تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):راست ترين سخن، رساترين پند و زيباترين حكايت، كتاب خدا (قرآن) است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805421702




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اقسام شناخت قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: به طور كلى در بررسى و مطالعه هر كتابى سه نوع شناخت ضروري است:
اول : شناخت سندى يا انتسابى
در اين مرحله مى خواهيم بدانيم انتساب كتاببه نويسنده آن تا چه اندازه قطعى است ؟ مثلا فرض كنيد كه مى خواهيم ديوان حافظ و يا خيام را بشناسيم. اول كارى كه بايد بكنيم اين است كه ببينيم آيا آنچه كه بنام ديوان حافظ مشهور شده همه اش مال حافظ است و يا تنها بعضى از قسمتهايش به حافظ تعلق دارد و بقيه اش الحاقى است. و همچنين در مورد خيام و ديگران. اينجاست كه پاى نسخه ها در ميان مىآيد, آنهم قديميترين و معتبرترين نسخه ها, و مى بينيم كه هيچيك از اين كتابها از اين نوع شناخت بى نياز نيست. حافظى كه مرحوم قزوينى چاپكرده و در آن معتبرترين نسخه ها را ملاك قرار داده با حافظ هاى معمولى كه در ايران يا بمبئى چاپ ميشد و در خانواده ها وجود داشت, بسيار متفاوت است. حافظ هايى كه 30 - 40 سال پيش چاپ كرده بودند در حدود دو برابر حافظ هايى است كه امروز نسخه شناسها معتبر ميدانند, در حاليكه ميان اشعارى كه نسخه شناسها آنها را به اصطلاح(منحول)(1) و مجعول ميدانند احيانا اشعارى يافت مى شود در سطح اشعار عالى حافظ. و يا وقتى به رباعيات منسوب به خيام نگاه مى كنيد شايد حدود 200 رباعى پيدا كنيد كه همه تقريبا در يك سطح قرار دارند و اگر اختلافى هست در همان حدودى است كه ميان اشعار همه شاعران است. حال آنكه هر چه از نظر تاريخى به عقب برويد و به عصر خيام نزديكتر شويد مى بينيد كه از اين تعداد آنچه قطعا منسوببه اوست شايد كمتر از 20 رباعى باشد. و باقى يا در صحت انتسابشان ترديد هست و يا آنكه قطعا به ديگران تعلق دارد.
بنابر اين اولين مرحله در شناخت يك كتاب اينست كه ببينيم اينكه در دست ماست از نظر اسناد به گوينده و آورنده اش چقدر اعتبار دارد ؟ آيا اسناد همه آن درست است يا آنكه قسمتى درست است و قسمتى نادرست ؟ در اين صورت چه درصدى از مطالب را ميتوانيم از نظر انتساب تاييد كنيم ؟ بعلاوه به چه دليل ميتوانيم بعضى را قطعا نفى و برخى را قطعا اثباتو پاره اى را مشكوك تلقى كنيم ؟
اين نوع شناخت آن چيزى است كه قرآن از آن بى نياز است و از اين نظر كتاب منحصر بفرد جهان قديم محسوب مى شود. در ميان كتابهاى قديمى كتاب ديگرى نتوان يافت كه قرنها بر آن گذشته باشد و تا اين حد بلاشبه باقى مانده باشد. مسائلى از اين قبيل كه فلان سوره مشكوك است, فلان آيه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نيست, و... در مورد قرآن اساسا مط رح نيست. قرآن بر نسخه و نسخه شناسى پيشى گرفت. جاى كوچكترين ترديدى نيست كه آورنده همه اين آيات موجود حضرت محمد بن عبدالله است, كه آنها را به عنوان معجزه و كلام الهى آورد, و احدى نمى تواند ادعا كند و يا احتمال بدهد كه نسخه ديگرى از قرآن وجود داشته و يا دارد. هيچ مستشرقى هم در دنيا پيدا نشده كه قرآن شناسى را بخواهد از اينجا شروع كند كه بگويد بايد بسراغ نسخه هاى قديمى و قديمى ترين نسخه هاى قرآن برويم و ببينيم در آنها چه چيزهايى هست و چه چيزهايى نيست. اگر در مورد تورات و انجيل و اوستا و يا شاهنامه فردوسى و گلستان سعدى و هر كتاب ديگر اين نياز هست, براى قرآن چنين نيازى نيست.
سر اين مطلب همانطور كه گفته شد پيشى گرفتن قرآن بر نسخه و نسخه شناسى است. قرآن گذشته از اينكه يك كتاب مقدس آسمانى بود و پيروان با اين چشم بدان مينگريستند, اساسى ترين دليل و برهان صدق دعوى پيامبر و بزرگترين معجزه او محسوب ميشد. بعلاوه قرآن مانند تورات نبود كه يكباره نازل شود و بعد اين اشكال بوجود بيايد كه نسخه اصلى كدامست, بلكه آيات قرآن بتدريج و در طول بيست و سه سال نازل شد و از همان روز اول نزول, مسلمين مانند تشنه بسيار سوزانى كه به آب گوارايى برسد, آيات قرآن را فرا ميگرفتند و حفظ و ضبط ميكردند, بخصوص كه جامعه آنروز مسلمين جامعه اى بسيط بود و كتاب ديگرى وجود نداشتتا مسلمانان هم ناگزير به حفظ آن باشند و هم ناچار از ضبط اين. ذهن خالى و حافظه قوى و نداشتن سواد خواندن و نوشتن سببشده بود تا مسلمانان تنها, اطلاعاتشان را از راه آنچه كه ميديدند و مى شنيدند كسب كنند, از اينرو, پيام قرآن كه با احساس و عاطفه آنان سازگار بود همچون نقشى كه در سنگ كنده شود در قلب آنان نقش مى بست. و چون آنرا كلام خدا ميدانستند نه سخن بشر, بر ايشان مقدس بود و به خود اجازه نميدادند تا حتى يك كلمه يا يك حرف را در آن تغيير دهند و يا پس و پيش كنند و پيوسته تلاششان اين بود كه با تلاوت اين آيات بخدا نزديكتر شوند. مزيد بر همه اينها ذكر اين نكته ضروريست كه پيامبر اكرم از همان روزهاى اول عده اى نويسندگان خاص براى قرآن انتخابكرد كه به(كتاب وحى)(معروفند. اين امتيازى براى قرآن محسوبميشود كه هيچكدام از كتابهاى قديمى از آن برخوردار نبوده اند. نگارش كلام خدا از همان آغاز از جمله علل قطعى حفظ و مصون ماندن آن از تحريف بود.
يكى ديگر از جهاتى كه سبب حسن پذيرش قرآن در ميان مردم ميگرديد, جنبه ادبى و هنرى فوق العاده قوى آن بود كه از آن به فصاحت و بلاغت تعبير ميشود. جاذبه ادبى شديد قرآن باعث ميشد مردم توجه شان به آن جلب شود و آنرا بسرعت فراگيرند و اما بر خلاف ساير كتابهاى ادبى نظير ديوان حافظ و اشعار مولوى و... كه علاقمندان بدلخواه در آن دستميبرند تا آنرا بخيال خود كاملتر كنند, احدى بخود اجازه دستبردن در قرآن را نميداد زيرا بلافاصله اين آيه :
و لو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين (1)
(سوره الحاقة آيات 44 تا 46)
و آيات ديگرى كه عظمت دروغ بستن بر خدا را آشكار مى كند, در ذهنش نقش مى بست و از اين امر منصرف مى شد.
به اين ترتيب قبل از آنكه تحريف در اين كتاب آسمانى راه پيدا كند آيات آن متواتر شد و به مرحله اى رسيد كه ديگر انكار و يا كم و زياد كردن حتى يك حرف از آن, غير ممكن شد. بنابراين درباره قرآن نيازى نداريم كه از اين جهت بحثى بكنيم. همچنان كه هيچ قرآن شناسى در دنيا خود را نيازمند به اين گونه بحثنمى بيند. اما يكنكته لازم است كه يادآورى شود و آن اينكه در اثر توسعه سريع قلمرو اسلام و اقبال چشمگير مردم جهان به قرآن و نيز بواسطه دور بودن عامه مسلمين از مدينه كه مركز صحابه و حافظان قرآن بود اين خطر وجود داشت كه تدريجا لااقل در نقاط دور افتاده به عمد يا اشتباه كم و زيادها و تغييراتى در نسخه هاى قرآن رخ دهد, ولى هوشيارى و موقع سنجى مسلمين مانع اين كار شد. مسلمانان در همان نيم قرن اول متوجه اين خطر شدند و لهذا از حضور صحابه و حافظان قرآن استفاده كردند و براى جلوگيرى از كم و زيادهاى سهوى يا عمدى در نقاط دور افتاده, نسخه هايى تصديق شده از مدينه به اطراف پراكندند و براى هميشه جلو اشتباهكارى را مخصوصا از طرف يهود كه قهرمان چنين كارهايى بحساب ميايند گرفتند.
دوم : شناخت تحليلى
در اين مرحله بررسى تحليلى كتاب, مورد نظر است, يعنى تشخيص اينكه اين كتاب مشتمل بر چه مطالبى است و چه هدفى را تعقيب ميكند ؟ راجع به جهان چه نظرى دارد ؟ نظرش درباره انسان چيست؟ چه ديدى درباره جامعه دارد ؟ سبك ارائه مطالب در آن و شيوه برخورد آن با مسائل چگونه است؟ آيا ديدى فيلسوفانه و يا به اصطلاح امروز عالمانه دارد ؟ آيا قضايا را از دريچه چشم يك عارف نگاه ميكند و يا آنكه سبكش مخصوص بخود است ؟ و باز سؤال ديگرى در اين مورد كه آيا اين كتاب پيامى و رهنمودى براى بشريت دارد يا نه ؟ و اگر پاسخ مثبت است آن پيام چيست ؟ در واقع دسته اول اين پرسشها مربوط ميشود به نگرش و ديد اين كتاب نسبت به جهان و انسان و حيات و مرگ و... يا بعبارت جامعتر مربوط ميشود به جهان بينى كتاب و باصطلاح فلاسفه خودمان حكمت نظرى آن, ولى دسته دوم سؤالها در خصوص اينست كه كتاب چه طرحى براى آينده انسان دارد ؟ انسان و جامعه انسانى را بر اساس چه الگويى ميخواهد بسازد ؟ كه اينرا ما به (پيام) كتاب تعبير ميكنيم.
در هر حال اين نوع شناخت مربوط به محتواست و درباره هر كتابميتوان از اين نظر بحث كرد خواه آن كتابشفاى بوعلى باشد و يا گلستان سعدى. ممكن است كتابى از (ديد) و (پيام) هر دو خالى باشد و يا تنها (ديد) داشته باشد و نه پيام, يا آنكه هر دو را دارا باشد.
در باب شناختتحليلى قرآن بايد ببينيم قرآن مجموعا مشتمل بر چه مسائلى است و آن مسائل را چگونه عرضه كرده است. استدلالات و احتجاجات قرآنى در زمينه هاى مختلف چگونه است ؟ آيا چون قرآن حافظ و حارس و نگهبان ايمان است و پيامش يك پيام ايمانى است, به عقل بچشم يك رقيب نگاه مى كند و ميكوشد تا جلو تهاجم عقل را بگيرد و دست و پاى رقيب را ببندد و يا بالعكس همواره بچشم يكحامى و يكمدافع به عقل نگاه ميكند و از نيروى آن استمداد ميكند ؟ اين سؤالات و صدها سؤال نظير آن, كه ضمن شناخت تحليلى طرح مى گردد, ما را با ماهيت قرآن آشنا ميسازد.
سوم : شناخت ريشه اى
در اين مرحله, بعد از آنكه صحت استناد و انتسابيك كتاببه نويسنده اش محرز شد و بعد از اينكه محتواى كتاب بخوبى تحليل و بررسى شد, بايد به تحقيق در اينمو رد بپردازيم كه آيا مطالب و محتوياتكتاب فكر بدع نويسنده آن است يا آنكه از انديشه ديگران وام گرفته شده است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن