واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: قرآن و قانون جاذبه عمومی
قرآن در چند مورد به اين قانون اشاره دارد:
1. " اللّه الّذي رفع السّموات بغير عمدٍ ترونها ثم اسْتوي علي العرش و سخّر الشّمس و القمر كلّ يجري لأجل مسمّي يدبّر الأمر يفصّل الايات لعلّكم بلقاء ربّكم توقنون" سورهي رعد، آيهي 2؛ خداوند، همان كسي است كه آسمانها را بدون ستونهايي كه آنها را ببينيد برافراشت؛ آنگاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام كرد كه هريك براي مدتي معيّن به سير خود ادامه ميدهند. خداوند در كار آفرينش تدبير، و آيات خود را به روشني بيان ميكند؛ اميد كه شما به لقاي پروردگارتان يقين حاصل كنيد.
2. "خلق السّموات بغير عمد ترونها و ألقي في الأرض رواسي أنْ تميد بكم و بثّ فيها من كلّ دابّة..." سورهي لقمان، آيهي 10؛ آسمانها را بيهيچ ستوني كه آن را ببينيد آفريد و در زمين كوههاي استوار بيفكند تا مبادا زمين شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبندهاي پراكنده كرد.
"حسين بن خالد" گويد: از امام رضا (عليهالسلام) درباره اين آيه سؤال كردم: "و السماء ذات الحبك" سورهي ذاريات، آيهي 7.
فرمود: آسمان و زمين در هم شبكه شده است و انگشتان دستان خويش را در هم داخل كرد.
گفتم: چگونه آسمان و زمين در هم شبكه شده است (و همديگر را نگه داشتهاند) و حال آنكه خداوند ميفرمايد: "...رفع السّموات بغير عمدٍ ترونها..." سورهي رعد، آيهي 2.
فرمود: منزّه است خدا (سبحان الله)، آيا نميفرمايد: "بغير عمدٍ ترونها"؟
گفتم: چرا.
فرمود: پس ستوني وجود دارد، ولي شما آن را نميبينيد: "فثّم عمد ولكن لاترونها" .
حسين بن خالد در فهم آيه به اشتباه افتاده بود و خيال ميكرد كه معناي آيه اين است كه آسمانها چنانكه ميبينيد بدون ستونها برافراشته شدهاند؛ ولي امام رضا (عليهالسلام) فرمود: آسمانها را بدون ستوني كه ببينيد بالا برد؛ يعني ستون دارد ولي شما آن را نميبينيد و آن ستون نيز به گونهاي است كه مايهي تعادل زمين و آسمان شده است و انگشتهاي خود را بدين منظور در هم شبكه كرد.(1)
توضیح اینکه: در زمان نزول آیات قرآن، تنها فرضیه ای که بر افکار دانشمندان آن عصر، و قرنها بعد از آن و قبل از آن، حاکم بود فرضیه هیات «بطلمیوس» بود که با تمام قدرت بر محافل علمی جهان حکومت می کرد و طبق آن، آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روی هم قرار داشت، و زمین در مرکز آنها بود، و طبعا هر آسمانی متکی به آسمان دیگر بود، ولی بعد از حدود هزار سال از نزول قرآن، بطلان این عقیده با دلایل قطعی ثابت شد، و نظریه افلاک پوست پیازی به کلی کنار رفت و این معنی مسلم شد که هر یک از کرات آسمانی در مدار و جایگاه خود معلق و ثابت است و هر چند مجموعه ها و منظومه ها دارای حرکتند، و تنها چیزی که آنها را در جای خود نگه می دارد، همان تعادل قوه جاذبه و دافعه است، قوه جاذبه – که می گوید هر دو جسمی، یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها جذب می کنند – سبب می شود که همه کرات آسمانی باسرعت به سوی هم حرکت کنند، و در مرکز واحدی جمع شوند، ولی حرکت دورانی که در سیارات و یا منظومه ها وجود دارد،- می دانیم خاصیت دورانی همان گریز از مرکز می باشد- سبب می شود که این کرات و منظومه ها، به سرعت از هم دور شوند، (درست مانند فرار آتش گردان هنگامی که در حال چرخیدن، سیم آن قطع شود که هر یک از قطعات آتش به نقطه دور دستی پرتاب می شود) حال اگر قوه جاذبه دقیقا با قوه دافعه مساوی باشد، نه ذره ای کمتر و نه ذره ای بیشتر، در این صورت ستون نیرومند نامرئی به وجود می آید که آنها را در جای خود ثابت نگه می دارد، همان گونه که کره زمین ما میلیونها سال است در مدار معینی بر گرد خورشید حرکت می کند، نه جذب آن می شود و نه از آن دور می گردد، و این از نشانه های عظمت خدا، و از نشانه های اعجاز قرآن است.
(2)
بنابراين، نيروهايي كه قرآن از آنها نام ميبرد و سبب برپايي زمين و آسمانها ميشوند، چه بسا قانون جاذبه و نيروي گريز از مركز و ديگر نيروهايي باشد كه تاكنون شناخته نشده است؛ البته احتمالهاي ديگر فيزيكي و رياضي، كاملا ً مطرح و صلاحيت عرضهي علمي دارد.
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) ميفرمايد: "هذه النجوم الّتى فى السَّماء مدائن مثل المدائن الّتى فى الأرض مربوطة كلّ مدينة إلي عمود من نور طول ذلك العمود فى السّماء مسيرة مأتين و خمسين سنة" ؛ ستارگان آسمان، شهرهايي است مانند شهرهايي كه در زمين قرار گرفته است. هر شهري (ستارهاي) به ستوني از نور بسته شده است و طول آن برابر مسافت دويست و پنجاه سال راه ميباشد.
سخن حضرت علي (عليهالسلام) مي تواند تفسيري بر آيات بالا و ديگر آياتي باشد كه ناظر به قوانين حاكم بين اجرام فلكي و اجسام عنصري است، كه قابل انطباق بر جاذبهي عمومي است؛ البته همانگونه كه قبلا ً بازگو شد، مجال پژوهش دربارهي هر احتمال ديگر وجود دارد. علامه طباطبايي (رحمهالله) مينويسد:
"اگر يك جرم فضايي بتواند بدون ستوني كه بر آن تكيه كند، سرپا بايستد، پس ميتواند به واسطهي سبب ويژه و طبع خاص يا جاذبه عمومي نيز به اذن خدا سر پا بايستد" .
"موريس مترلينگ" (1862 ـ 1949م) نويسنده و متفكر و محقّق مشهور بلژيكي و گيرندهي جايزه ادبي نوبل در سال 1919 ميلادي و عضو آكادمي فرانسه، پژوهش دربارهي قانون جاذبه را به دانشمندان پيش از اسلام نسبت داده و نوشته است:
" قانون بزرگ جهان كه تاكنون قانوني بزرگتر از آن به نظر نوع بشر نرسيده است، قانون جاذبه است كه "نيوتون" دانشمند معروف انگليسي آن را كشف كرد. "پلوتارك" كه چندين قرن پيش از ميلاد ميزيسته است، در كتاب خود ميگويد: ما حيرت ميكنيم كه چرا ماه سقوط نميكند و روي زمين نميافتد. "كپلر" منجم معروف آلمان، خيلي زودتر از نيوتن درصدد برآمد كه قانون جاذبهي زمين را كشف كند. او گفت: ستارگان به نسبت مكعب مسافت ميان خود، يكديگر را جذب ميكنند.
نيوتن در انگلستان، مطالعات و محاسبات كپلر را تعقيب كرد و شانزده سال مشغول محاسبه بود تا توانست قوهي جاذبه را كشف كند و بگويـد: F = G و نظر كپلر را كامل كند" .
يعني نيروي جاذبه (F) برابر است با ضرب 8 610/6 = G در m در M (جرمهاي بزرگ و كوچك) تقسيم بر فاصله(2 r ) اِر به توان دو، و به تعريف ديگر، هر ذرّهي مادّه در جهان، ذرّهي ديگر را با نيرويي جذب ميكند كه متناسب با حاصلضرب جرمهاي آنهاست و با مجذور فاصلهي ميان آنها نسبت عكس دارد.
همانگونه كه قبلا ً ارايه شد، دانش تجربي و فنّ طبيعي، توان تعليل نهايي را از يك سو، و قدرت تحديد علت و بيان علت منحصر را از سوي ديگر ندارد؛ زيرا اصل قانون علّيت، مطلبي عقلي است،نه تجربي، و حصر علّت نيز بدون استمداد از اصل تناقض و ساير مبادي تصديقي فلسفي ميسور نيست و چنين شهامتي جز در قلمرو حكمت برهاني پديد نميآيد. لذا، مادامي كه قانون جاذبه و مانند آن در مدار اصل علّيت و نيز در محور حصر در نيايد، جزم علمي به اينكه علّت، اصل جاذبه است و اینکه علت منحصر نيز همين جاذبه است، حاصل نخواهد شد. (3)
(1)، (3) تفسیر موضوعی آیة الله جوادی آملی ج3 ص344
(2) پیام قرآن ج8 ص147
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]