تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805297179




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرخاش می کنم، پس هستم


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: می گفت: «مشکلم این است که اعتماد به نفسم پایین است و نمی توانم حق خود را بگیرم.» توضیح که می داد می فهمیدی منظورش آن است که جاهایی که به خواسته اش نمی رسد، نمی تواند «به قدر کافی» پرخاش کند تا آنچه را می خواهد به دست بیاورد. فریاد می زد و وقتی از او می پرسیدی: «چرا عصبانی هستی؟» می گفت: «چه کسی گفته من عصبانی ام؟ دارم تلاش می کنم تا حرفم را بهتر بفهمی!» امثال اینها را هر روز می بینیم و می شنویم؛ آنقدر زیاد که گاهی حتی متوجه زیادی شان نیستیم. از خانه گرفته تا خیابان و محل کار، از صحبت با همسر و فرزند گرفته تا رانندگی و روابط کاری. جلوه های پرخاشی که اطراف مان می بینیم، چنان زیاد است که حساسیت خود را به آن از دست می دهیم و خشم و پرخاشگری را چنان جزء احساسات معمول خود و اطرافیان می بینیم که حتی گاه وجودشان را حس نمی کنیم. آنچه در این موارد جلب توجه می کند، آن است که افرادی که پرخاش را در پیش می گیرند، در بسیاری موارد حتی احساس خشم و میل به ویرانگری خود را ادراک نمی کنند و بر این باورند که رفتار آنان واکنشی بجا و منطقی در برابر شرایطی است که در آن قرار گرفته اند. معتقدند دیگری رفتاری کرده که باید متوجه اشتباه بودنش بشود و چاره ای نیست جز آنکه با پرخاش این را به او بفهمانند چرا که به باور آنان «زبانی جز زبان زور نمی فهمد». در نظر اینان پرخاش روشی است برای آنکه به دیگران چیزی را «بفهمانند». جایی که منطق و گفتار در درک و تفاهم به کار نرود، پرخاش را جای آن می نشانند. در واقع گاهی احساس غالب در روابط بین افراد خشم می شود و پرخاشگری «زبان» بیان این حس. این پرخاشگری از کجا می آید؟ آیا ما پرخاشگری را به عنوان زبان ارتباطی و وسیله رسیدن به هدف به فرزندان خود می آموزیم؟ آیا پرخاشگری را به عنوان یک ضعف می شناسیم و به دیگران و فرزندان مان می شناسانیم یا برعکس آن را قدرتی می بینیم و آن که کمتر خشونت می ورزد به نظرمان ناتوان و ضعیف است؟ طبیعتاً پدیده پرخاشگری، همچون بسیاری از پدیده های اجتماعی و بین فردی دیگر، ماهیتی بسیار پیچیده دارد و از سویی عوامل کلان تاریخی، اجتماعی و فرهنگی در بروز آن، موثر است و از سوی دیگر عوامل زیست شناختی و وراثتی، شخصیتی و روان شناختی. آنچه در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم این است که علاوه بر توجه به ریشه های تاریخی و فرهنگی خشونت و پرخاشگری، ما نیاز به بازتعریف نگرش خود به آنها و واژه های مرتبط با آن داریم. آنچه در گفت وگوهای روزمره احساس می شود، آن است که پرخاشگری و جلوه های گوناگون آن به شکل های مختلف نگاهی مثبت می شود و حتی واژگان هم در بیان آن، بار معنایی مثبت پیدا می کنند. بیان خشم و آن هم از راه پرخاشگری(از کلامی گرفته تا فیزیکی) نشانه قدرت تلقی می شود و نبود آن، نشانه ای از ضعف و ناتوانی. اگر فردی با رفتار آزارنده ای روبه رو شد، احساس می کند که اگر به تندی و «با حداکثر خشونت ممکن» جواب او را ندهد و «او را سر جای خود ننشاند»، طرف مقابل و دیگران فکر می کنند او آدم ضعیف و ناتوانی است. جالب است که در اینجا ناتوانی فرد در کنترل خشم خود و عدم تسلط بر رفتارش که خود را به شکل پرخاشگری نشان می دهد، نشانه ضعف تلقی نمی شود بلکه برعکس نشانه ای از قدرت فرد دانسته می شود. اینجاست که می بینیم خشونت که ناشی از «عدم کنترل فرد بر تکانه های پرخاشگری» است، بار معنایی مثبت به خود می گیرد بنابراین فرد احساس می کند که اگر می خواهد ضعیف به نظر نرسد، باید قدرت خود را با پرخاش به دیگران نشان بدهد. حتی بعضی از این هم جلوتر می روند و پرخاشگری را برابر با اعتماد به نفس می پندارند. باز اینجا وارونگی معنا را می بینیم. آن که اعتماد به نفس دارد، از رویارویی با ناملایمات و نظر مخالف چنان به هم نمی ریزد که کنترل و تسلط بر رفتار خود را از دست بدهد. آن که اعتماد به نفس دارد، احساس امنیت می کند و با هر نظر و رفتار مخالف انتظارش احساس تهدید و ترس از بین رفتن پیدا نمی کند بنابراین می تواند ناملایمات و سختی ها را تاب بیاورد؛ ناراحتی و خشم خود را حس می کند و می تواند نظر و مخالفت خود را به زبان بیاورد و تبدیل به کلام کند، بی آنکه به پرخاش متوسل شود. فردی که اعتماد به نفس دارد، خود را ابراز می کند، بی آنکه نیازی ببیند که پرخاش کند. متاسفانه گاهی افراد مرز بین توانایی ابراز خود را با پرخاشگری گم می کنند و خود را با دیگرانی مقایسه می کنند که پرخاشگرند و با غبطه به آنان، از این گله می کنند که نمی توانند «نظر خود را بیان کنند» و «حرف خود را به کرسی بنشانند»؛ و البته منظورشان بیان منطقی نظر و تلاش برای تفاهم و مشکل گشایی و حل مساله نیست بلکه آنچه نبودش را حس می کنند اعمال خشونت برای وادار کردن طرف مقابل است به آنچه خود می خواهند. در خانه چه اتفاقی می افتد؟ وقتی قرار است به کودک رفتار درست را بیاموزند، باز از پرخاش استفاده می کنند. گاهی پرخاش عینی و واقعی است، از فریاد و توهین گرفته تا تنبیه بدنی، و گاهی تهدید به خشونت است. جمله «اگر بابات بفهمه...» [یک رفتار خشونت آمیز] را بسیار شنیده ایم. جمله ای که بیان می کند درصورت برملا شدن رفتار بد کودک چه پیامدهای بدی در انتظار او خواهد بود. باز در اینجا گویا آنچه سلسله مراتب خانه را تعیین می کند، میزان خشونت و قدرت بدنی افراد است. طبیعی است که کودکی که در این خانه بزرگ می شود و پدر را به نوعی الگوی اقتدار می بیند، اقتدار و قدرت بدنی را یکی بداند و خود نیز در آرزوی آن باشد که روزی بزرگ شود و جثه ای قوی پیدا کند و بتواند خشونت بورزد تا پدر مقتدر خانواده باشد... نمونه ها بسیار است و جلوه های پرخاش در زندگی هر روز مان چنان فراوان که گاه حتی افراد متوجه سهم خود در این پرخاش پروری نیستند. اگر از پرخاش دیگران آزرده ایم و اگر خود نمی خواهیم با پرخاشی دیگر، به چرخه بازتولید خشونت سرعت و شدت بدهیم، باید به همه جلوه های آن و به بار معنایی مثبتی که در زبان و گفتارمان به پرخاش می دهیم توجه کنیم. یکی از گام های مهم و نخستین برای کاهش خشونت تغییر نگاه بازبینی ارزشی است که آگاهانه و ناخودآگاه به آن می دهیم؛ تغییری که نتیجه اش آن خواهد بود که خشونت را نه به عنوان یک قدرت و توانایی، بلکه نشانه ای از ضعف و کنترل بر خود ببینیم. در آن صورت دیگر از کمبود پرخاشگری احساس ضعف نخواهیم کرد و به نوعی هویت و هستی خود را در گرو اعمال قدرت از طریق پرخاشگری نمی بینیم. آنگاه که دیدگاه «پرخاش می کنم، پس هستم» به این دیدگاه تغییر پیدا می کند که «آنقدر قوی هستم که می توانم خشم خود را کنترل کنم و پرخاش نکنم». روزنامه شرق پایگاه اینترنتی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن