تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814805315




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گریه در اشعار پارسی


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: گریه در اشعار پارسی

زچشم خويشتن آموختم رسم رفاقت را
كه هرعضوي به‌درد آيد به‌جايش‌ديده مي‌گريد


هادي رنجي




ما زهر صاحبدلي يك شمّه كار آموختيم
ناله ازني گريه ازابـــربهـــــار آموختيم


قاضي علائي




بر لبم كس خنده اي هرگز نديد الاّمگر
در ميان گـــريه بر احوال خـــــود خنديــــده‌ام


نزاري قهستاني




رسم بد عهدي ايّام چو ديد ابــــربهـــار
گريه اش بر سمــنو سنبل و نسـرين آمد


حافظ




روز وداع گــــــريه نه در حد ديــــده بود
توفان اشك تـــــا به گــــريبان رسيـــده بود


اوحدي مراغه اي




چون نقش سرنوشت دراين سينه مانده است
عشقــي كه گريه مـي‌شكنددرگلومرا


فريدون مژده




گريه شب خاطرت خندان كندچون روي صبح
بــــــاغ راآثار شبنم سبزوخرّم مي‌كند


صابر همداني




واي بـر مــــن نداد گــــــــريه مجـــــال
كه زنم بـــــــوسه اي به رخســــارت


فريدون مشيري




نمازشام غريبان چوگــــريه آغــازم
به مويه هاي غريبانه قصّه پـــــردازم


حافظ




ديروزسيل گريه زطوفان گذشته بــود
امروزپيك اشك به مـــــژگان نميرسد


صائب تبريزي




بيهوده نيست گريةبي اختيارشمــع
آبي بـــــــرآتش دل پـــــــروانه مي‌زنــــد


صائب تبريزي




مگر درس كتاب هجر مي‌گويد اديب امروز
كه مي‌آيد صـــــداي گـــريه طفلان زمكتبها


صحبت لاري




گريان زدوصد بـــاديه چون ابـــرگذشتم
از گريه جهان را همه تر كـــــــردم و رفتـــم


دهقان ساماني




به هجر و وصل و نشاط و ملال،گريه كنم
در آن دلـــــي كه طلب هست آرميدن نيست


نظيري نيشابوري




ابر اگر در وادي ليلي نبـــارد گو مبـــــــار
دامن صحـــراهنوز از گــــريه مجنون تر است

داش مشهدي




از گريه سوختيم و تو آهي نمي كنــــي
در آب و آتشيــــــم و نگـــــــــاهي نمي كني

فغاني




ابر و بـــاران و من و يار ستــــاده به وداع
من جـــــــدا گـــــريه كنان،ابـرجدا،يــارجدا



اميرخسرو دهلوي

گریه در اشعار پارسی 2

گفتم مگربه گريه دلش مهـــربان كنم
در سنگ خاره قطره باران اثر نكرد



حافظ




گريه آبي به رخ سوختگان بـــازآورد
ناله فريادرس عاشق مسكين آمد


حافظ




اي آمده گــــريان تووخندان همه كس
وز آمدن تو گشته شادان همه كس



اوحدي مراغه اي




امروزچنان باش كه فرداچو روي
خندان تو برون روي و گريان همه كس


اوحدي مراغه اي




مي سوزم وبه گريه شبي روزمي‌كنم
چون شمع، گريه هاي گلو سوز مي‌كنم


فيضي دكني




همه روي زمين رادرغمت از گريه تر كردم
غنيمت بودپيش ازگريه هرخاكي به سركردم


عاشق اصفهاني




زدست گريه كتابت نمي توانم كرد
كه مي‌نويسم و در حال مي‌ شود مغسول



سعدي




رفتی زپيش ديده وگريان نشسته ام
زلفت زدست داده پريشان نشسته‌ام


نيكي اصفهاني




صائب امشب نوبت افسانةمژگان او است
چشم اگر داري به فكر گرية مستانه باش


صائب




خرم آنروزكه باديده گريان بروم
تا زنم آب،درميكده يكباردگر


حافظ




اگرچه گريه مارانديدةهرگز
شبي به خلوت من از پي نظاره بيا



مهدي سهيلي




گريه باناله بدل كردم وآشفته ترم
عشق در آتشم افكنده كه آبم بزد


نادم لاهيجي




اي گل شكفته شوكه به ياد تو كرده ايم
آن گريه ها كه ابر بهاري نكرده است


مقيم شيرازي




به گاه وصل،زشادي به گريه روكردم
كه عندليب من از لذّت ترانه گريست


مجيد مشفق




تنهابه ديدةنتوان دادگريه داد
بايدچوابرازهمه اعضاگريستن



طبعي قزويني




گر كام دل به گريه ميسّرشودزدوست
صد سال مي‌توان به تمنّاگريستن



عرفي شيرازي




خوش لذّتي است بادل شيدا گريستن
در گوشه اي نشستن و تنها گريستن



زماني سيستاني




به دنبــال محمل چنــــان زارگــــريم
كه ازگريه ام ناقه درگل نشيند


طبيب اصفهاني




با گريه مگـــرآتش دل رابنشانيم
ما را كه نصيب از تو به جز چشم تري نيست



بيژن ترقي




بي تو چو شمع كرده‌ام گريه و خنده كار خود
خنده به عهد مست توگريه به روزگارخود


اهلي شيرازي




درپرده‌سوزم،همچو‌گل‌درسينه‌ج وشم همچومل
من شمع رسوانيستم، تا گريه در محفل كنم



رهي معيّري






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن