تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815367282




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مشاوره خوب میخوام.... چطوری با زندادشم برخورد کنیم رفتارش به : روانشناسی و مشاوره


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: دوست جونا سلام.
یه مشاوره درست و درمون میخوام ...... دیگه خسته شدم از رفتارهای نسینجیده زنداداشم .
اونایی که قبلا تاپیک پرتوقعی زنداداشم رو خوندن یادشونه راجع به چه شخصیتی حرف میزنم.
قبل عروسی که همش میگفت اینو و میخوام و اونو میخوام . کل عروسی و عیدی و عقد و حنابندان طبق نظر و دلخواهش اجرا شد.
با اینکه ایشون فقط 2 میلیون تومن باباش برا جهیزیه پول فرستاد. و کلهم داداشم با یه حلقه دامادشد...... حتی کت و شلوار براش نخریدن.
از اینا بگذریم . چون الان 1ماهه و نیمه عروسی کردن.
فقط اینا رو گفتم دوستا یادشون بیوفته قضیه چی بود.
همشششش از اون موقع تا حالا رفتارهاش نسنجیده است.... البته اینم بگم که  نسبت به فک و فامیلهای خودش اینطوری نیستا...
یعنی که بلده خودش نمی خواد.

نظر برادرتون چیه؟
یه جوری نشه که بعدا اونا خوش و خرم برن سر زندگیشون و بعدش شما بشید ادم بده.

اولا که پرتوقعی اش هنوز ادامه داره . منتها مدلش عوض شده.
27 آبان عروسی کردن. با اون همه بلایی که سرما آورده بود و داداشم ازدستش به گریه افتاده بود . شب یلدا به زور گفته بود باید برم شمال دیدن مادر پدرم . 29 آذر رفتن . داداشم گفته بود هنوز حقوق نگرفتم . بذار 2 روز دیگه بگیرم بریم.
قبول نکرده بود . الا و بلا بریم . اینو از زبون خودش شنیدیما ... داداشم چیزی نگفته. مجبور شده بود بره قرض کنه برن شمال.....؟؟؟؟؟ اصلا به فکر شوهرش نیست فقط فکر خونواده شه.
در صورتی که خانوده اش براش اصلا ارزش قائل نیستن . برا عروسی اش کلا 25 هزار تون پول اندازی کردن . و کلا 2 میلیون پول دادان برا جهیزیه. یه حلقه.
دیدن خونشم نرفتن یه ظرف 5 هزارتومنی آترکوپال و دم در موقعی که عروس اومد تو دادن زیر بغلش به عنوان کادو پاتختی و رفتن.
حتی تا الان ندیده خونه دخترشون چه شکلی و کجاست.
اینا به کنار پدر بزرگم 5 شنبه فوت کرده بود. رفتیم شهرستان با ماشین خواهرم اینا و خود ما . تو راه که هی می گفت اوندفعه که رفتم معلوم بود حاجی داره می میره . اصلا تابلو بود رفتنی . عمر نمی کنه. از قیافه اش معلوم بود و .... اینا. با اینکه خودش می گفت پدر بزرگتون با اون حالش به فکر کادو دادن به من بود که یه پتو خرید داد بهم ( پولشو داده)
بقیه رو تو پست بعد بگم.

بعدم یه روسری قرمز سرش کرد و اومد. اونجام نه دست به سیاه و سفید میزد. نه پیش مادرم نشست که بهش دلداری بده و نه ناراحت بود . یه شلوار خونه صورتی ام پوشیده بود که از شلوار قبلی اومده بیرون . ما که میگیم میگه خواهرات دخالت می کنن. چیزی نگفتیم . آخرش زنداداییم گفت . تو مجلسه زشته شلوار صورتی بپوشی برو عوض کن.
بعد عروس خالم همش نشسته بود کنار خالم هی مادرشوهرشو ناز میکرد و دلداری میداد برای مرگ پدرش. گاهی اوقاتم همراه عروس دایی ام یا قرآن میخوند یا تو آشپزخونه کمک میکرد برا پذیرایی. ولی ایشون که از بچگی پدر بزرگم رو میشناسه . نشسته بود کنار مادر خودش و چند باری شنیدم که خونشو تعریف میکنه که آسانسور داره. در و باز میکنه مغازه و میوه فروشی و اینا .... بعدشم مادرم غش کرد عروسی داییم هل کرده بود که آب ببره اون اصلا به روش نیورد. جالب اینجاست که همیشه میگه مادرشوهرم خیلی ساده و خوب و بی زبونه.
شب اولم همه خونه پدر بزرگم خوابیدیم اصلا سرد نبود . خوب بود . شب بعد با داداشم رفته بود خونه خالی خالم خوابیده بودن. بعد که گفتیم داداشم گفت سردش بوده شب قبل اصلا نخوابیده بیچاره... واین حرفا. در صورتی که همش یکی دو شب بود خوب همه اونجا بودن . تو دلم گفتم ( خونه خودشون که روستاس و اصلا گاز نداره... چطور می مونه)
کلهم بگم ( فقط به فکر خودش و خانوده اشه. و فقط و فقط از همه توقع داره بهش خوبی کنن ولی براش مهم نیست که رفتارهای خودش بده) حالا اینا 1 سوم کارهای نسنجیده شه.

دوست عزیز من تو کارهای ایشون مشکلی نمیبینم خوب اگه شمال رفته ، دلش برای خانوادش تنگ شده برادرتون میتونست قرض نکنه.  
شما باید درک کنید که اونها ۱ ماه هست عروسی کردن و اینکه شب جای دیگه موندن طبیعی هست . تا اینجا من حق رو به ایشون میدم 
مگه اینکه چیزهای دیگه هم  باشه 

جمعه صبح پدر بزرگم رو دفن کردن . چون آدم سرشناسی هست 3000تا مهمون داشتن . سه روز مجلس سوم گرفتن. قرار شد همه جمعه که مراسم تشیع جنازه و تدفین بود رو همراه شنبه باشن . شنبه شب بعد مراسم راه بیوفتن بر گردیم.
گفت نه ما وقت نداریم و اینا حتی یه ساعتم دیر بشه نمی شه و اینا. ( خونه داره ) ما با اینکه شاغلیم گفتیم یه روزه همیشه که نیست . خلاصه ..... نشد بمونیم راه افتادیم. تو راه پیچیدن خونه پدرش . ماکه تو یه ماشین دیگه بودیم نرفتیم.
اونا رفتن و شب رو اونجا موندن.........؟؟؟؟؟؟؟؟ وقت نداشتن ؟؟؟؟؟
دایی ام کلی ناراحت شده بود که نوه بزذگش چرا نمونده( رفته خونه پدر خانومش)
فرداشم خواهر رفته بود خونه داداشم اینا چند تا از لباسهاشو که جا مونده بود بیاره دیده بود زندادشم بلوز قرمز تنش کرده.
خلاصه عصبی شده بود . میگه با دادشم حرفم زدم گریه کرد ... زنشم انگار نه انگار خیلی راحت خیلی چیزها رو انکار میکرد .
تو راهم هی به منو خواهرم میگفت . الان میخوام تصادف کنیم بمیریم. وای راه چقدر خطر ناکه .
الان کولاک میشه. من نمی خوابم دوست ندارم تو خواب بمیرم .

وای چطور مشکل نیست خوب معلوم است که اصلا زن داداش ایشون یک فرد بسیار بی مسئولیت است . اصلا احساس ندارد موقعیت و شرایط را درک نمی کند . کسی که هرقدر بد باشد حداقل در مراسم های عزا باید بسیار مراعات حال عزا داران را داشته باشد. این شتری است که دم در همه میخوابد بسیار وحشتناک است که انسان حداقل درک نکند که چی فرقی است بین روز های عزا داری و روز های عادی. با اون روسری قرمز اش خجالت نکشید ؟
من فقط یک توصیه دارم که فقط می توانید با بحث کردن بین خود تان طوری که او هم در اتاق باشد رفتار هایش را به کسی از دوستان و یا همکالای و همکاری های تان نسبت بد هید و بگویید که چقدر این افراد خود شان را با این رفتار ها کوچک میکنند اگر دنبال شخصیت باشد حتما خود را آهسته آهسته اصلاح میکند.

خوب چند تا نامزد و تازه عروسم تو جمع ما بود . مهم اینکه ایشون تو این شرایط به جای دلداری به ما فقط دق دلدی میده. یه شب که هزار شب نمی شه .
مگه ما نامزد و تازه عروس نبودیم..... ؟؟؟ چرا خونه پدرش اینطور نیست . پیش پدرش حتی حق نداره بیاد سر سفره کنار شوهرش بشینهو باهاش دست بده.... در صورتی که نامزد بود همیشه خونه مامانم اینا تو اتاق سوا بود .
ایشون بچه نیست که متولد 57 ماشااله 3 سالم از داداشم بزرگتره.....

اصلا لازم نیست شما دنبال مشاور و روانشناس بگردی، شماها مثل خودتون رفتار کنید. هر کسی کارهاش به نظر خودش درسته، شاید اونم کارهاش به نظر خودش درسته و رفتار شماها نادرسته. بهنظرم اگه مشکلی هست برادرتون باید بهش تذکر بده و شماها هم حرص نخورید.
ما هم از این جوریش رو داریم که اصلا دخالت نمی کنیم. کم کم درست می شه. منم خودم عروسم ولی راست و حسینی بگم که وقتی خونه مادر شوهر می رم کار نمی کنم البته دخالت هم در امور خانوادگیشون نمی کنم. سلام- خداحافظ همین.
ولی اگه بدونم خواهرشوهرهام مثل شما دنبال مشاور و .. هستند کلی عصبانی می شم . شاید شماها زیاد حساسیت نشون می دید.

باز هم مشکلی نیست
به برادرتون زیاد گیر ندید ، گناه داره این وسط مونده ، خوب اون هم زنش هست
اون تازه عروسه ، شما نباید بزارید مشکی بپوشه ، بعدش هم شما نمیتونید از اون توقع داشته باشید که اندازه شما از مرگ پدربزرگتون ناراحت باشه

این عروستون چند سالشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سن برادرتون رو هم بگید.
تحصیلاتش چقدره؟؟؟؟؟
تحصیلات برادرتون چقدره؟
بعدش هم منکه از نوشته هاتون فهمیدم برادرتون پشتشه یه مرد اگه بخواد زنش رو کنترل کنه میکنه.شما خیلای پا پیچش بدید عروستون پای برادرتون رو از خونه تون میبره و بعدش دیگه واویلا.

ایشون پدر بزرگم رو بیشتر از ما دوست داره . چون خودش از بچگی دیده تش.
آتو جون زود قضاوت نکن عزیزم . ما بروش نیاوردیم چیزی رو . فقط به داداشم گفته خواهرم اونم چند تا مورد رو.
داداشم میگه من از پسش بر نمی یام خودشم از دستش ناراحته و داره باهاش میسوزه و میسازه.
من دوستشون دارم که دنیال مشاورم . البته آتو جون دنبال مشاور برای ایشون نستم . میخوام بدونم خودم باید چطور باهاش رفتار کنم که بهتر بشه. یعنی اگه کمکی از دست من بر میاد دریغ نکنم.
مشاوره رو بر خودم می خوام.
الان خونه خواهرم مستاجرن . به جای خواهرم به خاطر اونا اون خونه رو خریده و 2 میلیون تومن بهشون تخفیف داده. بازم میگه باید بهم مفت میدادن خونه رو.
عزیزم یکم خودتو رو جای من بذار تو این 1 سال همش دست بگیر داره و توقعات بیجا. هر چقدر هم خوبی می کنی میگه کمه .
خوب هر کی باشه ناراحت میشه . اصلا به فکر شوهرشو خانوده اش نیست.
تو یه خانواده دیکتاتور بزرگ شده . دیگه هنگ کردم . کل راه رو به خانوده اش زنگ می زد.
اونوقت به زندای ای م گفته شوهرم برام شارژ نمی خره که بهتون زنگ بزنم؟؟؟
عزیزم از کودکی یاد گرفته عقده هاشو سر خانوده شوهرش خالی کنه. همه خواهر هاش همین طوریان . شوهرهاشون از دستشون می نالن

چرا شماها در مقابل رفتارش سكوت ميكنيد؟ به نظر من شما بايد به روش بياريد هرجا ديديد كه كارش درست نيست بهش بگيد خيلي محترمانه ناراحتم شد مهم نيست اون متوجه ميشه كه شماها از رفتارش خوشتون نمياد محتاط تر شايد رفتار كنه

خانمی زیاد گیر نده تازه عروسه دوست داره همش خونه باباش بره بهش حال می ده. اگر داداشتون مشکلی نداره شما چرا مشکل دارید؟ خوب بلوز قرمز بپوشه به هر دلیلی. من فوت بابابزرگم مشکی نپوشیدم من اصلا به مشکی اعتقاد ندارم لباسه دیگه. خانومی شما حق دارید چون حتما در خانواده ای مبادی آداب بزرگ شدید ولی خوب فکر می کنم یه کم زیادی توقع داری تازه عروسه بذار حال کنه خدا پدربزرگتونو رحمت کنه ولی خوب عروسه و ناز داره و.......حساس نباش. اینحا هیچکس به شما حق نداد

گلم ممنون از اینکه جواب دادید. اصلا بحث ناز و این چیزا نیست . خانوده اش کلن سنتی ان.
متولد 57 هست . فکر میکنه هر چه قدر گربه رو دم حجله بکشه و لج کنه اونقدر موفقه .
مسئله قرمز پوشیدن نیست که مسئله اینکه فکر م یکنه کلا باید به خانوده شوهر نباید رو داد.
نمی تونه بفهمه خانوده شوهر خوب و بد داره . اینطوری داره خودش رو از چشم می اندازه.
خیییلی خیلی باسیاسته. داداشم ته دلش ازش راضی نیست .ولی چون بی زبونه چیزی نمی تونه بگه. سرش داد و بیداد میکنه . و به گریه می ندازتش.
من دارم به این فکر می کنم که اگه میشه تلاش کنیم روابط بهتر شه . اگه نشد اصلا باهاشون قطع رابطه نکنیم.... که بیشتر از این حرص نخوریم.
به روشم میاری جواب میده . خیلیخیلی حاضر جوابه.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1639]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن