براي ترجمه آثار رضا تلف مي كند.)
و اما قانون دوم: «محيط خود را بشناس.» رضا بعد از تجربه ناموفقش در بازيگري به نوشتن روي آورده و بنابراين جهان تئاتر را از بيرون و درون به خوبي مي شناسد. او نمايشنامه اش را پيش از هر چيز ديگري براي بازيگران مي نويسد. ديويد ايوس مترجم آمريكايي آثار رضا در گفت وگويي با مجله تئاتر آمريكا اين موضوع را تاييد كرده است: «واقعيت اين است كه 50 درصد دليل اجرا شدن نمايشنامه هاي او به اين برمي گردد كه بازيگران دوست دارند آنها را اجرا كنند. نمايشنامه هاي او مثل لقمه جويده شده اي براي بازيگران نوشته شده است.»
قانون سوم: «هيچ گاه كارگردان ها و مديران تئاتر را از ياد نبر، آنها هم به كمك يك نمايشنامه نويس احتياج دارند.» رضا هميشه سعي دارد كار آنها را آسان تر كند. هيچ گاه در نمايشنامه هايش از بيش از چهار شخصيت استفاده نمي كند و اين نمايشنامه ها معمولاً به يك صحنه محدود مي شوند و اين براي هر كسي كه مي خواهد نمايشي را اجرا كند، نعمتي غيرمترقبه است. به اين ترتيب است كه نمايشنامه هاي رضا از سال 1998 تاكنون حدود 170 اجراي حرفه اي داشته اند. اغلب گروه هاي تئاتر معتقدند عملي و جهاني بودن نمايشنامه هاي رضا منجر به محبوبيت جهاني اش شده است. سالن تئاتر هلر در تولساي اكلاهاما اوايل 2008 نمايشنامه «مرد غيرمنتظره» را كه رضا در سال 1995 نوشته بود، روي صحنه برد. اين نمايشنامه فقط دو شخصيت دارد. جولي تاترشال مدير هنري اين سالن مي گويد:«صحنه ما فقط از دو نيمكت تشكيل شده بود بنابراين اين نمايش، يكي از كم هزينه ترين نمايش هاي ما بود.» به عقيده او، سالن هاي تئاتر كم بودجه محلي به سادگي مي توانند نمايشنامه هاي رضا را روي صحنه ببرند چرا كه براي اجراي اين نمايشنامه ها به بازيگران و اشيا زيادي نياز نيست: «رضا درباره كاركرد اشيا روي صحنه تئاتر، دانشي ذاتي دارد. فكر مي كنم دليل اينكه تماشاگران ذهنيت او را در نمايشنامه هايش مي پذيرند، اين باشد كه حس تئاتري او بسيار طبيعي است. مسلماً اينكه بيشتر نمايشنامه هاي او فقط يك صحنه دارند، به ما در اجراي آنها كمك زيادي مي كند.»
قانون چهارم بيشتر با كيفيتي نامرئي سر و كار دارد؛ «استعداد». همه آنهايي كه آرزوي تكه تكه شدن ياسمينا رضا و شكنجه ديدنش در قربانگاه «تئاتر» را دارند، معتقدند موفقيت او فقط ناشي از معجزه نبوده است. استعداد او به اندازه اي است كه مي تواند به دشوارترين اهداف نائل شود؛ واداشتن مردم به خنديدن به خود.
در فرانسه به طنز او لقب «آنگلوساكسون» داده اند. ديگران از آن به طنزي برنده، بي رحم، تلخ، خشمناك، خودشيفته، بدخواهانه و گزنده ياد كرده اند. رضا همان كاري را مي كند كه هموطنانش به بهترين شكل انجام داده اند: او چون كودكي بازيگوش و سهل انگار كه با تكه تكه كردن حشرات به كشف زندگي مي رسد، به كالبدشكافي طبقه بورژوازي مي پردازد. بعد شخصيت هايش را مثل حشره شناسي كه پروانه ها را به تخته اي سنجاق مي كند، به نمايشنامه مي چسباند. آنويل در نمايشنامه هايش و سينماي فرانسه نيز با آثار بزرگاني چون تروفو، رنوير و چابرول همين كاوش بي رحمانه را - فقط با عمق بيشتري - در مورد بورژوازي فرانسه انجام داده است.
فقط اين نكته باقي مي ماند كه رضا، خيلي خوب مي نويسد. او محمدعلي كلي تئاتر فرانسه است، چرا كه هرگز مشت نمي خورد. هر چند گاهي به ويژه در رمان هايش دچار تك گويي هايي مي شود كه به گفته مترجم آمريكايي اش از جملات طولاني و پيچيده با ويرگول هاي فراوان تشكيل شده اند: «فكر نمي كنم لطيفه اي با ويرگول كامل شود. لطيفه با نقطه كامل مي شود چون بعد از نقطه است كه خنده اتفاق مي افتد» اما حتي اين تك گويي ها هم چه در رمان ها و چه نمايشنامه هاي رضا با ترجمه زيركانه و اجراي ماهرانه، خوب از آب درآمده اند.»
حال اين كسي كه مردم را به خنده وا مي دارد، ديگر چه نگراني اي مي تواند داشته باشد؟ شايد عجيب باشد اما او نگراني هاي زيادي دارد. رضا از ديدن اينكه تماشاگران بريتانيايي و آمريكايي به آنچه به نظر او تراژدي يا درام است به عنوان كمدي نگاه مي كنند، مي رنجد. او پس از ديدن اجراي اوليه «هنر» در لندن در حالي كه هم حيرتزده و هم خشمگين شده بود به سوي همپتون رفت و از او پرسيد: «تو چه كار كرده اي؟» در واقع تماشاگران در فرانسه به هنگام ديدن «هنر» به اندازه تماشاگران بريتانيايي نخنديده بودند.
هر چه گذشت، موفقيت رضا بيش از پيش تضمين شد ولي رنجش او از تماشاگراني كه برداشتي جدي از نوشته هايش نداشتند هم بيشتر شد. او سال 1999 در مصاحبه اي با لس آنجلس تايمز گفت: «دوست دارم آنها در لحظه اي كه بايد بخندند، بخندند.» يك سال بعد به خبرنگار ديگري عنوان كرد: «خنده هميشه يك معضل است و در عين حال بسيار خطرناك. شيوه خنديدن مردم، شيوه ديدن يك نمايش را تغيير مي دهد. به اين ترتيب يك نمايش بسيار عميق ممكن است بسيار سبك به نظر برسد. به نمايشنامه هاي من هميشه مي گويند كمدي اما به نظر خودم تراژدي هستند. شايد تراژدي هاي بامزه اي باشند اما به هر حال تراژدي هستند. شايد اين يك ژانر جديد باشد.»
همين كمدي ديدن آثار ياسمينا رضا، او را در فرهنگ فرانسوي زمين زده است چرا كه در فرانسه براي جديت بيش از خنده ارزش قائل مي شوند اما تراژدي واقعي در مورد رضا اين است كه خودش هم سر آشتي با موفقيتش ندارد. او اميدوار بود كه به عنوان هارولد پينتر فرانسه يا لوئيجي پيراندلوي مونث يا خواهر دوقلوي ساموئل بكت به او نگاه شود اما در عوض با آلن آيكبورن مقايسه اش كردند و اين برايش خوشايند نبود. نشريه تايمز از او به عنوان يك مارسل پروست كوچك ياد كرد اما اين هم چندان خوشحالش نكرد.
در فرانسه سرگرمي را به اندازه موفقيت تجاري بد مي دانند. اين واقعيت كه ياسمينا رضا خيلي ثروتمند است (طبق آنچه دومنيك درومگول در كتاب تحقيقاتي اش درباره نمايشنامه نويسان معاصر نوشته است)، اصلاً به مذاق منتقدان فرانسوي خوش نمي آيد. تا زماني كه منتقدان حرفه اي كار شما را تاييد كنند، براي طبقه روشنفكر فرانسه اصلاً مهم نخواهد بود كه عامه مردم به ديدن نمايش هايتان بيايند يا نيايند.
نيكلا ساركوزي مانند بيشتر شخصيت هاي آثار ياسمينا رضا خودمحور و به طرز بيمارگونه اي جاه طلب است. رضا به مدت يك سال در خلال مبارزه انتخاباتي ساركوزي، زندگي او را دنبال كرد و به طرزي بي رحمانه و در عين حال تملق آميز، كودك خودپرست درون يك رئيس جمهوري را به تصوير كشيد. رمان او درباره ساركوزي حتي پيش از آنكه به بازار بيايد، پرفروش شد اما هنوز جايزه اي ادبي را از آن خود نكرده است. فيليپ لانكون در نشريه «ليبريشن» در اين باره نوشت: «رضا آينه تمام نماي ساركوزي است چرا كه هر دو آنها خشك، بي رحم، جاه طلب، بي ظرافت و از نوع آدم هاي بالزاكي هستند كه دوست دارند نمايش خوبي راه بيندازند و عزم راسخشان در اين مورد، تنها چيزي است كه كمكشان مي كند.»
رضا هم مانند ساركوزي شناخت زيادي از پدرش ندارد. پدرش يك مهندس ايراني متولد مسكو بود كه علاقه زيادي به پيانو داشت و در نهايت با ويولنيستي مجارستاني ازدواج كرد. رضا يك بار در جايي گفت كه تازه در دهه 20 زندگي اش سعي كرده بود پدرش را بيشتر بشناسد و پدرش 10 سال بعد مرده بود. در طول آن سال ها، پدرش كه رضا طبع شوخ اما خشكش را از او
به ارث برده است، به بهترين دوست او تبديل شد.رضا در گفت وگويي درباره نمايشنامه «الهه كشتار»، رجزخوانانه گفته است: «در آلمان به من توجه زيادي نشان مي دهند. مثلاً يك گروه تئاتر آلماني از من خواست كه اين نمايشنامه را بنويسم و من هم اين چالش را به جان خريدم و نمايشنامه را ظرف سه ماه نوشتم» و در پاسخ به اينكه آيا آدم اخلاقگرايي است، تاكيد كرد: «تئاتر يك آينه است؛انعكاس زيركانه اي از جامعه. بنابراين بزرگ ترين نمايشنامه نويسان، آدم هاي اخلاق گرايي هستند.»
منبع: اينديپندنت - آگنس پويريه
 دوشنبه 18 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن