تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز دژ محكم خداوند رحمان و وسيله راندن شيطان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812875418




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دگرديسي جنبش هاي اجتماعي به سياسي در ايران


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: دگرديسي جنبش هاي اجتماعي به سياسي در ايران


،كامبيز سلطانين:تقي رحماني نه آنچنان مجذوب حقيقت شده است كه واقعيت هاي جامعه كنوني ايران را از ياد ببرد و نه پس از كشيدن 13 سال زندان، آنچنان فريفته و تسليم واقعيت هاي زمخت عالم سياست شده است كه گوهر حقيقت را به فراموشي سپارد و در يك كلام او با مشعل حقيقت به كندوكاو در واقعيت ها مي پردازد.رحماني متفكر صرف نيست. ديالكتيك عين و ذهن را مي فهمد و بر همين اساس است كه به ضرورت شكل گيري جامعه مدني (به مفهوم واقعي كلمه) در ايران باورمند است چرا كه ساختمان و قدرتمندي نهادهاي مدني را نقطه عزيمت تمامي تغيير و تحولات بنيادين آينده مي داند؛تحولاتي كه در تحليل نهايي ذره اي ترديد در وقوع آنها را روا نمي داند گرچه وي در اين ميان از بيم هاي خود نيز سخن مي گويد.«پارادايم حاكم بر باورهاي جامعه روشنفكري»، «ساختار دولت نفتي» و «فرهنگ سياسي استبدادي» در ايران شاكله بيم هاي او در اين تحليل هستند.رحماني با اندوهي كه نشانه هاي آن را مي توان در پنهاني ترين زواياي روح او جست وجو كرد، از سرنوشت خاكستري تاليفاتش مي گويد كه براي كسب مجوز چاپ راهي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شده اند اما هنوز مجوزي صادر نشده است.وي با صدايي گرم و صميمي از جبر تاريخ مي گويد و از بارقه هاي زايش و رويش در پنهاني ترين لايه هاي ظاهراً خاموشي كه در جامعه ايران وجود دارد.

---
¦چرا در ايران برداشت از جنبش هاي خاص و محدودي همچون زنان و معلمان كه خواسته هايي صنفي و مدني دارند، سياسي و امنيتي است و اقدامات آنها بعضاً به مثابه اقدام عليه امنيت ملي تعبير مي شود؟
در اينجا مهم ترين مساله گردش محدود نخبگان در ساختار قدرت است. در اين شرايط خاص با هر جرياني كه احساس شود خارج از آن مدار محدود نخبگان است، برخورد مي شود چون در واقع اعتقاد به فعاليت هاي حزبي وجود ندارد و يك خصلت محفلي بر اذهان حاكم است. در اين شرايط فضا تبديل به جريان بسته اي مي شود كه ورودي و خروجي آن كنترل مي شود يعني كسي كه در داخل اين جريان است تا زماني كه از آن بيرون نرفته هر گونه بازي اي مي كند اما همين كه از آن بيرون رفت، ديگر مثل بقيه مي شود. در چنين ساختاري است كه خرده جنبش ها (جنبش هاي خاص) گاه نويد يك نوع تغيير و تحول را مي دهند. مثال مي زنم. در اوايل انقلاب در حزب جمهوري اسلامي واحدهاي مختلفي همچون كارمندان و معلمان تشكيل شد و حتي خانه كارگر البته (در تقابل با شوراي كارگري) شكل گرفت اما پس از مدتي به دلايلي كه گفتم، اين واحدها از هم پاشيده شد يا مي بينيم محسن مخملباف اجازه ساخت فيلم هايي را اخذ مي كند كه در همان زمان كارگرداناني همچون مسعود كيميايي يا داريوش مهرجويي قادر به ساخت چنان فيلم هايي نبودند چرا كه در آن زمان مخملباف هنوز در حلقه محدود نخبگان حاضر بود يا مثلاً در حكومت هاي پيشرفته توتاليتري مثل حكومت هاي كشورهاي اروپاي شرقي مي بينيم با هر جنبش عام و خاصي برخورد مي شد منتها آنها از نوعي تيزهوشي برخوردار بودند و در درون احزاب خود يك طرح ژنريكي را پيش بيني كرده بودند مثلاً قسمت زنان يا معلمان و كارگران يا در عربستان سعودي كه سمبل يك حكومت كاملاً سنتي است، مشاهده مي كنيم رئيس اولين NGO حقوق بشري شاهزاده اي سعودي متعلق به حاكميت است.
¦ اين مساله تا چه حد به ساختار دولت ها در ايران برمي گردد؟
دولت در ايران يك ساختار بوروكراتيك دارد و دولت هاي شبه مدرن در ايران كه پس از انقلاب مشروطيت شكل گرفتند، بيشتر خصلت بوروكراتيك، خدماتي و امنيتي دارند يعني اگر دولت پول داشته باشد آن را از طريق سوبسيد يا از طريق ديگر پرداخت مي كند در غير اين صورت جنبش ها را كنترل يا سركوب مي كنند چرا كه تشكل نيروهاي سياسي و اجتماعي به شكل گيري جامعه مدني كمك مي كند و خصلت اساسي جامعه مدني تكثر است. تكثر نيز از يكنواخت شدن قدرت جلوگيري مي كند بنابراين پايان اين قضيه سياسي است.
¦اما واقعيت اين است كه جنبش هاي مزبور ذي ربط از مطالبات صرفاً صنفي دور شده و به سمت تغيير و تحولات بنيادين ميل مي كنند مثلاً جنبش زنان در ايران برخلاف ساير كشورها كه تنها جنبه مدني دارند، در واقع جنبشي سياسي است.
زيرا برخورد درستي با آنها صورت نمي گيرد. شما به همين تجربه انجمن صنفي معلمان نگاه كنيد. در سال 1382 براي نخستين بار جمعي از معلمان با خواسته هاي صرفاً صنفي و مدني درخواست گفت وگو با دولت اصلاحات را مي كنند اما مرتضي حاجي كه در آن زمان وزارت آموزش و پرورش را بر عهده داشت، برخورد خوبي با آنها نمي كند و مطبوعات اصلاح طلب آن زمان نيز اين معلمان را متهم به اقدام عليه خاتمي و دولت اصلاحات كردند. در افكار عمومي چنين تلقين كردند كه آنها از سوي جناح راست تحريك شده اند و بعد نيز نيروي انتظامي برخورد بسيار تندي با آنها كرد يا مثلاً در مورد چايكاران كه بنا به آمار رسمي 750 هزار نفر در كشور از قبل كشت چاي معيشت مي كنند باز شاهد برخوردهايي از اين دست بوديم.
در دولت احمدي نژاد هم شاهد چنين برخوردهايي هستيم كمااينكه دولت وي
هر حركت صنفي و قومي را به عنوان حركتي كه از سوي بيگانگان و خارج از مرزها تحريك شده اند معرفي مي كند.
¦ تحليل هاي خود را مكرراً به بافت قدرت در ايران ارجاع مي دهيد. پس جايگاه پراتيك اجتماعي كجاست؟ مگر فضاي سياسي در ايران بدتر از آرژانتين و الجزاير است؟ در اين كشورها جنبش ها خيلي خوب عمل كرده اند.
الجزاير را قبول ندارم ولي در مورد آرژانتين قبول دارم. در آرژانتين مولفه هاي جامعه مدني، احزاب و روشنفكران وجود دارد اما در ايران تداخل وحشتناكي ميان روشنفكران اتوپيست، احزاب و فهم صنفي وجود دارد. من انتقاد شما را به جنبش هاي اجتماعي در ايران قبول دارم. در ايران احزاب، اصناف را به عنوان بازوي خودشان محسوب مي كنند در صورتي كه احزاب صرفاً بايد به شكل گيري اصناف مستعد در جامعه كمك كنند يا درخصوص روشنفكران ايران مي بينيم تمام روشنفكران اپوزيسيون در طول تاريخ ( ابراهيم يزدي، حبيب الله پيمان، بيژن جزني، سعيد محسن، حنيف نژاد و...) همين كه از دانشگاه بيرون مي آيند، بدون آنكه تجربيات مدني داشته باشند اقدام به تشكيل يك تشكل كرده اند. از سويي ديگر استبداد تاريخي موجود در ايران نيز اجازه شكل گيري جامعه مدني را نداده است. همين طور باورها و ايدئولوژي هاي ليبرالي و لنينيستي - ماركسيستي. روشنفكران چپ ما معمولاً لنينيست يعني دولت محور هستند. از طرفي ليبرالي هاي ما هم معمولاً هابزي هستند كه باز دولت در افكار آنها محوريت دارد. به عبارت ديگر هر دو اين ايدئولوژي ها مي گويند ما بايد ابتدا دولت را در اختيار داشته باشيم تا بتوانيم جامعه را اصلاح كنيم به همين خاطر هم هست كه جنبش دانشجويي ما يا حامي دولت است يا مخالف آن و هماهنگ با جامعه مدني حركت نمي كند. در مجموع ساختار موجود در كنار ايدئولوژي هاي مزبور اين مسائل را توجيه مي كند. ولي نكته مهم ديگري نيز وجود دارد و آن درآمدهاي نفتي است كه مسائل مذكور را به نوعي تشديد مي كند يعني دولت ها در ايران به واسطه درآمدهاي هنگفت نفت خودشان را بي نياز از اخذ ماليات از مردم مي دانند در حالي كه در آرژانتين چنين نيست. در آرژانتين سرمايه هاي خرد وجود دارد و اين سرمايه هاي خرد، كار خرد توليد كرده و جامعه را به كار مي گيرند بنابراين خود به خود اين سنديكاهاي كارگري و كارفرمايان هستند كه حرف آخر را مي زنند چون دولت به نوعي به وجود آنها نيازمند است.
¦با اين حال نوعي پارادوكس در تحليل هاي شما وجود دارد. از طرفي بر نقش ساختارها در محدوديت پراتيك هاي اجتماعي در ايران تاكيد مي كنيد و از سويي ديگر تاكيد داريد جنبش ها بايد صرفاً صنفي و مدني باشند. اين ناهمخواني را چگونه تفسير مي كنيد؟
سوال بسيار خوبي است و اين حرف شما را كاملاً قبول دارم چون اين مساله مشكل اصلي جامعه كنوني ايران است. من كاملاً متوجه حرف هاي شما هستم.
مواقعي در تاريخ ايران وجود داشته است كه در آن مواقع ساختار شكننده شده است مثل 1304- 1285 ،
1330-1320،1341-1338 ، 1360- 1350 و 1382-1376 اما كساني هم در اين مواقع وارد ساختار قدرت شدند و همان ساختار پيشين را بازتوليد كردند يعني ساختار دولت محوري. اين يك حقيقت است كه دولت ها در ايران به عنوان يك مانع بسيار بزرگ در راه تشكيل جامعه مدني عمل كرده اند. بنابراين ما به يك فرمول دروني نياز داريم. مثلاً در هندوستان بورژوازي ملي بعد از استقلال اين كشور در پيوند با كارگران و حتي كشاورزان جامعه هند را ساخت و جامعه هند امروز دموكراسي دارد يا در تركيه مي بينيم حزب عدالت و توسعه با داشتن دو هزار نهاد خيريه و نقش چندميلياردي در توليد ناخالص ملي اين كشور، امروز بخشي از قدرت در جامعه است اما ما در ايران چنين امكاناتي نداريم. گرچه فرصت هايي داشته ايم و داريم. به اين نحو كه خصيصه دولت هاي شبه مدرن هميشه اين بوده كه ناقل بحران بوده اند.اين دولت ها يا بايد جامعه را به سوي دموكراسي ببرند (كه نمي برند) يا اينكه جامعه دچار بحران هاي ادواري مي شود. اينگونه بحران هاي ادواري در هر دوره اي در تاريخ ما وجود داشته است؛ از انقلاب مشروطيت تا امروز. اما در اين فرصت هاي به وجود آمده هم جامعه ايران غرق در دولت محوري بوده است.
شما مثلاً مقطع 1358- 1356 را نگاه كنيد. تمام روشنفكران ما گرد آيت الله خميني جمع مي شوند و همه آنها اعم از نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلقغمنافقينف، جنبش مسلمانان مبارز و... شكايت خود از همديگر را پيش آقاي خميني مي برند چون همه اينها فكر مي كردند نهاد روحانيت يك دوره گذار است و خودشان آلترناتيو قدرت در آينده هستند. در صورتي كه طبقه متوسط (اكثر جريان هاي مزبور در نهايت طبقه متوسط بودند) بدون تشكيل جامعه مدني قدرت آن را ندارد كه آلترناتيو قدرت شود اما همه اين جريان ها در آن بزنگاه استراتژيك و تاريخي به جان هم افتادند.
عين همين قضيه در جريان اصلاحات اتفاق افتاد. جبهه مشاركت عليه موتلفه، موتلفه عليه نهضت آزادي و الي آخر. چون نگاه حاكم مدني محور نبود بلكه صرفاً دولت محور بود. امروز هم با هر جريان 8-7 نفره اي كه صحبت مي كنيد، فكر مي كنند آينده ايران در دست آنها است در حالي كه سوال اساسي اين است كه پس از آنكه بن بست بشكند، چگونه بايد رفتار كنيم؟ راه حل من مبني بر تقويت جامعه مدني براي همين دوران شكاف است. بايد قبول كنيم در دوران شكاف بايد جامعه مدني محور باشيم ولي به رغم طرح شعارهايي كلي درباره جامعه مدني در حال حاضر چنين نگاهي بر افكار مديران احزاب موجود در ايران حاكم نيست زيرا آنها اكثراً شعارهاي مدني را ابزاري مي دانند براي تسخير دولت. البته من قبول دارم جامعه مدني بايد وسيله اي براي به دست گرفتن دولت باشد اما دولتي كه در آن به طور مداوم چرخش نخبگان صورت گيرد. خطاب من در اينجا به بخشي از اصلاح طلبان است كه فكر مي كردند تا ابد بايد رهبري جريان اصلاحات در دست آنها باشد و هر حركتي را كه خارج از رهبري جبهه مشاركت بود، تاييد نمي كردند مثلاً در مورد دفتر تحكيم وحدت سعيد حجاريان در آن زمان همين كه احساس كرد اين دفتر از خط مشخص و مطلوب وي عدول مي كند، آن را به حال خود رها كرد در حالي كه بايد به اين جريان كمك مي كرد تا به صورت تشكلي مستقل باقي بماند.
¦پس جايگاه روشنفكران در اين ميان چيست؟ روشنفكران هابزي نباشند، روشنفكران لنينيستي نباشند پس روشنفكران چه باشند؟
روشنفكران فقط بايد با سلاح انتقاد، دموكراسي را پالايش كنند؛كاري كه ژان پل سارتر در فرانسه مي كرد. به وسيله دولت صرفاً توسعه مي آيد. به وسيله روشنفكران آگاهي مي آيد و آگاهي از جنس دموكراسي نيست و مستقيماً به دموكراسي ختم نمي شود.
مي توان قرن ها در جامعه جريان آگاهي بخشي داشت اما جامعه هيچ گونه تغييري نكند. نمونه اش هم جامعه مصر يا ايران است. ايران 180 سال سابقه روشنفكري دارد اما دموكراسي ندارد ولي تركيه نصف تاريخ روشنفكري ما را هم ندارد اما از لحاظ دموكراسي از ايران و مصر جلوتر است زيرا آگاهي در يك بستر خاصي به دموكراسي مي رسد به خصوص آنكه روشنفكران كنوني ما خيلي ذهني و انتزاعي حرف مي زنند و خيلي از مردم دور هستند. به لحاظ اراده گرايانه روشنفكران بايد يك برنامه عمل اجتماعي بودن داشته باشند چون دولت ها در ايران خود به خود به سمت دموكراسي نمي روند. پس روشنفكران بايد بين واقعيت ها و حقيقت نسبتي برقرار كنند زيرا چيزي به نام حقيقت در ميان روشنفكران ما وجود دارد كه با واقعيات جامعه هماهنگي ندارد. تاريخ صد سال اخير جامعه روشنفكري ما نشان مي دهد به اين سطح از درايت در جامعه مدني نرسيده ايم. روشنفكران ما حتي اگر دولت را هم در اختيار بگيرند، بايد جامعه مدني را تقويت كنند اما مثلاً در دوره اصلاحات چنين كاري انجام نشد و هژموني دولت اصل اساسي آنها بود يا مثلاً زماني كه نهضت آزادي در دوره مهندس بازرگان در دولت حضور داشت، واقعيت حزبي خود را نيز متوقف كرد در حالي كه آن زمان بايد دوره ساختمان نهادهاي مدني در جامعه ايران مي شد و به طور كلي سازمان ها و جريان هاي سياسي قبل و بعد از انقلاب 1357 اعم از حزب توده ايران، جبهه ملي، سازمان مجاهدين خلقغمنافقينف، سازمان چريك هاي فدايي خلق و“ همه و همه دولت محور بودند نه جامعه مدني محور.
¦با اين حال در 3-2 سال ابتداي همين دوره اصلاحات خاتمي حدود 10 هزار سازمان مدني به ثبت رسيد. گرچه“
بله 10 هزار NGO ايجاد شد ولي در همين دوره به نخبگاني كه واقعاً انگيزه عمل سياسي داشتند، اجازه فعاليت داده نشد مثلاً در آن زمان عطا ءالله مهاجراني به مابه عنوان دفتر پژوهش هاي فرهنگي مجوز فعاليت نداد يا همانطوري كه گفتم، برخورد مناسبي با انجمن صنفي معلمان صورت نگرفت.
¦من مخالف صحبت هاي شما هستم. البته نه از باب حمايت از شخص سيدمحمدخاتمي بلكه انتقاد من به طرز تفكر فعالان سياسي ايران است كه خيال مي كنند بايد دولت براي آنها قالي قرمز پهن كند تا آنها بدون دغدغه فعاليت كنند مثلاً همين محدوديت ارتباطات فيزيكي لزوماً نمي تواند به عدم تعامل منتهي شود. اصلاً در ميان جنبش هاي اجتماعي در ايران يك گسست گفتماني ايجاد شده است. در هر حال راه هاي زيادي براي پراتيك اجتماعي وجود داشته و دارد.
خب، شما مثال بزنيد تا ما انجام دهيم.
¦من فعال سياسي نيستم. من روزنامه نگارم. پرسش از نحوه و چگونگي پراتيك اجتماعي در مورد من بايد نيست اما از فعال سياسي با سابقه اي همچون شما اين پرسش حالت بايد مي گيرد. شما مسوول به اقدام صرف نيستيد. شما مسوول به نتيجه هستيد. شما بايد پاسخ اين پرسش را پيدا كنيد والا اطلاق صفت فعال سياسي موضوعيتي پيدا نمي كند.
اين انتقاد شما درست است و اتفاقاً انتقاد من هم از نيروهاي اپوزيسيون همين مساله است.
¦اما انتقادات من به همين مساله ختم نمي شود. نه تنها جريان شما بلكه ساير تشكل ها و جنبش هاي اجتماعي در ايران علاوه بر آنكه دچار نوعي گسست گفتمان (در درون و بيرون) شده اند بلكه تك بعدي هم هستند. نمونه بارز آن، جنبش زنان است كه يك جنبش نقطه اي و بدون پرسپكتيو است. در حالي كه مثلاً جنبش مه 1968 پاريس يك جنبش
دانشجويي - كارگري بود كه به زنان هم تسري پيدا كرد و ماندگار شد.
اين انتقاد شما هم كه كاملاً وارد است. ما الان در يك دوره گسست به سر مي بريم. تا زماني كه يك جريان سياسي خاص ادعاي رهبري كامل جامعه را دارد تا رسيدن به جامعه مدني و دموكراسي زمان زيادي لازم است. اما اينكه مي گويند جنبش مه 1968 فراگير بود، بايد بگويم حركت هماهنگ در منطقه غيرممكن است گرچه تاثيرگذاري ممكن است مثلاً انقلاب 1357 در منطقه يك موج ايجاد كرد يا اصلاحات سيدمحمد خاتمي...
¦ظاهراً نگاه خود شما هم دولت محور است. حرف من دولت ها نيست. من از جنبش هاي واقعي حرف مي زنم. اصلاحات خاتمي كه براساس تعريف دقيق علوم اجتماعي در چارچوب جنبش هاي اجتماعي نمي گنجد.
بله، درست است. قبول مي كنم كه جنبش هاي اجتماعي در ايران ارتباطي با جنبش هاي ساير كشورها ندارد و البته دولت ها هم چنين اجازه اي به جنبش ها نمي دهند زيرا بحث امنيتي ايجاد مي كند. وقتي نگاه حاكم هرگونه سفر خارجي فعالان سياسي و اجتماعي را به عنوان ارتباط با سازمان سيا يا موساد تعبير مي كند، جنبش ها را مجبور به در نظر گرفتن برخي ملاحظات مي كند. اما انتقاد شما را هم وارد مي دانم اينكه تدارك يك گفتمان واحد براي وقوع تحول در ايران چندان سخت نيست در حالي كه تدارك يك گفتمان كامياب بسيار سخت است در جامعه ايران هر 15- 10 سال يك گفتمان واحد شكل گرفته و تحولاتي هم ايجاد كرده اما هر تحولي الزاماً به كاميابي منتهي نمي شود. مساله اي كه در حال حاضر براي من مطرح است، اين است كه گفتمان واحدي شكل بگيرد كه بتواند به كاميابي هم برسد زيرا اين گسست در هر حال تمام مي شود. من بيشتر از آنچه به فكر خلق يك گفتمان باشم، به فكر گفتمان منتهي به كاميابي هستم؛ اينكه دموكراسي در ايران به يك مرحله برگشت ناپذير برسد.
¦اما در مورد نقطه اي بودن جنبش هاي اجتماعي در ايران نظرتان را نگفتيد. اساساً نظرتان در قبال اين انتقاد من چيست؟
كاملاً قبول دارم. اگر جنبش هاي مختلف با يكديگر پيوند داشته باشند، در آن صورت كنترل آنها مساله ساده اي نخواهد بود. شما به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد. بايد گفتماني خلق شود تا خواسته هاي مشترك جنبش هاي مختلف را در درون خود سامان دهد. البته اين گفتمان بايد راهبرد هم داشته باشد.مشكل سعيد حجاريان اين بود كه جامعه ايران را با كشورهاي بلوك شرق مشابه سازي مي كرد در حالي كه اين مشابه سازي اشتباه است. در آن زمان يك نگاه ليبرالي بر افرادي همچون حجاريان حاكم شده بود و حكومت هاي سنتي را با حكومت هاي توتاليتر مدرن يكي مي گرفتند در حالي كه در كشورهاي اروپاي شرقي احزاب كمونيست حاكم چون مي خواستند نهادهاي سنتي را از بين ببرند، نهادهاي مدرن اما وابسته به خود ايجاد مي كردند و وقتي سلطه اين احزاب از بين رفت، نهادهاي مزبور تبديل به نهادهايي مدني شدند و در نهايت جامعه مدني را ساختند و به آن اندام دادند اما در ايران همانگونه كه گفته شد، حكومت يك نگاه سنتي داشت و به همين سبب نهادهاي سنتي را سازمان مي داد و با تشكيل نهادهاي مدرن مخالفت مي كرد. بنابراين وقتي كه جريان اصلاحات آغاز شد با آنكه خواسته هاي مدني وجود داشت اما نهادهاي مدني خاصي وجود نداشت كه به جامعه مدني مورد نظر اندام بدهد.
در تحليل هاي دكتر حسين بشيريه هم اين ضعف (مشابه سازي اشتباه) وجود دارد و همين امر باعث شد پس از مدتي برخي از آنها سرخورده شوند. برخي هم گول كتاب «موج سوم» ساموئل هانتينگتون را خوردند. در صورتي كه هانتينگتون مي گويد اگر نهاد رسمي دين با دموكراسي كنار بيايد، جريان دموكراسي دچار مشكل مي شود يا مثلاً در دوره اصلاحات فضايي ايجاد شد و مطبوعات رشد سرطاني كردند در صورتي كه دوستان اصلاح طلب در آن زمان خطاي استراتژيك كردند. آنها فكر مي كردند اگر با مطبوعات مثلاً مجلس را به دست آورند، كارها همه درست مي شود در حالي كه در همان زمان آگاهي صنفي در جامعه در حد صفر بود.
¦با اين حال كماكان اين پرسش براي من مطرح است كه تاكيد توامان بر مدني صرف بودن جنبش اجتماعي و نقش قاطع ساختارها در تقابل با برخي پراتيك هاي اجتماعي در ايران نوعي ناهمخواني در تحليل به وجود مي آورد چون تعامل دو نيرو يا ساختار زماني منتج به تحول معادلات سياسي در جريان مي شود كه آن دو تقريباً در يك سطح باشند در صورتي كه حداقل در ايران چنين پديده اي مشاهده نمي شود.
سوال بسيار مهم و درستي را مطرح كرديد. من هم با بيم و اميد در اين باره حرف مي زنم و بيم شما را هم كاملاً درك مي كنم؛ اينكه چندين بار متوالي اقدامات جنبش هاي اجتماعي در ايران به نتيجه نرسيده است. در هر حال من فعلاً به اين راه حل رسيده ام كه در دوران شكاف مي شود ساختارها را تعديل كرد و با كساني كه در آن دوران حاكم مي شوند، به يكسري توافقاتي برسيم. البته اين امر خود نياز به يك گفتمان مشترك دارد چون هنوز هم برخي افراد با تكيه بر اراده و نقش شخصيت حرف شما را خيلي راحت رد مي كنند ولي ذهن من هم مثل شما سپيد و سياه است. ما بايد در دوران شكاف كه ساختار ضعيف شده است، كاري نكنيم حاكميت يكدست شود؛ كاري كه در دهه 1360 صورت گرفت. در آن زمان غالب روشنفكران جامعه به يكدست شدن حكومت كمك كردند به جاي آنكه مولفه سومي درست كنند. من مشكل ساختاري را كاملاً قبول دارم و همين مساله مرا مي ترساند اما راه حل من نيز چيزي نيست كه يك شبه مس را به طلا تبديل كند. به نظر من ماهيت يك عقيده كه بگوييم راه حلي داريم كه مس را به طلا تبديل مي كند، خيلي خطرناك است. در طول تاريخ ايران چندين بار اين نوع حرف ها زده شده است.
اما اين كيمياگري در ايران جواب نداده و به اين خاطر بايد به يك مس پالايش شده رضايت داد. اين مس پالايش شده همان دموكراسي و رفاه حداقلي است؛ همان دولتي است كه مقداري سيطره خود را
بر زندگي خصوصي افراد و حوزه عمومي جامعه كاهش دهد.
 يکشنبه 10 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن